صفحه محصول - چارچوب نظری و پیشینه پژوهش نیازهای بنیادین روانشناختی

چارچوب نظری و پیشینه پژوهش نیازهای بنیادین روانشناختی (docx) 35 صفحه


دسته بندی : تحقیق

نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحات: 35 صفحه

قسمتی از متن Word (.docx) :

دانشگاه آزاد اسلامي واحد قوچان دانشکده علوم انساني ، گروه آموزشي مشاوره پايان نامه براي دريافت درجه کارشناسي ارشد " M.A" گرايش :مشاوره خانواده عنوان بررسی رابطه بین ارضاء نیازهای بنیادین روان‌شناختی و خودشناسی انسجامی با رضایت زناشویی در فرهنگیان سبزوار نگارش : سیداحمد جلیلی راد بهار 1393 هيات داوران : استاد ممتحن ........................... امضاء استاد راهنما : علی محمد ناعمی امضاء چکیده : این پژوهش با هدف بررسی رابطه ارضا نیازهای بنیادین روان شناختی، خودشناسی انسجامی و رضایت زناشویی در فرهنگیان سبزوار، صورت گرفت. در این تحقیق، از روش نمونه گیری در دسترس، استفاده شد. با مراجعه به مدارس مقطع راهنمایی (متوسطه اول) و مراکز آموزش ضمن خدمت فرهنگیان سبزوار، در طول تابستان، از مجموع 342 معلم مقطع راهنمایی، تعداد 174نفر، به عنوان نمونه انتخاب شدند. برای گردآوری اطلاعات، از پرسشنامه‌های رضایت زناشویی( ENRICH ، 47ماده ای)، پرسشنامه نیازهای بنیادین روان‌شناختی (BSNQ) و مقیاس خودشناسی انسجامی ((ISKاستفاده شد. نتایج، نشان داد تمام متغیرهای پژوهش، شامل نیازهای بنیادینِ رواشناختی(خود مختاری یاآزادی،شایستگی،ارتباط) و خودشناسی انسجامی با رضایت زناشویی همبستگی مثبت و معناداری، دارند. در پیشبینی رضایت زناشویی توسط متغیرهای پژوهش، فقط ارضا نیاز بنیادینِ خودمختاری، پیش بینی کننده رضایت زناشویی شد. با توجه به نتایج بدست آمده میتوان گفت: ارضا نیازهای بنیادین روان شناختی، خودشناسی انسجامی درافزایش رضایت زناشویی و کاهش تعارض زناشویی مؤثر است. واژگان کلیدی : نیازهای بنیادین روان شناختی، خودشناسی انسجامی ، رضایت زناشویی ،فرهنگیان خودشناسیِ انسجامی است به آگاهی لحظه‌به‌لحظه نسبت به حالات روان‌شناختی و توان تمایز نهادن و تحلیل محتوای تجارب کنونی و نیز پردازش فعال در مورد خود و معطوف به رویدادهای گذشته که نتیجه آن ایجاد دیدی وسیعتر در جهت هدایت رفتار و تشکیل طرح‌واره‌های فردی پیچیدهتر و کاملتر است، اشاره دارد (قربانی، واتسون، بینگ، دیویسون و لبرتون،2003). پژوهش‌های صورت گرفته نشان دادهاند که خودشناسیِ انسجامی با برونگرایی، پذیرش، وجدان گرایی، ثبات هیجانی و گشودگی به تجربه بیشتر در مدل پنج عاملی شخصیت (طهماسب، قربانی و پورحسین، 2008)، پایداری در برابر نشانه‌های جسمی بیماری (قربانی، واتسون، کانیگام، 2010)، حرمت خود، همدلی و ابعاد مثبت خودشیفتگی (قربانی، واتسون، حمزوی، ویتینگتون، 2010)، در ارتباط بوده است. اهمیت رضایت زناشویی در رشد و پیشرفت افراد (برنشتاین و برنشتاین، 1989) و بهبود عملکرد و سلامت خانواده (وارینگ، 1981) و از سوی دیگر اثرات مثبت ارضا نیازهای بنیادین روانشناختی (خودمختاری (آزادی)، شایستگی و ارتباط) و خودشناسی انسجامی در بهتر شدن عملکرد افراد در زمینه های مختلف و بهزیستی و سلامت روانی (دسی و رایان، 2000،قربانی و همکاران، 2008)، محقق را بر آن داشت تا مطالعه مورد نظر را به رضایت زناشویی و با موضوع رابطه بین ارضا نیازهای بنیادین روانشناختی، خودشناسی انسجامی با رضایت زناشویی اختصاص دهد. بدلیل اهمیت و نقش اساسی معلمان، در رشد و تربیت دانش آموزان (به‌عنوان ارکان آینده جامعه) و همچنین، الگوپذیری دانش آموزان از معلمان و از طرفی اهمیت رضایت زناشویی در سلامت روانی و بهبود عملکرد افراد این تحقیق در مورد جامعهی معلمان صورت گرفته است. به طور خلاصه در تحقیق حاضرسعی برآن است که به این سوال پاسخ داده شود که آیا ارضا نیازهای بنیادین روانشناختی، خودشناسی انسجامی با رضایت زناشویی درفرهنگیان رابطه دارد؟ بنابراین کمک به زوج‌ها برای تغییر باورهای غیرمنطقی و کنترل اعمال و افکار خود می‌تواند به رضایت و سازگاری بیشتر و بینش وسیع‌تر و روشن‌تری نسبت به حل مشکلات زناشویی در آنان پدید آورد و ارضای نیازهای بنیادین روان‌شناختی به بهبود عملکرد ایشان و به زیستی بیشتر و سلامت روانی بالاتر منجر می‌شود. همچنین خودشناسی انسجامی باعث استفاده بهتر از تجارب در بهبود عملکرد شغلی، کاری و... می‌گردد. حال با توجه به اهمیت نقش معلمان در شکل‌گیری شخصیت و آینده فرزندان به‌عنوان قشر آینده‌ساز جامعه و از طرفی اثر مثبت متغیرهای نامبرده (رضایت زناشویی، نیازهای بنیادین روان‌شناختی خودشناسی انسجامی) بر زندگی و عملکرد شغلی معلمان، بدین منظور تصمیم گرفته شد تحقیقی درزمینهی آگاهی از رابطه بین ارضاء نیازهای بنیادین روان‌شناختی و خودشناسی انسجامی با رضایت زناشویی در فرهنگیان سبزوار صورت پذیرد. تعريف نظري و عملیاتی واژه‌ها 1-6-1- تعاریف نظری: رضایت زناشویی: احساسات عینی از خشنودی، رضایت و لذت تجربه‌شده توسط زن یا شوهر، زمانی که همه جنبه‌های ازدواجشان را در نظر می‌گیرند، رضایت یک متغیر یک نگرشی است و بنابراین یک خصوصیت فردی زن و شوهر محسوب می‌شود هاکینز، 1989 به نقل از سلیمانیان، 1373(. نیازهای بنیادین روان‌شناختی : نظریه خود-تعیینگری ، نیاز خودمختاری، ارتباط و شایستگی را به‌عنوان نیازهای روانی ذاتی مطرح میکند. نیاز به خودمختاری به‌صورت احساس اراده و اختیار داشتن در انجام کارها و نوعی تمایل ذاتی برای تجربه رفتاری که خود شخص آن را ترتیب داده است تعریف میشود. نیاز به شایستگی به احساس اثربخشی و مؤثر بودن در مسائل گوناگون اشاره دارد و درنهایت نیاز به ارتباط تمایل به داشتن روابط صمیمانه و متعهدانه با دیگران و دوست داشتن و حمایت کردن دیگران و همچنین دوست داشته شدن و حمایت شدن از سوی دیگران را متذکر میشود (دسی و رایان، 2000؛ رایان؛ 1993؛ بامیستر و لیری؛ 1995). خودشناسی انسجامی: به تلاشهاي فعال افراد براي يكپارچه كردن تجربه خود درگذشته و حال در جهت ايجاد آينده مطلوب اشاره دارد (قرباني و همکاران، 2008). 1-6-2- تعاریف عملیاتی رضایت زناشویی: نمره‌ای که افراد در پرسشنامه رضايت زناشويي (ENRICH)، 47 سؤالي فرم تجدیدنظر شده، کسب می‌کنند. نیازهای بنیادینِ روان‌شناختی: نمراتی که افراد در مقیاس نیازهای بنیادین روان‌شناختی کسب میکنند: -خودمختاری: نمره ای که فرد از سوالات( 1-4-8-11-14-17-20) از پرسشنامه مقیاس نیازهای بنیادینِ روان شناختی می گیرد. -شایستگی: نمره ای که فرد از سوالات(3-5-10-13-15-19) از پرسشنامه مقیاس نیازهای بنیادینِ روان شناختی می گیرد. - ارتباط: نمره ای که فرد از سوالات( 2-6-7-9-12-16-18-21) از پرسشنامه مقیاس نیازهای بنیادینِ روان شناختی می گیرد. خودشناسی انسجامی: نمرهای که افراد در مقیاس خودشناسی انسجامی (قربانی و همکاران، 2008) کسب میکنند. 18605513843000 فصل دوم: ادبیات تحقیق 2-1- بخش اول: مباني نظري 2-17- نیازهای بنیادین روان‌شناختی طبق نظریه خودتعیینگری همه افراد در سه نیاز بنیادین روان‌شناختی خودمختاری، شایستگی و ارتباط سهیم هستند (رایان و دسی، 2008). خودمختاری با خودسازماندهی، تایید رفتار خود و حق انتخاب داشتن در اعمالی که فرد انجام میدهد (رایان و کنل، 1989؛ به نقل از دسی و رایان، 2008) شایستگی با احساس مؤثر بودن در اعمالی که فرد انجام میدهد (وایت، 1959، دسی، 1975، اسکینر، 1995؛ به نقل از دسی و رایان، 2000) و ارتباط با احساس مرتبط بودن با دیگران و داشتن حس تعلق به اجتماعی که فرد در آن است (دسی و رایان؛ 1991؛ ریس و پاتریک، 1996؛ به نقل از دسی و رایان، 2000)، تعیین میشود. ارضا سه نیاز بنیادین روان‌شناختی تا حد زیادی بستگی به محیطی دارد که در آن فعالیت انجام می‌شود. نظریه خودمختاری بین دو نوع از محیط‌های بین شخصی تمایز قائل می‌شود (دسی و رایان،2000). محیطی که گفته می‌شود حامی خودمختاری است و آن موقعی است که دیگران مهمی چون مدیران و معلمان با استفاده از یک زبان غیر تحکمآمیز در یک تبادل اطلاعات فرد رابه انتخاب کردن و شرکت درفرآیند تصمیمگیری تشویق می‌کنند (مثال استفاده از مدل‌های عملکننده مانند ممکن است، می‌توانید و غیره) که نوعاً جو خوبی را جهت درگیرشدن فرد در فعالیت فراهم می‌کند و از گرایش به فعالیت فرد تقدیر به عمل می‌آورد. برعکس هنگامی که گفته می‌شود محیط کنترلکننده است دیگران مهم با استفاده از یک زبان تحکمآمیز در یک تبادل اطلاعات به فرد فشار می‌آورند تا به شیوه مشخصی عمل نماید (مثال استفاده از مدل‌های عملکننده مانند باید و می‌باید). ارضا نیازهای بنیادین روان‌شناختی قویاً با انگیزش خودمختارانه و بهزیستی در حوزههای متعدد مرتبط است. پیشبینی می‌شود جنبه‌های از محیط که باعث ارضا نیازهای بنیادین روان‌شناختی می‌شوند نتایج مثبتی را در بر دارند در حالی که جنبه‌های از محیط که موجب بلوکه شدن ارضا نیازهای بنیادین روان‌شناختی می‌شوند نتایج منفی به همراه دارند (دسی و رایان، 2008). نظریه خودمختاری اهمیت نیازهای بنیادین روان‌شناختی را به دلایل زیر میداند. الف) پرداختن به چالشهای بهینه و تجربه کردن رهبری یا سودمندی در جهان اجتماعی و جسمانی ب) جستجوی دلبستگیها و تجربه احساس ایمنی، تعلق و صمیمیت با دیگران ج) خوسازماندهی و تنظیم رفتار خود فرد (و اجتناب از کنترل دیگر پیرو) که تمایل برای کارکردن برای یکپارچگی و بهم پیوستگی درونی میان اهداف و تقاضاهای تنظیمی را شامل میشود بیان میکند. سه نیاز بنیادین روان‌شناختی تحت شرایط مناسب، افراد را به سوی اشکال شایستهتر، حیاتیتر و به لحاظ اجتماعی یکپارچه شده رفتار راهنمایی میکنند. اگرچه ظرفیت آگاه بودن از ارضا این نیازها البته برای دستیابی به آن‌ها مهم است، گرایشهای کلی با این سه نیاز ارتباط دارند و فواید انطباقی را همان‌طور که اکنون ما به‌طور خلاصه بحث میکنیم را میرسانند. 2-17-1- نیاز به شایستگی در نیاز به شایستگی به دلیل ایجاد یک یادگیری مورد علاقه آشکار، ارگانیزم بهتر میتواند با چالشهای جدید در بافتهای متغیر انطباق پیدا کند. نیاز برای شایستگی که در فعالیت برانگیخته شده به‌طور درونی آشکار میشود میتواند رشد شناختی، حرکتی و اجتماعی را تحریک کند (الکایند، 1971؛ وایت، 1959؛ به نقل از دسی و رایان،2000). تمایل کلی شایستگی بازی حرکتی اولیه، دستکاری کردن اشیا و اکتشاف پیرامون، به سوی عمل و فعالیتهایی که به‌طور خاصی با تعامل اجتماعی مؤثر و بقای جسمانی مرتبط هستند توسعه یافته و متمایز میشود. ذات تعاملی نیاز برای شایستگی است که، این چنین یک خصیصه انطباقی و به‌طور عمیقی ساختمند ذات انسان را ایجاد میکند. این تمایل گسترده فواید کارکردی نیز دارد تا جاییکه اجازه میدهد تا استعدادهای منحصر به فرد افراد در یک گروه حداکثر شود و این تمایز میتواند به‌طور سازگاری فوایدی را برای تمامی اعضای گروه تولید کند. در حقیقت تلاش برای شایستگی به‌عنوان یک گرایش نسبتاً کلی میتواند به‌عنوان ریشه واقعیت بخشیدن به شایستگیهای انطباقی خاص و کارکرد منعطف گروه‌های انسانی در تقاضاهای محیطی تغییرکننده بافت نگریسته شود؛ اما به‌طور کنایه دارتری انگیزش شایستگی که هدف مجاور لذت بردن در مؤثر بودن را دارد (وایت، 1959؛ به نقل از دسی و رایان، 2000) یک مکانیزم محتوای خاص نیست بکه بیشتر یک تمایل نسبتاً غیراختصاصی انسانها است. 2-17-2- گرایش به ارتباط شبیه به شایستگی، گرایش به ارتباط، یک خصیصه طراحی شده عمیق را، از ارگانیزمهای اجتماعی، بیشتر از یک پیوند ساده ژن-رفتار بازتاب میدهد. در انسانها نیاز برای ارتباط، اشکال ابراز گونه خاص خود را دارد. اشکالی که به‌طور واضحی دستخوش بسط (پیچیدگیهای) پی در پی تکامل زیستی و فرهنگی قرارگرفتهاند، اما نگرش ما این است که خود نیاز، در سرتاسر این تغییرات نسبتاً ثابت باقی مانده است. در مدت دوره انطباق تکاملی، ارتباط انسانی، یک صفت برآیند شده (معلول) تازه نبود بلکه عنصری از یک ساختار عمیق بود که به‌طور فزایندهای بسط داده شد و تحت تحمیلهای انتخابی اصلاح شد. تمایل به تماس نسبتاً وسیع با دیگران یک نتیجه از تمایلات موجود قبل از این، برای مراقبت و حمایت کردن فرزندان بود. برای پستانداران که قبلاً یک دوره وابستگی طولانی و یک تمایل پیش از تولد برای نوع دوستی دو جانبه را داشتند ضرورت اجتماع برای شکار و چالشهای تازهای که آن ارائه کرده بود بسطی از احساس بنیادین دلبستگی و ارتباط با اعضای گروه غیرخویشاوند را لازم کرد (ویلسن، 1993؛ به نقل از دس و رایان، 2000)، تمایل به رابطه داشتن با گروه، برای تماس داشتن و مراقبت، برای درونیسازی نیازها و ارزشهای گروه، برای هماهنگی با دیگران. در چنین شرایطی، یک گروه بهمپیوسته، به‌طور واضحی، حمایت قابل توجهتری را نسبت به یک سازمان اجتماعی کمتر بهم پیوسته، فراهم میکرد (استیون و فیسک، 1995؛ به نقل از دسی و رایان، 2000). بهعلاوه برای ارزش انطباقی، اشتراک منابع و حمایت متقابل بود که ارتباط حاصل شد، نیاز برای تعلق داشتن یا ارتباط، یک مبنای انگیزشی را برای درونیسازی فراهم میکرد. ارسال موثرتر دانش، هدایت گروه را به سوی فرد و یک سازمان اجتماعی بهم پیوسته تر، تضمین میکرد. بدینسان فایده انطباقی ارتباط در سطح فردی، تحلیل تکاملی آشکار است و نیز ممکن است در سطح انطباق و بقا گروهی، نیز مناسب باشد (شلدون، 1999، به نقل از دسی و رایان، 2000). از دیدگاه ارگانیزمی، ارتباط، بخشی از تمایل سازماندهی کلیتر آشکار، در زندگی جاندار است به این دلیل که، همچون ارگانیزمهای اجتماعی، وقتی که افراد به‌طور بهینه عمل میکنند توسط هویت اجتماعی بزرگتر، سازماندهی شدهاند و نیز خودشان را سازماندهی کردهاند (رایان، کال و دیگران، 1997؛ به نقل از دسی و رایان، 2000). چیزی که به‌طور پویا، مورد تمرکز و توجه ارائههای بالینی است این حقیقت است که نیاز برای ارتباط میتواند گاهگاهی با تمایلات خود سازماندهی رقابت کند یا متعارض شود. محصول غنی روان انسان بر اثر تقابل تمایلات انطباقی عمیق، برای خودمختاری (یکپارچگی فردی) و ارتباط (یکپارچگی فرد درون یک کل اجتماعی بزرگتر) که بخشی از میراث قدیمی ما هستند، طوری بنا شده است که تحت شرایط بهینه مکمل خواهند بود، اما میتوانند تحت شرایط کمتر بهینه متضاد شوند. 2-17-3- خودمختاری و آزادی نظریه خودمختاری ادعای نیرومندی، درباره عمومیت تمایل به سوی خودسازماندهی دارد. ممکن است یک نگرش، به میزان قابل توجهی، موافق با مسیر اصلی تفکر تکاملی (میر، 1982؛ به نقل از دسی و رایان، 2000) و شاید هم خیلی موافق مسیر اصلی آن نباشد (ادلمن، 1987؛ به نقل از دسی و رایان، 2000). شاید برای انسان، تمایل بنیادین برای کارکرد یکپارچه شده، بنیادیترین ویژگی موجودات زنده باشد (جاکوب، 1973؛ به نقل از دسی و رایان، 2000). خودمختاری به‌عنوان یک مشخصه انسانی، بسطی از تمایل بشدت آشکار شده، در زندگی موجودات (زنده) است و گرایشاتی را به سوی خودتنظیمی عمل و بهمپیوستگی در اهداف رفتاری ارگانیزمها توصیف میکند. در یک سطح پدیدار شناختی، خودمختاری انسان در تجربه یکپارچگی، اراده و سرزندگی که همراههای عمل خودتنظیم شده هستند منعکس شده است (رایان، 1993؛ به نقل از دسی و رایان، 2000). این تنظیم خودمختار با تنظیم مبتنی شده بر فشارهای اجباری یا اغواهای تحمیل کننده که کارکردها، احساسات و فرآیندهای درونی مهم را ابطال میکند درتضاد است. تنظیم دیگر پیرو، نیز یک بعد پدیدار شناختی دارد به معنی، تجربه فشار و کنترل. این حقیقت که خودمختاری به‌عنوان یک صفت کارکردی در انسانها که میتواند در موارد پدیداری به‌خوبی ساختاری توصیف شده باشد یک تناقض نیست، بلکه با یک نقطه نظر ارگانیزمی که تصور میکند که آگاهی از علیت دریافت شده یک نشانه فرعی (ثانویه) نیست بلکه همچون یک حساسیت است که به انطباق خدمت میکند کاملاً سازگار است. زمانی که آگاهی سد شده یا بازداری شده است فرد کمتر قادر است که به خودتنظیمی مؤثر عمل بپردازد که این یکی از دلایلی است که آگاهی، این چنین نقش کلیدی را در فرایند کارکرد یکپارچه شده سالم، بازی میکند. خودمختاری که در (SDT) بکار رفته است اشاره به خودسازماندهی و خودتنظیمی دارد که فواید انطباقی قابل توجهی را منتقل میکند. همچنان که ماترانا و وارلا (1992)، به نقل از دسی و رایان (2000) بیان کردند، در خودمختاری اعمال فرد، در یک روش آزاد، نیازهای شخصی را، بیشتر در ارتباط با نتایج محیطی مشخص، پردازش و سلسله‌مراتبی کرده است. هنگام خودمختاری، اعمال فردی با توجه به شرایط درونی و بیرونیشان به‌جای صرفاً راهنمایی شدن یا تسریع شدن توسط فرآیندهای غیریکپارچه شده و فشارهای بیرونی، خودسازماندهی شدهاند؛ به عبارت دیگر برای اینکه انسانها به‌طور موثری در شرایط متغیر عمل کنند مکانیزمهای خاص، به سادگی نمیتوانند، به‌طور خودکار، توسط عوامل بافتاری، استخراج شده باشند بلکه، باید برای ارتباط با مجموعهای از فرآیندها، نیازها و مکانیزمها، به‌طور سلسله‌مراتبی سازماندهی شده باشند. درحقیقت زمانی که رفتار توسط فرآیندهای غیریکپارچه دیگر پیرو، تنظیم شده است زیانها میتوانند چند برابر باشند. برای مثال پژوهش اکنون توسط گلد (1958)، به نقل از دسی و رایان (2000) نشان داده شده که موشها وقتی رفتارشان توسط درخواست بیرونی پاداشها که در تحریک الکتریک مغز مبتنی شده بود کشیده شده بود برای تشنگی و گشنگی تلاش کرده بودند و بدینسان از اهمیت نیازها و ارضاء های ارگانیزمی غفلت کردند. تسلط رفتار از طریق فشارهای غیریکپارچه شده از قبیل، اجبارهای بیرونی و پاداشهای اغوکننده بدینسان میتواند پردازش کلنگر (کال و فارهمن، 1998؛ به نقل از دسی و رایان، 2000) و خودچسبندگی (رایان و دسی، 2000) را مسدود کند. به‌طور متفاوتی فرض شده است که ظرفیت نمو یافته برایخودمختاری، ابزاری است که بدین وسیله افراد میتوانند از اینکه رفتارشان به آسانی به طرف راههای غیر انطباقی (ناسازگار) و حتی مصیبتآمیز کشیده شود اجتناب کنند. بعلاوه از طریق خودمختاری افراد بهتر میتوانند اعمالشان را در توافق با ظرفیتهای در دسترس و احساس نیازهای کاملاً منظم، تنظیم کنند و بدینسان فرآیندها را برای خودنگهداری موثرتر، هماهنگ کرده و اولویت دهند. در یک معنی گسترده، خودمختاری فواید انطباقی را انتقال میدهد به این دلیل که، آن برای تنظیم رفتاری مؤثر میان حیطهها و مراحل تحولی، بسیار اساسی است. بدینسان خودمختاری نمیتواند به‌طور معناداری، به‌عنوان مکانیسم محدود یا حیطه خاص نگریسته شود. در حقیقت، خودمختاری، عهدهدار بسیاری از کارکردهای خودتنظیمی از قبیل هماهنگی تقاضای متعدد در حیطههای گوناگون است. خودمختاری یک خصیصه طراحی شده به‌طور وسیعی قابل اجرا است که در سراسر تاریخچه گونه ما پیچیده و پر از جزییات شده است. بهخصوص به‌عنوان افزایش دهنده قشر تازه مخ که مسوول ظرفیتهای نمادین است (سدیکیدز و اسکرونسکی، 1997؛ به نقل از دسی و رایان، 2000)، تحقق یافته است. بدینسان تحول یک خود یکپارچه شده، بازتابی از طرح درونی عمیق ارگانیزم انسانی، به سوی خودانسجامی و اجتناب از خودگسستگی است. تحقیقات انجام گرفته توسط دسی، رایان و بارد (2000) نشان داد که ارضا نیاز هم با عملکرد شغلی و هم سازگاری روان‌شناختی در محیط کار رابطه دارد. علاوه بر این، انگیزش خودمختارانه به‌عنوان یک میانجی بین ارضا نیاز و بهزیستی عمل میکند به دیگر سخن، ارضا نیاز موجب انگیزش خودمختارانه و انگیزش خودمختارانه باعث بهزیستی فرد میشود (میلیواسکایا و کاستنر، 2010). وقتی به‌جای کنترلکردن رفتار دیگران، از خودمختاری آن‌ها حمایت میکنیم به آن‌ها فایده میرسانیم و همچنین موجب تجربه انگیزش درونی بیشتر، ادراک شایستگی، انگیزش تسلط و هیجان مثبت در آن‌ها میشویم و ضمناً افراد یادگیری، عملکرد و پایداری بیشتری را نشان میدهند (دسی و رایان، 1987؛ گرولنیک و رایان، 1987؛ پاتریک، اسکینر و کانل، 1993؛ ریو، 2002، گای، 1997؛ به نقل از ریو، 2005). بر اساس این چهارچوب در سی سال گذشته تحقیقات متعددی نشان داده‌اند که رفتارهای معلمان پیشبینیکننده مهمی برای رفتار دانش آموزان بوده است (ریو، 2002). 2-18- خودشناسی انسجامی ازنظر منطقی خود را نمیتوان تعریف کرد، به این دلیل که در تعریف خود باید از مشتقات مفهومی آن بهرهمند شد که البته این کفایت نمیکند (کلیستروم و کلاین، 1997؛ به نقل ازطهماسب، قربانی، پورحسین). در کل خود به دو صورت موردبررسی قرارگرفته است، از دیدگاه شناختی کلیستروم خود را به‌عنوان بازنمایی ذهنی خویش یا به بیانی دیگر بیانگر شناخت ما نسبت به خود است و از نگاهی دیگر خود را می‌توان به‌عنوان تمامیت وجودی و گونه‌ای سازمانیابی وسیع، شامل تمام فعالیت‌های روانی در قالب واحدی یکپارچه، در نظر گرفت. خودشناسی، یعنی آگاهی نسبت به حالات ظاهری و روانی و توان احساس تمایز، تداوم وپیوستگی ونسبت دادن آن‌ها نسبت به خویشتن هست (پورحسین،1383). درباره‌ خود نظرات‌ زيادي‌ وجود دارد كه ‌مي‌توان‌ کلیت آن‌ را به‌عنوان‌ روانشناسي‌ خود قلمداد نمود. قربانی وهمکاران (2003؛ به نقل ازمشهدی و طهماسب، 1385) خودشناسی را نوعی فرآیند روان‌شناختی پویا، سازشیافته وانسجام بخش می‌دانند که ماهیتی زمانی دارد. درپژوهشهای اولیه این سازه به دو وجه تجربه‌ای وتاملی تقسیم می‌شد. خودشناسی تجربه‌ای، پردازش پذیرنده اطلاعات مرتبط باخود است که برحسب تغییرات لحظه‌به‌لحظه وپویای آن درزمان حال صورت می‌پذیرد. خودشناسی تجربه‌ای دروندادی بلافصل ازتجارب فردی فراهم می‌آورد که برای مقابله با چالشها ودستیابی به اهداف پیشروی، الزامی است وهمچنین ازصورخودکار وبیاختیار پاسخدهی جلوگیری می‌کند. ازسویی دیگر، خودشناسی تاملی عبارت است از پردازش شناختی اطلاعات مربوط به خود که مرتبط با گذشته است. درخودشناسی تاملی، فرد ازطریق کنش‌های شناختی عالی وپیچیدهتر به تحلیل تجارب فردی می پردازد و از این رهگذر به طرح‌های ذهنی پیچیده‌تری دست می‌یابد که سازشیافتگی او را تسهیل می‌کنند. خودشناسی تجربه ای و تاملی با گستره وسیعی از متغیرها به گونه ای مشابه همبسته می‌باشند. در مواجهه با شرایط دشوار و چالش برانگیز که نیازمند توجه دقیق به خود، در زمان حال است، خودشناسی تجربه ای غلبه دارد. در این گونه وضعیت ها متکی شدن به خودشناسی تاملی می‌تواند موجب پاسخ دهی عادت گونه که ارتباط اندکی را با واقعیات دارد موجب شود، برعکس، خودشناسی تجربه ای بدون بهره گیری از خودشناسی تاملی به ناکامی در بهره گیری از بینش ها و تجارب گذشته در جهت تحلیل و شناخت شرایط کنونی خواهد انجامید. بدین سبب این دو نوع خودشناسی، ارتباط تنگاتنگ دارند و در هم تنیده هستند. مشاهدات قربانی و واتسون (2006) تمایل این دو وجه خودشناسی را در یک انسجام نشان می‌دهد. خودشناسی تجربه‌ای و تاملی بایکدیگر ارتباط تنگاتنگی دارند ومجموعا سازه‌ای یکپارچه، واحد ومنسجم راتشکیل می‌دهند و با گستره وسیعی ازمتغیرها به گونه‌ای مشابه همبستهاند. این سازه رامی‌توان "خودشناسی انسجامی" قلمداد نمود که ناظر به کوششی سازمانیافته برای فهم تجارب خود درخلالزمان ودرجهت دستیابی به فهم بهتری ازخویشتن هست. مطالعات درزمینهی خودشناسی نشان دادهاند که خودشناسی بالا، هوش هیجانی بالاتر، نیاز به شناخت، اسناد درونی کنترل، خودشکوفایی، ارزش‌های فردگرایانه و ارزشهای جمعگرایانه را پیشبینی میکند، همچنین با خودشیفتگی نیز ارتباطی منفی دارد (قربانی و همکاران، 2003). خودشناسی با سالمترین اشکال دینداری در آمریکا و ایران (قربانی و همکاران، 2003؛ به نقل از محمدی، 1386) با تفکر سازنده مدیران ایرانی (قربانی و همکاران، 2005؛ به نقل از محمدی، 1386) با هوش هیجانی مدیران ایرانی (قربانی و همکاران، 2005؛ به نقل از محمدی، 1386) همبستگی مثبت داشته و در ارضا سه نیاز بنیادین روان‌شناختی نقش دارد (قربانی، 2005؛ به نقل از محمدی، 1386). با سوءمصرف مواد و اختلالات شخصیت (نصرتی، 1385) ارتباطی منفی داشته و سازگاری روان‌شناختی (طهماسب، قربانی و واتسون، 2008؛ قربانی و همکاران، 2010) حرمتخود بالاتر، اتخاذ نظرگاه بالاتر و آشفتگی همدلانه پایینتر (قربانی و همکاران، 2010) را نیز پیشبینی میکند. پژوهشهای صورت گرفته درزمینهی خودشناسی انسجامی (تأملی و تجربی) نشان دادهاند که این خودآگاهی تأثیر سودمندی بر عملکرد برتر آموزشگاهی (قربانی و همکاران، 2003؛ به نقل از طهماسب و همکاران، 2008)، تعهدات دینی مسلمانان (واتسون و همکاران، 2002؛ به نقل از طهماسب و همکاران، 2008)، علاقه به فلسفه در میان معلمان و دانشآموزان دبیرستان (قربانی و همکاران، 2005؛ به نقل از طهماسب و همکاران، 2008) و نتايج مثبت به‌دست‌آمده توسط هیئت رئیسه در سازمانهای تجاری (قربانی و واتسون، 2004) میگذارد. 2-2- بخش دوم: مباني تجربی پیشینه و سوابق مربوط رضایت زناشویی: از آنجا که تاکنون در کشور تحقیقی در مورد رابطه ی بین ارضاء نیازهای بنیادین روانشناختی وخودشناسی انسجامی با رضایت زناشویی صورت نگرفته است یافته های پژوهشی مرتبط با متغیرهای پژوهش ذکر می گردد. الف- تحقیقات انجام شده در داخل کشور: 1-مهری مهانیان خامنه و همکاران (1385)، در پژوهشی با عنوان" بررسی رابطه بین هوش هیجانی و رضایت زناشویی در دبیران زن" که بر روی 240 نفر از دبیران زن متاهل شهر تهران انجام دادند به این نتیجه رسیدند که همبستگی معنا داری بین" هوش هیجانی " و "رضایت زناشویی" وجود دارد. همچنین بین مولفه های هوش هیجانی به ترتیب، "خود آگاهی هیجانی"، "مهارتهای اجتماعی"، " خود مهار گری" و "همدلی" تاثیر معنا داری بر رضایت زناشویی دارند ونیز هوش هیجانی و رضایت زناشویی تاثیر معنی داری بر" موفقیت شغلی " دارند. 2-فاطمه دغاغله و همکاران (1390)، در پژوهشی با عنوان "رابطه ی بخشودگی، عشق، صمیمت با رضایت زناشویی" که بر روی 186 نفر از کارمندان دانشگاه آزاد اسلامی شهر اهواز انجام دادند به این نتیجه رسیدند که بین بخشودگی و رضایت زناشویی، بین صمیمیت و رضایت زناشویی و همچنین بین عشق و رضایت زناشویی، رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد وثابت شد بخشودگی بهترین پیش بینی کننده ی میزان رضایت زناشویی زوجین می باشد. 3- موسوي (1374)در تحقيقي تحت عنوان «بررسي و مقايسه عوامل مؤثر بر رضامندي زناشويي در سه گروه پزشكان، كارمندان، كارگران شهر تهران» نشان داد كه عوامل اقتصادي، اعتقادات مذهبي، آداب و سنن اجتماعي، ارضاي عاطفي، ارضاي جنسي و تفاهم فكري زوجين بر رضامندي زناشويي نقش مؤثري دارند. 4- در تحقيقي كه توسط مرادي (1379) با عنوان «بررسي ميزان رضايت زناشويي زوجهايي كه با خانواده اصلي زندگي مي‌كنند و زوجهايي كه مستقل هستند» نشان داده شد كه زن و شوهرهايي كه با خانواده اصلي (اعم از خانواده خود يا همسرشان) زندگي مي‌كنند در روابط زناشويي خود از رضايت كمتري نسبت به گروه زن و شوهرهايي كه مستقلند برخوردار هستند. 5- مرادي (1379)در پژوهش خود به بررسي «آموزش مهارتهاي ارتباطي به بانوان و بررسي سودمندي آن برافزايش خشنودي زناشـويي آنــها» پرداخــت نتـايج به‌دست‌آمده نشان داد، دوره آموزشي مهارتهاي ارتباطي اثري روي خشنودي زناشويي زنان ندارد عليمحمدي 1379 در پژوهشي به بررسي«رابطه بين نقش جنسيتي و سازگاري زناشويي دانشجويان متأهل تهراني» پرداخت، نتايج نشان داد كه بين نقش جنسيتي مردانگي در مردان و سازگاري زناشويي زوجين رابطه منفي وجود دارد و همچنين بين مدت ازدواج و سازگاري زناشويي زوجين، بين سازگاري زناشويي مردان و سازگاري زناشويي زنان، بين نگرش زنان به كار خانگي و سازگاري زناشويي زنان و مردان و بين توافق در كارهاي خانگي و سازگاري زناشويي زنان ارتباط معنادار وجود دارد. ولي رابطه معناداري بين نقش جنسيتي زنانگي در زنان و سازگاري زناشويي زوجين و بين توافق بر كارهاي خانگي و سازگاري زناشويي مردان ديده نشد. 6- تختي (1380) در پژوهشي تحت عنوان «بررسي و مقايسه باورهاي غير‌منطقي و رضايت زناشويي زوجين شاغل با سطح تحصيلي ديپلم و زير ديپلم، ليسانس و بالاتر انجام داد، آشكار كرد بين رضايت زناشويي زنان و مردان تفاوت معني‌دار وجود نداشت و بين رضايتمندي زناشويي زوجين و سطح تحصيلات آنان رابطه معني‌دار وجود ندارد، ولي ارتباط بين رضامندي زناشويي و باورهاي منطقي معني‌دار مي‌باشد. ب- تحقیقات انجام شده در خارج ازکشور: 1-تحقیقات انجام گرفته توسط دسی، رایان و بارد (2000) نشان داد که ارضا نیاز هم با عملکرد شغلی و هم سازگاری روانشناختی در محیط کار رابطه دارد. علاوه بر این، انگیزش خودمختارانه به عنوان یک میانجی بین ارضا نیاز و بهزیستی عمل میکند به دیگر سخن، ارضا نیاز موجب انگیزش خودمختارانه و انگیزش خودمختارانه باعث بهزیستی فرد میشود (میلیواسکایا و کاستنر، 2010). 2-شلدون، رایان و ریس (1996) اختلافات روزانه را در تجارب خودمختاری و شایستگی بررسی کردند. آنها دریافتند که در سطح تفاوتهای فردی، اندازههای خودمختاری و شایستگی دریافت شده به طور معناداری با شاخصهای بهزیستی، از قبیل خلق مثبت و سرزندگی، بیش از دو هفته ارتباط دارند. تحلیلها نشان دادند که نوسانات روزانه در ارضا نیازهای خودمختاری و شایستگی، نوسانات، در بهزیستی روزانه را پیشبینی میکندو آن روزهایی بود که خودمختاری و شایستگی تجربه شدند. مشارکتکنندگان گزارش دادند که یک «روز خوب» دارند. 3-. گیلت (2009) در پژوهش خود با عنوان تاثیر حمایت مربیان از خودمختاری در انگیزش و عملکرد ورزشکاران: آزمون مدل سلسله مراتبی انگیزش درونی و بیرونی به این نتیجه رسیدند که که حمایت از خود مختاری مربیان موجب تسهیل انگیزش خودمختارانه و عملکرد ورزشی در ورزشکاران می‌شود. 4-پژوهشهای نظریه خودتعیینگری نشان دادهاند که حمایت از خودمختاری توسط شریک ارتباطی، انگیزش خودمختار، کیفیت عملکرد و سلامت روانشناختی را فراهم میکند (بارد، دسی و رایان، 2004). حمایت از خودمختاری توسط شریک ارتباطی به صورت تقدیر از نگاه دیگران، تشویق کردن خودآغازگری، فراهم کردن انتخاب و پاسخده بودن به دیگری تعریف شده بود 5-خودشناسی انسجامی با برونگرایی، پذیرش، وجدانگرایی، ثبات هیجانی و گشودگی به تجربه بیشتر در مدل پنج عاملی شخصیت (طهماسب، قربانی و پورحسین، 2008)، پایداری در برابر نشانه‌های جسمی بیماری (قربانی، واتسون، کانیگام، 2010)، حرمتخود، همدلی و ابعاد مثبت خودشیفتگی (قربانی، واتسون، حمزوی، ویتینگتون، 2010)، در ارتباط بوده است. 6-در گزارشی که توسط یک آژانس مشاوره خانواده در سال 1970 تهیه شده است 87 درصد زوج های شرکت کننده در پژوهش نشان دادند که مشکل اصلی آنها مشکل ارتباطی است. (جکوبسون، والدرون و مور، 1980). 7-همچنین نتایج پژوهشی که توسط محققین دانشگاه اوهایو انجام شده نشان می دهد که 84 درصد از پرونده های طلاق مربوط به عدم تفاهم و تفهیم بوده است. به طوری که اغلب زوجین اظهار کرده اند که «همسرم به حرفهای من توجهی ندارد و یا من هر چه می گویم او فقط حرف خود را می زند و یا او همیشه از کاه کوه می سازد (فرهنگی، 1379). 8-لویس و اسپانیر (1979) گزارش کرده اند که احترام مثبت، ارتباطات اثربخش، نبودن تعارض نقش و رضایتمندی به کیفیت زناشویی بالاتر می انجامند 9-تحقيقي كه توسط رينولدز – والاس (1995) در اين زمينه بر روي 135 زوج مسن شركت كرده در اين آزمون صورت گرفت نشان داد كه عدالت، مساوات و قوه درك پاداش بطور معني‌داري بر رضامندي زناشويي مؤثر مي‌باشد و قوه درك پاداش بيشترين تأثير را در اين سه متغير وابسته نشان داد. بطور كلي افراد مسن ازدواج كرده (متأهلان مسنتر) از زناشويي خود راضي بودند. 10-اون و اورتنر (1983)، با بررسی 331 زوج به این نتیجه دست یافتند که افراد ناراضی از زندگی زناشویی کسانی اند که شوهران سنتی و زنان غیر سنتی دارند. زنان شاغل به علت استقلال روانی و اقتصادی حق خود می دانند که در تصمیم گیری های خانواده شرکت جویند ولی سنتی بودن شوهران مانعی برای تحقق این خواسته محسوب شده است. 11- فرام (1955)، اعلام می دارد زنان که به علت گرفتاری شغلی نمی توانند زمان زیادی را با کودکان خود بگذرانند اما در اوقات کوتاهی که با فرزندان خویش سپری می کنند از نظر عاطفی و ابراز محبت رفتاری مناسب دارند. کودکان شان به اندازه کافی احساس امنیت و محبت می کنند و دچار کمبود نمی‌شوند. 12- لو- ويسل 1998 نشان داد، توانايي بالاي همسر در مقابله با حوادث استرس‌زاي زندگي بر كيفيف روابط زناشويي زنان مؤثر است. زنان نياز دارند كه همسرشان آنها را از خطرات خارجي محافظت كند، در حاليكه كيفيت روابط زناشويي بالا براي مردان وابسته به آن است كه بتواند از همسرشان در برابر خطرات خارجي حمايت كنند. 13-در يك پژوهش روبرتز 2000 نشان داد، پرهيز زنان از صميميت پيش‌بيني كننده آشفتگي روابط زناشويي در مردان و رفتارهاي خصمانه شوهران مهمترين عامل در كيفيت زندگي زناشويي زنان مي‌باشد . همچنين اگر چارچوب روابط زناشويي به گونه‌اي باشد كه پاسخگويي خصمانه شوهر بالا باشد، اجتناب شوهر از تعارض مي‌تواند تأثير محافظت كننده‌اي براي زن داشته باشد . 14-همستروم به نقل از ميرخشتي 1375 در تحقيقات خود به اين نتيجه رسيد كه بالاتر بودن ميزان رضايت زناشويي مردان نسبت به زنان مي‌‌تواند به اين علت باشد كه ازدواج براي مردان در اغلب موارد مواضع مسلطي را در خانه ايجاد مي‌كند . آنها به عنوان يك كفيل عمل مي‌كنند اين اين ساختار قدرت احتمالا مسئول برخي نارضايتي‌ها در زنان است . نارضايتي كه در نتيجه حكمراني و خشونت مردان و مشكلات مالي كه مردان مسئول آن هستند، ايجاد مي‌شود. 15- فاين به نقل از همان منبع مي‌گويد : از آنجائيكه زنان تعهد و حساسيت بيشتري نسبت به رابطه‌شان در زندگي مشترك دارند، تلاش بيشتري براي حفظ و نگهداري رابطه مي‌كنند و اين مي‌تواند يكي از علل احتمالي بالا بودن ميزان رضايت زناشويي مردان باشد. نتیجه گیری: اهمیت ارضا نیازهای بنیادین رواشناختی و خود شناسی انسجامی بر رضایت مندی زناشویی و تاثیرات سازنده آن و از طرفی اثرات مخربِ نبود آن، برسلامت زوجین، خانواده و به‌تبع آن اجتماع مورد توجه قرار گرفت. آمار طلاق که معتبرترین شاخص آشفتگی زناشویی است (هانورد،1384)نشانگر این است که رضایت زناشویی به‌آسانی قابل‌دسترسی نیست (رزن گرادن وهمکاران،2004). نرخ روزافزون رشد طلاق در ایران مدتی است موجبات دل‌مشغولی جامعه شناسان و روانشناسان را فراهم کرده است. در ایران طبق آمار ازدواج و طلاق سازمان ثبت‌احوال کشور، درسال 1392 آمار کل ازدواج774513 نفر و آمار طلاق155369 نفر بوده است که به ازای هر 5 ازدواج یک مورد طلاق ثبت‌شده است. درحالی‌که درسال 1380 این آمار تقریباً کمتر از یک نفر در 10 ازدواج بوده است. (سایت اینترنتی سازمان ثبت‌احوال کشور،1393). به‌استثنای همه ازدواجهایی که به طلاق ختم می‌شوند، بسیاری از ازدواج‌های ناموفق نیز وجود دارد که همسران به دلایل گوناگون طلاق نمی‌گیرند (گریف و ماهرب،2001) و جو متشنج خانواده‌شان و عوارض بودن در چنین فضایی را تحمل می‌کنند. هزینه بالایی که خانواده‌ها در پی بروز ناسازگاری‌ها می‌پردازند، محققین این حیطه را به رویکردهای پیشگیرانه علاقه‌مند ساخته است. بیشترین عوامل تشکیل دهنده طلاق و مشکلات عاطفی زوجین که شامل، عدم استقلال زندگی زوجین از والدین، عدم صمیمیت، بی توجهی به نیازهای زوج دیگر، نبود ارتباط مناسب، برخوردار نبودن طرفین از آزادی فعالیتها و برنامه های مور نظرشخصی و خانوادگی پدری و ... می باشد که این عوامل میتوانند با ارضا نیازهای بنیادین روانشناختی آزادی، ارتباط و شایستگی کاهش و رفع گردند و از سویی، به دلیل آنکه خودشناسی انسجامی، پیشبینی کننده ارضا نیازهای بنیادین روان‌شناختیِ ارتباط، شایستگی، آزادی (قربانی، 2005؛ به نقل از محمدی، 1386) است از طریق فرآیندهای خود نظم دهی باعث ایجاد انگیزش ذاتی در افراد میشود که عملکرد بهتر و به زیستی روان‌شناختی را به دلیل ایجاد لذت و احساس چالش در افراد به دنبال دارد (دسی و رایان، 2000)، بنابراین خودشناسی انسجامی هریک از زوجین ضمن ایجاد لذت و شادمانی به دلیل ارضا نیازهای روانی، زمینه را برای عملکرد بهتر هرکدام از آنان در زندگی مشترکشان فراهم میکند. با توجه نمودن واهتمام کارشناسان و خانواده‌ها به موضوع ارضا نیازهای بنیادین روانشناختی و کسب خودشماسی انسجامی، یقیناً تأثیرات عمیقی در روابط و رضایت‌مندی زوجین و کاهش طلاق در ایران مشاهده خواهد شد. منابع فارسی: اعتمادی، ع.(1384). بررسی و مقایسه اثربخشی رویکرد روانی-آموزشی مبتنی بر شناختی-رفتاری و ارتباط درمانی، پایان‌نامه کارشناسی ارشد رشته مشاوره، دانشگاه تربیت‌معلم. امیدنیا. (1376). بررسی اثر مشاوره گروهی مبتنی بر مدل عقلانی-عاطفی-رفتاری الیس در کاهش میزان فشارهای روانی شغلی کادر پرستاری یک بیمارستان عمومی، پایان‌نامه کارشناسی ارشد مشاوره، دانشگاه تربیت‌معلم تهران. الیس، زندگی عاقلانه، ترجمه صالحی ج، فدردی و امین یزدی، 1375، تهران : انتشارات میثاق. الیس، آ.وهارپر 1913م، ر، راهنمای ازدواج موفق، ترجمه شفیعی ا، چاپ سوم انتشارات رسا1390. الیس، آ، زوج درمانی، سیجل و همکاران . ترجمه های جوادصالحی فدردی - امین یزدی امیر، انتشارات میثاق1375. بارکر، فیلیپ؛ (1375). خانواده درمانی پایه . مترجمان محسن دهقانی و زهره دهقانی، چاپ اول. تهران : انتشارات رشد. بک، ا. عشق هرگز کافی نیست، ترجمه، م. قراچه داغی. (1385) تهران انتشارات هم اگاه، چاپ ششم. برنشاین، ف.، برنشاین، م.، 1989، ترجمه سهرابی، ح.(1382). شناخت و درمان اختلاف‌های زناشویی، تهران: موسسه خدمات فرهنگی رسا. برنشتاین، ف؛ و برنشتاین، م. زناشویی درمانی از دیدگاه رفتاری ارتباطی ترجمه پور عابدی، ح.و.منشئی، غ.(1380). چاپ اول، انتشارات رشد. حمیدی، پ.(1390)، مقایسه اثربخشی مشاوره زوجین به شیوه عقلانی-عاطفی و واقعیت درمانی در کاهش تعارضات زناشویی، پایان‌نامه کارشناسی ارشد-قوچان. دهقان، ف.(1380). مقایسه تعارضات زناشویی زنان متقاضی طلاق با زنان مراجعه کننده برای مشاوره و زناشویی (غیر متقاضی طلاق)، پایان‌نامه کارشناسی ارشد گروه علوم تربیتی و روانشناسی، دانشگاه تربیت‌معلم تهران. ذوالفقار، محبوبه (1380)-پايان نامه كارشناسي ارشد در رشته مشاوره وراهنمايي، بررسي رابطه بين ساختار قدرت در خانواده با رضايت مندي زناشويي زنان كارمند وخانه‎دار –دانشگاه الزهراء، دانشكده تربيتي وروانشناسي –تهران رفیعی بندری، ف.و نورانی پور، ر.(1384). تأثیر آموزش های شناختی-رفتاری بر رضایت زناشویی زوج‌های مستقر در خوابگاه متاهلین دانشگاه تهران، تازه ها و پژوه های مشاوره. رضایی. م، بررسی اثربخشی مشاوره گروهی به شیوه واقعیت درمانی بر افزایش سازگاری زناشویی زنان متال فرهنگی بجنورد، پایان‌نامه کارشناسی ارشد مشاوره خانواده، دانشگاه آزاد قوچان. سلیمانیان، ع.(1373). بررسی تأثیر افکار غیر منطقی بر رضایتمندی زناشویی دانشجویان، پایان‌نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه تربیت‌معلم سعیدیان، ف.(1382). بررسی رابطه بین ساختار قدرت در خانواده با تعارضات زناشویی، پایان‌نامه کارشناسی ارشد راهنمایی و مشاوره، دانشگاه تربیت‌معلم. سودانی، م.(1385). مقایسه اثربخشی زوج درمانی به شیوه الیس و درمان راه حل محوری بصورت انفرادی و توام در کاهش تعارضات زناشویی، پایان‌نامه دکتری، راهنمایی و مشاوره دانشگاه علامه طباطبایی. شاملو، سعيد (1378)بهداشت رواني – انتشارات رشد-تهران شاهمرادی، م . (1384). بررسی اثربخشی درمان شناختی-رفتاری به شویه گروهی بر کاهش سطح ناسازگاری زنان متال، پایان‌نامه کارشناسی ارشد مشاوره، دانشگاه علامه طباطبایی. شرفی، ع.، (1382)، رابطه بین الگوهای ارتباطی زناشویی و سلامت معلمان، پایان‌نامه کارشناسی ارشد، مشاوره، تهران: دانشگاه تربیت‌معلم . شرفی، محمدرضا؛ (1374). خانواده متعادل (آناتومی خانواده). تهران : انتشارات انجمن اولیا و مربیان. شیلینگ، ل.نظریه های مشاوره، ترجمه ارین، خ.(1382). انتشارات: موسسه اطلاعات، چاپ چهارم. طهماسب، علیرضا. قربانی، نیما. پورحسین، رضا. (1385). خودشناسی انفکاکی و انسجامی: رابطه وجوه خودشناسی با پنج عامل بزرگ شخصیت. مجله روانشناسی و علوم تربیتی، 36، 1 و 2، 57-76. فرحبخش، ک.(1383). بررسی و مقایسه اثربخشی رویکرد منطقی-عاطفی و واقعیت درمانی و ترکیبی از این دو در کاهش تعارضات زناشویی، پایان‌نامه دکترای مشاوره، تهران، دانشگاه علامه طباطبایی. فرحبخش، ک.،1383، بررسی میزان اثربخشی زوج درمانی به شیوه شناختی آلیس و واقعیت درمانی گلاسر و اختلاطی از آن دو در کاهش تعارضات زناشویی، تازه ها و پژوهش های مشاوره، جلد پنج، شماره هجده. قاسمی پور، یدالله. (1385). رابطه بهوشمندی و نیازهای بنیادین روانشناختی در بیماران قلبی-عروقی. پایان-نامه کارشناسی ارشد روانشناسی عمومی، دانشگاه تهران. قربانی، نیما. واتسن، پی جی. (1384). فرآیندهای خودشناسی و نظامهای پردازش خبر عقلانی و تجربهای در ایران و آمریکا. فصلنامه روانشناسان ایرانی، 2، 5، 3-12. کرو، م.وریدلی، ج، زوج درمانی کاربردی، ترجمه موسوی ا،1384، نشر مهر کاویان1388 چاپ دوم کرو، م.، و ریدلی، زوج درمانی کاربردی، ترجمه ا، موسوی،1384، نشر مهرکاویان، چاپ اول گلدنبرگ، ا و گلدنبرگ، ه.(1382). خانواده درمانی. ترجمه حمید رضا حسین شاهی براوتی تهران : انتشارات نشر روان. گنجی، حمزه؛ (1375). روان شناسی تفاوت های فردی. چاپ ششم. تهران : انتشارات بعثت. گود، نانسی؛ (1384). زندگی با همسر کج مدار : راهنمای سازگاری زناشویی برای زنان. مترجم فروزنده داور پناه. تهران : انتشارات جوانه رشد. محمدی، راحله. (1386). بررسی نقش تعدیلکنندگی رویدادهایاسترسزای زندگی، حمایت اجتماعی، خودشناسی و اختلال شخصیت در رابطه نیازهای بنیادین روانشناختی و اعتیاد. پایاننامه کارشناسی ارشد روانشناسی عمومی دانشگاه تهران. میلر، ش.و دیگران، آموزش ارتباط تکنیکهای زناشویی، ترجمه، ف، بهاری. (حرف زدن و گوش دادن،)، (1385). تهران: انتشارات رشد، چاپ دوم. نظری، علی محمد؛ (1386). مبانی زوج درمانی و خانواده درمانی. تهران: انتشارات علم. هاید، ژانت؛ (1380). روان شناسی زنان. مترجم بهزاد رحمتی. تهران : انتشارات نوربخش. یزدان دوست، ر.(1376). بررسی اثربخشی زوج درمانی منطقی و هیجانی بر افسردگی و روابط بین فردی متعادل شما از تعارض زناشویی، پایان‌نامه کارشناسی ارشد روانشناسی بالینی، انیستیتو روانپزشکی ایران. منابع انگلیسی Arch, J. J., & Craske, M. G. (2010). Laboratory stressors in clinically anxious and non –anxious individual: The moderating role of mindfullness. Behavior research and therapy, 48, 495-505. Arshadi, N. (2010). Basic need satisfaction, work motivation, and job performance in an industrial company in Iran. Social and Behavioral Sciences, 5, 1267-1272. Corey,g,)1996(,theore and practice of counseling and psychotherapy,new York,brooks/cole publishing company. Carr.A(2000).Family Therapy:Concept,Process And Practice.New York:Wiley. Deci, E. L., & Ryan, R. M. (1985). The general causality orientations scale: Self-determination in personality. Journal of Research in Personality, 19, 109-134. Deci, E. L., Eghrari, H., Patrick, B. C., & Leone, D. R. (1994). Facilitating internalization: The self-determination theory perspective. Journal of Personality, 62, 119-142. Deci, E. L., & Ryan, R. M. (2000). The 'what' and 'why' of goal pursuits: Human needs and the self-determination of behavior. Psychological Inquiry, 11, 227-268. Deci, E.L., & Ryan, R.M. (2008). Facilitating optimal motivation and psychological well-being across life’s domains. Canadian Psychology, 49, 14-23. dryden,w. (1992).a dialogue with albert ellis:against dogma, Milton Keynes: open universtty press. dryden,w. (1998).ellis.a:efficient and passionate life,journal of counseling and development. denberg,d. (1999).couple therapy:an information guide. Toronto: centre for addiction and mental health. ellis,A. (1962). Reason and emotion in psychotherapy, new York: lyle staturt.www.google. com. ellis, a. (1972). rational-emotive therapy. In r. jurjevich (ed), direct psychotherapy: 28 american originals(vol 1). Coral gables, fl: university of Miami press. eliss, a. (1976).the biological basis of human lrrationality. Journal of individual psychology,32,145-168,reptinted: new York: institute for rational-emotive therapy. Eliss,A,)1984(,The Use of Hypnosis With Rational E motive Therapy. Ellis,A,)1984(,Rational Emotive Therapy and Cognitive Behavior Therapy,New York: Springer Eliss,A.)1989(,Using Rational-Emotive Therapy(ret)as crisis intervention:a single session with a suicidal client,individual psychologh,45(1&2),75-81. ellis.a. (1989).rational –emotive couples therapy. New York: pargman press. ellis, a. (1997). The evolution of albert ellis and rational emotive behavior therapy, in j.kzeig(ed)the evolution of psychotherapy:the thired conference.new York:brunner / mazel. ellis,a&Dryden, w. (1997).tational emotive behavior therapy: it works for me,it con work for you, Amherst, ny: Prometheus book. ellis,a & harper. (1997).postmodern ethics for active-directive counseling and psychotherapy. Journal of mental health counseling.18,21-225. ellis,a & others. (1997). postmodern ethics for active-directive counseling and psychotherapy. Journal of mental health counseling.18,211-225. ellis,a. (1999).similarities and differences between rational-emotive behaveor therapy and cognitive therapy, journal of cognitive therapy.13,225-240. gattman,g.m & levensons,r.w. (2000).the trining of divorce.prediting when couple will divorce over a year period. Journal of marriage and the family.62,737-745. gottman,j.m. (1999). Predicting the longitudinal course of marriage.journal of marital and family therapy.17,3-7. Ghorbani, N., & Watson, P. J. (2004). Two facets of self-knowledge, the five-factor model, and promotions among Iranian managers. Social Behavior and Personality, 32, 769-776. Ghorbani, N., & Watson, P. J. (2005). Hardiness scales in Iranian managers: Evidence of incremental validity in relationship with the Five Factor Model and with organizational and psychological adjustment. Psychological Reports 96, 775-781. Ghorbani, N., Cunningham, C. J. L., & Watson, P. J. (2010). Comparative analysis of integrative self-knowledge, mindfulness, and private self-consciousness in predicting responses to stress in Iran. International Journal of Psychology, 45, 147-154. Ghorbani, N., Watson, P. J., & Hargis, M. B. (2008). Integrative self-knowledge scale: correlations and incremental validity of a cross-cultural measure developed in Iran and the United States. Journal of Psychology, 142, 395-412. Ghorbani, N., Watson, P. J., Hamzavy, F., & Weathington, B. L. (2010). Self-Knowledge and Narcissism in Iranians: Relationships with Empathy and Self-Esteem. Current Psychology, 29, 135-143. Gilbert, P., & Procter, S. (2006).compassinate mind training for people with high shame and self-criticism: over view and pilot study of a group therapy approach.clinical psychology & psychotherapy, 13, 353-379. Gillet, N., & Guardia, G. J., Deci, E. L., & Ryan, R. M. (2000). Within-person variation in security of attachment: A self -theory perspective on attachment, Need Fulfillment and well- being. Journal of personality and social psychology, 79, 367-384. Guardia, G. J. Deci, E. L., & Ryan, R.M. (2000). Withinperson variation in security of attachment: A self theory perspective on attachment, Need Fulfillment and wellbeing. Journal of personality and social psychology, 79, 367-384. Johnson, M. Rowatt, W., & Petrini, L. (2011). A new trait on the market: Honesty–Humility as a unique predictor of job performance ratings. Personality and Individual Differences, 50, 857-862. Kasser, V., & Ryan, R.M. (1999). The relation of psychological needs for autonomy and relatedness to vitality, well-being, and mortality in a nursing home. Journal of Applied Social Psychology, 29, 935-454. Leary, M.R., Tate, E.B., Adams, C.E., Allen, A.B., & Hancock, J. (2007). Self-compassion and reactions to unpleasant self-relevant event: The implication of treating oneself Kindly. Journal of personality and social psychology, 92, 887-904. Milyavskaya, M., & Koestner, R. (2011). Psychological needs, motivation, and well-being: A test of self-determination theory across multiple domains. Personality and Individual Differences, 50, 387-391. Ryan, R. M. & Deci, E. L. (2000). Self-Determination Theory and the facilitation of intrinsic motivation, social development, and well-being.American Psychologist, 55, 68-78. Sheldon, K. M., Ryan, R. M., & Reis, H. T. (1996). What makes for a good day? Competence and autonomy in the day and in the person. Personality and Social Psychology Bulletin, 22, 1270-1279. -Sheldon, K. M., Ryan, R. M., & Reis, H. T. (1996). What makes for a good day? Competence and autonomy in the day and in the person. Personality and Social Psychology Bulletin, 22, 1270-1279.32-hanson,k & lund bland,r,w. (2000).couple therapy effectivenss of treatment and long term follow up. Journal of family therapy.28,136-152. johnson, s.m. (2004). The practice of emotionally focused marital therpy: creating connrctions(2ed).new York: burner-burneer-rouledge. markman,h.j, Floyd, f.j. Stanley,s.m & storassli, r.d. (1988).prevention of marital distress: a longitudinal investigation. Journal of consulting and clinical psychology.56,210-217. shilling, e.baucom, d,burrnett,c.k.allen.e.s & regland, d. (2003).alterng the cours of marriage: the effect of prep communication skills acquisition on couples risk of becoming martially distressed. Journal of family psychology.17,1,41-53.

فایل های دیگر این دسته

مجوزها،گواهینامه ها و بانکهای همکار

فروشگاه اینترنتی بروز فایل دارای نماد اعتماد الکترونیک از وزارت صنعت و همچنین دارای قرارداد پرداختهای اینترنتی با شرکتهای بزرگ به پرداخت ملت و زرین پال و آقای پرداخت میباشد که در زیـر میـتوانید مجـوزها را مشاهده کنید