چارچوب نظری و پیشینه پژوهش عزت نفس دانش آموزان (docx) 43 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 43 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
بررسی رابطه بین شیوه های تربیتی والدین و میزان شادکامی و عزت نفس دانش آموزان مقطع راهنمایی در سال تحصیلی 92-1391 در شهرستان گناباد
فهرست مطالب
تعريف واژهها و اصطلاحات فني و تخصصی8
تعاریف مفهومی8
عزت نفس9
فصل دوم10
عزت نفس21
عزت نفس و شادکامی23
عزت نفس درقرآن مجید24
عزت نفس کلی25
عزت نفس اجتماعی25
عزت نفس تحصیلی25
مولفه های اساسی عزت نفس26
ماهیت عزت نفس27
عزت نفس در دوره نوجواني27
نظریات مرتبط با عزت نفس31
نظریه ی جمیز31
نظریه ی مید32
نظریه ی کولی32
نظریه ی سالیوان33
نظریه ی روزنبرگ34
نظریه ی هورنای34
نظریه ی آدلر35
نظریه راجرز36
پیشینه تاریخی تحقیق:50
چکیده:
هدف: این پژوهش به منظور بررسی رابطه بین شیوه های تربیتی والدین و میزان شادکامی و عزت نفس دانش آموزان مقطع راهنمایی در سال تحصیلی 92-1391 در شهرستان گناباد انجام پذیرفت. با توجه به هدف از نوع پژوهش کاربردی و از نوع همبستگی می باشد که یکی از انواع روش های تحقیق توصیفی(غیر آزمایشی) می باشد.
جامعه: جامعه آماری عبارت بود از کلیه دانش آموزان مقطع راهنمایی شهرستان گناباد.
روش: نمونه پژوهش 325 نفر از دانش آموزان و والدین آن ها از بین جامعه آماری به روش نمونه گیری تصادفی انتخاب گردیدند. ابزار های پژوهش شامل پرسش نامه های فرزند پروری دیاناباوم ریند، پرسشنامه ي شادكامي آكسفورد وآزمون عزت نفس کوپر اسمیت. برای بررسی داده ها از آزمون تحلیل رگرسیون چند متغیری، ضریب همبستگی پیرسون و آزمون t برای مقایسه میانگین دو گروه مستقل استفاده شد که با نرم افزار spss تجزیه و تحلیل شدند.
یافته ها: یافته ها این بود که بین متغیر شادکامی با سبک اقتدارگرایانه پدر، سبک اقتدارگرایانه مادر و سبک استبدادی پدر رابطه خطی وجود دارد.و همچنین بین متغیر عزت نفس با سبک اقتدارگرایانه پدر، سبک اقتدارگرایانه مادر و سبک آزادمنشانه پدر رابطه خطی وجود دارد. بین عزت نفس و شادکامی دانش آموزان رابطه وجود دارد و شادکامی و عزت نفس دانش آموزان دختر و پسر تفاوت ندارند.
نتیجه گیری: سبک تربیتی والدین مقندرانه می تواند نقش اساسی در شادکامی و عزت نفس دانش آموزان داشته باشد.
کلید واژه ها: سبک های تربیتی والدین، شادکامی، عزت نفس
1-7 تعريف واژهها و اصطلاحات فني و تخصصی (به صورت مفهومی و عملیاتی):
1-7-1 تعاریف مفهومی:
سبک تربیتی( شیوه فرزند پروری):
منظور از شیوههای فرزند پروری، روشهایی است که والدین برای تربیت فرزندان خود بهکار میگیرند و بیانگر نگرشهایی است که آنها نسبت به فرزندان خود دارند و همچنین شامل معیارها و قوانینی است که برای فرزندان خویش وضع می کنند(دارلينگ و استنبرگ، 1993؛ به نقل از میرثانی، 1388).
شادکامی:
حالت روانی مثبت که با سطح بالای رضایت مندی از زندگی، سطح بالای عاطفه مثبت و سطح پایین عاطفه منفی مشخص می شود (پاشا شریفی و همکاران، 1387).
عزت نفس:
تعریف مفهومی عزت نفس :ارزشیابی فرد در مورد خود یا قضاوت فرد در مورد ارزش خود را عزت نفس می نامند ( کوپر اسمیت، 1967؛ به نقل از پورشافعی، 1370(.
1-7-2 تعاریف عملیاتی:
سبک تربیتی( شیوه فرزند پروری):
در این پژوهش منظور ازسبک تربیتی نمره ای است که فرد در پرسش نامه شیوه های فرزند پروری دیاناباوم ریند بدست می آورد.
شادکامی:
شادکامی عبارت است از نمره ای که فرد در پرسش نامه تجدید نظر شده آکسفورد (OHI) به دست می آورد.
عزت نفس:
عزت نفس عبارت است از نمره ای که فرد در پرسش نامه ی عزت نفس کوپر اسمیت به دست می آورد.
فصل دوم :
پیشینه تحقیق
ماهیت و مفاهیم
2-3 عزت نفس
يكي از موضوعات مهم مورد توافق نظريه پردازان روانشناسي عملكرد مهم "خود1 " در فرآيند شخصيت2 است. اگر چه امروزه، اين نظريه پردازان در مورد كانوني بودن "خود" و اهميت آن در فرايند شخصيت توافق دارند، ديدگاه هاي مختلف روان شناسي تعاريف مختلفي از "خود" ارائه مي دهند. در زمان هاي مختلف توجه به خود دستخوش تغييراتي گشته است. اگر چه در بعضي از زمان ها مطالعات روي "خود مورد غفلت قرار گرفته اند، در دهه هاي اخير اين مفهوم بار ديگر مورد توجه فراوان روان شناسان قرار گرفته است (پورشافعی،1370).
عزت نفس يكي از عوامل مهم و اساسي در رشد و شكوفايي انسان هاست كه در دهه هاي اخير مورد توجه بسياري از روان شناسان و پژوهشگران امور تربيتي قرار گرفته است. عزت نفس به معناي قضاوت شخص از ارزشمندي خود است و به نگرش فرد از خود دلالت مي كند. افراد با بررسي نحوه ي كنار آمدن با استانداردها و ارزشهاي مورد نظر خود و مقايسه ي چگونگي عملكرد خود با ديگران به اين قضاوت دست مي پردازند. عزت نفس چگونگي احساس خود درباره ي خود است و بر همه ي افكار، ادراكات، هيجانات، آرزوها، ارزش ها و اهداف شخصي نفوذ دارد و كليد رفتار آدمي مي باشد. بنابراين، عزت نفس هسته ي مركزي ساختارهاي روانشناختي فرد است كه وي را در برابر اضطراب محافظت نموده و آسايش خاطر وي را فراهم مي آورد. عزت نفس نقش محافظت کننده ای در مقابله با فشارهاي رواني دارد كه از فرد در مقابل وقايع فشار آور منفي زندگي حمايت مي كند. فردي كه از ارزشمندي بالايي برخوردار است، به راحتي قادر است با تهديدها و وقايع فشارآور بيروني بدون تجربه ي برانگيختگي منفي و از هم پاشيدگي سازمان رواني مواجه شود. عزت نفس پائين به عنوان عامل خطر براي پرخاشگري، بزهكاري، سوء مصرف مواد، افسردگي، عملكرد ضعيف تحصيلي، همسر آزاري، كودك آزاري و نظاير آن مشاهده شده است. اخيراً برخي سياستمداران و مسئولان مدارس پيشنهاد كرده اند كه مدارس و ديگر مؤسسات اجتماعي بايد برنامه هايي براي ارتقای عزت نفس افراد طراحي كنند. اين پيشنهاد بر اين فرض استوار است كه عزت نفس علت و نه معلول مشكلات اجتماعي است، مستقل از موقعيت هاي خاص وجود دارد و مي تواند با مداخلات خارجي ارزيابي شود. بي ترديد عزت نفس يكي از مهمترين و اساسي ترين جنبه هاي شخصيت و تعيين كننده ويژگي هاي رفتاري ما است .توجه به اين امر، به ويژه در مورد كودكان داراي نيازهاي آموزشي ويژه و نيز كساني كه به آن ها آموزش مي دهند، از اهميت خاصي برخوردار است. عزت نفس به مانند يك سرمايه ي ارزشمند حياتي از مهمترين عوامل پيشرفت و شكوفايي استعداد و خلاقيت افراد می باشد. افراد دچار ناتواني، به دليل نگرش هاي منفي والدين، تجارب منفي در برخورد با همسالان عادي و ناكامي هاي پي در پي در مدرسه به تدريج دلسرد و سرخورده شده و توالي چنين شكست ها و مشكلاتي موجب مي شود که آن ها نسبت به خود احساس بي ارزشي داشته باشند و در نتيجه اين احساس منجر به آسيب در عزت نفس آن ها شود(ولی زاده و همکاران،1387).
عزت نفس یک شاخص بسیار مهمی در شخصیت افراد است و به مقدار ارزشی که ما به خود نسبت می دهیم و فکر می کنیم دیگران برای ما قائل هستند، گفته می شود. قدمت تاریخی این موضوع به مباحثی که علما و فلاسفه تعلیم و تربیت در گذشته داشته اند برمی گیرد. در طول صد سال گذشته بسیاری از روان شناسان این نظر را پذیرفته اند که انسان دارای یک نیاز به عزت نفس می باشد(آدلر 1390).
بعضی از نظریه پردازان اظهار می دارند که به طور کلی ارزش گذاری نسبت به خویشتن را می توان عزت نفس نامید(آلپورت 1937، راجرز 1959 ، سالیوان1953، طارن هورنی1937، جیمز1890،مازلو1970). اسمیت هارتر و روزنبرگ عزت نفس را عنصری از خود پنداره می دانند که به قضاوت ما نسبت به توانایی های بالقوه و بالفعل دلالت دارد. فردی که عزت نفس بالایی دارد خود پذیرا و خود ارزشمند است. روانشناسان اجتماعی عزت نفس را ارزیابی مثبت و منفی از خود می دانند. به طور کلی فرض می شود عزت نفس تا حدودی باثبات است. همچنین عزت نفس به عنوان یک احساس کلی از خود ارزش و کفایت شخصی یا به عنوان احساس عمومی پذیرش خود، خوبی و احترام به خود تعریف می شود(کوپر اسمیت ، 1967، وایلی ،1990، شهرآرای، 1387). عزت نفس یا همان خود بزرگواری یکی ا ز خصوصیات مهم و اساسی شخصیت هر فردی را تشکیل می دهد و به طور حتم روی سایر جنبه های شخصی انسان اثر می گذارد و کمبود یا فقدان آن باعث عدم رشد سایر جنبه های شخصیت یا ناموزونی آنها خواهد شد و حتی ممکن است پایه گذار بیماریهای روانی گوناگونی مانند افسردگی، کمرویی و ترس و...شود(بیابان گرد،1373).
تحقیقات نشان داده است که بچه هایی که دچار ناتوانی یادگیریی هستند احتمالا سیکل منفی از عزت نفس پایین را تجربه می کنند، انگیزه و پشتکارشان برای انجام تکالیف کاهش می یابد و این باعث می شود شکست بیشتری را تجربه کنند(کاور، بروکواسکی 1999، گریز1994، گارنی1988، به نقل از کوزن1999).
2-4 عزت نفس و شادکامی:
مطالعات متعددی نشان داده اند که عزت نفس و احساس شادمانی با هم همبستگی دارند و این همبستگی 50 درصد یا بیشتر می باشد ( گوهری انارکی، 1382).
وارت (2001) عزت نفس را اساسی ترین عامل شادمانی می داند و ویلسون (1967)گزارش کرده است که عزت نفس یکی از مهم ترین پیشبینی کننده های شادی است (میر شاه جعفری، 1381).
اهمیت عزت نفس در ایجاد شادمانی به حدی است که برخی از صاحب نظران و محققان روانشناسی شادی، از جمله آرچل (2001) آن را جزء جدایی ناپذیر شادمانی می دانند (امانیان، 1388).
هیلز وآرچل (1998) همبستگی بین عزت نفس و شادمانی را دریک نمونه انگلیسی برابر87/0، گرب و همکاران (1996) همبستگی 82/0 و آریندل و همکاران (1997) همبستگی 45/0 بدست آوردند. شباهت زیاد پرسش نامه های سنجش شادی و پرسش نامه های سنجش عزت نفس گواهی براین ادعاست (گوهری انارکی، 1382).
داینر(1984)با استناد به 11 پژوهش، به وجود همبستگی بین شادمانی و عزت نفس اشاره می کند (میرشاه جعفری و همکاران، 1381).
تحقیقات از جمله بنتال (1992) نشان می دهد که دانش آموزانی که دارای عزت نفس پایین هستند،از حضور در جمع خودداری می کنند و این امر سبب گوشه گیر شدن آن ها و در نتیجه ایجاد افسردگی در آن ها می گردد. افسردگی نیز موجب کاهش میزان شادمانی فرد می شود (امانیان، 1388).
2-5 عزت نفس درقرآن مجید :
قرآن مجید در سه مورد، همه را از آن خداوند می داند و می فرماید:
ولله العزه و لرسوله وللمومنین ؛(منافقون آیه، 8)یعنی اینکه عزت، مخصوص خدا و رسول او و مومنان است .
این آیات بیانگر آن است که خصلت عزت نفس، از صفات الهی است. آنان که دارایی این خصلت برزگ هستند، مظهر یکی از صفات الهی می باشند.
در قرآن آمده است که: لیتغون عندهم العزة فان العزه الله جمعیاً؛( نساء آیه 139) یعنی اینکه آیا آنان(منافقان عزت را نزد غیر خدا می جویند، با این که) قطعا همه عزت نزد خداست .
در جای دیگری از قرآن کریم آمده است که: من کان یرید العزّه فللّه العزّه جمیعا( فاطر آیه، 10) یعنی اینکه کسی که خوانان عزت است(باید از خدا بخواهند ، چرا که) تمام عزت برای خدا است .
با توجه به این آیات، پایه اساسی و شرایط اصلی تحصیل عزت، اعتقاد به خداست. بنابراین در کارها و برنامه ها ی غیر خدایی، هیچ گونه عزتی به دست نخواهد آمد.
عزت نفس درجه و ارزشی است که یک فرد برای خود قایل می شود. عزت نفس به منزله بیان تأیید یا عدم تایید فرد نسبت به خویشتن است و نشان می دهد که تا چه اندازه فرد خود را توانا، ارزنده و پر اهمیت می داند و به عبارت دیگر عزت نفس یک تجربه شخصی است که ترجمان آن را می توان در سطح گفتار و در سطح رفتار های معنادار مشاهده کرد. عزت نفس می تواند بالا يا پايين باشد. زماني كه خود ادراك شده و خودآرماني با يكديگر همتراز باشند، فرد از عزت نفس بالايي برخوردار است. بر عكس چنانچه خودآرماني با خود ادراك شده تفاوت فاحش داشته باشد، فرد از عز ت نفس پايين برخوردار خواهد بود. هرگاه فرد ارزيابي مثبتي از عملكرد خود داشته باشد، باعث افزايش عزت نفس وي مي شود در حالي كه فرد اگر ارزيابي منفي از عملكرد خود داشته باشد، عزت نفس او كاهش مي يابد جايگاه مهار سلامت باور فرد به اين امر است كه سلامت وي تا چه حد تحت كنترل عوامل دروني (خود) و يا بيروني )افراد موثر يا با نفوذ و ساختار اوليه جايگاه مهار سلامت از بخت و اقبال) مي باشد. در نظريه يادگيري اجتماعي گفته مي شود كه يادگيري در فرد بر پايه تقويت هاي گذشته انجام مي شود و طي آن افراد انتظارات خاص و عمومي را در خود شكل مي دهند. جايگاه دروني مهار سلامت با آگاهي و نگرش مثبت، وضعيت روانشناختي، رفتارهاي بهداشتي و سلامت همراه و همگام مي شود. در مقابل، بيشتر منابع بيروني جايگاه مهار سلامت( به خصوص افراد موثر و با نفوذ؛ بخت و اقبال) با رفتارهاي بهداشتي منفي و وضعيت روانشناختي ضعيف همراه مي شوند(مشکی و همکاران، 1387).
2-6 عزت نفس کلی:
ارزشیابی که شخصی نسبت به ارزشمندی خویش دارد در واقع عزت نفس قضاوت شخص به ارزشمندی وجود می باشد این خاصیت عمومی است و در همه انسان ها وجود دارد و نه یک حالت محدود گذرا بلکه ثابت و دائمی است( شاملو 1372).
عزت نفس به عنوان ظرفیت و توانایی تعبیر و تفسیر رویدادها به گونه اي که احساس خود ارزشی را در
فرد افزایش دهد و حفظ کند، تعریف شده است (کرنیس، 2006).
2-7 عزت نفس اجتماعی:
احساسات و عقاید کودک در مورد خودش که به عنوان یک دوست برای دیگران دارد که کودکان، او را دوست دارند و افکار و عقاید او برای آنها ارزشمند است و او را در فعالیت هایشان شرکت می دهند و از ارتباط و تعامل با همسالان خود احساس رضایت می کند(بیابانگرد ، 1372).
2-8 عزت نفس تحصیلی:
مبتنی بر ارزش است که فرد به عنوان یک دانش آموز در رابطه با تحصیل و جایگاه تحصیلی اش دارا است، موفقیت های تحصیلی افراد باعث ارزیابی مثبت دراین زمینه خواهد شد( بیابانگرد،1372).
2-9 مولفه های اساسی عزت نفس:
پنج مولفه عزت نفس از دیدگاه جامع نگر«اینرونر» در ذیل مطرح شده است، توصیف موارد با استناد به عزت نفس بالا و پایین توسط بربا( 1989) مطرح شده است:
1-امنیت: احساسی از اطمینان قوی است که شامل این نکات می شود، احساس راحتی، وقوف در آنجا که از وی انتظار می رود، توانایی وابستگی به افراد و موقعیت ها و درک قواعد و محدودیت ها، دارا بودن احساس قوی امنیت( می توانم از پشتیبانی دیگران بر خودار شوم) پایه ای است که ساختار مولفه های دیگران برآن اساس پایه ریزی می گردد از این رو کودکان باید قبل از انجام هر عملی نسبت به آن اطمینان خاطر حاصل نمایند، چنانچه کودک احساس ناراحتی نماید( نسبت به آنچه که از من انتظار می رود مطمئن نیستم) در جذب مولفه های دیگر عزت نفس با مشکل مواجه خواهد شد.
2-خود پذیری: احساس فردیتی است که اطلاعاتی درباره خود و توصیف دقیق و واقع بینانه را بر حسب نقش ها، اسنادها و ویژگی های جسمانی را در بر می گیرد. کودکانی که واجد خود پذیری قوی باشند( من خود را دوست دارم و می پذیرم) احساس فرد گرایی، شایستگی، کفایت و تحسین از خود دارند وکودکانی که احساس خود پذیری ضعیفی دارند( من خودم را دوست ندارم) در پذیرش خود فاقد اراده اند.
3-پیوند جویی: احساسی از پذیرفتن و مقبولیت است به ویژه در روابطی که مهم قلمداد می شوند، همچنین به معنای احساس پذیرفته شدن و مورد احترام قرار گرفتن از سوی دیگران به کار می رود. کودکانی که دارایی احساسات پیوند جویی قوی باشند(احساس تعلق داشتن) رابطه راحت و رضایتمندی با دیگران برقرار می کنند. حال آنکه احساس پیوند جویی ضعیف درکودک( کسی نمی خواهد با من باشد) منجر به انزوا طلبی و احساس بیگانگی وی خواهدشد.
4-شایستگی: این مولفه به احساس موفقیت و فضیلت در کارایی اشاره دارد و شامل وقوف بر نیرومندی ها، توانمندی ها و پذیرش ضعف ها نیز می شود. کودکانی که واجد احساس شایستگی می باشند( من احساس توانایی می کنم، بنابراین می توانم با هر خطری رو برو شوم).
5-تعهد: در این مولفه دارا بودن هدف وانگیزه درزندگی مورد نظر است به طوری که به خویشتن اجازه دهد تا اهداف واقع بینانه و قابل حصولی داشته باشد و در قبال پیامدهای تصمیمات خود احساس مسئولیت نماید.
2-10ماهیت عزت نفس:
از آن جایی که عزت نفس مفهوم روان شناختی بسیار عام وگسترده ای است و در عین حال بسیار مهمی می باشد، والدین معمولاً تشویق به رشد ویژه آن را دشوار می یابند، مگر اینکه عزت نفس را به طور مشخص تعریف کنند. عزت نفس همان ارزیابی نفس است که برطبق معیارهای فردی خاص صورت می پذیرد. هر فرد، نقش آن معیارها را در تعیین ارزش انسانی خود بسیار تلقی می کند.
عزت نفس برای بقا و سلامت روانی انسان حیاتی است«عزت نفس» همیشه از ارزش ثابتی برخوردار نیست، بنابراین می توان بسته به شرایط جسمی(سلامت یا بیماری)، تجربه ها زندگی(موفقیت یا شکست)و حالات روحی(شاد یا غمگین) مثبت و منفی نوسان داشته باشد. عزت نفس یکی از ملزومات عاطفی زندگی است و بدون آن بسیاری از نیازهای اساسی برآورده نمی شوند(گرین برگ و همکاران 1992). در واقع، عزت نفس بعد ارزیابانه خود پنداره، توصیف فرد از خود است و اشاره به این داردکه چگونه خود را ارزشیابی می کنیم. برای انسان این امکان وجود دارد که رنگ ها، صداها، شکل ها و احساس های خاصی را دوست نداشته باشد. اما اگر فرد بخش های از خود را دوست نداشته باشد، ساختار روانی او به شدت آسیب می بیند.
2-11عزت نفس در دوره نوجواني
مجموعه برداشت ها و ارزیابی ها و تجاربی كه از خویش داریم باعث می شود كه نسبت به خود احساس خوشایند ارزشمند بودن، یا بر عكس احساس ناخوشایند بی كفایتی داشته باشیم. همه ی افراد ، صرف نظر از سن، جنسیت، زمینه ی فرهنگی و جهت و نوع كاری كه در زندگی دارند، نیازمند عزت نفس هستند. عزت نفس، برابر است با خودباوری واقعی. یعنی : خود را آن گونه كه هستیم باور كنیم و برای خشنودی خودمان و دیگران تلاش نماییم . عزت نفس واقعاً بر همه سطوح زندگی اثر می گذارد. در حقیقت، بررسی های گوناگون حاكی از آن است كه چنانچه نیاز به عزت نفس ارضاء نشود ، نیازهای گسترده تری نظیر نیاز به آفریدن ، پیشرفت ، و یا درك و شناسایی استعدادهای بالقوه محدود می ماند. به خاطر بیاورید هنگامی كه كاری را به بهترین نحو به پایان رسانده اید چه احساس خوشی به شما دست داده است. افرادی كه احساس خوبی نسبت به خود دارند، معمولاً احساس خوبی نیز نسبت به زندگی خواهند داشت. آن ها می توانند با اطمینان به خود و اطرافیان، با مشكلات و مسئولیت های زندگی مواجه شوند و از عهده آن ها برآیند (پورشافعی، 1370).
نوجوانی از دوران مهم و پر فراز و نشیب زندگی افراد محسوب شده و مرحله گذر از دوران کودکی به بزرگسالی با تغییرات فیزیکی و روانی متعددی همراه است. عزت نفس نوجوان یکی از تغییراتی است که دستاورد پدیده بلوغ دراین دوران است.
مطابق با تحقیقات انجام شده، افزایش عزت نفس نوجوان با سلامت جسمانی بویژه در دختران نوجوان رابطه مستقیم دارد. به عقیده متخصصان نوجوانانی که در خانوادههایی با بهداشت روانی سالم پرورش پیدا میکنند از عزت نفس بالاتری برخوردار بوده و در مقایسه با سایرین با تغییرات دوران بلوغ کنار میآیند. کاهش شاخص توده بدنی و برخورداری از تناسب اندام در این نوجوانان بیشتر مشاهده شده و این دسته از افراد کمتر تحت تأثیر گروهای دوستان قرار میگیرند. پژوهشها نشان میدهد، عزت نفس در دوران نوجوانی احتمال ابتلا به افسردگی، افزایش کلسترول و احتمال ابتلا به اضافه وزن و چاقی را در دوران میانسالی به میزان قابل توجهی کاهش میدهد. آزمایشاتی که روی ۲ هزار نوجوان دختر ۱۴ تا ۱۸ سال انجام شد نشان داد، دخترانی که والدین آن ها از تحصیلات دانشگاهی برخوردار بوده و وضعیت اقتصادی مناسبی داشتند، عزت نفس بالاتری نسبت به دیگر همسالان خود داشتهاند. رژیم غذایی سرشار از پروتئین، کربوهیدرات، میوه و سبزیجات تازه و غلات، انجام تمرینات ورزشی و فضای آموزشی از دیگر عوامل مؤثر شناخته شده در افزایش عزت نفس در دوران نوجوانی است. محققان معتقدند، تغییرات فیزیولوژیکی مانند اضافه وزن و ایجاد آکنه در این دوران بلوغ ممکن است به کاهش عزت نفس و بروز عوارض پس از آن مانند بیماریهای جسمی و روحی بینجامد.
گفتنی است عز ت نفس از جمله فاکتورهای مهم بهداشت روانی در افراد جامعه محسوب میشود که کمبود آن در زندگی فردی و اجتماعی اثراتی منفی را در روابط اجتماعی – خانوادگی، اشتغال و طول عمر افراد ایفا میکند و از آن جایی که شکل گیری شخصیت افراد در دوران کودکی و نوجوانی پایهگذاری میشود توجه به این موضوع در نوجوانان از اهمیت برخوردار است( ماسن؛ ترجمه یاسایی، 1372).
نداشتن خود باوری و مشکل در ایجاد روابط اجتماعی با دیگر افـــراد، افسردگی و اضطراب، کاهش تمرکز در یادگیری، تمایل به ابــراز شکست یا مقصر دانستن دیگران در شکست از علائم کاهش عزت نفس در نوجوانان است.
منظور از عزت نفس دقیقاً چیست؟ و چه رابطهاي بين عزت نفس و شادكامي وجود دارد؟ از آنجا که عزت نفس مفهوم روانشناختی بسیار عام و در عین حال بسیار مبهمی است، والدین معمولاً تشویق به رشد ویژه آن را دشوار مییابند، مگر اینکه عزت نفس را به طور مشخص تعریف کنند.
شما میتوانید با این تعریف شروع کنید که عزت نفس همان ارزیابی نفس است که بر طبق معیارهای فردی خاص صورت میپذیرد. هر فرد، نقش آن معیارها را در تعیین ارزش انسانی خود بسیار تلقی میکند.
عزت نفس همیشه از ارزش ثابتی برخوردار نیست، بنابراین میتواند بسته به شرایط جسمی (سلامت یا بیمار)، تجربههای زندگی (موفقیت یا شکست) و حالات روحی (شاد یا غمگین) بین مثبت و منفی نوسان داشته باشد. در طول زمان اکثر افراد پستی و بلندیهایی را در عزت نفس خود تجربه میکنند و دورههای متفاوتی را که در آنها احساس بسیار بد و یا خوبی نسبت به خود داشتهاند به یاد میآورند. بنابراین اگر پسر یا دختری دوره کاهش را تجربه میکند به این معنا نیست که دچار مشکلی خاص شده است. مشکل اصلی بازیافت ارزیابی مثبت به خویش است که از طریق تغییر رفتار (مثلاً نمرات بهتر در مدرسه) یا تغییر معیارهای فردی (مثلاً قضاوتهای کمتر سختگیرانه نسبت به خود) حاصل میشود. بزرگترین اشتباه این است که با رفتار خود موجب کاهش عزت نفس یا وخیمتر شدن شرایط شویم.
مسأله عزت نفس و مقوله خود ارزشمندی از اساسیترین عوامل در رشد مطلوب شخصیت کودکان و نوجوانان است. برخورداری از اراده و اعتماد به نفس قوی، قدرت تصمیمگیری و ابتکار، خلاقیت و نوآوری، سلامت فکر و بهداشت روانی رابطه مستقیمی با میزان و چگونگی عزت نفس و خودارزشمندی فرد دارد. امروزه در اصلاح و درمان بسیاری از اصلاحات شخصیتی و رفتاری کودکان و نوجوانان نظیر کمرویی و گوشهگیری، لجبازی، پرخاشگری، تنبلی و کندروی به عنوان اولین یا مهم ترین گام به ارزیابی و پرورش احساس عزت نفس، تقویت اعتماد به نفس و مهارتهای فردی و اجتماعی آنان میپردازد ( امانیان، 1388) .
بدون تردید نوجوانانی که دارای احساس خودارزشمندی و عزت نفس قابل توجهی هستند، نسبت به همسالان خود در شرایط مشابه پیشرفت تحصیلی و کارآمدی بیشتری از خود نشان میدهند و نیز از برجستهترین ویژگیهای صاحبان تفکر واگرا و افراد خلاق داشتن اعتماد به نفس و احساس خودارزشمندی بسیار بالاست.
پرورش احساس خود ارزشمندی و عزت نفس در کودکان و نوجوانان از مهمترین وظایف و رسالتهای اولیا و مربیان میباشد، که در این ارتباط بیشترین نقش بر عهده الگوهای رفتاری است.
اکثر صاحبنظران برخورداری از عزت نفس (ارزیابی مثبت از خود) را به عنوان عامل مرکزی و اساسی در سازگاری عاطفی اجتماعی فرد میدانند. ابتدا روانشناسان و جامعهشناسان از جمله ویلیام جیمز، هربرت مبد، و چارلز کولی بر اهمیت عزت نفس مثبت تأکید داشتند و نتیجه گرفتند که عزت نفس (ارزیابی مثبت از خود) با شادکامی و کارکرد مفید فرد رابطهای متقابل دارد. برای مثال: افسردگی را به یک سبک شناختی که مشتمل بر ارزیابیهای شدیداً منفی و انتقادی از فرد خود است، ارتباط دادهاند ( لانگ نیکولاس و همکاران؛ ترجمه حیدری،1383).
عزت نفس بر فرایندهای شناختی، گرایش ها، نیازها، علاقه ها و آرمان های فرد اثر گذار و اثرپذیر است. پیشرفت تحصیلی نیز می تواند متاثر از میزان عزت نفس دانش آموز باشد. الیس پاپ و همکارانش دریافتهاند که بین عزت نفس مثبت و نمرههای بالا در مدرسهها، رابطهی مستقیمی وجود دارد. عزت نفس، یک جنبهی مهم در کارکرد یا کنش کلی فرد بوده وبا زمینه های دیگری چون: سلامت روانی اجتماعی و عملکرد تحصیلی او در ارتباط است.افرادی که دارای عزت نفس پایینتری هستند، نسبت به آنانی که عزت نفس بالاتری دارند،بیشتر تحت تاثیر رابطه های قانع کننده قرار می گیرند و بیشتر به هم رنگی و هم نوایی در موقعیت های اجتماعی تن در می دهند.
عزت نفس ، از خصوصیات شخصیت هر فرد میباشد که برای ارزش یابی و قضاوتی به نسبت پایدار برای او نسبت به خود،دلالت دارد که از تولد تا بزرگسالی علاوه بر تاثیرپذیری کودک از روند رشد جسمانی، تحت تاثیرعامل های مختلفی از جمله: خانواده، نزدیکان، مدرسه، فعالیت های جسمانی،سلامت جسمانی،پیشرفت تحصیلی و.............. قرار میگیرد.
به نظر می رسد که رابطه ی بین پیشرفت تحصیلی وعزت نفس،یک رابطه ی دو طرفه باشد، یعنی از طرفی داشتن عزت نفس، موجب پیشرفت تحصیلی می گردد چرا که در باور داشتن خود و برداشت مثبت از خویشتن در یادگیری، انگیزه برای تحصیل و.......اثر گذاشته و موجب پیشرفت تحصیلی می شود و از طرفی دیگر، موفقیت های تحصیلی در رسیدن به اوج درکار آموزش، موجب افزایش عزت نفس می شود.
بسیاری از روانشناسان معتقدند که بین این دو متغیر(عزت نفس و پیشرفت تحصیلی) رابطه ی تنگاتنگی وجود دارد.به طوری که میتوان با افزایش یا کاهش در یکی از آن ها،متغیر دیگر را نیز دستخوش تغییر کرد.
به عقیده کوپر اسمیت کودکانی که عزت نفس بیش تری دارند، کسانی هستند که در آنان خلاقیت،استقلال واحساس ارزشمندی بیشتری وجود دارد و کمتر تحت تاثیر و نفوذ عاملهای محیطی قرار میگیرند.
جامعهای که افراد آن از عزت نفس بالا واحساس مسوؤلیت برخوردار باشند، در مقابل فشارهای روانی، تهدید ها و واقعیتها، مقاوم و پایدار خواهند بود.
عزت نفس برای جوانان و نوجوانان، اهمیت اساسی دارد. این کیفیت های روانی که به تدریج شکل میگیرند، پایهی بهداشت روانی، شایستگیها، ارتباط سالم و سازگاری اجتماعی،پیشرفت تحصیلی و آرمان شغلی محسوب می شوند (شاملو، ۱۳۶۸).
2-12 نظریات مرتبط با عزت نفس:
جامعه شناسان و روان شناسان بصیرت ها و رهنمودهای عمده ای را برای مطالعه عزت نفس ارائه داده اند وعزت نفس را یک مورد مهم می دانند بر نظریات برخی از آنها به طور اختصار اشاره می کنیم:
نظریه ی جمیز :
کوپر اسمیت در رابطه با نظریه جمیز(1967) از اولین کسانی است که در مورد عزت نفس نگاشته است به اعتقاد وی آرزوها و ارزشهای انسان نقش اساسی درتعیین اینکه آیا خود او را مطلوب می پندارد یا نه دارند احساس فرد دراین دنیا کاملاً به آنچه می خواهد باشد یا انجام می دهد بستگی دارد. وی می پنداشت که قضاوت فرد در مورد ارزش خود تابعی از موقعیتهای و کمالات وی نست به آنچه ادعا یا آرزوی خوب انجام دادن آن را دارد. اگر فرد به هیچ وجه به ریاضیات خود بنالد عملکرد ضعیف در امتحان ریاضی عزت نفس او هیچ تاثیری نخواهد گذاشت. جمیز این موضوع را با طرح کلی فرمول عزت نفس ابراز نموده است: عزت نفس= موقعیت / آرزوها یا انتظارات.
بر اساس فرمول فوق اگر در زمینه ارزشمند پیشرفت به آرزوها نزدیک باشد یا به آن زمینه دست یابیم نتیجه آن عزت نفس بالاست. اگر اتلاف زیادی بی پیشرفت وآروزها وجود داشته باشد، خود را ضعیف می دانیم(کوپر اسمیت، 1967).
نظریه ی مید :
کوپر اسمیت (1967) درباره نظریه مید می گوید او به عنوان جامعه شناس توجه اش به فرایندی بودکه در اثر آن فرد عنصر سازگار اجتماعش می شود. مید نتیجه می گیرد که درجریان این فرایند فرد ایده ها و نگرش های ابراز شده توسط افراد مهم زندگی اش را درونی می نماید. اعمال و نگرش های او را مشاهده می کند و آنها را اغلب بدون شناخت پذیرفته و مثل اینکه از آن خود می دارد. او نگرش خودش را کسب می کند که با نگرش هایی که افراد مهم در زندگی او ابراز کرده اند هماهنگ است و با درونی کردن واکنش دیگران نسبت به خودش آن گونه که آنان برای او ارزش قائل اند برا ی خودش ارزش قائل می شود و خودش را تا حدی که آنها او را طرد کرده نادیده گرفته و باور می کند چیزهایی را که دیگران به او نسبت می دهند. از گفته های مید استنباط می گردد که عزت نفس تا حدی از ارزیابی منعکس شده دیگران ناشی می شود هیچ انسانی در ارزیابی از خود یک جریره ی تنها نیست که فقط خودش قائل است، افرادی در زندگی او بوده اند که با توجه به احترام با او رفتار نموده اند و اگر او خود را دست کم می گیرد ا فراد مهم دیگر به صورت یک شی با او رفتار نموده اند تفکر و نحوه ی رفتار افراد مهم کلید اصلی نظریه مید در مطالعه عزت نفس است (پورشافعی،1370).
نظریه ی کولی:
گی ریش (1989) درباره ی نظریه کولی می نویسد او همانند مید از دید جامعه شناسی به فرد نگاه می کند ونقش محیط را بسیار مهم می داند. او خود را جنبه ی اجتماعی شخصیت توصیف می کند و در بحث مفهوم خود بیان می نماید که اصولاً خود و جامعه دو پدیده همانند هستند که در یک ارتباط متقابل شکل می گیرند. آگاهی شخص ازخودش بازتاب افکار دیگران است.
آلبرخت(1986) می گوید ازنظر کولی از طریق پاسخ ها یا به طور متداولتر تغییر و یا تفسیر پاسخ های که شخصی از دیگران دریافت می کند شکل می گیرد. درست همان طور که ما چهره مان را آئینه می بینیم خودمان را در آئینه اجتماعی تحت تاثیر واکنش دیگران به وجود مان صحبت هایمان و نیازهایمان می بینیم و این همان است که کولی آئینه خود نامیده است. به اعتقاد وی سه گام در رشد آئینه خود نما وجود دارد:
1-تصویر ظاهر شخص در نظر دیگران( آیا مرا چاق می بینید یا لاغر).
2-تصویرقضاوت دیگران درنظر دیگران(آیا ظاهر مرا مثبت ارزیابی می کنی یا منفی).
3- نتایجی که در آن مورد احساس می کند(غرور، حجالت، تحقیر ).
بنابرین اگر افراد احساس کنند که دیگران به طور منفی به آنها پاسخ می دهند این می تواند به شدت به مفهوم خود آنها تاثیر بگذارد مگر اینکه دیگران تصویب و پذیرش را به آنها بدهند.
نظریه ی سالیوان:
پیرسون(1977) می گوید«سالیوان از عزت نفس بر اساس نیاز به امنیت بین فردی نظر می دهد. طبق این نظریه ارزش خود با احساس توان فرد برای اجتناب از نا امنی بین فرد بالا می رود».
اسمیت(1977) عنوان می کند که سالیون معتقد است فرد به طور مداوم در مقابل از دست دادن عزت نفس از خود دفاع می کند زیرا این فقدان اضطراب ایجاد می نماید در واقع فرد نیازمند است، دفع اضطراب کند زیرا اضطرابی را که در اثر تهدیدات بر عزت نفس(از طریق طرد یا ارزیابی منفی دیگران) حاصل شده است دفع نماید. زیرا اضطراب یک پدیده فردی است. هنگامی اتفاق می افتد که فرد انتظار طرد یا تحقیر شدن به وسیله دیگران را دارد یا واقعاً به وسیله خود یا دیگران طرد یا تحقیرشود.
سالیوان همچنین درمورد اینکه فرد چگونه یاد می گیرد که تهدید به عزت نفس خود را تقلیل دهد یا بی اثر نماید صحبت نموده است افراد می آموزندکه با سبک های مختلف و درجات مختلف با چنین تهدید های روبرو می شوند. توانایی اجتناب با کاهش از دست دادن عزت نفس در حفظ سطح نسبتاً بالا ومطلوب عزت نفس مهم می باشد. گر چه سالیوان در مورد اینکه این توانایی چگونه به وجود می آید. بحثی به عمل نمی آورد ولی می پندارد که تجربیات اولیه خانوادگی اش نقش مهمی را ایفا می نماید. او بر بنیاد بین فردی عزت نفس یعنی اهمیت ویژه والدین وخواهران و برادران و اهمیت روش های کاهش دهنده حوادث تحقیر کننده تاکید کرده است.
به اعتقاد پروین(1379) تاکید سالیون بر تاثیرات اجتماعی از نظریه های او درمورد رشد انسان مشهود است. این نظریات در تاثیرات بین فرد و در تاکید مراحل مهم رشد یعنی بعد از عقده ادیب به اریکسون است. مخصوصاً تاکید سالیون بر دوره نوجوانی و قبل از نوجوانی شایان ذکر است.
در خلال مرحله نوجوانی تجارت کودک با دوستان ومعلمان خود با تاثیرات والدین رقابت می نماید. مقبولیت اجتماعی اهمیت پیدا می کند، اعتبار کودک در میان دیگران منبع مهمی برای عزت نفس با اضطراب می شود.
نظریه ی روزنبرگ:
پترسون(1977) درباره نظریه ی روزنبرگ می گوید او با ابراز موضعی شبیه جمیز فرض می کند که فرایند قضاوت فرد درباره ارزش خود را می توان طی سه گام مورد تحلیل قرار داد:
1-فرد ابعادی را که بر اساس آن درباره ی خود قضاوت می نماید انتخاب می نماید مثلا قضاوت درمورد یک توانایی ورزشی یا تحصیلی.
2- فرد خودش را در این ابعاد ارزیابی می نماید. مثلاً من یک ورزشکار بد و یا دانش آموز ضعیف هستم.
3- اینکه فرد این ارزیابی را برحسب ارزش خود تقسیر می نماید مثلاً من یک ورزشکار و یا دانش آموز ضعیف هستم ما با وجود این یک انسان ارزشمند هستم. کوپر اسمیت(1967) درباره می گوید روزنبرگ مطالعات وسیعی درباره پیشایند های عزت نفس انجام داده است تحقیق او گامی مهم در روشن کردن بسیاری ار شرایط اجتماعی همراه با افزایش یا کاهش عرت نفس نشان می دهد.
نظریه ی هورنای:
هورنای دربحث دفاع درمقابل اضطراب بر عزت نفس تاکید می کند. اما درمورد دفاع ها می گوید که کی روش رویایی با اضطراب تشکیل تصویر آرمانی از ظرافتهای افراد است در واقع فرد برای غلبه بر اضطراب باید عزت نفس، خود را تقویت نماید و برای تقویت عزت نفس باید تصویر آرمانی بسازد. این تصویر آرمانی به هر دلیل عالی و بلند پایه بودن اثر تقویت و عزت نفس را دارد. اما چنانچه این تصویر آرمانی غیر واقع بینانه باشد و به آن نرسد منجر به نارضایتی می شود. بدینسان تصویر آرمانی نقش مهمی در اینکه فرد خود را چگونه ارزیابی می نماید. تصویر آرمانی هورنای از آرزوهای جمیز متفاوت است زیرا تصویر آرمانی(هورنای) ضرورتاً ناشی از احساسات منفی است ولی آرزوها( جیمز) ممکن است از احساسات مثبت یا منفی برخیزد.
نظریه ی آدلر:
آدلر( 1956-1927) در مقایسه با دیگر نظریه پردازان بر اهمیت ضعیف و با توانایی های واقعی که منجر به عزت نفس پایین می شود تاکید بیشتری نموده است. کوپر اسمیت( 1967) درباره نظریه ی آدلر می گوید: او در ابتدای کار تصور می نماید که احساس حقارت در حول و حوش اعضا الگو های مشخصی از رفتار که واقعاً نقص دارند به وجود می آید این نقص های واقعی(مثل کوری، ضعف جسمانی و....) ممکن است احساس ناکفایتی را به وجود آورند. اما بعداً آدلر این نقایص وناتوانی ها را حقارت عضوی نامیده از تعریف اجتماعی و فردی احساس حقارت متمایز می نماید.
آدلر به شرط و پیشایند را که ممکن است پیامد های تاسف باری در رشد عزت نفس داشته باشد ذکر می کند:
اول حقارت های عضوی و تفاوت اندازه و قدرت این شرایط تا حدی زیادی غیر قابل اجتناب می باشد اما به علت اینکه اثرات برانگیختگی دارند می توان منجر به نتیجه مطلوب گردند. او مفروض می دارد که احساس حقارت ناگزیر در تجربیات دوران کودکی هر فرد به وجود می آید.
پیشایند دوم که مهم نیز می باشد عبارت است از عدم دریافت میزان مناسب پذیرش و حمایت وتشویق از والدین و دوستان نزدیک می باشد. کودکان دارایی حقارت عضوی با دریافت پذیرش و حمایت می توانند ضعف ها را جبران و به قوت تبدیل نمایند اما آنها بدون چنین حالتی ناامید و پریشان می شوند.
پیشایند سوم: افراط زیاد در حمایت و پذیرش است. در صورتی که آدلر معتقد است به اثرات سودمند حمایت و پذیرش می باشد ولی در مورد اثرات تخریبی افراط زیاد اخطاری می دهد او معتقد است که کودکان نازپرورده به میزان غیر واقع بینانه ای از ارزش دست خواهند یافت. آن ها خود محور و طلبکارانه می باشند و خواهان شرکت در روابط دو جانبه اجتماعی نیستند و یا آمادگی آن را ندارند.
نظریه راجرز:
راجرز، عزت نفس را ارزیابی مداوم شخص از ارزشمندی خویشتن خود و یا نوعی قضاوت نسبت به ارزشندی وجودی خود تعریف كرده است. او معتقد است این صفت در انسان حالت عمومی دارد و محدود و زود گذر نیست. بر طبق نظر راجرز، عزت نفس در اثر نیاز به توجه مثبت دیگران به وجود می آید. نیاز به توجه مثبت دیگران، شامل بازخوردها، طرز برخورد گرم و محبتآمیز، صمیمیت، پذیرش ومهربانی از طرف محیط به خصوص اولیاء كودك است (شاملو، ۱۳۶۸).
2-16 پیشینه تاریخی تحقیق:
تنهای رشوانلو و همکاران (1388) در یک پژوهش به بررسی ارتباط ادراک از سبک فرزندپروري والدين با انگيزش تحصيلي و پيشرفت تحصيلي در دانش آموزان دبيرستاني پرداختند. به اين منظور تعداد 337 دانش آموز (177 پسر و 160 دختر) کلاس سوم رياضي دبيرستان هاي شهر بجنورد با روش نمونه گيري تصادفي چندمرحله اي انتخاب شدند و دو مقياس انگيزش تحصيلي (AMS) و مقياس ادراک شيوه والدين (POPS) را کامل کردند. از رگرسيون چند متغيري براي تحليل داده ها استفاده شد. در مجموع نتايج نشان داد که درگيري مادر و گرمي پدر خرده مقياس هاي انگيزش دروني، تنظيم همانندسازي شده و پيشرفت تحصيلي را پيش بيني مي کنند. حمايت پدر از خودمختاري انگيزش دروني براي فهميدن، انگيزش دروني براي تجربه تحريک و پيشرفت تحصيلي را پيش بيني مي کند. حمايت مادر از خودمختاري، گرمي مادر و درگيري پدر نمي تواند انگيزش تحصيلي و پيشرفت تحصيلي دانش آموزان را پيش بيني کند. تاثيرات سبک هاي فرزندپروري مادر و پدر بر انگيزش تحصيلي دختران و پسران متفاوت بود.
البرزی (1390) در یک پژوهش نقش باورهاي فرزندپروري و نگرش مادران به تفکر خلاق بر خلاقيت کودکان را مورد ارزیابی قرار داد. دين منظور 80 کودک پيش دبستاني 5-6 ساله (42 پسر و 38 دختر) و مادران آن ها از مراکز پيش دبستاني شهرستان شيراز به شيوه نمونه گيري خوشه اي تصادفي انتخاب شدند. کودکان با آزمون خلاقيت تصويري تورنس و مادران با آزمون هاي مقياس نوين گرايي والدين و پرسشنامه آموزگاري والدين ارزيابي شدند. پايايي و روايي ابزارهاي پژوهش با روش هاي روايي محتوايي، همساني دروني، آلفاي کرونباخ و بازآزمايي بررسي شد. نتايج به دست آمده حاکي از آن بود که بين باورهاي مدرن مادران و خلاقيت در کودکان همبستگي مثبت و معناداري وجود دارد. نتايج تحليل رگرسيون نيز نشان داد ابعاد خلاقيت و بازي پيش بيني کننده مثبت و معنادار و کنترل پيش بيني کننده منفي و معنادار خلاقيت در کودکان بود. همچنين تفاوت هاي جنسيتي معناداري ميان دختران و پسران در نگرش ها و باورهاي فرزندپروري مادران و خلاقيت مشاهده شد.
پژوهش ها در مورد سبك هاي فرزندپروري مويد آن است كه والديني كه از الگوهاي سخت گيرانه استفاده مي كنند، فرزنداني داراي مشكلات ارتباطي با همسالان و رفتارهاي پرخاشگرانه خواهند داشت. در مقابل، والديني كه از سبك ها ي گرم و پذيرنده استفاده مي كنند، با مشكلات اجتماعي كمتري در فرزندان خود مواجه مي شوند (ایزر و همکاران،2005؛ به نقل از دبیری،1389).
لپوپورسکی، کربس، روبین و دیماتیو(2006) در یک مطالعه رابطه بین شادکامی و عزت نفس را بررسی کردند. و نتایج نشان داد که بین شادکامی و عزت نفس همبستگی مثبت و برابر (58/0= r ) وجود دارد. عزت نفس بالا منجر به شادی زیاد و عزت نفس پایین در برخی شرایط منجر به افسردگی می شود ( امانیان، 1388).
میرثانی، (1388) در پژوهشی به بررسی رابطه ی شیوه های فرزند پروری و اختلالات یادگیری فرزندان پرداخت که در آن به این نتیجه رسید که شیوه فرزند پروری با اختلالات یادگیری رابطه دارد.
دبیری(1389) در پژوهشی به نقش پيش بيني كننده سبك هاي فرزندپروري و حرمت خود در شادكامي دانشجويان پرداخت که نتايج نشان داد كه سبك فرزند پروري قاطع با حرمت خود و شادكامي رابطه معنادار دارد. بين سبك مستبدانه و شادكامي رابطه منفي معنادار يافت شد. همچنين بين دختران و پسران در نمره شادكامي تفاوت معني داري مشاهده نشد. در مجموع نتايج حاكي از آن است كه حرمت خود و نوع سبك فرزندپروري كه والدين به كار مي برند در شادكامي نقش اساسي و مهمي دارد.
مرادی و همکاران (1384) نیز در یک بررسی مروری بدین نتیجه دست یافتند که شادکامی با ابعاد شناختی، اجتماعی، هیجانی و جسمانی شخصیت رابطه دارد که در بعد عاطفی، شادکامی با ثبات هیجانی رابطه دارد.
امانیان(1388) در مورد پیش بینی شادکامی از روی سه متغیر عزت نفس تحصیلی، عزت نفس خانوادگی و عزت نفس اجتماعی، به این نتیجه رسید که فقط عزت نفس تحصیلی قادر به پیش بینی شادکامی است و این متغیر روی هم رفته 28/00 درصد واریانس کل شادمانی را پیش بینی می کند.
عباسی(1386) در پژو هشی نشان داد که سبک های تربیتی والدین بر سلامت روان و رفتار آنها تاثیر بسزایی خواهد داشت . سبک تربیتی مقتدرانه در سلامت روان دانش آموزان در سطح 1% و با اطمینان 99% موثر است.
پژوهشی با عنوان بررسی و مقایسه رابطه بین شیوه های فرزند پروری مادران و عزت نفس دانش آموزان دختر ناشنوا و شنوا در مقطع متوسطه شهر تهران توسط حسینیان و همکاران (1386) انجام شد. نتایج نشان داد که بین شیوه های فرزند پروری مادران دانش آموزان ناشنوا و شنوا تفاوت معناداری وجود ندارد و بین عزت نفس دانش آموزان ناشنوا و شنوا تفاوت معنادار وجود دارد. بین شیوه فرزند پروری مقتدرانه مادران با عزت مفس فرزندان در هر دو گروه رابطه مثبت و معنادار وجود دارد (05/0>P ).
عناصر مهریار(1385) درپژوهش خود با عنوان رابطه ي بين سلامت روان و شادكامي دانشجويان دختر و پسر انجام داده پژوهش حاضر، توصيفي و از نوع همبستگي است. نتايج نشان داده كه نمره ي سلامت روان و مولفه هاي آن؛ يعني كاركرد جسماني عدم اضطراب، كاركرد اجتماعي و عدم افسردگي با شادكامي رابطه ي معنا دارد. همچنين، رابطه ي مثبت معني داري بين خرده مقياس عدم اضطراب و شادكامي مشاهده شد يعني رابطه ي مستقيمي بين عدم اضطراب و شادكامي وجود دارد. بدين معنا كه هر چه نمره ي اضطراب فرد كاهش يابد ميزان شادكامي نيز افزايش خواهد داشت. يعني رابطه ي معكوسي بين عدم افسردگي و شادكامي وجود دارد مقايسه ي ميزان شادكامي دانشجويان دختر و پسر نيز نشان دهنده ي تفاوت معنا داري بين ميزان شادكامي دانشجويان دختر نيست. تجزيه و تحليل داده ها نشان مي دهد كه رابطه ي معني داري بين سلامت روان و شادكامي وجود دارد. بنابراين هر چه فرد از سلامت روان بالاتري برخوردار باشد، ميزان شادكامي وي افزايش خواهد يافت و همين طور شادكامي فرد سلامت روان بالاتري را براي وي به ارمغان خواهد آورد.
رنجبر(1385) پژوهشی با عنوان مقايسه ي انگيزش پيشرفت، عزت نفس و پيشرفت تحصيلي دانشجويان متعارف و غيرمتعارف انجام داده است.
نتایج نشان داده است که: 1- انگيزش پيشرفت و عزت نفس دانشجويان غيرمتعارف با ميزان پيشرفت تحصيلي، رابطه ي مثبت معني دار بالايي دارد. از بين دو متغير تبييني، متغير انگيزش پيشرفت، پيش بيني كننده ي نيرومندي است. 2- سطح انگيزش پيشرفت دانشجويان غيرمتعارف، بيشتر از سطح انگيزش دانشجويان متعارف است. 3- ميزان پيشرفت تحصيلي دانشجويان غيرمتعارف، بيشتر از پيشرفت تحصيلي دانشجويان متعارف است. 4- ميزان عزت نفس دانشجويان غيرمتعارف بيشتر از عزت نفس دانشجويان متعارف است. 5- سطح انگيزش پيشرفت دانشجويان غيرمتعارف مرد بيشتر از دانشجويان غيرمتعارف زن است. 6- ميزان عزت نفس دانشجويان غيرمتعارف مرد بيشتر از عزت نفس دانشجويان غيرمتعارف زن است. 7- ميزان پيشرفت تحصيلي دانشجويان غيرمتعارف مرد بيشتر از پيشرفت تحصيلي دانشجويان غيرمتعارف زن است. 8- ميزان پيشرفت تحصيلي دانشجويان غيرمتعارف سال اول، بيشتر از دانشجويان غيرمتعارف سال آخر است. 9- بين ميزان عزت نفس دانشجويان غيرمتعارف سال اول و سال آخر، تفاوت معني دار وجود ندارد. 10- بين ميزان انگيزش پيشرفت دانشجويان غيرمتعارف سال اول و سال آخر تفاوت معني دار وجود ندارد.
امامی و همکاران(1385) پژوهشی با عنوان مقایسه ی اثر بخشی دو شیوه ی شناختی، رفتاری و آموزش والدین در افزایش عزت نفس دانش آموزان را در سال 1385 انجام دادند. نتایج نشان داده است که فرضیه ی اول، پژوهش یعنی اینکه شیوه ی شناختی، رفتاری عزت نفس دانش آموزان دختر و پسر دوره ی راهنمایی را افزایش می دهد، تأیید شد. نتایج دیگر این پژوهش از این قرار است: آموزش والدین، عزت نفس دانش آموزان دختر و پسر دوره ی راهنمایی را افزایش می دهد. بین تأثیر دو شیوه ی مذکور در افزایش عزت نفس دانش آموزان دختر و پسر تفاوت وجود دارد. این فرضیه مورد تأیید قرار گرفت. بین تأثیر دو شیوه ی مذکور در افزایش ابعاد مختلف عزت نفس تفاوت وجود دارد این فرضیه تأیید نشد. نتیجه ی عمده ای که از این راه بدست می آید این است که: فراهم آوردن موقعیت هایی که نوجوانان بتوانند به طور عملی روش های افزایش عزت نفس را یاد بگیرند، امری ضروری است .
رجبی و خدایی(1386) پژوهشی با عنوان تأثير مشاورة گروهي با روش درمان عقلاني، عاطفي، رفتاري بر سلامت عمومي و عزت نفس دانش آموزان انجام دادند. نتايج نشان داده است که واريانس هاي دو گروه آزمايش و كنترل در عزت نفس يكسان مي باشد لذا مي توان از تحليل و واريانس براي تحليل داده هاي اين بخش استفاده نمود. اما نسبت مشاهده شده آزمون همگني واريانس لوين براي متغير سلامت عمومي برابر با 06/5 است كه نشان دهندة عدم برابري واريانس گروههاي آزمايش و كنترل در متغير فوق بدست آمده است اما به دليل برابر بودن اندازة نمونه در دو گروه مي توان از مفروضة يكساني واريانس ها چشم پوشي و از آمار پارامتريك استفاده نمود. تفاوت نمره های عزت نفس کلی در مرحله پیش آزمون و پس آزمون پس از کنترل نمره های پیش آزمون در دانش آموزان دختر گروه آزمایش و کنترل برابر 17/114 می باشد که در سطح آماری کمتر از 01/0 معنادار است. یعنی آموزش مشاوره گروهی براساس درمان عقلانی، عاطفی، رفتاری، عزت نفس کلی را در مرحله پس آزمون افزایش داده است. همچنین نتایج نشان می دهد که پس از کنترل تاثیر پیش آزمون بر نمره های پس آزمون سلامت عمومی، تاثیر گروه معنادار است. این تحلیل نشان می دهد که دو گروه فوق از لحاظ میزان سلامت عمومی با یکدیگر تفاوت دارند که با توجه به میانگین های ارائه شده بهبود وضعیت سلامت عمومی در گروه آزمایش تفاوت معناداری با گروه کنترل دارد.
شیخ الاسلامی و همکاران( 1390) با بررسی رابطه، عزت نفس و روابط زناشویی با شادکامی زنان متأهل نشان داد که عزت نفس پیشبینیکننده مثبت و معنادار عاطفه مثبت میباشد. به عبارت دیگر زنانی که از عزت نفس بیشتری برخوردارند، عواطف مثبت بیشتری نیز تجربه میکنند. همچنین نتایج پژوهش بیانگر آن است که روابط زناشویی، رضایت از زندگی و عاطفه منفی زنان را به صورت معناداری پیشبینی میکند. به این معنا که با افزایش روابط زناشویی، رضایت از زندگی زنان افزایش و عواطف منفی آنها کاهش مییابد.
امیر پور (1391) با بررسی رابطه تفکر انتقادی و ابعاد آن با شادکامی و عزت نفس اجتماعی دانشجويان نتیجه گرفت که : تفکر انتقادی میتواند نقش اساسی در شادکامی و عزت نفس اجتماعی دانشجويان ايفا کند.
دبیری و همکاران(1391) در پژوهشی به تدوين مدل روابط سبک هاي فرزندپروري، شخصيت، عزت نفس و شادکامي: الگوي تحليل مسير پرداختند و يافته های آنان نشان داد که بين سبک فرزندپروري قاطع با شادکامي به واسطه روان رنجورخويي و برون گرايي رابطه غيرمستقيم معنادار وجود دارد. هم چنين برون گرايي، سبک فرزندپروري قاطع، روان رنجورخويي و عزت نفس به ترتيب بيشترين سهم را در تبيين شادکامي دارند. در اين پژوهش نقش عزت نفس، شخصيت و سبک هاي فرزندپروري در شادکامي تاييد شد كه اين بيانگر اهميت نقش اين متغيرها در شادکامي است.
شکر بیگی و یاسمن نژاد( 1391) با مقايسه سبك هاي فرزند پروري خانواده، عزت نفس و سلامت عمومي نوجوانان پسر بزهكار و عادي در كرمانشاه نتیجه گرفتند كه بين سلامت عمومي نوجوانان عادي و بزهكار تفاوت معني داري است. يافته ها نقش واهميت متغير هاي خانواده، سبك فرزند پروري و همچنين عزت نفس را در بزهكاري خاطر نشان مي سازد.
زارعی (1390) با بررسي رابطه ي بين شيوه هاي فرزند پروري والدين با ارتكاب نوجوان به رفتارهاي پرخطر بر اساس مقياس كلونينگر نتیجه گرفت که بين شيوه هاي فرزند پروري والدين و رفتارهاي سازنده و مخرب فرزندان به دليل نقش برجسته و با اهميت والدين رابطه معنادار وجود دارد. لذا آگاه ساختن والدين و ارائه ي آموزش هاي خانواده جهت پرورش افراد سالم در جامعه از اهميت بسيار بالايي برخوردار است و سازمان هاي ذيربط مي بايست در اين زمينه نقش فعال تري ايفا نمايند.
نتایج پژوهش لیمبروسکی، تاچ و دیماتو (2006) نشانگر آن است که تجارب شادي افراد بستگی به احساسات آن ها در مورد خودشان دارد. افرادي که در خود احساس خود ارزشی و حرمت نفس کمی نمایند، به طور معمول شادکام نیستند.
بایمستر، کمپل، کروجر و وهس (2003) با انجام پژوهشی نتیجه گرفتند که شادي از پیامدهاي عزت نفس بالا است. بدین ترتیب که افراد با عزت نفس بالا از راهبردهاي خودتنظیمی سازگارتري نسبت به افراد با عزت نفس پایین استفاده می کنند. این افراد براي جلوگیري از ایجاد خلل در تواناییشان، پاسخ هاي مؤثرتري به شکست می دهند که این امر به نوبه خود منجر به گزارش سطوح بالاتري از شادي در آن ها می شود.
منابع فارسی:
اعزازی شهلا (1376). جامعه شناسی خانواده با تاکید بر نقش، ساختار و کارکرد خانواده در دوران معاصر. انتشارات روشنگران و مطالعات زنان.
افروز، غلامعلی (1385). اختلال یادگیری، تهران، پیام نور.
امانیان، سعید (1388). بررسی رابطه احساس شادمانی و عزت نفس در دانش آموزان استثنایی مقطع راهنمایی، پایان نامه کارشناسی ارشد روانشناسی کودکان استثنایی بیرجند.
امیرپور، برزو. (1391). رابطه تفکر انتقادی و ابعاد آن با شادکامی و عزت نفس اجتماعی دانشجويان، راهبردهای آموزشی در علوم پزشکی، 5،3، صص147-143.
بهبودي، هايده (1387) اهميت مشاركت والدين در فعاليت هاي مدرسه، تعليم و تربيت استثنايي ، شماره 87
بیابانگرداسماعیل،(1372)،روشهای افزایش عزت نفس در کودکان ونوجوانان،تهران،انتشارات انجمن اولیاو مربیان.
پروین لارنس اِی (1374). روانشناسی شخصیت (نظریه و تحقیق) ترجمة: محمد جعفر جوادی و پروین کدیور، نشر رسا.
پور شافعي،ه.1370. بررسي رابطه عزت نفس با پيشرفت تحصيلي دانش آموزان سال سوم دوره متوسطه شهرستان قائن .پايان نامه كارشناسي ارشد دانشگاه تربيت معلم
تافلر، الوين. ( 1371). موج سوم، ترجمه شهيندخت خوارزمي. انتشارات پوريا،
حسینیان، سیمین و پورشهریاری، سیما (1386). بررسی و مقایسه شیوه های فرزند پروری مادران و عزت نفس دانش آموزان دختر ناشنوا و شنوا در مقطع متوسطه شهر تهران، فصل نامه کودکان استثنایی، سال هفتم، شماره 26، 86.
خسروي بغداده، هادي.(1388). " رابطه تاب آوري و سلامت روان والدين دانش آموزان چند معلوليتي و والدين دانش آموزان عادي شهرستان هاي گناباد و بيرجند " پايان نامه كارشناسي ارشد روانشناسي و آموزش كودكان استثنايي دانشگاه آزاد اسلامي واحد بيرجند.
دان دینک میر (پدر) ؛ گری مکی و دان دینک میر (پسر) (1386). راهنمای فرزند پروری موفق، ترجمه: مجید رئیس دانا، انتشارات رشد، تهران.
دبیری، سولماز؛ دلاور، علی و صرامی، غلامرضا (1390).بررسی نقش پيش بيني كننده سبك هاي فرزندپروري و حرمت خود در شادكامي دانشجويان، فصل نامه تربیتی شماره 20، سال هفتم،بهار و تابستان 1390.
دبیری، سولماز؛ دلاور، علی؛ صرامی، غلامرضا و فلسفس نژاد، محمدرضا. (1391). تدوين مدل روابط سبک هاي فرزندپروري، شخصيت، عزت نفس و شادکامي: الگوي تحليل مسير، فصل نامه خانواده پژوهی،8 ، 30، 141-159.
رحیمی، خلیل (1386) بررسی و مقایسه شیوه های فرزند پروری والدین با میزان کمرویی دختران دبیرستان کاشمر، پایان نامه کارشناسی علوم تربیتی دانشگاه آزاد کاشمر.
زارعی، اقبال. (1390). بررسي رابطه ي بين شيوه هاي فرزند پروري والدين با ارتكاب نوجوان به رفتارهاي پرخطر بر اساس مقياس كلونينگر، مجله علمی پژوهشی دانشگاه شهید صدوقی یزد، 18، 3، صص 224-220.
ساعتچی، محمود؛ کامکاری، کامبیز و عسکریان، مهناز . (1389). آزمونهای روان شناختی . نشر ویرایش . 1389
شاملو، سعید،(1382)، بهداشت روانی تهران، رشد.
شریعتمداری علی (1367). روانشناسی تربیتی. انتشارات امیر کبیر. تهران.
شکر بیگی، علیرضا و یاسمن نژاد، پریسا. (1391). مقايسه سبك هاي فرزند پروري خانواده، عزت نفس و سلامت عمومي نوجوانان پسر بزهكار و عادي در كرمانشاه، فصل نامه مشاوره و روان درمانی خانواده، 2،2، صص 192-178.
شوستروم، اورت. ( 1367). روانشناسی انسان سلطه جو، ترجمه غلامعلی سرمد و قاسم قاضی، نشر سپر،
شیخ الاسلامی، راضیه؛ نجاتی، عصمت و احمدی، ساره.(1390). بررسی رابطه، عزت نفس و روابط زناشویی با شادکامی زنان متأهل، زند در فرهنگ و هنر، 3، 1، صص 54-39.
عباسی، فاطمه(1386). بررسی رابطه بین سبک های تربیتی والدین با سلامت روان دانش آموزان دختر مقطع سوم راهنمایی، پایان نامه کارشناسی علوم تربیتی، دانشگاه آزاد گرمسار
عسکری، عباس. (1387). بررسي اثر ادراك از شيوه هاي فرزندپروري بر ميزان نگرش بدبینانه، پایان نامه کارشناسی ارشد دانشگاه فردوسی.
فرضی گلفزایی، مرجان و عسگری مقدم، هاجر (1382). بررسی و مقایسه شیوه های فرزند پروری مادران کودکان دارای اختلالات افسردگی، اضطراب، وسواس و مادران کودکان عادی، پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش، 1382 ، تهران.
قامتی، محمد. (1387). بررسی رابطه هوش هیجانی و سلامت روانی در والدین دانش آموزان عقب مانده ذهنی شهرستان گناباد.پایان نامه کارشناسی ارشد روانشناسی استثنایی، دانشگاه آزاد بیرجند.
قرآن مجید .
کار آلان (1387). روانشناسی مثبت، علم شادمانی و نیرومندی انسان، مترجم حسن پاشا شریفی، جعفر نجفی زند و باقر ثنایی، انتشارات گلرنگ.
کری،جرالد،مترجم سید محمدی، یحیی، نظریه های مشاوره و راون درمانی، 1385.
کشاورز، حمید.(1387). بررسي رابطه شادکامي کودکان ٤ تا ٦ ساله شهرستان ارسنجان با رشد خلاقيت آنان در سال تحصيلي ١٣٨٧، قابل دسترسی در portal.farsedu.ir/Portal/channels/.../f
کفایت، محمد. (1373). بررسی ارتباط شیوه ها و نگرش های فرزند پروری با خلاقیت دانش آموزان سال اول دبیرستان های اهواز. پایاننامه کارشناسی ارشد، دانشگاه شهید چمران اهواز.
کیگان،جروم؛ هنری ماسن؛ پاول، هوستون و آلتا کارول، مترجم، مهشید یاسایی ناشر : نشر مرکز، کتاب ماد، 1384.
لانگ، نیکولاس، زولتن، کریستن، مقاله: روش هاى افزایش عزت نفس در کودکان، ترجمه: حیدر فتحى، نشریه ماهانه آموزش تربیتى پیوند، شماره هاى297، 298، 299، تابستان 1383.
ماسن، پاول هنرى و دیگران، رشد و شخصیت کودک، ترجمه: مهشید پاسایى، تهران، نشر مرکز، چاپ چهارم، 1372
مرادي، مريم؛ جعفري، ابراهيم و عابدي، محمدرضا) . 1384). شادماني و شخصيت : بررسي مروري. تازه هاي علوم شناختي، سال هفتم، شماره 2، 71-60.
مشکی و همکاران(1387)، بررسي تاثير برنامه آموزشي با به كارگيري عزت نفس و باورهاي كنترل سلامت بر ارتقاي سلامت روان دانشجويان، فصلنامه علمي پژوهشي فيض، دوره دوازدهم، شماره 4.
منادی مرتضی (1378). آموزش و پرورش در آستانة قرن 21. سخنرانی در دومین همایش علم در آستانة قرن 21. توسط مرکز علمی فرهنگی دارالفنون توس، 30 و 31 اردیبهشت 1378، مشهد.
میر شاه جعفری،سید ابراهیم؛ عابدی، محمد رضا و درکوندی،هدایت اله. (1381). تازه های علوم شناختی، 4، 3، صص58-50.
میرثانی، هاشم (1388).بررسی و مقایسه شیوه های فرزند پروری مادران کودکان عادی و کودکان دارای اختلال یادگیری، پایان نامه کارشناسی ارشد روانشناسی کودکان استثنایی بیرجند.
نيك گهر , عبدالحسين: مباني جامعه شناسي , تهران , انتشارات رايزن , 1371
هوارد. ن.اسلون (1388) . راهنمای رفتار با کودکان، ترجمه: حورا صدر، انتشارات رشد، تهران.
هواسی، ناهید. (1380). بررسي و مقايسة روش هاي فرزندپروري در خانواده هاي داراي نوجوانان معتاد و خانواده هاي داراي نوجوانان عادي، پايان نامة كارشناسي ارشد، دانشگاه الزهرا،تهران.
منابع لاتین:
Ardoino, Jacques, (1994). Le projet épistémologique initial de la
psychologie sociale, In: Pratique de formation, Microsociologie,
interactions et approche institutionnelle. No: 28, octobre
Baumeister, R. F., Campbell, J. D., Krueger, J. I., & Vohs, K. D. (2003).
Does Self-esteem Cause Better Performance, Interpersonal
Success, Happiness, or Healthier Lifestyles? Psychological,
Science in the Public Interest. 1, 1-44.
Baumrind, D. (1991) . The influence of parenting style on adolescent
competence and substance use. Journal of Early Adolescence, 11,
56 − 95.
Bourdieu, Pierre, (1989). Le sens pratique, Paris, Les éditions de
Minuits
Buss, D. M. (2000). The evolution of happiness. American Psychologist,
55 (1), 15-23.
Castellan, Yvonne, (1986), La famille, Que sais-je? No 1995
Dekovic, M. & Janssens, J. (1992) . Parents. rearing style and childs'
sociometric status. Developmental Psychology, 28, 925 − 932.
Kernis, M. H. (2006). Self-esteem. Issues and Answers. A Source
Book of Current. Perspectives. Psychology Press.
Lymbmirsky, S., Tkch, C., & Dimatteo, M. R. (2006). What are the
Differences between Happiness and Self-esteem? Social
Indicators Research, 78, 363-404.
Pressman, S. D., & Cohen, S. (2005). Does Positive Affect Influence
Health? Psychological bulletin, 131(6), 925-971.
Verquerre, R., Courdent S., Desenclos L., et Montury O., (1994), Normes
d’internalité et attitudes éducatives des parents, normes
d’internalité des enfants, In: Durning, Paul et Pourtois Jean-
Pierre, Education et famille, Pédagogie en développement,
Collection De Boeck