تحقیق نوع شناسی میانجی بازاریابی فناوری و نقش ان در تجاری سازی فناوری (docx) 35 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 35 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
بررسی مفهوم، انواع کارکردها و ویژگی های نهادهای میانجی یازاریابی فناوری
center0
دانشگاه علامة طباطبايي (ره)
دانشکده مدیریت و حسابداری
نگارش
بهرام اکبری
سپاس خداوند مهربان که فرصت حیات و توفیق خدمت در نظام مقدس جمهوری اسلامی را باقی گذاشت تا تحقیق و نگارش این پایاننامه به انجام برسد.
قدردانی و تشکر فراوان از استاد راهنمای گرانقدر جناب آقای دکتر کزازی بخاطر رهنمودهای اثربخش؛
جناب آقای دکتر امیری و جناب آقای دکتر منطقی بخاطر مشاورههای لازم؛
سردار وزیر محترم دفاع جناب آقای دکتر دهقان به خاطر در اختیار گذاشتن وقت گرانبها و نکات ارزنده ؛
سید عالیقدر جناب آقای دکتر طباطبائیان بخاطر نقطه نظرات اصلاحی و دلسوزانه
و همسر گرامیام خانم دکتر حمزهلویی بخاطر همراهی و حمایتهای معنوی.
فهرست مطالب
Contents TOC \o "1-3" \h \z \u سپاس خداوند مهربان که فرصت حیات و توفیق خدمت در نظام مقدس جمهوری اسلامی را باقی گذاشت تا تحقیق و نگارش این پایاننامه به انجام برسد. PAGEREF _Toc528566322 \h 21-2. مقدمه PAGEREF _Toc528566323 \h 42-2. مفهوم فناوری PAGEREF _Toc528566324 \h 43-2. بازار فناوری PAGEREF _Toc528566325 \h 74-2. نهادهاي ميانجي بازاريابي فناوري PAGEREF _Toc528566326 \h 91-5-2. كاركردهاي سازمانهاي ميانجي PAGEREF _Toc528566327 \h 132-5-2. ميزان تمركز بر ميانجيگري PAGEREF _Toc528566328 \h 143-5-2. ارتباط با محيط نهادي PAGEREF _Toc528566329 \h 154-5-2. تأثیر بر فرايند نوآوري PAGEREF _Toc528566330 \h 165-5-2. نقشهاي نهادهاي ميانجي در تجاريسازي فناوری PAGEREF _Toc528566331 \h 176-5-2. نوعشناسي ميانجيهاي بازاريابي فناوري PAGEREF _Toc528566332 \h 191-6-5-2. نهادهاي اعطاي حق امتياز PAGEREF _Toc528566333 \h 202-6-5-2. کارگزاران مالکيت معنوي PAGEREF _Toc528566334 \h 213-6-5-2. برگزارکنندگان مزايدههاي مالکيت معنوي PAGEREF _Toc528566335 \h 214-6-5-2. نهادهاي تبادل برخط مالکيت معنوي PAGEREF _Toc528566336 \h 225-6-5-2. تأمين مالي به پشتوانه مالکيت معنوي PAGEREF _Toc528566337 \h 236-6-5-2 مشاوران مالکيت معنوي PAGEREF _Toc528566338 \h 237-6-5-2. بنگاههاي برونسپاري مالکيت معنوي PAGEREF _Toc528566339 \h 238-6-5-2. صندوقهاي يکپارچهساز مالکيت معنوي PAGEREF _Toc528566340 \h 249-6-5-2. صندوق تأمين مالي دعاوي حقوقي PAGEREF _Toc528566341 \h 2410-6-5-2. انتقال فناوري PAGEREF _Toc528566342 \h 2511-6-5-2. بانکهاي سرمايهگذاري مالکيت معنوي PAGEREF _Toc528566343 \h 2512-6-5-2. بنگاههاي توسعه مالکيت معنوي PAGEREF _Toc528566344 \h 26
2-2. مفهوم فناوری
تعاريف متعدد و گوناگوني براي فناوری ارائه شده است. خليل (Khalil, 2000) فناوری را تمامي دانشها، محصولات، فرايندها، ابزارها، متدها و سيستمهايي تعريف ميکند که در خلق کالاها يا ارائه خدمات بکار گرفته میشوند. برخي افراد، فناوری را به سختافزارهايي همچون ماشينآلات، رايانه و وسايل پيشرفته الکترونيکي محدود ميدانند اما واقعيت اين است که فناوری موجوديتي بيش از سختافزار است که نرمافزار و مهارتهاي بشري را نيز در برميگيرد. زلني (Zeleny, 1986) در اين باره پيشنهاد کرده است که فناوری را شامل سه جزء زير بدانيم:
سختافزار: ساختار فيزيکي و چيدمان منطقي تجهيزات يا ماشينآلاتي که براي انجام کار مورد نظر لازم است.
نرمافزار: دانش بهکارگیری سختافزار براي انجام کار مورد نظر.
مغزافزار: دليل استفاده از فناوری به شيوهاي خاص که به آن دانش چرايي نيز گفته ميشود.
خليل معتقد است که بايد جزء چهارمي نيز به سه جزء فوق افزود:
دانش چگونگي: دانش آموختهشده يا مهارت کسبشده براي انجام صحيح کار. دانش چگونگي ميتواند نتيجه آزمايش، انتقال دانش يا تجربه عملي باشد.
برگلمن و همکاران (Burgelman et al, 2001) فناوری را مصنوعات، مهارتها و دانشهاي تجربي و نظريهاي ميدانند که براي توسعه محصولات و خدمات و همچنين سيستمهاي توليد و عرضه آنها بکار بسته ميشوند. به نظر آنان فناوری در انسانها، مواد، فرايندهاي ادراکي و فيزيکي، کارخانهها، تجهيزات و ابزارها تجسم مييابد. ممکن است که اجزاي کليدي فناوری غيرصريح و ضمني باشند يعني به شکل نهفته در چيز ديگري وجود داشته باشند (همچون راز تجاري مبتني بر دانش چگونگي). ورنت و آراستي نيز تعريفي يکپارچه از فناوری را بکار ميگيرند. بهنظر آنان فناوری ترکيبي از دانش علمي و فني و دانش چگونگي است که در يک محصول، خدمت، فرايند، سيستم اطلاعاتي يا روش مديريتي تجسم مييابد (Vernet & Arasti, 1999).
سرانجام اينکه چيهزا (Chiesa, 2001)به پيروي از آبتي (Abetti, 1989)تعريفي جامع از فناوری ارائه ميکند که به شرح زير است: جثهاي از دانش، ابزار و تکنيک که هم از علم و هم از تجربه عملي حاصل ميشود و در توسعه، طراحي، توليد و بهکارگیری محصولات، فرايندها، سيستمها و خدمات مورد استفاده قرار ميگيرد. به نظر چيهزا، اين تعريف به چند مفهوم کليدي در ارتباط با فناوری و نقش آن در رقابت اشاره دارد:
فناوری در محصولات و نيز در فرايندها يا روشهاي خلق محصولات يا خدمات جديد نهفته است؛
فناوری عبارت است از دانستن اينکه چگونه از دانش علمي و مهندسي يا تجربه براي دستيابي به نتايج عملي (همچون محصولات، فرايندها و خدمات) استفاده شود؛
فناوری با علم و تجربه عملي (تکنيک) سروکار دارد. اين اصطلاحات معمولاً بهدرستي بکار نميروند. علم عبارت است از دانش کلي که هدف از آن ارتقاي دانش بشر درباره طبيعت و جامعه است و مقبوليت آن به منطق دروني آن و توانايي آن در تشريح و پيشبيني بستگي دارد. در مقابل، فناوری عبارت است از دانش کلي که هدف از آن ارائه راهحلهاي کلي براي مسائل خاص بوده و مقبوليت آن به کاربرد عملي آن بستگي دارد. از سوي ديگر، تکنيک، دانش خاصي است که هدف از آن حل مسائل خاص بوده و مقبوليت هر مورد از آن به مناسب بودن آن در عمل ـ و نه به دانش اصول زيربنايي آن ـ بستگي دارد. بنابراين، علم، فناوری و تکنيک، سه شکل دانش هستند که ميتوان بر مبناي ميزان کليت، هدف و مقبوليت آنها را از يکديگر تميز داد. علم و فناوری، هر دو، دانش کلي هستند چراکه بر دانش اصول زيربنايي مبتني هستند. تکنيک، شکلي از دانش خاص است زيرا تکنيک همان مهارت حل يک مسئله بدون دانش اصول زيربنايي است. از نظر هدف، علم در واقع دانش مرتبط با پديدههاي طبيعي يا اجتماعي است، در حالي که فناوری و تکنيک با دانش چگونگي ـ يعني نتيجه عملي ـ مرتبط هستند. مقبوليت هر يک از اينها نيز بر معيار جداگانهاي مبتني است؛ علم هنگامي مقبوليت مييابد که توسط جامعه علمي پذيرفته است اما فناوری و تکنيک زماني مقبوليت پيدا ميکنند که بتوانند مسائل عملي را حل کنند و نتايج عملي به بارآورند. بنگاهها به فناوری و تکنيک علاقهمند هستند زير اينها هستند که نتايج عملي به بار ميآورند؛
براي خلق و توسعه فناوری دو فرايند مجزا وجود دارد. يکي از اينها فرايندي است که با دانش علمي آغاز ميشود و به کاربرد عملي ميانجامد. ديگري، فرايندي است که با انباشت دانش عملي آغاز ميگردد و از طريق تعميم آن به فناوری منتهي ميشود؛
از ديدگاه کسبوکار، فناوری به خودي خود خوب نيست مگر در مواردي که با اهداف نوآورانه بنگاه مرتبط باشد؛
فناوری، علم و تکنيک همگي با شکلهاي صريح دانش مرتبط هستند. اما در بنگاهها شکلهاي ضمني دانش نيز وجود دارد که از آن ميان ميتوان به موارد زير اشاره کرد: دانش نهفته در افراد، سيستمهاي فني، سيستمهاي مديريتي، فرهنگ و ارزشها که صريح نيستند ولي عاملي کليدي در حل مسائل و دستيابي به نتايج به حساب ميآيند.
3-2. بازار فناوری
طي چند دهه اخير، فناوري بهعنوان کليدي برای تبديل کشورها به کشورهاي توسعهيافته و تبديل سازمانها و شرکتهاي معمولي به شرکتهاي پيشرفته کلاس جهاني شناخته شده است. بسياري از کشورهاي دنيا بدون داشتن منابع اوليه و انرژي، صرفاً با تکيه بر دانش فني، به کشورهاي ثروتمند و صنعتي تبديل شدهاند.
«فناوري تجارتپذير» بهنوعی از فناوري گفته ميشود که ارزش تجاري داشته باشد و کاربران با بهکارگیری آن بتوانند به ارزش افزوده دست يابند. برخلاف تصوري که معمولاً از فناوري وجود دارد (ماشينآلات يا دانش فني)، فناوري را بايد بهصورت يک نظام يکپارچه با اجزاي مختلف در نظر گرفت. به عبارت ديگر، مبادله فناوري، چيزي فراتر از خريد و فروش محض دانش فني يا اطلاعات فني است. فناوري تجارتپذير، علاوه بر سختافزار، شامل روشها و فنون مديريتي و نيز دانش صريح مانند کتابچههاي راهنما، مشخصات فني، پروانههاي ثبت اختراع (پتنت)، نرمافزارهاي رايانهاي و همچنين شامل دانش نامشهودي است که در ذهن کارکنان يا دستورالعملهاي سازماني وجود دارد.
تمايز فناوري تجارتپذير با ساير محصولات (کالاها) از جهات زير ايجاد ميشود:
نامشهود بودن: در مبادلات تجاري فناوري، اين ويژگي از نظر خريدار نامطلوب و از ديدگاه فروشنده مطلوب تلقي ميشود.
قابل انباشت بودن: اين ويژگي، اساس فرايند توسعه فناوري است.
مصرفي نبودن: دانش را ميتوان به کار گرفت، اما هيچگاه مانند ساير محصولات مصرف نميشود. به همين دليل است که فناوري توسط فناوريهاي جديدتر منسوخ ميشود.
قابل انتقال بودن: فناوري را ميتوان به راحتي و به دفعات مکرر، بدون اينکه از ارزش آن کاسته شود يا هزينه سنگيني براي جابجايي آن پرداخت شود، از جايي به جاي ديگر و حتي از کاربردي به کاربرد ديگر منتقل کرد.
بدون مرز بودن: فناوري به سادگي از کشوري به کشور ديگر و از سازماني به سازمان ديگر قابل انتقال است.
با توجه به ويژگيهاي فوق، ميتوان بازار فناوري را بهعنوان بستر انجام مبادلات تجاري فناوري تعريف کرد. به عبارت ديگر، بازار فناوري، نظامي است که در قالب آن کليه معاملات فناوري -که بر پايه موازين تجاري انجام ميشود و تراکنشهاي مالي همراه است- سازماندهي و هدايت ميشود (صمدي و همکاران، 1385).
هرچند بازار مبادله فناوری و دارايي فکري از سالها قبل وجود داشته ولي مطالعات نشان ميدهند که اين بازار صرفاً از دهه 1990 به بعد و در حوزه فناوری سطح بالا رشد قابل توجهي داشته است. آرورا و فوسفيوري بازار دانش فني را مطالعه کردند. برآوردهاي آنها براي بازارهاي جهاني فناوري در سال 2000، محدودهي 35 تا 50 بيليون دلار در سال را نشان داد (Arora, Fosfuri et al. 2001).
علاوه بر اين، التون، شاه و همکاران (Elton, Shah, et al. 2002) و کلاين (Kline, 2003) برآورد نمودهاند که کل درآمدهاي حق امتياز و جواز در آمريکا از زير 15 بيليون دلار در سال در آغاز دههي 90 به حدود 100 بيليون دلار در سال در 2002 افزايش يافته است. نتايج يک مطالعهي ميداني توسط شيهان، مارتينز و همکاران، نشان داد که اکثريت يا 81% شرکتهاي پاسخدهنده (شرکتکننده در نظرسنجي)، انتظار افزايش واگذاري حق امتياز بين سالهای 2005 تا 2010 را دارند، در حالي که 54% پاسخدهندگان، شاهد رشد واگذاري حقامتياز از سال 1995 بودهاند.( Sheehan, Martinez, et al., 2004 )
اکثر مطالعاتي که بهمنظور درک بهتر تجارت فناوري در سطح بنگاه، چه از ديدگاه فروشنده ( مثل Lichtenthaler, 2006. يا Escher, 2005)، چه از ديدگاه خريدار (مثلGranstrand, Bohlin, et al. (1992 و چه در سطح ملي (مثل,2004 Granstrand يا Gambardella, 1996) انجام شدهاند به نتايج مشابهي رسيدهاند. امروزه ساختار بازار شامل کالاي معاملهشده و ساختار نهادي، با حالت بهينه فاصله دارند. همچنان موانع بسياري وجود دارند که مانع از کارايي بازارها ميشوند.
تيس (Teece, 1998) نيز به عدم کارايي بازارهاي فناوري توجه نموده و آن را به دليل تمايل نداشتن بنگاه به فروش يا به دليل مشکلات معامله در بازار دانش فني خاص ميداند.
اخيراً در بازارهاي فناوري، ظهور نوع جديدي از عوامل مخصوص بازار که آنها را "ميانجي بازاريابي فناوري" ميناميم، قابل مشاهده است.
4-2. نهادهاي ميانجي بازاريابي فناوري
در سالهاي اخير، پيچيدگي سيستمهاي نوآوري به دليل تعدد و تنوع بازيگران افزایشیافته است. اين پيچيدگي چند مشکل به همراه دارد که يکي از آنها نياز به موجوديتي است که بهعنوان يک نماينده يا واسطه در تمام جنبههاي فرآيند نوآوري بين دو يا چند طرف عمل کند تا به تسهيل نظامهاي نوآوري کمک کند. اين موجوديت در ادبيات موضوع عموماً بهعنوان ميانجي يا واسطه نوآوري شناخته ميشود (Munkongsujarit & Srivannaboon, 2011). فعاليتهاي يک چنين واسطهاي ميتواند شامل موارد زير باشد:
کمک به تهيهي اطلاعات دربارهي همکاران بالقوه، واسطهگري يک معامله بين طرفين، ايفاي نقش ميانجيگري بين سازمانهايي که در حال همکاري با يکديگر هستند، و کمک به پيدا کردن مشاوره، تأمين مالي و حمايت از خروجيهاي نوآوري چنين همکاريهايي.
از نظر تاريخي، آنگونه که اسناد OECD نشان ميدهند، نهادهاي ميانجي در اواخر قرن هجدهم و اوايل قرن نوزدهم نيز وجود داشتهاند. در طول زمان، وکلا و کارگزاران پتنت با معرفي مخترعين جوياي سرمايه به سرمايهگذاران و با پيوند فروشندگان اختراعات فناوریکي با خريداران بالقوه که ابزار توسعه و تجاريسازي آنها را داشتهاند، نقش مهمي در بازارهاي فناوري بازي کردهاند (Tietze, 2010).
چسبرو مينويسد که در سالهاي اخير، تعدادي بنگاه واسطهاي پا به عرصهي وجود گذاشتهاند که در فرآيند شناسايي، مذاکره و انتقال حق امتياز از يک شرکت به ديگري، کمک ميکنند (Chesbrough,2006).
شواهدي وجود دارد که نشان ميدهند با رشد تقاضا براي انتقال فناوری و ارزشگذاري پتنت، تعداد و تنوع نهادهاي ميانجي بازار بسيار بيشتر شده است (OECD, BMWI et al., 2005).
برخي سازمانها اخیراً به افزايش مدلهاي جديد کسبوکاری که اين نهادهاي ميانجي به کار ميبرند، توجه بيشتري نمودهاند. مثالهايي از مدلهاي کسبوکار نهادهاي ميانجي که در اين مطالعات به آنها اشاره شده است عبارتند از: شراکت يا ائتلاف فناوري براي سرمايهگذاريهاي خاص، مزايده، شاخصهاي مالکيت معنوي مورد معامله عموم به اضافۀ صندوقهاي ارزش پتنت که به پشتيباني مالکيت معنوي ميپردازند (مانند يافتن و مذاکره کردن با صاحبامتیازان بالقوه) و همزمان منابع مالي لازم براي اقدامات مديريتي پيش از تجاريسازي محصولات جديد - يعني شناسايي حق امتيازدهندگان بالقوه، برقراري ارتباط و مذاکره با آنها تا پايان يک معامله – را فراهم ميکنند (EPO, OECD et al., 2000).
سواي سازمانهاي دولتي، محققين اين حوزه نيز متوجه اين روند شدهاند. کرونا، مشاهده کرده است که با خدمات و ابزارهاي جديد در بازار، فرآيند استخراج فناوري از بيرون سادهتر شده و بنابراين احتمالاً پذيرش بيشتري در ميان شرکتها خواهد داشت (Koruna, 2001). تروي و ورله، اشاره ميکنند که با رشد تمايل بنگاهها براي استخدام متخصصان مالکيت معنوي، تعداد واسطهگران در حال افزايش است (Troy & Werle, 2008).
تحقيقات تيتز و هرستات نيز روند را تصديق ميکند. برازش يک منحني نمايي تخمين زده شده، نرخ زاد و ولد (تولد) سالانهي 8% را براي واسطهگران (نهادهاي ميانجي) در بازارهاي فناوري از آغاز سال 1980 نشان ميدهد (Tietze & Herstatt 2009 ).
5-2. میانجیگری سیتماتیک
رويكردهايي از قبيل سيستمهايي ملي، بخشي و منطقهاي نوآوري موجب گسترش "تفكر سيستمي" در مطالعات نوآوري شدهاند. در اين ديدگاه، كليد موفقيت در نوآوري، همكاري و تعامل چندين نوع بازيگر مختلف است. از سوي ديگر، از آنجا كه موانع و شكافهاي گوناگوني مانع از اثربخشي اينگونه تعاملات ميشوند، مقالات علمي و اسناد سياستي عمدتاً به ضرورت وجود سازمانهايي براي ميانجيگري اشاره دارند كه بتوانند نقش واسطه را ايفا كرده و تعاملات را برقرار كنند (Klerkx & leevwis; 2009). در ادبيات مديريت و سياستگذاري فناوری، اين نهادهاي ميانجي با نامهاي مختلفي از قبيل "طرف سوم"، "دلال"، "سازمان واسط"، "ميانجي انتقال فناوری"، "سازمان مرزي" و امثال اينها ياد شدهاند. با اين حال، هر چند در اين زمينه ادبيات مفصلي وجود دارد ولي اين ادبيات به نظر هوولز (Howell, 2006) از نظر تئوريك بسيار پراكنده است و رشد سريعي دارد. البته در سالهاي اخير تلاشهاي متعددي براي يكپارچهسازي و دستهبندي اين مطالب صورت گرفته است كه از آن ميان ميتوان به آثار اسميت و كولمن (Smith & Kulmanx, 2004)، جانسون (Johnson, 2008)، وينچ و كورتني (Winch & Courtney, 2007) و برخي ديگر اشاره كرد. بهعنوان مثال، هوولز با بررسي تعاريف موجود و تركيب آنها زير چتر "ميانجي نوآوري"، سازمان ميانجي را چنين تعريف كرده است:
"سازمان يا گروهي كه در فرايند نوآوري به هر صورتي بهعنوان كارگزار يا دلال بين دو يا چند طرف فعاليت كند". اينگونه فعاليتهاي ميانجيگري شامل موارد زير است:
كمك به فراهم كردن اطلاعات درباره شركاي بالقوه
دلالي معاملات بين دو يا چند طرف
فعاليت بهعنوان مرضيالطرفين يا حَكَم بين سازمانها يا گروههايي كه با هم مشاركت داشتهاند.
كمك براي پيدا كردن مشاور، منابع مالي و پشتيباني براي بروندادهاي همكاري.
كلركس و ليوويس با بررسي ادبيات نهادهاي ميانجي به اين نتيجه رسيدهاند كه نهادهاي واسطه از زواياي مختلفي به شرح زير مورد مطالعه قرار گرفتهاند:
از زاويه كاركردهای آنها
از اين زاويه كه ميانجيگري نوآوري چه ميزان از هويت سازماني آنها را تشكيل ميدهد (اينكه آيا كارهاي ديگري هم انجام ميدهند يا خير)
از زاويه رابطه آنها با محيط نهادي
از زاويه تأثیر يا نفوذ آنها در فرايند نوآوري.
1-5-2. كاركردهاي سازمانهاي ميانجي
در ادبيات موضوع، كاركردهاي متعددي به سازمانهاي ميانجي نسبت داده شده و از واژههاي متعدد و بعضاً مبهمي براي اين كار استفاده گرديده است. با اين حال، با توجه به اين ادبيات سه كاركرد اصلي را ميتوان مشخص كرد (Vanlente etal., 2003; Klerkx & leeuwis, 2008):
الف) بيان تقاضا: تبيين نيازهاي نوآوري و تقاضاي فناوری، دانش، منابع مالي و سياست؛
ب) تشكيل شبكه: تسهيل ارتباط با بازيگران ذیربط (شناسايي، بررسي و غربالگري شركاي بالقوه و متصل كردن آنها به هم)؛
ج) مديريت فرايند نوآوري: كمك به هماهنگي و يادگيري بازيگران شبكهها كه به معناي تسهيل يادگيري و همكاري در فرايند نوآوري است.
براي توضيح سازمانهاي ميانجي و فعاليتهاي ميانجيگري در فرآيند نوآوري، مجموعه اصطلاحات مختلفي در مقالات پيشين وجود دارد. يکي از آنها که به نظر ميرسد مورد قبول عموم است، توسط جرمي هولز در سال 2006 تعريف شده است.
اين اصطلاحات گرچه متفاوت هستند اما ويژگيهاي مشترکي در فرآيند نوآوري دارند؛ به ويژه نقشي که واسطهگران نوآوري در متصل کردن، تسهيل و هماهنگي اشتراک دانش و يا فناوری بين دو يا چند سازمان دارند. اين مطلب نياز به درک کارکردها و فعاليتهاي واسطهگران را موجب ميشود(Munkongsujarit & Srivannaboon, 2011) .
واسطهگران نوآوري مادامي که بر فعاليتهايي تمرکز ميکنند که اهداف موجوديت آنها را برآورده ميکند نبايد الزاماً تمام اين کارکردها و فعاليتها را انجام دهند.
عموماً همهي مطالعات حداقل ده کارکرد که نهاد ميانجي ميتواند انجام دهد و توسط هولز مشخص شده را پوشش ميدهند. اين کارکردها عبارتند از:
پيشبيني و آسيبشناسي
جمعآوري و پردازش اطلاعات
پردازش و ترکيب و ترکيب مجدد دانش
غربال اطلاعات و واسطهگري
آزمون و درستنمايي
اعتبارگذاري
درستنمايي (بررسي) و تنظيم
حفظ نتايج
تجاريسازي
ارزيابي خروجيها
لوپز- وگا (Lopez-Vega, 2009) بعدها، اين کارکردها را در سه گروه طبقهبندي نمود:
کارکردهايي که همکاري بين سازماني را تسهيل ميکنند.
کارکردهايي که شامل خدمات وصل کردن يک سازمان با محيط آن هستند.
کارکردهايي که خدمات مختلفي به ذينفعان ارائه ميدهند.
2-5-2. ميزان تمركز بر ميانجيگري
آنگونه كه هوولز شرح ميدهد، سازمانهايي كه كاركردهاي ميانجيگري دارند، خود را صرفاً يا تماماً به اين كاركردها محدود نميكنند بلكه كارهاي ديگري نيز انجام ميدهند كه شامل انجام تحقيقات قراردادي و ارائه خدمات فني ميباشد. البته در اين كارها پاي شخص ثالثي در ميان نيست.
بايد توجه داشته كه نقش ميانجيگري به سازمانهاي ميانجي محدود نمیشود و گاهي اين نقش توسط افراد حقيقي انجام ميشود. بهعنوان مثال، برخي مؤلفان به وجود اشخاصي در سازمانهاي بزرگ اشاره كردهاند كه نقش واسطه و دلال را انجام ميدهند. اين اشخاص در ساختار سازماني داراي جايگاه ويژه بوده و از توانمنديهاي و مهارتهاي شخصي لازم براي ميانجيگري برخوردارند (Burt, 2004; Williams, 2002).
دن هرتوگ (Den Hertog, 2000) بين دو نوع نهاد ميانجي تفاوت قائل شده است: اول نهادهايي كه نقش واسطهگري (دلالي)، كاركرد اصلي آنهاست و بايد "تسهيلگر نوآوري" محسوب شوند و دوم نهادهايي كه نقش "شخص ثالث" ندارند بلكه منشأ يا حامل (پذيرنده) نوآوري هستند و بايد "منشأ نوآوري" ناميده شوند.
وينج و كورتني (Winch & Courtney, 2007) به تسهيلگران مستقلي اشاره ميكنند كه بر يك بخش صنعتي خاص متمركز هستند و آنها را دلال يا واسطه نوآوري مينامند. آنها اینگونه نهادهاي ميانجي را چنين تعريف ميكنند: "سازماني كه بهعنوان عضوي از يك شبكه در يك بخش صنعتي خاص فعاليت دارد و نه بر خلق و نه بر پيادهسازي نوآوري متمركز است؛ بلكه بر توانمندسازي سازمانها براي نوآوري تمركز دارد".
3-5-2. ارتباط با محيط نهادي
دلايل متعددي براي شكلگيري نهادهاي ميانجي عنوان شده است ولي به طوركلي ميتوان گفت كه اين نهادها در پاسخ به بهينه نبودن ميزان ارتباط (يا اتصال) بازيگران ذیربط به دليل شكست بازار يا شكست سيستم نوآوري بهوجود ميآيند (Johnson, 2008; Smith & Kuhlmann, 2004). به نظر وندرمولن و همكاران (Vander Meullen et al, 2005)، "شكلگيري سازمانهاي ميانجي اغلب به اقتضاي بافت سياسي موجود يا به اقتضاي فرصتها و نيازهاي موجود در زمينه تحقيقات و نوآوري روي ميدهد. اگر اين امر موجب تداوم تعاملات و سازماندهي بلندمدتتر گردد، سازمان ميانجي صاحب توانمنديهاي خاصي براي ميانجيگري و برقرار كردن رابطه بين سازمانهاي ذیربط خواهد شد. در اين صورت، ممكن است شاهد نهادينه شدن روابط و توسعۀ جايگاههاي ساختاري باشيم".
در مورد اینگونه جايگاههاي ساختاري براي واسطههاي نوآوري، ادبيات موضوع به "ارزشها" يا "الزامات طراحي" لازم براي حفظ جايگاه واسطهها اشاره دارد. مثلاً يكي از الزامات مربوط به نهادهاي ميانجي اين است كه از تأمینکنندگان، شركا يا استراتژيهاي خاصي جانبداری نكنند. همچنين در مورد ارائه خدمات ميانجيگري به شركتهاي كوچك و متوسط كلاني و همكاران (Kolodny etal, 2001) الزامات زير را براي طراحي نهادهاي ميانجي ضروري دانستهاند:
قابل شناسايي و در دسترس بودن نهاد براي شركتها
قابل اعتماد بودن نهاد از نظر شركتها
دسترسي داشتن نهاد به دانش و اطلاعات مربوط به فرايند نوآوري
مقبول بودن نهاد از نظر دانشي از ديد شركتها
توانايي پاسخگويي سريع به نياز شركتها
برخورداري از توانمندي در جاهايي كه شركتها ضعف دارند.
4-5-2. تأثیر بر فرايند نوآوري
به نظر ميرسد كه نهادهاي ميانجي نوآوري تأثیر مثبتي بر فرايند نوآوري داشته باشند (Klerkx & leeuwis, 2009). مثلاً در مورد شبكههاي بين بنگاهي كه ابزارهاي مهمي براي ارتقاء عملكرد نوآوري بهحساب ميآيند، ملكي و توتل معتقدند كه اين نهادها همچون سيستمهاي توليد جرقه در موتور خودرو هستند كه باعث بهوجود آمدن شبكهها ميشوند و در واقع آنها اولين لازمۀ شكلگيري شبكهها هستند (Malecki & Tootle, 1996). آنها كمك ميكنند كه شركتها به انواع منابع ملموس و غيرملموس لازم براي نوآوري دست پيدا كنند (Smith & kuhlmann, 2004).
در سطح سيستم نوآوري، نهادهاي ميانجي موجب اتصال و ارتباط در داخل سيستم ميشوند و بهعنوان كاتاليزور نقش "زندگي بخشي" به امكانهاي جديد و خلق پويايي در درون سيستم را ايفا ميكنند (Candemir & Van lente, 2007;). البته ساسپد و همكاران معتقدند كه به تحقيقات بيشتري در اين زمينه نياز است و مينويسند: "ما در سطح سازماني فاقد درك كافي در مورد اينكه چه چيزي موجب اثربخشي نهادهاي واسطه در جبران ضعفهاي يك سيستم ميشود هستيم" (Sasped etal, 2007).
5-5-2. نقشهاي نهادهاي ميانجي در تجاريسازي فناوری
سازمانها و نهادهاي ميانجي ميتوانند نقش مهمي در تجاريسازي فناوری ايفاء كنند. در خصوص اهميت نقش نهادهاي ميانجي و همچنين چگونگي عملكرد آنها در تجاريسازي فناوری مطالعات گستردهاي صورت پذيرفته است. در برخي از اين مطالعات نقش نهادهاي ميانجي در چارچوب مفهوم مارپيچ سهگانه مورد تحليل قرار گرفته است.( Etzkowitz & Leydesdorff, 2000; Castro et al, 2000; Etzkowitz & klofsten, 2005 )
قسمتي از اين مطالعات به نوعشناسي سازمانهاي ميانجي اختصاص دارد. شركتهاي زايشي از جمله اين سازمانهاي ميانجياند كه نقش آنها در تجاريسازي فناوری، مورد توجه محققان بسيار قرار گرفته است (Leitch & Harrison, 2005).
برخي از نهادهاي ميانجي با هدف تسهيلگري تجاريسازي فناوری مستقيماً توسط دولتها ايجاد و حمايت ميشوند (Dodgson, 1993). جانسون نقش نهادهاي ميانجي را از دو رويكرد اقتصادي و استراتژيك مورد تحليل قرار داده است. به عبارتي او معتقد است، سازمانهاي ميانجي براي مشاركت در فعاليتهاي تجاريسازي فناوری دلايلي اقتصادي و استراتژيك دارند كه اين مشاركت را توجيه ميكند (Johnson, 2008). برخي محققان، سازمانهاي ميانجي را نهادهايي خارج از سه نهاد مارپيچ سهگانه يعني دولت، صنعت و دانشگاه ميدانند و آنها را قطب چهارم همكاريهاي فناوری و تسهيلگر روابط ميان سه بازيگر ديگر به شمار ميآورند (Dalzel, 2005).
در جدول شماره 1-2، انواع نقشهايي كه سازمانهاي ميانجي در توسعه فناوری عهده دارند، مشاهده ميشود. در ستون دوم جدول، منابع و خدماتي كه اين سازمانها در هر نقش ارائه ميكنند معرفي شده است. ستون سوم جدول به چارچوب نظري هر نقش اختصاص دارد. همانگونه كه پيشتر اشاره شد، دو رويكرد اقتصادي و استراتژيك، مشاركت سازمانهاي ميانجي در توسعه تجاريسازي فناوری را توجيه ميكند. اين دو رويكرد هر كدام از دو مكتب كلانتر نشأت ميگيرند. رويكرد اقتصادي به مكتب هزينه مبادله اشاره دارد و رويكرد استراتژيك ريشه در مكتب منبعمحور دارد.
جدول 1-2: نقش سازمانهاي ميانجي در توسعه تجاريسازي فناوری (Johnson. 2008)
نقشمنابع و خدمات ارائه شدهرويكرد نظريعمده فعاليتهاواسطهاي، ميانجيگريمشاورهحمايتمعرفي افرادمنبعمحورهزينه مبادلهبرطرف كردن تعارضات ميان اعضاي شبكهكمك به توزيع منصفانه عادلانه منابع ميان اعضاي شبكهجلوگيري از ايجاد اصطكاك و تنش ميان اعضاي شبكه همكاريحمايتكننده، تأمينكننده منابعمنابع ماليمنبعمحورهزينه مبادلهارائه كمكهاي مالي بهخصوص به شركتهاي دانشمحور با سرمايه محدودتوزيع منابع براي توسعه فناوریهاي با پتانسيل خلق ارزشمشروعيت بخشحمايتفناوریهاي قابل سرمايهگذاريمنبعمحورهزينه مبادلهبررسي شركتهاي كوچك و شناسايي شركتهاي با پتانسيل براي سرمايهگذاريكمك به شركتهاي بزرگ براي شناسايي فناوریهاي با ارزش بالا براي سرمايهگذاريكارگزاري فناوریدانش و فناوریمنبعمحورهزينه مبادلهتسهيل انتقال و انتشار فناوری ميان اعضاي شبكهكمك به شكلگيري شبكه فناوریارائهکننده منابع و خدمات مديريتيمشاورهحمايتمعرفي افرادمنبعمحورارائه خدمات مشاوره به شركتهاي بزرگ و كوچك
6-5-2. نوعشناسي ميانجيهاي بازاريابي فناوري
تيتز Tietze, 2010)) با بررسي 70 ميانجي بازاريابي فناوري در اروپا و آمريکا و با استفاده از «نه جزء سازنده مدل کسبوکار» ارائهشده توسط استروالدر (Osterwalder, 2004)، 12 گروه مختلف در ميان اين نهادهاي ميانجي شناسايي کرد. اين 12 گروه عبارتند از: نهادهاي اعطاي حق امتياز (ليسانس)، کارگزاران مالکيت معنوي، برگزارکنندگان مزايدههاي مالکيت معنوي، نهادهاي تبادل در بازارهاي برخط مالکيت معنوي، تأمینکنندگان منابع مالي به پشتوانه مالکيت معنوي، مشاوران مالکيت معنوي، خدمات برونسپاري مالکيت معنوي، صندوقهاي يکپارچهساز مالکيت معنوي، صندوق تأمين مالي دعاوي حقوقي، انتقال فناوري، بانکهاي سرمايهگذاري روي مالکيت معنوي، نهادهاي توسعه مالکيت معنوي. در ادامه توضيحات اجمالي در مورد اين انواع، ارائه ميشود.
1-6-5-2. نهادهاي اعطاي حق امتياز
اين نهادها، قديميترين انواع ميانجيهاي بازاريابي فناوري هستند. اين نهادها کارگزاراني هستند که شايستگي محوري آنها ايجاد شبکه بوده و در فرايند اعطاي حق امتياز -که مستلزم دانش فني قانوني و شبکه ارتباطي گسترده است- تخصص دارند. مشتريان اين نهادها ميتوانند عمومي بوده يا در يک حوزه خاص مانند صنعت نیمهرسانا باشند. معمولاً ارتباط نزديکي بين نهاد و مشتريان وجود دارد و مدت اين ارتباط وابسته به مدل درآمدي است. درآمد اين نهادها يا از طريق دريافت حق امتياز ثابت؛ بهصورت اقساط يا بهصورت درصدي از جريان درآمد حق امتياز حاصل ميشود. فعاليتهاي اين نهادها عبارتند از: شناسايي شرکاي بالقوه براي مشتريان، بستهبندي و آمادهسازي بستههاي مالکيت معنوي، نمايش مالکيت معنوي، برقراري ارتباط با طرف ديگر (معامله)، تماس با ساير نهادهاي ميانجي، بررسي دقيق و همهجانبه و مذاکره. مشتريان اين نهاد، دارندگان مالکيت معنوي يا ارائهدهندگان حق امتياز هستند. اين نهادها، بنگاههاي کوچکي هستند که فاقد زيرساختهاي موجود در شرکتهاي بزرگ بوده و اين نقيصه را با کاهش هزينههاي
عملياتي خود جبران ميکنند. )باقري محمود، گودرزي مريم، 1388(
2-6-5-2. کارگزاران مالکيت معنوي
اين مدل ارتباط نزديکي با مدل قبل داشته و نهادهاي ميانجي معمولاً از اين دو مدل بهطور همزمان استفاده ميکنند. تمايز اصلي کارگزاري و اعطاي حق امتياز، مالکيت دارايي است. نهادهاي اعطاي حق امتياز، حق استفاده از دارايي را معامله ميکنند، در حالي که کارگزاران خود دارايي را به فروش ميرسانند. يکي ديگر از تفاوتهاي اين دو مدل، ارتباط بنگاههاي مالکيت معنوي با مشتريان خود است. نهادهاي اعطاي حق امتياز، درصدي از پرداخت جاري حق امتياز به مشتري را دريافت ميکنند و رابطه بلندمدت با مشتريان خود دارند، اما کارگزاران معمولاً ارتباط قراردادي خود با مشتري را بعد از معامله، قطع ميکنند. کارگزاران نيز مانند نهادهاي اعطاي حق امتياز، در طول فازهاي بازاريابي، شبکهسازي و معامله، ايفاي نقش ميکنند.کانال معاملاتي اصلي کارگزاران، فروش خصوصي است و در برخي موارد از مزايدههاي خصوصي براي بالا بردن قيمت مالکيت معنوي استفاده ميکنند. (ناظمی و همکاران، 1389)
3-6-5-2. برگزارکنندگان مزايدههاي مالکيت معنوي
اين نهادها، از نظر گزاره ارزش و مشتريان هدف، مشابه کارگزاران هستند؛ اما از نظر کانال معاملاتي و شايستگيهاي محوري با آنها تفاوت دارند. مشخصه مدل کسبوکار اين نهادها، عرضه عمومي حق امتياز پتنت يا داراييهاي مشابه بهطور زنده يا برخط است. برگزارکنندگان مزايدههاي مالکيت معنوي، بر خلاف پلتفرمهاي تبادل برخط پتنت که فقط فهرستي از نيازها و موارد عرضهشده ارائه ميکنند، واقعاً معاملهها را انجام ميدهند. اين نهادها با انجام معاملهها در تاريخهاي از پيش تعيين شده، ابزاري براي شرکتهايي که درصدد بهرهبرداري سريع از مالکيت معنوي خود هستند؛ يا شرکتهايي که مشکلات مالي دارند و يا شرکتهاي ورشکستهاي که درصدد فروش داراييهاي معنوي خود هستند، فراهم ميکنند. بهعلاوه، مالکان پتنتها ميتوانند با استفاده از زيرساخت ارائه شده توسط اين نهادها، بودجه تبليغات و شبکهسازي خود را کاهش دهند. اين نهادها عليرغم ارائه راهکارهاي سريع و اثربخش، معايب مهمي نيز دارند. از جمله اينکه ممکن است مالکان پتنتها به دليل تعداد پايين شرکتکنندگان در مزايده، بهطور مصنوعي قيمت بازار داراييهاي خود را کاهش دهند. (Seyfe, 2011)
4-6-5-2. نهادهاي تبادل برخط مالکيت معنوي
مشخصه مدل کسبوکار اين نهادها، ايجاد پلتفرمي براي تشويق عرضه و تقاضاي پتنت است. اين نهادها معمولاً «تبادلي» ناميده ميشوند، در حالي که عملاً معاملهاي از طريق وبگاه صورت نميگيرد. مدل اصلي تبادل برخط مبتني بر پيکربندي ارزشي است که فقط دربردارنده فعاليتهاي بازاريابي و شبکهسازي ميباشد. برخي بازارهاي برخط، مدل کسبوکار خود را با خدمات کارگزاري، مشاوره و برونسپاري ترکيب ميکنند. برخي مشخصههاي مشترک بين اين نهادها و برگزارکنندگان مزايدههاي برخط عبارتند از کانال معامله و ساختار هزينه. تفاوت اصلي اين دو مدل، ميزان مداخله در معامله است. بازار تبادل برخط، فهرست فناوري را ارائه ميکند و اطلاعاتي نظير قيمت و شرايط معامله بعد از درخواست بيان ميشود. در مزايده، قيمت بهطور آشکار بيان ميشود. مدل درآمدي تبادل برخط، مبتني بر حق عضويت ثابت و يا پرداختهاي بعدي است. درآمد ثابت مبتني بر پرداختي است که بنگاههاي فناوريمحور براي قرار گرفتن فناوري خود در وبگاه انجام ميدهند. دومين نوع درآمد، در صورتي محقق ميشود که خريدار و فروشنده با موفقيت معامله را انجام دهند. (Osterwalder, 2004)
5-6-5-2. تأمين مالي به پشتوانه مالکيت معنوي
مشخصه مدل کسبوکار اين نهادها، استفاده از مالکيت معنوي براي تأمين سرمايه است. اين نهادها تخصص مالي و مالکيت معنوي را با هم ترکيب کرده و فرصت تأمين سرمايه بدون از دست دادن مالکيت معنوي يا سهام را براي دارندگان مالکيت معنوي فراهم ميکنند. بنگاه تأمين مالي به پشتوانه مالکيت معنوي، بهعنوان يک کارگزار «عمومي» عمل کرده و مالک پتنت را به نهاد مالي متصل ميکند. شايستگيهاي محوري که امکان چنين تراکنشهايي را فراهم ميکنند عبارتند از تخصص در مالکيت معنوي و تخصص مالي و شبکهسازي مناسب در هر دو زمينه. (Tietze, 2010)
6-6-5-2 مشاوران مالکيت معنوي
ميانجيهايي که خدمات مشاوره مالکيت معنوي ارائه ميدهند، بدون مبادله پتنت، بهطور مستقيم با يک بنگاه فناوريبنيان تعامل دارند. بنابراين، تعداد طرفين درگير محدود به مشتري و نهاد ميانجي ميباشد. چنين مدلي معمولاً بهمنظور بهرهبرداري از دانش نهاد ميانجي در حوزه مربوطه، بهصورت ترکيبي با ساير مدلها به کار ميرود. مشخصه مشاوره مالکيت معنوي، فروش تخصص يک بنگاه متخصص در زمينه مالکيت معنوي به يک بنگاه فناوريبنيان است. مشتري معمولاً سبدي از پتنتها داشته و براي تحليل، مديريت و تجاريسازي مالکيت معنوي خود نياز به پشتيباني متخصصان دارد. (Dalzel, 2005)
7-6-5-2. بنگاههاي برونسپاري مالکيت معنوي
اين نهادها، مشابه بنگاههاي مشاورهاي، خدماتي به بنگاههاي فناوريبنيان که درصدد مديريت سبد پتنتها و تبديل کردن آنها به پول هستند، ارائه ميکنند. تفاوت اصلي اين دو مدل، گزاره و پيکربندي ارزش است. مشاوران، فقط توصيههاي خود را به فروش ميرسانند، در حالي که بنگاههاي برونسپاري، بهطور مستقيم خدماتي را ارائه ميدهند که مشتريان قادر به انجام آنها نبوده يا تمايلي به انجام آنها ندارند. خدماتي که معمولاً برونسپاري ميشوند عبارتند از ارزشگذاري پتنت و سبد، تهيه پيشنويس قرارداد، تهيه درخواست ثبت پتنت و کاوش سبد پتنتها. برخي بنگاهها راهکارهاي مديريتي نيز به مشتريان خود ارائه ميدهند و صاحب مالکيت معنوي فقط به توسعه فناوري پرداخته و هيچ تلاشي براي استفاده تدافعي يا تهاجمي از پتنتهاي خود نميکند. اين نهادها به دليل نياز به پژوهش و توسعه ابزارها (بهعنوان مثال نرمافزارها) براي مشتريان خود، هزينه بالاتري نسبت به نهادهاي مشاوره مالکيت معنوي دارند. (Vanlente etal., 2003)
8-6-5-2. صندوقهاي يکپارچهساز مالکيت معنوي
مشخصه مدل کسبوکار اين نهادها، اکتساب پتنتها براي ايجاد سبد مالکيت معنوي خود است. يک سبد پتنت ممکن است فقط در يک حوزه فناورانه متمرکز شده يا گستره وسيعي از فناوريها را در برداشته باشد. اين نهادها ممکن است مالکيت معنوي را بهطور مستقيم خريداري نکرده و آن را از طريق کارگزاران، مزايدهها يا فروش خصوصي به دست آورند. اين صندوقها معمولاً سرمايه موردنیاز براي اکتساب مالکيت معنوي را از ساير سرمايهگذاران جذب ميکنند. داشتن مجموعهاي از ابزارهاي ارزشگذاري و تخصص شبکهسازي، شايستگيهاي ضروري براي استفاده مناسب از اين سرمايهها است. (Klerkx & leeuwis, 2008)
9-6-5-2. صندوق تأمين مالي دعاوي حقوقي
اين نهادها، بر خلاف يکپارچهسازها، تعهدي براي خريد پتنت ندارند. مشخصه اين مدل کسبوکار، اتحاد سرمايهگذاراني است که از دعاوي حقوقي پرهزينه در قبال دريافت سهمي از نتايج حمايت ميکنند. اين صندوقها از يک طرف با شرکتهای فناوری محوری که درگير پيگيريهاي قضايي هستند، سروکار دارند. چنين شرکتهايي به هنگام مواجهه با مشکلات مالي ناشي از هزينههاي قانوني يا بهعنوان منابعي براي تسهيم ريسک، به صندوقها مراجعه ميکنند. اين شرکتها ممکن است متجاوز يا دارنده حق مالکيت باشند. صندوقها از طرف ديگر با سرمايهگذاران «فرصتطلبي» مواجهند که علاقهاي به هيچ مالکيت معنوي خاصي ندارند و فقط در صورت برنده شدن در دادگاه يا حل اختلاف بين طرفين، بازگشت مالي مناسبي به دست خواهند آورد. در صورت حل اختلاف، طرف متجاوز بايد يک توافقنامه حق امتياز را امضاء کند و سرمايهگذار سهم خود را از درآمد حق امتياز دريافت خواهد کرد. اين صندوقها براي تعيين احتمال موفقيت در يک دعواي حقوقي، متکي به تخصص قانوني و فني خود هستند. (Munkongsujarit & Srivannaboon, 2011)
10-6-5-2. انتقال فناوري
نهادهاي ميانجي ارائهدهنده خدمات انتقال فناوري، کارگزاري پتنت، اعطاي حق امتياز و مجموعهاي از خدمات پشتيباني را با يکديگر ترکيب ميکنند تا بهطور کامل يک فناوري را از يک نهاد به نهاد ديگر جابهجا (منتقل) کنند. اين مدل براي انتقال فناوريها از دانشگاهها و نهادهاي پژوهشي به شرکتها نيز به کار ميرود. اين تراکنش نه تنها شامل حق پتنت است، بلکه در اغلب موارد دربردارنده دانش، دانش فني فناورانه و داراييهاي ملموس نيز ميباشد. يکي ديگر از انواع انتقال فناوري بين دو شرکت اتفاق ميافتد که در آن حتي کارکنان، آزمايشگاهها و تسهيلات توليد نيز جابهجا ميشوند. (Mowery, 1992)
11-6-5-2. بانکهاي سرمايهگذاري مالکيت معنوي
مدل کسبوکار اين بانکها، مشاوره، اعطاي حق امتياز، کارگزاري و خدمات مالي را با هم ترکيب ميکند. گزاره ارزش اين مدل، تسهيل عمليات راهبردي و مالي شرکت در زمينه مالکيت معنوي است. اين نهادها معمولاً از رويکرد فرصت کسبوکار براي ايجاد امکان بهرهبرداري از مالکيت معنوي براي مشتريان خود استفاده ميکنند. پيکربندي ارزش بانکهاي سرمايهگذاري مالکيت معنوي، دربردارنده تراکنشهاي ترکيبي است که شامل اعطاي حق امتياز، فروش پتنت، ادغام و اکتساب، سرمايهگذاري مشترک، شرکتهاي زايشي و تأمين مالي به پشتوانه مالکيت معنوي ميباشد. مشتريان اين بانکها، شرکتهای فناوری محوری هستند که درصدد استفاده راهبردي از مالکيت معنوي خود ميباشند. اين بانکها بايد تخصص مالي و تخصص در زمينه مالکيت معنوي را با شبکه ارتباطي گسترده خود ترکيب کنند. اين بانکها ممکن است خدمات تحليلي نظير ارزشگذاري مالکيت معنوي را برونسپاري کنند. (Asghari & Rakhshanikia, 2013)
12-6-5-2. بنگاههاي توسعه مالکيت معنوي
اين بنگاهها، فعاليتهايي را انجام ميدهند که هدف آنها افزايش ارزش پتنت، تلاش جهت ايجاد همافزايي از طريق ترکيب پتنتهاي مکمل که قبلاً مستقل بودهاند يا انجام پژوهش و توسعه داخلي براي توسعه بيشتر فناوري است. پس از رسيدن فناوري به مرحله بلوغ، بنگاههاي توسعه مالکيت معنوي به مذاکره براي اعطاي حق امتياز فناوري به بنگاههاي فناوريبنيان ميپردازند تا بتوانند فناوري را به بازار عرضه کنند. اين بنگاهها بدون داشتن مشتري مشخص، به توسعه مالکيت معنوي ميپردازند. اين بنگاهها براي شناسايي و خريد پتنتهاي داراي پتانسيل بازار قوي از منابع مختلف -شامل دانشگاهها، نهادهاي پژوهشي، مخترعان و شرکتهای فناوری محوری - از تخصص فني و تخصص خود در زمينه مالکيت معنوي استفاده ميکنند.
191391246209ميزان تغيير و تبديلصفرکمزيادتوجه و تمرکز انسانيفعاليت انسانياستفاده از داراییمالکيت داراييماهیت خدماتتوزيعکنندگان IP(صندوق يکپارچهساز پتنت، بانک سرمايهگذاري IP،بنگاه انتقال فناوري)خالق IP(توسعهدهندگان IP)صاحبان IP(تأمين مالي به پشتوانه IP، صندوق تأمين مالي دعاوي)پيمانکاران IP(مشاوره IP، برونسپاري خدمات IP)جذبکننده IP(تبادل/ بازار برخط)واسطههاي IP(نهادهاي اعطاي حق امتياز، واسط پتنت، برگزارکنندگان مزايده IP)00ميزان تغيير و تبديلصفرکمزيادتوجه و تمرکز انسانيفعاليت انسانياستفاده از داراییمالکيت داراييماهیت خدماتتوزيعکنندگان IP(صندوق يکپارچهساز پتنت، بانک سرمايهگذاري IP،بنگاه انتقال فناوري)خالق IP(توسعهدهندگان IP)صاحبان IP(تأمين مالي به پشتوانه IP، صندوق تأمين مالي دعاوي)پيمانکاران IP(مشاوره IP، برونسپاري خدمات IP)جذبکننده IP(تبادل/ بازار برخط)واسطههاي IP(نهادهاي اعطاي حق امتياز، واسط پتنت، برگزارکنندگان مزايده IP)جدول 2-2: نوعشناسي ميانجيهاي بازاريابي فناوري بر مبناي مدل هرمن و ملون (Tietze, 2010)
13-6-5-2. چند نکته تکمیلی دربارۀ نهادهای میانجی
اگرچه رشد بازارهاي فناوري، نشاندهندهي افزايش فعاليتهاي معاملات فناوري است، اما موانع مختلفي همچنان مانع از معاملات کارا ميشوند. بنابراين نمیتوان گفت که وضعيت فعلي، حامي نوآوري و رشد بنگاه است. در حال حاضر، واسطهگران بهعنوان انواع جديدي از عوامل بازار ظهور پيدا ميکنند.
اينکه چگونه واسطهگران و مزايدههاي حق امتياز بهعنوان يک مدل خاص، معاملات مالکيت فکري را تحت تأثیر قرار ميدهند و اینکه آيا آنها به معاملات کاراتر بازار کمک ميکنند، يکي از موضوعات تحقيقاتي در حال انجام (جاري) است.
همه مؤلفان در مورد نهادهاي ميانجي خوشبین نيستند. مثلاً ليچتن تالر مينويسد: "به نظر ميرسد که مشکل بتوان کاملاً بر تخصص واسطهگران در بازارهاي فناوري تکيه نمود، (...) نقش تسهيلگري آنها در معاملات فناوري بايد قوياً مورد سؤال قرار گيرد. البته ممکن است اين نهادها بهعنوان مکمل و نه بهعنوان جايگزين فعاليتهاي داخلي بنگاهها مورد استفاده قرار گيرند.
محققين و همچنين متخصصين با وظيفهي دشواري در مورد بهکارگيري واسطهگران نوآوري روبرو هستند. براي مثال، دانشگاهيان هنوز درک درستي از فرآيند واسطهگري ندارند (Yusuf, 2008)، و متخصصين در تلاش براي ساختن تجربيات موفق در کار با واسطهگران يا کار بهعنوان واسطهگر هستند.
منابع
باقری، محمود و گودرزی، مریم، مقایسه نظام حمایتی اسرار تجاری و نظام حق اختراع. فصلنامه حقوق دانشکده حقوق و علوم سیاسی، دوره 39، شماره 1. 1388
حنفيزاده، پيام و رحماني، آرزو(1389)، روش تحقيق ساختارهاي چند بعدي، تهران: انتشارات ترمه
خداداد حسيني، سيد حميد. و سهرابي، روح الله، (1387)، فنبازار ملي در ايران: چارچوب مفهومي و الزامات عملياتي، انديشه مديريت، سال دوم، شماره اول، بهار و تابستان .
خداداد حسيني، سيد حميد. و سهرابي، روح الله، (1389)، طراحي مدل پيشنهادي فنبازار در سطح ملي در ايران، انديشكده صنعت و فناوري (آصف)، بازيافت از WWW.IRANASEF.ORG
رمضاني، رضا، 1391، مطالعه راهاندازي فنبازار جمهوري اسلامي ايران، گزارش اول، پارک علم و فناوري گيلان
سالاري، امين؛ سهرابي، روحالله؛ حسيني، سيدجمالالدين، (1382)، فنبازار بستر مبادلات فناوری، پارك فناوري پرديس با همكاري نشر آتنا، چاپ اول.
صمدي، سعيد؛ کلاهدوزان، امين؛ حسيني، سيدرضا، 1385، فنبازار، جايگاه و کارکرد آن در نظام صنعتي و فناورانه، مجله رشد فناوري (فصلنامه تخصصي پارکها و مراکز رشد)، شماره 9، صص. 58-65
طبائيان، سيدكمال،( 1383)، جايگاه فنبازار در نظام ملي نوآوري (گزارش يك مصاحبه)، مؤسسه آموزشي و تحقيقاتي صنايع دفاعي، دفتر سياستپژوهي فناوري دفاعي،.
طبائيان، سيدكمال و بوشهري، عليرضا.، (1385)، پيشبرد ارتباط صنعت و دانشگاه در قالب نظام ملي نوآوري: مطالعۀ موردي فنبازار، کنگره سراسري همکاريهاي دولت، صنعت ودانشگاه براي توسعه ملي.
ملكيفر، عقيل، (1382)، فنبازار، رويكردي نو به تجارت فناوري و بازارسازي براي دستاوردهاي تحقيقاتي، مؤسسه آموزشي و تحقيقاتي صنايع دفاعي، دفتر سياستپژوهي فناوري دفاعي،.
موحدي، مسعود و علائي طباطبائي، سيد احمدرضا.، (1389)، شناسايي و رتبه بندي موانع توسعه سامانه ملي خريد و فروش فناوري (فنبازار) در ايران، ﻓﺼﻠﻨﺎﻣﻪ ﻋﻠﻤﯽ- ﭘﮋوﻫﺸﯽ ﺳﯿﺎﺳﺖ ﻋﻠﻢ و ﻓﻨﺎوري ﺳﺎل ﺳﻮم، ﺷﻤﺎره 1 .
نظريزاده، فرهاد، طبائيان، سيدكمال، (1383)، فنبازار و نقش آن در توسعۀ فناورانه و صنعتي ايران، دومين كنفرانس مديريت فناوری.
نظريزاده، فرهاد، ارائه الگويي براي ارزيابي عملكرد نوآوري و بهكارگيري آن در يك صنعت دفاعي، پايان نامۀ كارشناسي ارشد، دانشگاه صنعتي مالكاشتر، 1382.
آذر، عادل. مومنی، منصور. آمار وکاربرد آن در مدیریت (جلد دوم، تحلیل آماری). چاپ هشتم، سمت، 1379.
بست،جان. روشهاى تحقیق در علوم تربیتى، ترجمه حسن پاشاشریفى و نرگس طالقانى، تهران، انتشارات رشد، 1371.
سرمد، زهره، بازرگان، عباس، و الهه، حجازي، روشهاي تحقيق در علوم رفتاري، تهران،انتشارات آگاه. چ سيزدهم، 1385
سکاران، اوما. روشهاي تحقيق در مديريت، مترجمين: صائبي م. و شيرازي م.، مرکز آموزش مديريت دولتي،1381.
قاسمي، وحيد، مقدمهاي بر مدلسازي معادلات ساختاري، انتشارات جامعه شناسان، 1388
يوي. ريمون و کامپنهود. لوکون، روش تحقيق در علوم اجتماعي، ترجمه غلامحسين نيکگهر، انتشارات فرهنگ معاصر، 1373.
مومنی، منصور. تحلیل آماری با استفاده از SPSS، انتشارات کتابنو، 1386
هومن، حیدرعلی، مدلیابی معادلات ساختاری با کاربرد نرمافزار لیزرل، انتشارات سمت، 1384.
Abetti,P.A.,1989, Technology: A Key Strategic Resource, Management Review,78,2,PP.37-41.
Albors G José, Sweeney Eugene, 2005, “Transnational Technology Transfer Networks For SMEs. A Review of the State-Of-The Art and an Analysis of the European Irc Network, Production Planning and Control Journal, vol. 16, no 4 , pp. 413-423
APCTT, (2013), Technology Transfer, Retrieved from http://www.apctt.org/content.php?id=13
Arora, A., A. Fosfuri, et al., 2001, Markets for technology: the economics of innovation and corporate strategy, Cambridge, Mass, MIT Press (Cited in Tietze 2008)
Asgari, M. & Rashkhanikia, M., (2013), “Technology transfer in oil industry, significance and challenges”, Social and Behavioral Sciences, 75, 264 – 271
Bendis Richard A., Seline Richard S. and Byler Ethan J., 2008, A new direction for technology-based economic development; the role of innovation intermediaries, Industry & Higher Education, Vol 22, No 2, pp 73–80
Bendis, R.A. (2006), ‘National best practices and results’, presentation to the Texas Lyceum Conference, ‘Harnessing the Lightning: a Texas Economic Growth Summit’, San Antonio, TX, 13–14 November (Cited in Bendis et al. 2008).
Bryman A., (1989), Research Methods and Organization Studies, London: Unwin Hyman Ltd.
Burgelman, R.A., Madique, M.A. and Wheelwright, S.C., (2001), Strategic Management of Technology and Innovation, Third Edition, McGraw-Hill.
Burt, R.S., (2004), Structural Holes And Good Ideas, American Journal of Sociology, 110 (2) 349–399.
Candemir, B. Van Lente, H., (2007), Intermediary Organisations: Bridges, Catalyst, Or Noise? An Analysis Of Agricultural Biotechnology In The Netherlands, Triple Helix 6 Conference, National University of Singapore, School of Engineering.
Carol Busch, Paul S. De Maret, Teresa Flynn, Rachel Kellum , Sheri Le, Brad Meyers, Matt Saunders, Robert White, and Mike Palmquist.. (1994 - 2012). Content Analysis. Writing@CSU. Colorado State University. Available at website: http://writing.colostate.edu/guides/guide.cfm?guideid=61.
Castro, E.A.D., Rodrigues, C., Esteves, C., Pires, A.d.R., (2000), The triple helix model as a motor for the creative use of telematics. Research Policy 29 (2), 193.
Chandler, A. D. (1977). The visible hand: The managerial revolution in American business, Belknap Press.
Chesbrough, H. (2006). Emerging secondary markets for Intellectual Property, Research Report to National Center for Industrial Property Information and Traning (NCIPI), (Cited in Tietze 2010)
Chesbrough, H. Vanhaverbeke, W. and West, J., (2006), Open Innovation: Researching a New Paradigm. Oxford: Oxford University Press.
Chieza، V.، (2001)، R&D Strategy and Organization: Managing Technical Change in Dynamic Contexts، Imperial College Press.
Coase, R. H. (1937). "The Nature of the Firm." Economica 4 (16): 386-405. Coase, R. H. (1937). "The Nature of the Firm." Economica 4 (16): 386-405.
Dalziel, M., (2005), 4th Pillar Organizations in Canada, A Report to the Prime Minister’s Advisory Council on Science and Technology.Government of Canada, September 15, 2005
Defense Innovation Marketplace, Retrieved ftom: http://www.defenseinnovationmarketplace.mil/about.html
Den Hertog, P., (2000), Knowledge-Intensive Business Services as Co-Producers of Innovation, Int. J. Innov, Manag. 4 (4) 491–528
Department Of Defense [DOD], 2015, Operation of the Defense Acquisition System, report number: 5000.02
Dodgson, M., (1993), Technological Collaboration in Industry: Strategy, Policy and Internationalization in Innovation. Routledge,New York.
Dyker, D., Nagy, A., Stanovnik, P., Turk, J., Usenik, H., & Vince, P. (2003). East–west networks and their alignment – industrial networks in Hungary and Slovenia. Technovation, 23, 603–616.
Edler, J and Georghiou, L., (2007), Public procurement and innovation: Resurrecting the demand side, Research Policy 36 (7) 949–963.
Elton, J., B. Shah, et al. (2002). "Intellectual Property: Partnering for Profit." McKinsey Quarterly (Special Edition - Technology): 59-67.
EPO, OECD, et al. (2006). Patents: realising and securing value - Executive summary, London, Cited in Tietze & Herstatt (2009).
Escher, J.-P. (2005). Technology Marketing in Technology-based Enterprises: The Process and Organization Structure of External Technology Deployment. Zurich, Swiss Federal Institute of Technology Zurich. Cited in Tietze & Herstatt, (2009).
Eto, H. (2005). Obstacles to the emergence of high/new technology parks, ventures and clusters in Japan. Technological Forecasting and Social Change, 72, 359–373.
Etzkowitz, H., Klofsten, M., (2005), The innovating region: toward a theory of knowledge-based regional development. R&D Management 35 (3),243
Etzkowitz, H., Leydesdorff, L., (2000). The dynamics of innovation: From national systems and ‘‘Mode 2’’ to a triple helix of university–industry– government relations. Research Policy 29 (2), 109
Federal Bossiness Opportunity or fedbizopps, Retrieved from: https://www.fbo.gov
Gad, Content Analysis : A Methodology for Structuring and Analyzing Written Material , United States General Accounting Office , Sep. 1996
Gambardella, A. (2002). "Successes and failures in the markets for technology." Oxford Review of Economic Policy 18(1): 52-62.
Gay, L.R. and Diehl, L.P., (1992), Research Methods for Business and Management, Maxwell Macmillan International Editions
Gerstlberger, W. (2004). Regional innovation systems and sustainability, selected example of international discussion. Technovation, 24, 749–758.
Gibson, D and Smilor, R., (1991), “Key variables in technology transfer: A field-study based empirical analysis” Journal of Engineering and Technology Management, 8, 287-312
Glas, M., Hisrich, R., Vahcic, A., & Antoncic, B. (1999). The internationalisation of SMEs in transition economies: Evidence from Slovenia. Global Focus, 11(4), 107–124.
Granstrand, O. (2004). "The economics and management of technology trade: towards a pro-licensing era?" International Journal of Technology Management 27(2,3): 209.
Granstrand, O., E. Bohlin, et al. (1992). "External Technology Acquisition in large multi-technology corporations." R&D Management 22(2).
Hannona, M. J., Skeaa, J., Rhodes, A., (2014). Facilitating and coordinating UK energy innovation through systemic innovation intermediaries, 5th International Conference on Sustainability Transitions, Utrecht, the Netherlands.
Howells, J., (2006), Intermediation and the Role of Intermediaries in Innovation, Res. Policy 35 (5) 715–728.
Institute for Manufacturing, (2010), University of Cambridge, Open Innovation Workshop Report. United Kingdom: Institute for Manufacturing, University of Cambridge.
Izushi, H. (2003). Impact of the length of relationships upon the use of research institutes by SMEs. Research Policy, 32, 771–788.
Janis,F.T. (1998). An Evaluation of the Techmart Process for the International Transfer of Technology Between SME's. Innovation: Management, Policy & Practice: Vol. 1, No. 4, pp. 10-16.
JAPAN TECHNOMART FOUNDATION, 1996, “1995 Unused Patent Information Situational Survey” (Cited in Albors & Sweeney)
Johnson, W.H.A., (2008), Roles, Resources And Benefits Of Intermediate Organizations Supporting Triple Helix Collaborative R&D: The Case Of Precarn, Technovation 28 (8) 495–505.
Kaya, I., (2003), Critical Success Factors in R&D Project Management in Military System Acquisition and a Suggested R&D Project Selection Methodology for Turkish Armed Forces, Yeditepe University.
Khabiri, N & Rast, Sadegh., (2012), “dentifying Main Influential Elements in Technology Transfer Process: A Conceptual Model” Social and Behavioral Sciences, 40, 417 – 423
Khalil T. M.، (2000)، Management of Technology: The Key to Competitiveness & Wealth Creation، McGraw Hill.
Kilelu, C. W., Klerkx, L., Leeuwis, C. & Hall, A. (2011). Beyond knowledge brokerage: An exploratory study of innovation intermediaries in an evolving smallholder agricultural system in Kenya. RIU discussion paper series. Wageningen University
Klerkx Laurens, Leeuwis Cees, 2008, Balancing multiple interests: Embedding innovation intermediation in the agricultural knowledge infrastructure, Technovation 28, pp. 364–378
Klerkx, L. Leeuwis, C., (2008), Matching Demand And Supply In The Agricultural Knowledge Infrastructure: Experiences With Innovation Intermediaries, Food Policy 33 (3) 260–276
Klerkx, L., Leeuwis, C., (2009), Establishment And Embedding Of Innovation Brokers At Different Innovation System Levels: Insights From The Dutch Agricultural Sector, Technological Forecasting & Social Change 76 849–860
Kline, D., (2003). "Sharing the corporate crown jewels" MIT Sloan Management Review 44(3): 89-93.
Kokko, A., (1994). Technology market characteristics and Spillovers. Journal of Development Economist 43 (2), 279-293
Kolodny, H., Stymne, B., Shani, R., Figuera, J.R., Lillrank, P., 2001, Design and policy choices for technology extension organizations, Research Policy 30 (2), 201–225 (Cited in Klerkx & Leeuwis 2008)
Konstadakopulos, D. (2002). Learning behaviour and co-operation of small high technology firms in the ASEAN region. ASEAN Economic Bulletin, 17(1), 48–60.
Koruna, S., Jung, (2001). External Technology Commercialization: Policy Guidelines. Portland International Conference on Management of Engineering and Technology (PICMET).
Lamoreaux, N. R., & Sokoloff, K. L. (2002). Intermediaries in the US Market for Technology, 1870-1920 (No. w9017). National bureau of economic research
Leitch, C.M., Harrison, R.T., (2005), Maximising the potential of university spin-outs: the development of second-order commercialisation activities. R&D Management 35 (3), 257.
Lichtenthaler, U. (2006). Leveraging knowledge assets: success factors of external technology commercialization,Wiesbaden, DUV, Cited in Tietze (2010).
Liu, C., & Yang, J. (2003). A comparative analysis on technology innovation & diffusion system and industrial innovation between Taiwan and mainland China. International Journal of Innovation Management, 7(4), 443–473.
Liu, H., & Jiang, J. Y. (2001). Technology transfer from higher education institutions to industry in China: Nature and implications. Technovation, 21, 175–188.
Lopez-Vega, H., (2009), “How Demand-Driven Technological Systems Of Innovation Work? The Role Of Intermediary Organizations,” in DRUIDDIME Academy PhD Conference.
Malecki, E.J. Tootle, D.M., (1996), The Role Of Networks In Small Firm Competitiveness, Int. J. Technol. Manag. 11 (1–2) 43–57.
Major, E., & Cordey-Hayes, M. (2000). Engaging the business support network to give SMEs the benefit of foresight. Technovation, 20, 589–602.
Meyer, K., (2009), Coporate strategies under pressures of globalization: Globalfocusing, Retrieved ftom: www.klausmeyer.co.uk
Mowery, David, (1995) The Practice of Technology Policy, in the “Handbook of The Economics of Innovation and Technological Chang”, Edited by Paul Stoneman Blackwell, 1995
Munkongsujarit,S. and Srivannaboon,S.(2011), Key success factors for open innovation intermediaries for SMEs: A case study of iTAP in Thailand, Technology Management in the Energy Smart World (PICMET), Proceedings of PICMET '11.
Nasa Spinoff, Retrieved from: http://spinoff.nasa.gov/spinhist.html
North, D. (1996). "Institutional change: a framework of analysis." Social Rules: Origin, Character, Logic, Change: 189.
OECD, BMWI, et al. (2005). Intellectual property as an economic asset: key issues in valuation and exploitation, Berlin, Cited in Tietze & Herstatt (2009).
Öncü, A. et al, (2003), "Make or Buy” Analysis for Local Manufacture or Import Decisions in Defense System Procurements Using AHP: The Case of Turkey
Osterwalder, A. (2004). The Business Model Ontology - A Proposition in a Design Science Approach. Ecole des Haute Etudes Commerciales. Lausanne, Universite de Laussane (Cited in Tietze 2010)
Philips, R., (2002), “Technology business incubators: how effective as technology transfer mechanisms ?”, Technology in Society, 24, 299–316
Pollard, D. (2006). Innovation and technology transfer intermediaries: A systemic international study. Advances in Interdisciplinary Studies of Work Teams, 12(1), 137-174.
Pollpeter, K., (2014), Assessing china’s defense research, development, and acquisition system, Published by IGCC
Ramanathan,K., (2007), Technology Market, Retrieved from: http://technology4sme.net/home.aspx
Rendon, R,. (2010),critical success factors in government contract management, the forth the international public procurement conference (IPPC4)
Sapsed, J. Grantham, A. DeFillippi, R., (2007), A Bridge Over Troubled Waters: Bridging Organisations And Entrepreneurial Opportunities In Emerging Sectors, Res. Policy 36 (9) 1314–1334.
Small Business Innovation Research [SBIR], Retrieved from: http://www.sbir.gov/about/about-sbir
Schwartz, D,. (2007), Long-term Tech Transfer Success Depends on Strong TTO-Researcher Relationships, TECH. TRANSFER TACTICS, Retrieved from: www.technologytransfertactics.com/content/2007/12/10/long-term-tech-transfer-success.
Shanghai technology Transfer and Exchange [STTE],)n.d.). Retrieved from: http://en.stte.sh.cn/?action=display&id=195
Sheehan, J., C. Martinez, et al. (2004). Understanding Business Patenting and Licensing: Results of a Survey. Patents, Innovation and Economic Performance. OECD Conference Proceedings: 89-11.
Shama, A. (1992) Guns to butter: technology transfer strategies in the national laboratories. Technology Transfer; vol. (winter): 18–24.
Smart, P. Bessant, J. Gupta, A., (2007), Towards Technological Rules For Designing Innovation Networks: A Dynamic Capabilities View, Int. J. Oper. Prod. Manage. 27 (10) 1069–1092.
Smith, A. (1776). The Wealth of Nations, Hayes Barton Press.
Smits, R. and Kuhlmann, S., (2004), The Rise of Systemic Instruments in Innovation Policy, Int. J. Foresight and Innovation Policy 1 (1/2) 4–30.
Starbuck, E. (1993), Biological model for technology transfer in university industry- government partnerships, International Journal of Technology Management, vol 8 (08) ,669
Strategic Dossier, (2011), The defence of the future: innovation, technology and industry, Published by Spanish Ministry of Defense
Stigler, G. J. (1951). "The devision of labor is limited by the extent of the market." Journal of Political Economy: 185-193.
Sung, T., (2009), Technology transfer in the IT industry: A Korean perspective, Technological Forecasting & Social Change, 76, 700–708
TANG Ming Feng, MATT Mireille, 2009, National technology transfer centers: an efficient policy instrument to capitalize university research findings?
Teece, D. J. (1998). Economic performance and the theory of the firm, Edward Elgar Pub.
Technology Market, (2007), Retrieved from http://technology4sme.net/home.aspx
Ticehurst, G. W & Veal, A.J., (2000), Business Research Method, A Managerial Approach, Longman.
Tietze Frank, 2008, Technology Market Intermediaries to Facilitate External Technology Exploitation; The Case of IP Auctions, Working Paper
Tietze, F. and Herstatt, C. (2009), Intermediaries And Innovation: Why They Emerge And How They Facilitate IP Transactions On The Markets For Technology, Working Papers / Technische Universität Hamburg-Harburg, http://hdl.handle.net/10419/55498
Tietze, F., & Herstatt, C. (2010). Technology Market Intermediaries and Innovation. In DRUID Summer Conference
Tietze, Frank (2010), A Typology Of Technology Market Intermediaries, Working Papers, Technische Universität Hamburg, Harburg, http://hdl.handle.net/10419/5547
Tihanyi, L., & Roath, A. (2002). Technology transfer and institutional development in central and eastern Europe. Journal of World Business, 37, 188–198.
Troy, I. and R. Werle (2008). Uncertainty and the Market for Patents, MPIfG (Cited in Tietze & Herstatt 2009)
US GAO, (2011), Critical Factors Underlying Successful Major Acquisitions, Report to Congressional Committees by us government accountability office
Van der Meulen, B. Nedeva, M. Braun, D., (2005), Intermediaries Organisation And Processes: Theory And Research Issues. in PRIME Workshop, Enschede.
Van Lente, H. Hekkert, M. Smits, R. Van Waveren, B., Roles Of Systemic Intermediaries In Transition Processes, Int. J. Innov. Management. 7 (3) (2003) 1–33.
Vernet, A. and Arasti, M.R., (1999), Linking Business Strategy to Technology Strategies: A Prerequisite to the R&D Priorities Determination, International Journal of Technology Management,Vol. 18, No. 3/4, PP. 293-307.
Walsh, K., (2014), China’s Defense Technology Acquisitin System, Processes, and Future as an Integrator and Supplier, policy berif report.
Weber, R.P. (1990), Basic Content Analysis. Newbury Park, CA: Sage Publications
Williams, P., (2002), The Competent Boundary Spanner, Public Adminstration. 80 (1) 103–124.
Winch, G.M. Courtney, R., (2007), The Organization Of Innovation Brokers: An International Review, Technol. Anal. Strategic Management. 19 (6) 747–763.
Witt, P. (1998). Strategies of technical innovation in eastern European firms. Management International Review, 38(2), 161–183.
Woodward, R. (2001). SME support institutions in post-communist countries: Moving beyond individual approaches to development co-operation: Reflections based on the case of Poland. Paper presented at the 3rd enterprise in transition conference, Hvar, Croatia, May.
Yusuf, S. (2008), Intermediating knowledge exchange between universities and businesses,” Research Policy, vol. 37, no. 8, pp. 1167-1174, Sep.
Zeleny, M., (1986), High Technology Management, Human Systems Management, Vol. 6, PP.109-120.