صفحه محصول - چارچوب نظری و پیشینه پژوهش سبک های مقابله ای

چارچوب نظری و پیشینه پژوهش سبک های مقابله ای (docx) 66 صفحه


دسته بندی : تحقیق

نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحات: 66 صفحه

قسمتی از متن Word (.docx) :

دانشكدهی علوم تربيتي و روانشناسي پايان نامه‌ي كارشناسي ارشد در رشتهی تربیت بدنی و علوم ورزش- رفتار حرکتی مقایسه سبکهای مقابله با استرس در ورزشکاران مرد و زن در دو سبک برخوردی و غیر برخوردی ووشو به کوشش: حمید نصرتی استاد راهنما: دکتر مجید چهاردهچریک شهريورماه 1392 238061540640000 به نام خدا اظهار نامـــــه اينجانب حمید نصرتی (900594) دانشجوي رشته تربيت بدني و علوم ورزشي گرايش رفتار حركتي دانشكده علوم تربيتي و روانشناسي اظهار ميكنم كه اين پاياننامه حاصل پژوهش خودم بوده و در جاهايي كه از منابع ديگران استفاده كردهام، نشاني دقيق و مشخصات كامل آنرا نوشتهام. همچنين اظهار ميكنم كه پژوهش و موضوع پايان نامهام تكراري نيست و تعهد مينمايم كه بدون مجوز دانشگاه دستآوردهاي آنرا منتشر ننموده و يا در اختيار غير قرار ندهم. كليه حقوق اين اثر مطابق با آييننامه مالكيت فكري و معنوي متعلق به دانشگاه شيراز است. نام و نام خانوادگي: حمید نصرتی تاريخ و امضا: 240347547371000 به نام خدا مقایسه سبکهای مقابله با استرس در ورزشکاران مرد و زن در دو سبک برخوردی و غیر برخوردی ووشو به کوشش حمید نصرتی پايان نامهی ارائه شده به تحصيلات تكميلي دانشگاه بهعنوان بخشي از فعاليتهاي تحصيلي لازم براي اخذ درجه كارشناسي ارشد در رشتهی: تربيت بدنی وعلوم ورزشي – رفتار حركتي از دانشگاه شيراز شیراز جمهوري اسلامي ايران ارزيابي شده توسط كميته پايان نامه با درجهی: عالی دكتر مجید چهاردهچریک، استادیار بخش تربيت بدني و علوم ورزشي (استاد راهنما).................................... دكترغلامحسین ناظمزادگان، استادیار بخش تربيت بدني و علوم ورزشي(استاد مشاور)................................. دكتر ربابه رستمی، استادیار بخش تربيت بدني و علوم ورزشي (داور متخصص داخلي)...................................... 229108043878500246634074231500شهريورماه 1392 241871570675500تقدیم به خدایی، که آفرید جهان را، عقل را، علم را، معرفت را، عشق را و ....... مادرم، آنکه آفتاب مهرش در آستانه قلبم، همیشه پا برجاست و هرگز غروب نخواهد کرد. پدرم، به او که نمیدانم از بزرگیاش بگویم یا مردانگی، سخاوت، سکوت، مهربانی و قلب بزرگش سخن برانم. خواهران مهربانم، که همراز و همراه همیشگی من بوده، و هستند. برادر عزیرم، که صفای وجودش، مایه آرامش و اطمینان قلبم است؛ او که همیشه در قلبم ماندگار خواهد بود. و تمام اندیشهها و قلبهایی که در این راه یاریم نمودند. 241871529718000 سپاسگزاري سپاس و ستایش خدای را جل و جلاله که آثار قدرت او بر چهره روز روشن، تابان است و انوار حکمت او در دل شب تار، درفشان. آفریدگاری که خویشتن را به ما شناساند و درهای علم را بر ما گشود. عمری و فرصتی عطا فرمود تا بدان، بنده ضعیف خویش را در طریق علم و معرفت بیازماید. امیدوارم با یاری حق تعالی آنچه را فرا گرفتهام، در راه رضای او و پیشرفت جامعهام بهکار گیرم. اینک که بخشی از تلاشم در راه تحصیل علم و دانش بهثمر نشسته است، بر خود لازم میدانم که از این عزیزان فروتنانه سپاسگزاری کنم: استاد راهنمای ارجمندم، جناب آقاي دکتر مجید چهاردهچریک و استاد مشاور عزيزم جناب آقاي دكتر غلامحسين ناظمزادگان بهجهت راهنماييهاي بيدريغ و تلاش خالصانه ايشان در به انجام رساندن اينكار پژوهشي و نيز سرکار خانم دکتر ربابه رستمی كه با راهنماييهاي ارزشمندشان در طول اين پروژه همواره مشوق و راهنماي من بودهاند و از اعضاي خانوادهام كه در تمام دوران تحصيل و تمام زندگیام با رویي همواره گشاده مرا ياري كردهاند. 236791556070500 2425065614934000 چکیده مقایسه سبکهای مقابله با استرس در ورزشکاران مرد و زن در دو سبک برخوردی و غیر برخوردی ووشو به کوشش حمید نصرتی هدف از پژوهش حاضر مقایسه سبکهای مقابله با استرس در ورزشکاران مرد و زن سبکهای برخوردی و غیر برخوردی ووشو بود. آزمودنیهای این پژوهش شامل 200 ووشوکار با سابقه فعالیت حداقل 2 سال از شهرستان شیراز بودند که با توجه به جنسیت و فعالیت در چهار گروه به شرح زیر قرار گرفتند، سبک ساندا 50 نفر مرد 50 نفر زن، سبک تالو 50 نفر مرد 50 نفر زن. ابزار تحقیق، شامل پرسشنامه 40 سوالی سبکهای مقابله با استرسهای ورزشی انشل و ویلیامز (2000) بود که روایی (91/0) و پایایی (87/0) آن در ایران مورد تایید قرار گرفته است. این پرسشنامه، دو سبک رویکردی و اجتنابی را در 7 رویداد استرسزای ورزشی با یک سیستم پنج ارزشی لیکرت می‌‌سنجد. کلیه سوالات تحقیق با استفاده از آزمون t مستقل در سطح معناداری 05/0P≤ تجزیه و تحلیل شد. نتایج تحقیق نشان داد که ورزشکاران فارغ از اینکه چه جنسیتی دارند برای مقابله با استرس از سبک رویکردی بیشتر از سبک اجتنابی استفاده میکنند. مقایسه ورزشکاران مرد سبکهای تالو و ساندا و نیز مقایسه ورزشکاران زن سبکهای تالو و ساندا تفاوت معناداری را در روشهای مقابله آنان نشان نداد. اما مقایسه ورزشکاران مرد و زن سبک تالو و همچنین مقایسه آنان در سبک ساندا تفاوت معناداری بین روشهای مقابلهای نشان داد، که به نفع شیوه رویکردی بود (به ترتیب003/0=P و 004/0= P). در نتیجه میتوان گفت برخوردی و غیربرخوردی بودن، در تعیین نوع سبک مقابله تأثیرگذار نیست. اما جنسیت عاملی مؤثر در انتخاب نوع سبک مقابله با استرس است. کلید واژهها: روشهای مقابله با استرس، ووشو، تالو، ساندا، سبک رویکردی، سبک اجتنابی فهرست عنوان صفحه TOC \o "1-4" \h \z \u فصل اول: پیشگفتار PAGEREF _Toc374003660 \h 2 1-1-مقدمه PAGEREF _Toc374003661 \h 2 1-2- بيان مسأله PAGEREF _Toc374003662 \h 6 1-3- ضرورت و اهميت تحقيق PAGEREF _Toc374003663 \h 9 1-4-اهداف تحقيق PAGEREF _Toc374003664 \h 11 1-4-1- اهدف کلی PAGEREF _Toc374003665 \h 12 1-4-2-اهداف اختصاصی PAGEREF _Toc374003666 \h 12 1-5-سوالات تحقيق PAGEREF _Toc374003667 \h 12 1-6-تعريف مفهومي متغيرها PAGEREF _Toc374003668 \h 12 1-6-1- استرس PAGEREF _Toc374003669 \h 13 1-6-2- سبکهای مقابله PAGEREF _Toc374003670 \h 13 1-6-3- ووشو PAGEREF _Toc374003671 \h 14 1-7-تعريف عملیاتی متغيرها PAGEREF _Toc374003672 \h 14 1-7-1- سبک مقابله PAGEREF _Toc374003673 \h 14 1-7-2- سبک برخوردی PAGEREF _Toc374003674 \h 14 1-7-3- سبک غیر برخوردی PAGEREF _Toc374003675 \h 15 فصل دوم: مفاهیم بنیادی و پیشینه تحقیق PAGEREF _Toc374003676 \h 17 2-1- مقدمه PAGEREF _Toc374003677 \h 17 2-2- مفاهیم بنیادی PAGEREF _Toc374003678 \h 17 2-2-1- استرس PAGEREF _Toc374003679 \h 17 2-2-2- تأثیرهای استرس PAGEREF _Toc374003680 \h 19 2-2-3-کارکردهای فیزیولوژیک استرس PAGEREF _Toc374003681 \h 21 2-2-4-چرخه استرس PAGEREF _Toc374003682 \h 26 2-2-5- عوامل موثر در بروز استرس PAGEREF _Toc374003683 \h 26 2-2-6- منابع استرس PAGEREF _Toc374003684 \h 28 2-2-6-1- استرسهاي ناشي از شغل PAGEREF _Toc374003685 \h 29 2-2-6-2- استرسهاي ناشي از مسائل اجتماعي PAGEREF _Toc374003686 \h 30 2-2-6-3- استرسهاي ناشي از شرايط خانوادگي PAGEREF _Toc374003687 \h 31 2-2-6-4- مهاجرت PAGEREF _Toc374003688 \h 31 2-2-6-5- استرس ناشی از شرکت در فعالیتهای ورزشی PAGEREF _Toc374003689 \h 32 2-2-7-علائم استرس PAGEREF _Toc374003690 \h 33 2-2-7-1-علائم جسماني PAGEREF _Toc374003691 \h 33 2-2-7-2-علائم رواني و رفتاري PAGEREF _Toc374003692 \h 34 2-2-8- سير تاريخي استرس PAGEREF _Toc374003693 \h 35 2-2-9-نظريهها و الگوهاي استرس PAGEREF _Toc374003694 \h 37 2-2-9-1- نظريهی روانتحليلگري PAGEREF _Toc374003695 \h 37 2-2-9-2- نظريهی ضعف جسماني PAGEREF _Toc374003696 \h 38 2-2-9-3- نظريهی تكوين و تعادل خودكار PAGEREF _Toc374003697 \h 39 2-2-9-4- نظريهی پردازش اطلاعات PAGEREF _Toc374003698 \h 39 2-2-10- الگوهای استرس PAGEREF _Toc374003699 \h 40 2-2-10-1- الگوي فرهنگي اجتماعي PAGEREF _Toc374003700 \h 40 2-2-10-2- الگوي روانتني PAGEREF _Toc374003701 \h 41 2-2-10-3- الگوي واكنش حفاظتي PAGEREF _Toc374003702 \h 42 2-2-10-4- الگوي پاسخ فيزيولوژيكي PAGEREF _Toc374003703 \h 43 2-2-10-5- الگوي بيوشيمي PAGEREF _Toc374003704 \h 43 2-2-10-6- الگوي دوهرنوند PAGEREF _Toc374003705 \h 45 2-2-10-7- الگوي متغيرهاي روانشناختي و اختلالهاي جسماني PAGEREF _Toc374003706 \h 46 2-2-11- سبكهاي مقابله با استرس PAGEREF _Toc374003707 \h 48 2-2-12- مفهوم مقابله PAGEREF _Toc374003708 \h 49 2-2-13- عوامل مؤثر بر انتخاب سبكهاي مقابله PAGEREF _Toc374003709 \h 50 2-2-13-1- تحول من PAGEREF _Toc374003710 \h 50 2-2-13-2-كارآمدي PAGEREF _Toc374003711 \h 51 2-2-13-3-خوشبيني PAGEREF _Toc374003712 \h 51 2-2-13-4- احساس يكپارچگي PAGEREF _Toc374003713 \h 51 2-2-13-5- شناخت PAGEREF _Toc374003714 \h 52 2-2-13-6- مكانيسمهاي دفاعي PAGEREF _Toc374003715 \h 53 2-2-13-7- توانايي حل مسئله PAGEREF _Toc374003716 \h 54 2-2-14- راهبردهاي مقابله PAGEREF _Toc374003717 \h 55 2-2-15- راهبردهاي سازشيافته و سازشنايافته PAGEREF _Toc374003718 \h 61 2-2-15-1- مقابلهی سازشيافته PAGEREF _Toc374003719 \h 62 2-2-15-2- مقابلهی سازش نايافته PAGEREF _Toc374003720 \h 62 2-2-16- مقابلهی غيرمؤثر PAGEREF _Toc374003721 \h 63 2-2-17- سبكهاي مقابله و نقش آن در بروز بيماريها PAGEREF _Toc374003722 \h 64 2-2-18- ويژگيهاي شخصيت و راهبردهاي مقابله PAGEREF _Toc374003723 \h 66 2-2-19- تيپهاي شخصيت و راهبردهاي مقابله PAGEREF _Toc374003724 \h 67 2-2-20- نظريهی فروپاشي هويت PAGEREF _Toc374003725 \h 69 2-2-21- نظریه تکامل و سازگاري رفتاري PAGEREF _Toc374003726 \h 70 2-2-22- ووشو PAGEREF _Toc374003727 \h 71 2-2-22-1- ساندا PAGEREF _Toc374003728 \h 71 2-2-22-2- تالو PAGEREF _Toc374003729 \h 72 2-3- پژوهشهای پيشين PAGEREF _Toc374003730 \h 73 2-4- نتیجهگیری کلی PAGEREF _Toc374003731 \h 76 فصل سوم: روش تحقیق PAGEREF _Toc374003732 \h 78 3-1- مقدمه PAGEREF _Toc374003733 \h 78 3-2- روش تحقیق PAGEREF _Toc374003734 \h 78 3-3- جامعه و نمونهی آماری تحقیق PAGEREF _Toc374003735 \h 79 3-4- متغیرهای تحقیق PAGEREF _Toc374003736 \h 79 3-5- ابزار جمعآوری داده‌ها PAGEREF _Toc374003737 \h 79 3-5-1-پرسشنامه PAGEREF _Toc374003738 \h 79 3-6-روشهای جمعآوری اطلاعات PAGEREF _Toc374003739 \h 80 3-7-روش تجزیه و تحلیل آماری PAGEREF _Toc374003740 \h 82 فصل چهارم: تجزیه و تحلیل یافتههای تحقیق PAGEREF _Toc374003741 \h 84 4-1- مقدمه PAGEREF _Toc374003742 \h 84 4-2- یافتههای توصیفی PAGEREF _Toc374003743 \h 84 4-3- بررسی سوالهای پژوهشی PAGEREF _Toc374003744 \h 85 فصل پنجم: بحث و نتیجهگیری PAGEREF _Toc374003745 \h 95 5-1- مقدمه PAGEREF _Toc374003746 \h 95 5-2- خلاصه تحقیق PAGEREF _Toc374003747 \h 95 5-3- بحث و نتیجهگیری PAGEREF _Toc374003748 \h 96 5-4- محدودیتهای پژوهش PAGEREF _Toc374003749 \h 104 5-5- پیشنهادهای حاصل از یافتههای پژوهش: PAGEREF _Toc374003750 \h 104 5-5-1- پیشنهادهای کاربردی PAGEREF _Toc374003751 \h 104 5-5-2- پيشنهادهاي پژوهش PAGEREF _Toc374003752 \h 105 فهرست منابع و ماخذ PAGEREF _Toc374003754 \h 106 منابع فارسی PAGEREF _Toc374003755 \h 106 منابع انگلیسی PAGEREF _Toc374003756 \h 108 پیوست- 1 PAGEREF _Toc374003753 \h 121 فهرست جداول عنوان صفحه جدول شماره 1-4. شاخصهای توصیفی مربوط به شرکتکننده در دو رشته ساندا و تالو و با تفکیک جنسیت........................................................................................................................83 جدول شماره 2-4. میانگین و انحراف معیار نمرات سبک مقابله در ورزشکاران مرد در دو گروه تالو و ساندا.........................................................................................................................................84 جدول شماره 3-4. آزمون آماری t بین میانگین نمرات سبک مقابله در ورزشکاران مرد در دو گروه تالو و ساندا.........................................................................................................................................85 جدول شماره 4-4. میانگین و انحراف معیار نمرات سبک مقابله در ورزشکاران زن در دو گروه تالو و ساندا.........................................................................................................................................86 جدول شماره 5-4. آزمون آماری t بین میانگین نمرات سبک مقابله در ورزشکاران زن در دو گروه تالو و ساندا.........................................................................................................................................87 جدول شماره 6-4. میانگین و انحراف معیار نمرات سبک مقابله در ورزشکاران مرد و زن در گروه تالو............................................................................................................88 جدول شماره 7-4. آزمون آماری t بین میانگین نمرات سبک مقابله در ورزشکاران مرد و زن در رشته تالو...............................................................................................................................89 جدول شماره 8-4. میانگین و انحراف معیار نمرات سبک مقابله در ورزشکاران مرد و زن در گروه ساندا........................................................................................................90 جدول شماره 9-4. آزمون آماری t بین میانگین نمرات سبک مقابله در ورزشکاران مرد و زن در رشته ساندا..........................................................................................................................91 فهرست شکلها عنوان صفحه شکل 1-3. مدل تعامل اضطراب، تنش و مقابله.....................................................................................60 شکل1-4. میانگین سبکهای مقابله با استرس در ورزشکاران مرد با توجه به رشته ورزشی................................................................................................................................85 شکل2-4. میانگین سبکهای مقابله با استرس در ورزشکاران زن با توجه به رشته ورزشی...............................................................................................................................87 شکل3-4. میانگین سبکهای مقابله با استرس در ورزشکاران سبک تالو با توجه به جنسیت............................................................................................................................89 شکل4-4. میانگین سبکهای مقابله با استرس در ورزشکاران سبک ساندا با توجه به جنسیت...........................................................................................................................91 تعريف مفهومي متغيرها 1-6-1- استرس استرس فرآیندی است که بهوسيله آن شخص تهديدی را دريافت ميکند و با يکسری از تغييرات فيزيولوژيکی و روانشناختی، همراه با افزايش در برانگيختگی و تجربهی اضطراب به آن پاسخ میدهد بهعنوان استرس تعریف میشود. سلیه (1974) در تعریف استرس میگوید، استرس پاسخی غیر اختصاصی است که بدن در مقابل درخواستهایی که با آن مواجه میشود، از خود نشان میدهد (احمدی، محمدزاده 1387). 1-6-2- سبکهای مقابله فرآیند مقابله عمدتاً از فعالیتها و اقدامات شناختی و رفتاری فرد برای مدیریت استرس است. استون و همکاران(1992) مقابله را معادل تلاش هشیار برای مواجهه با مطالبات استرسزا می‌دانند. از سوی دیگر، کمپاس(1987) معتقد است مقابله صرفاً راهبرد است و الزاماً معادل موفقیت در کاهش استرس و درماندگی نیست. مقابله طبق نظر کمپاس به اقدامات سازش یافته و سازش نایافته در مواجهه با عوامل استرسزا اطلاق میشود. روت و کوهن (1986)، و کرون (1993) مقابله را به دو دستهی مقابلهی رویارویی و مقابلهی اجتنابی تقسیم میکنند. سبک مقابلۀ رویارویی، برداشتن گامهای فعال در مواجهی مستقیم با عوامل استرسزا بهمنظور بهبود بخشیدن به پیامدهای آن است. نمونههایی از این سبک مقابله عبارتند از: آغازگری، عملکرد مستقیم، افزایش تلاشهای فردی، و سعی در به کارگیری راهبرد مقابلهای از پیش طراحی شده است. سبک مقابلهی اجتنابی، دوری گزیدن از عامل استرسزا است. نمونههایی از این سبک مقابله عبارتند از: نادیده انگاری، بیاهمیت دانستن، ایجاد فاصلهی روان‌شناختی، یاریطلبی از دیگران، پرداختن به تکالیف دیگر (اندلر، پارکر 1990). 1-6-3- ووشو ووشوی شائولین یا کونگ فوی چینی نامی است که چینی ها از سال 1950 روی فنون رزمی خود که 5000 سال سابقه داشت، گذاشتند. ووشو به هنرهای رزمی کشور چین گفته می‌شود که در آن انواع مختلف حرکات جهت سلامتی جسم و روح و دفاع از خود در نظر گرفته شده‌است. امروزه ووشو بصورت یک ورزش استاندارد جهانی به مردم جهان ارائه شده ‌است و فقط منحصر به کشور چین نیست و مردم کشورهای مختلف برای بهرهگیری از خواص طبی و شرکت در رقابتهای قهرمانی این رشته ورزشی را تمرین می‌کنند. این رشته دارای فدراسیون جهانی و آسیایی و در ایران نیز دارای فدراسیون مستقل میباشد که بهطبع دارای مسابقات باشگاهی، استانی، کشوری و جهانی است. این رشته ورزشی زیبا از رشتههای المپیکی است و در بعد مسابقات شامل: سبک تالو و سبک ساندا میباشد. تعريف عملیاتی متغيرها 1-7-1- سبک مقابله سبک مقابله با استرس استفاده شده توسط ورزشکار از طریق حاصل جمع نمرات مربوط به سوالات هر سبک (رویکردی، اجتنابی) پرسشنامه سبکهای مقابله ورزشکاران در مواجهه با استرسهای حاد ورزشی انشل و ویلیامز بدست میآید. 1-7-2- سبک برخوردی منظور زمینه ساندا است که سبک مبارزه ووشو میباشد و شامل مبارزه آزاد بر روی سکو با استفاده از دستها و پاها و زیرگیری میباشد. 1-7-3- سبک غیر برخوردی منظور زمینه تالو است و همان حرکات نمایشی است و شامل اجرای فرمهای سنتی چینی به‌صورت زیبا بههمراه حرکات آکروباتیک میباشد. فصل دوم مفاهیم بنیادی و پیشینه تحقیق مفهوم مقابله لازاروس و فلكمن (1986) مقابله را چنين تعريف كردهاند: «تلاشهاي رفتاري و شناختي كه بهطور مداوم در حال تغييرند تا از عهده خواستههاي خاص بيروني يا دروني شخص كه وراي منابع و توان وي ارزيابي ميشوند، برآيند». براساس اين تعريف، 1. مقابله فرآیندي است كه دائماً در حال تغيير است؛ 2. مقابله بهطور خودكار انجام نميشود، بلكه الگوي آموخته شدهاي است براي پاسخگويي به موقعيتهاي تنشزا؛ و 3. مقابله نيازمند تلاش فرد براي مواجهه با استرس است. در تعريف ديگري كه لازاروس (1982) از مقابله ارائه ميدهد، آن را تلاشهايي معرفي ميكند كه براي مهار (شامل تسلط، تحمل، كاهش دادن يا به حداقل رساندن) تعارضها و خواستههاي دروني و محيطي كه فراتر از منابع شخصاند، صورت ميپذيرد. بنابراين تعريف مقابله شامل سازشيافتگي با موارد معمولي و مادي نميشود، در عين حال علاوه بر آنكه اشاره به بعد كنشي و حل مسئله مقابله دارد، تنظيم پاسخهاي هيجاني را نيز مد نظر قرار داده است. براساس اين دو الگو مقابله دو عملكرد اصلي دارد: الف) تغيير ارتباط موجود بين شخص و محيط (متمركز بر مسئله) و ب) مهار هيجانات تنشزا (تنظيم هيجان). منظور از مقابلة متمركز بر مسئله، تلاشهاي شخص براي مقابله با منابع استرس از طريق تغيير رفتارهايي است كه تداوم مشكل را در پيدارد يا براساس تغيير شرايط محيطي است. منظور از تنظيم هيجان، تلاشهاي مقابلهاي است كه به سمت كاهش ناراحتي هيجاني و حفظ موقعيت مطلوب براي پردازش اطلاعات و انجام عمل، هدفگيري شده است. لازاروس و فلكمن (1986) معتقدند كه در مقابله مؤثر، هر دو عملكرد معمولاً همزمان رخ ميدهند. شفر (1982) نيز مقابله را پاسخ سازش يافتة جسم و روان درمقابل موقعيتهاي استرسزا تعريف ميكند. شفر با توجه به آنكه مقابله بتواند استرس را كاهش دهد، حذف كند يا از بين ببرد، يا حتي يك GAS كامل را قبل از آنكه به ارگانيسم صدمهاي وارد آيد تبديل به يك مدار كوتاه كند، تحت عنوان مقابلههاي مؤثر و نامؤثر طبقهبندي ميكند. 2-2-13- عوامل مؤثر بر انتخاب سبكهاي مقابله منابع شخصي مقابله، مجموعهی پيچيدهاي از عوامل شناختي، شخصيتي و بازخوردي است كه بخشي از توانايي رواني فرد را براي مقابله مهيا ميسازد. منابع شخصي عبارتند از ويژگيهاي زمينهاي نسبتاً پايدار كه انتخاب روشهاي ارزيابي و مقابله را تحت تاثير قرار ميدهند. برخي از اين ويژگيها عبارتند از تحول من، احساس كارآمدي شخصي، خوشبيني، احساس يكپارچگي، سبكهاي شناختي، سبكهاي دفاعي و مقابله، و تواناييهاي حل مسئله (موس و اسكافر ، 1993). 2-2-13-1- تحول من لوئهوينگر (1967) از تحول من با عنوان «صفت مسلط» ياد كرده است. تحول من شامل فرآیندي است كه طي آن تجارب جديد شخص، در يك كل مرتبط با هم يكپارچهسازي ميشود. «من» طي مراحل رشد خود به ادراك متفاوتي از خود و دنياي اجتماعي ميرسد. هر مرحله از نظر سازماندهي ساختاري با مراحل ديگر تفاوت كيفي دارد. اگر چه مراحل تحول از ثبات برخوردارند، ولي در آخرين مرحله از رشد تفاوتهاي ميان افراد آشكار ميشود. تحول من با الگوهاي پيچيده رفتار از قبيل كمك به ديگران، همدلي و تحول اخلاقي مرتبط است. 2-2-13-2-كارآمدي افرادي كه احساس كارآمدي شخصي بيشتري دارند، اغلب در مواجهه با موقعيتهايي كه مستلزم چالشگري است، برخوردي فعال و پيگير دارند. درحالي كه افرادي كه از كارآمدي كمتري برخوردارند، يا از اين موقعيتها اجتناب ميورزند و يا واكنشي انفعالي دارند. 2-2-13-3-خوشبيني شيير و كارور (1988) گرايش به خوشبيني را اينگونه معنا كردهاند: «انتظار كلي شخص در زمينه پيامدهاي خوب، بويژه در موقعيتهاي مشكل يا مبهم». خوشبيني، با افزايش سازشيافتگي جسماني و رواني با وقايع تنشزاي زندگي رابطه دارد. شايد علت اين مسئله آن باشد كه افراد خوشبين بهكاربرد مقابلهی متمركز بر مسئله تمايل بيشتري دارند و از فرآیندهاي اجتنابي كمتر استفاده ميكنند. افراد خوش بين در مقايسه با افراد بدبين، از روشهايي استفاده ميكنند كه احتمال پيامدهاي مطلوب را افزايش ميدهند. 2-2-13-4- احساس يكپارچگي احساس يكپارچگي نوعي تعيين جهت نسبتاً مداوم و باثبات معنا است كه داراي سه مؤلفه مي‌باشد: 1. قابليت درك: اينكه شخص چقدر دنيا را واجد ساختار و قابل پيشبيني ميبيند؛ 2. قابليت مهار: شخص باور دارد كه صاحب منابع فردي و اجتماعي كافي براي مواجهه با خواسته‌هاي محيط است؛ 3. هدفمند بودن: برخورداري از اين احساس كه مقابله فعال با حوادث تنشزا امري ارزشمند است. اشخاصي كه از احساس يكپارچگي زيادي برخوردارند، گرايش دارند كه براي موقعيتها ساختار قائل شوند؛ چالشگري را بپذيرند و براي تسهيل فرآیند مقابله به شناسايي منابع شخصي و اجتماعي بپردازند (موس و اسكافر، 1993). 2-2-13-5- شناخت چگونگي تفكر و تفسير فرد از رويدادهاي محيطي در انتخاب سبكهاي مقابلهاي نقش دارد. پيروان رويكردهاي شناختي انسان را موجودي مختار فرض ميكنند كه با استفاده از ارزيابي خويش در مورد پيامدهاي مسئله، از بين پيامدهاي ويژهاي كه در مسيرش قرار دارند، دست به انتخاب ميزند. ارزيابي و راهبردهاي مقابله، بر عوامل تنشزايي كه شخص در معرض آنان قرار دارد، واكنش نسبت به تهديدها و چالشهايي كه اين عوامل تنشزا با خود همراه ميآورند، و چگونگي سازش يافتگي طولاني مدت و كوتاه مدت تأثير ميگذارد. به اين ترتيب، اين چارچوب بيانگر آن است كه انسان همانطوركه ميتواند از عوامل تنشزا تاثير پذيرد، توانايي آن را هم دارد كه به پيامدهاي عوامل تنشزاي موجود در زندگي خود نيز شكل و جهت ببخشد (موس و اسكافر، 1993). الگوهاي ادراكي و پردازش اطلاعات، فرآیند يادگيري و سازشي ما را تحت تاثير قرار داده و آنان را شكل ميدهند. در اين زمينه ميتوان افراد را به دو دسته تقسيم كرد؛ افرادي كه ادراك آنان در مورد يك محرك پيچيده عميقاً تحت تأثير زمينه و محيط است و افرادي كه در درك محركهاي پيچيده از زمينه تأثير نميپذيرند و خود را عنصري مجزا از محيط در نظر ميگيرند. اشخاص وابسته به زمينه، بيشتر به محيط اجتماعي خو گرفتهاند. از اينرو، ديگران آنان را افرادي گرم و معاشرتي ميدانند. آنان جذب موقعيتهاي اجتماعي ميشوند؛ مهارتهاي اجتماعي بيشتري دارند؛ و هيجانات و عواطف خود را بيشتر بيان ميكنند. برعكس افراد گروه دوم (افراد مستقل از زمينه) نسبت به نيازهاي دروني خود حساسيت بيشتري دارند. ارزش سازشي هر كدام از جهتگيريهاي مذكور وابسته به ماهيت موقعيتي است كه در آن درگيرند. بينش اشخاص مستقل از زمينه بيش از بقيه، تحليلي بوده و واجد ساختار است؛ به همين دليل در مواجهه با موقعيتهايي كه مستلزم تجزيه و تحليل منطقي و اتكا به خود است، موفقترند. اشخاص وابسته به زمينه ميتوانند از مهارتهاي اجتماعي خود استفاده كرده و مشكلات بين فردي را به روشهاي مؤثرتري حل كنند. در عين حال اين اشخاص ممكن است براي يافتن راه حل مشكلات زندگي خود صرفاً به دنبال راه حلهاي آشكاري بگردند كه در محيط بلافصل ايشان موجود است. يكي از سبكهاي بارز شناختي، جستوجوي اطلاعات توسط شخصي است كه در معرض تهديد قرار گرفته است. افرادي كه بيشتر به جستوجوي اطلاعات ميپردازند و توجه بيشتري به اطلاعات دارند، برانگيختهتر و مضطربترند و تلاش ميكنند اطلاعات بيشتري در زمينهی ماهيت رويداد تنشزا كسب كنند. در مقابل، افرادي كه از كسب اطلاعات در مورد رويداد تنشزا اجتناب ميكنند و توجهي به اطلاعات ندارند، سعي ميكنند حواس خويش را از رويداد تنشزا منحرف كرده و آرامش خود را حفظ نمايند (موس و اسكافر، 1993). 2-2-13-6- مكانيسمهاي دفاعي برخي پژوهشگران معتقدند افراد در زمينهی مكانيسمهاي دفاعي و مقابله براي مهار موقعيت‌هاي مختلف زندگي، ترجيحات نسبتاً پايداري دارند. در زمينهی دفاعهاي من سلسله مراتبي پيشنهاد شده كه شامل سه تراز است: 1) دفاعهاي ناپخته مانند فرافكني و خيالپردازي غيرواقع گرايانه؛ 2)دفاعهاي روانرنجورانه مانند واكنشسازي و سركوبي؛ و 3) دفاعهاي پخته مانند بازداري و انتظار واقعگرايانه. كساني كه از مكانيسمهاي دفاعي پخته استفاده ميكنند، به آسيب رواني كمتري دچار ميشوند و از سازشيافتگي بيشتري برخوردارند. علاوه بر اين مكانيسم دفاعي براساس پرسشنامه سبكهاي دفاعي (DSQ) مشخص شده است كه عبارتند از: 1. سبكهاي سازشنايافته از قبيل رفتار نمايشي و انزوا؛ 2. سبكهايي كه منعكس كننده تصورات ذهني تحريف شدهاند؛ از قبيل آرمانگرايي و خودبزرگ‌پنداري ؛ 3. سبكهاي مرتبط با فداكاري از قبيل مراعات حال ديگران به طور ظاهري ؛ 4. سبكهاي سازشيافته يا پخته از قبيل بازداري و شوخ طبعي (موس و اسكافر، 1993). افرادي كه «من» قويتري دارند، عمدتاً به سبكهاي پخته متكياند. به كارگيري سه سبك اوليه، با من ضعيفتر و ناپختهتر و تحول نايافتهتر در ارتباط است. افرادي كه خصومت خود را به‌سوي بيرون، فرافكني ميكنند، خشم، سوءظن و نشانگان بدني زياد و ثبات هيجاني كمي دارند. اشخاصي كه خصومت را بهسوي درون خود نشانه ميروند، افسردگي و اضطراب بيشتري را تجربه ميكنند و پس از تجربه يك شكست، توانايي خود را كمتر تخمين ميزنند. دفاعهايي نظير عقلانيسازي و بازگشت با اضطراب و افسردگي كمتر، نشانههاي بدني كمتر، آسيب رواني خفيف‌تر، سطح بالاتر عزت نفس، ثبات هيجاني بيشتر و در نهايت سازش يافتگي بيشتر و بالاتر ارتباط دارند (كوباسا و مدي ، 1994). 2-2-13-7- توانايي حل مسئله رويكردهاي يادگيري اجتماعي بر اهميت رفتار مؤثر در حل مسئله براي سازشيافتگي مؤثر تاكيد كردهاند. توانايي حل مسئله، شامل حل شناختي و رفتاري مسئله در موقعيتهايي است كه افراد در زندگي روزمره با آن مواجه ميشوند. اين موقعيتها ميتواند مربوط به منزل، محل كار، دوستان و خانواده باشد. اشخاصي كه عزت نفس بيشتري دارند، مهار بيشتري بر امور ادراك مي‌كنند. افرادي كه تمايل بهحل مسئله دارند، باثباتتر، مقاومتر و باجرأتترند و انتظار موفقيت دارند. همچنين اشخاصي كه خود را در حل مشكلات كارامدتر ميبينند، در مواجهه با ميزان بالاي عوامل تنشزا كمتر به افسردگي دچار ميشوند (كوباسا و مدي، 1994). 2-2-14- راهبردهاي مقابله يكي از مواردي كه در تعيين سلامت يا بيماري انسان، مهمترين نقش و جايگاه را دارد، استرس است كه با زندگي بشر امروز عجين شده است. پژوهشگران مختلف به شناسايي و معرفي منابع متعدد استرس اقدام كردهاند. عوامل تنشزا ميتوانند بيروني يا دروني باشند. ويژگيهاي مشاغل موجود در جوامع پيچيده، گسترش نقشهاي متعدد و چندگانهی اجتماعي از ويژگيهاي اختصاصي زندگي صنعتي است كه همه ما را بهنوعي تحت سيطره خود قرار داده و بالقوه سلامت و حتي بقاي نوع بشر را زير سؤال برده است. اما آنچه در اين بين ميتواند مايه خوشبيني و اميدواري باشد، «شيوههاي مقابله با استرس» است كه بهعنوان متغيري ميانجي، ميتواند پيامدهاي استرس را تحت تأثير قرار دهد. با توجه به مفهوم «مقابله» در فرهنگ لغات علم روان‌شناسي، ديگر تغييرات و رويدادهاي زندگي بهخودي خود پيشبيني كننده احتمال بيماريها نخواهند بود و در اين زمينه فقط به عنوان شرط لازم عمل خواهند كرد، زيرا در كنار تمام منابع و عوامل تنشزا، سطحي از استرس كه هر شخص تجربه ميكند، بهميزان زيادي به توانايي مقابله، نحوهی ادراك و قضاوت وي درمورد اين عوامل بستگي دارد. راهبردهاي مقابله به روشهاي آگاهانه و منطقي مدارا با استرسهاي موجود در زندگي اشاره دارد. اين اصطلاح براي روشهاي مبارزه با منبع استرس مورد استفاده قرار ميگيرد. براي مثال دانش‌آموزي كه نگران امتحانات است، با مطالعه بيشتر با آن مدارا ميكند (پورافكاري ، 1376). براي طبقهبندي فرآیند مقابله دو رويكرد عمده وجود دارد؛ يكي از اين رويكردها بر جايگاه تمركز مقابله، جهتگيري و فعال بودن شخص در پاسخگويي به عامل تنشزا تأكيد دارد. اين رويكرد درصدد پاسخدهي به اين سؤال است كه آيا شخص ميتواند به مسئله نزديك شود و به طور فعال كوشش كند تا آن را حل كند يا از آن اجتناب ميكند و عمدتاً بر مهار هيجانات مرتبط با آن متمركز است. در رويكرد دوم، بر سبك مقابله تأكيد ميشود. در اين رويكرد به اين مسئله پرداخته ميشود كه آيا فرد با استفاده از روشهاي شناختي با رويدادهاي تنشزا مواجه ميشود يا از روش‌هاي رفتاري استفاده ميكند. با تركيب اين دو رويكرد به مفهوم منسجمتري دست خواهيم يافت، يعني ميتوان جهتگيري فرد نسبت به عامل تنشزا را در نظر گرفت و مقابله را به دو حيطه اجتنابي و رویکردی تقسيم كرد. هركدام از اين دو حيطه شامل طبقاتي است كه منعكس كنندهی مقابلهی رفتاري يا شناختي است كه بر مبناي آن به مهارت در چهار نوع اساسي فرآیند مقابله دسترسي خواهيم داشت. اين موارد عبارتند از: مقابلهی شناختي - رویکردی، مقابلهی رفتاري - رویکردی، مقابلهی شناختي - اجتنابي و مقابلهی رفتاري - اجتنابي. مقابلهی شناختي - رویکردی عبارت است از تجزيه و تحليل شناختي و ارزيابي مجدد موقعيت تنشزا، پذيرش مسئوليت و خويشتنداري. فرآیندهاي شناختي مواردي نظير توجه به جنبهاي از موقعيت در هنگام رويارويي با مشكل، بهرهگيري از تجربيات گذشته، پذيرش واقعي بودن موقعيت و در عين حال بازسازي و سازماندهي مجدد آن براي يافتن پاسخي مطلوب را شامل ميشود. مقابله رفتاري - رویکردی شامل جستوجوي راهنمايي و حمايت و بهكارگيري روشهاي مناسب از قبيل مقابلهی مبتني بر حل مسئله در روياروي مستقيم با يك رويداد و پيامدهاي آن است. مقابله شناختي- اجتنابي پاسخهايي را در برميگيرد كه هدف آن انكار يا به حداقل رساندن آسيبهاي يك بحران يا پيامدهاي آن است. با اينكه شخص موقعيت را همانگونه كه وجود دارد ميپذيرد، اما آن را تغييرناپذير فرض ميكند. مقابله رفتاري - اجتنابي شامل رفتارهاي جايگزين است، به اين نحو كه شخص سعي ميكند در فعاليتهاي جديد درگير شود و آن فعاليتها را بهعنوان جايگزين فقدآناني ناشي از بحرانها كند و منابع ارضاي جديدي را ابداع كرده و جايگزين منابع قبلي كند. اين روش مواردي از قبيل برون‌ريزي كامل احساس يأس و خشم، انجام رفتاري كه ممكن است به طور موقت تنش را كاهش دهد، از قبيل مصرف داروهاي آرام بخش يا ديگر داروها (موس و اسكافر، 1993)، روي آوردن به الكل و موادمخدر را نيز شامل مي شود. به نظر ايندلر و پاركر (1990) نيز راهبردهاي مقابلهاي را ميتوان به سه دسته تقسيم كرد: 1- راهبرد تكليفمدار: اين راهبرد مستلزم حصول اطلاعات دربارهی موقعيت تنشزا و پيامدهاي احتمالي آن است. افرادي كه از اين راهبرد استفاده ميكنند، تلاش ميكنند تا فعاليتهاي خود را با توجه به اهميت آن اولويتبندي كنند و با مديريت زمان به انجام بهموقع فعاليتها مبادرت مي‌ورزند. 2- راهبرد هيجانمدار: اين راهبرد مستلزم يافتن روشهايي براي كنترل هيجآنان و تلاش براي اميدوار بودن بههنگام مواجهه با موقعيتهاي تنشزاست. افرادي كه از اين راهبرد استفاده مي‌كنند، ضمن اينكه بر هيجانات خود كنترل دارند، ممكن است احساساتي چون خشم يا نااميدي را نشان دهند. 3- راهبرد اجتنابمدار: اين راهبرد مستلزم انكار يا كوچك شمردن موقعيتهاي تنشزاست. افرادي كه از اين روش استفاده ميكنند، هشيارانه تفكرات تنشزا را واپسراني كرده و تفكرات ديگري را جايگزين آن ميكنند. افرادي كه اضطراب و استرس بيشتري را تجربه ميكنند، از راهبردهاي هيجانمدار و اجتناب‌مدار بيش از راهبرد تكليفمدار استفاده ميكنند (ايندلر و پاركر1990)؛ در مقابل، افرادي كه الگوي رفتاري تيپ A را دارند، راهبرد تكليفمدار را بيش از ساير راهبردها بهكار ميبرند (آيزنك، 1995). البته تعيين اينكه كدام يك از راهبردها در كاهش اضطراب مؤثرترند، بسيار مشكل است، زيرا ميزان مؤثر بود هر راهبرد به ماهيت موقعيت تنشزا و ويژگيهاي شخصيتي هر فرد بستگي دارد. به طور كلي، هنگامي كه افراد بتوانند به طور منطقي موقعيتهاي تنشزا را طبقهبندي كنند، راهبرد تكليفمدار بيشترين تأثير را دارد، ولي درصورتي كه افراد نتوانند موقعيتهاي تنشزا را پيشبيني و براي آن راه حلهايي اتخاذ كنند، راهبرد هيجانمدار مؤثرتر واقع ميشود (آيزنك، 2000). راهبردهاي مقابلهاي مناسب از بروز بيماريهاي ناشي از استرس جلوگيري ميكنند، اگرچه بيماريها منشأ و علل مختلفي دارند، سبك زندگي و ويژگيهاي شخصيتي نيز در بروز آنان دخالت دارند. روانشناسان معتقدند حتي درمان وخيمترين بيماريهاي جسماني مستلزم تغيير الگوهاي پاسخ افراد است (برانون و فيست ، 1997). لازاروس (1982) دو راهبرد را براي مقابله با استرس پيشنهاد كرد؛ مقابلهی متمركز بر مسئله و مقابلهی متمركز بر هيجان. در رفتار مقابلهاي متمركز بر مسئله، براي تغيير مستقيم عوامل تنشزا وارد عمل ميشويم، درحالي كه در رفتار مقابلهاي متمركز بر هيجان، توجه ما بيشتر به تغيير احساسات معطوف به آن است. در مقابلهی متمركز بر هيجان فرد بيشتر از راهبردهاي زير براي كنترل احساسات خود استفاده ميكند: - به خود اجازه ميدهد كه احساساتش بيرون ريخته شود؛ - براي كاهش تنش خود سعي ميكند، بيشتر بخورد، بيشتر سيگار بكشد، يا اعمال ديگري نظير اينها انجام دهد؛ - احساسات خود را به ديگران بروز نميدهد و درونريزي ميكند. در مقابله متمركز بر مسئله نيز فرد ترجيح ميدهد كه بيشتر از راهبردهاي زير براي تغيير موقعيت بهره گيرد: - ابتدا برنامهاي به منظور تغيير مشكل طرحريزي كرده و سپس براساس آن عمل ميكند؛ - در برابر عوامل تنشزا مقاومت كرده يا به مبارزه براي تغيير آنان ميپردازد؛ - سعي ميكند اطلاعات خود را درباره مشكل افزايش دهد؛ - دربارة مشكل و نحوهی حل آن با همسر، دوستان، مشاور و يا افراد ديگري صحبت ميكند. اگر چه ما معمولاً، از راهبرد خاصي براي موقعيتهاي معيني استفاده ميكنيم، اما رفتار مقابله‌اي متمركز بر مسئله، در مورد حوادثي كه فراتر از توانايي و كنترل ما نيستند، بهتر عمل مي‌كند. گاهي ميتوانيم با اتخاذ چند فعاليت، مشكل را بهبود بخشيم و آن را برطرف كنيم. به‌عبارت ديگر، وقتي ما حادثهاي را به عنوان حادثهی قابل كنترل ارزيابي ميكنيم، تمايل به استفاده از رفتارهاي مقابلهاي متمركز بر مسئله داريم. اما در موقعيتهاي ديگري كه ميدانيم عملكرد اثر مفيدي را بهوجود نخواهد آورد يا حتي ممكن است موقعيت و مشكل را بدتر سازد، ترجيح ميدهيم كه از رفتار مقابلهاي متمركز بر هيجان استفاده كنيم. لازاروس و فولكمن (1986) طي بررسي و تحليل عاملي روي پرسشهاي مقياس راههاي مقابله، به چند سبك مقابله دست يافتند: - رويارويي (ايستادگي و جنگيدن براي آنچه خواهان آنند)؛ - ناديده گرفتن مسئله، گويي كه اتفاقي نيفتاده است؛ - درونريزي (ممانعت از اينكه ديگران در جريان آنچه اتفاق افتاده قرار بگيرند)؛ - جستوجوي حمايت اجتماعي (پذيرش همدردي ديگران در مورد آنچه اتفاق افتاده)؛ - سرزنش خود و خود را مقصر دانستن؛ - فرار- اجتناب (آرزوي اينكه زودتر اين موقعيت تمام شود يا به نوعي ناپديد شود)؛ - طرحريزي براي حل مسئله. شايان ذكر است كه رويارويي (ايستادگي) و طرحريزي براي حل مسئله، از جمله راهبردهاي شناختي - رفتاري براي حل مسئله است (تمركز بر مسئله)، درحالي كه بقيه شامل كوششهاي شناختي - رفتاري براي كاهش آشفتگيهاي هيجاني است (تمركز بر هيجان). كساني كه استرس را نوعي پاسخ تلقي ميكنند، مراحل ديگري را در نظر ميگيرند. اين روان‌شناسان معتقدند پاسخ به عوامل تنشزا مراحل متفاوتي شامل مراحل زير دارد: الف) مرحلهی هشدار، كه فرد متوجه عوامل تنشزا ميشود و جهت فكرياش بهسوي آن جلب ميشود؛ ب) مرحلهی ارزيابي كه فرد ماهيت عوامل تنشزا را مورد ارزشيابي قرار ميدهد و باتوجه به شخصيت و گذشته خود معنايي از آن برداشت ميكند؛ ج) مرحلهی جستوجو براي يافتن سبكهاي مقابلهاي. در اين مرحله ارگانيسم تلاش ميكند تا بهتنهايي با عوامل تنشزا مقابله كند. بديهي است اگر فرد سبك خاصي را براي مقابله نداشته باشد، مرحله بعدي بهوقوع ميپيوندد؛ د) مرحلهی پاسخ به استرس كه در اين مرحله حالات هيجاني شديد مثل خشم بروز ميكند و بدن درصدد پاسخ بر ميآيد (زگانز ،1988). تفاوتهاي فردي نيز در شيوههاي مقابله تأثير دارند. اين تفاوتها كه بر ارزشيابي و مقابله تأثير دارند، تعيينكنندههاي مهم آسيبپذيري روانشناختياند. تهديدها و باورها نيز بر ارزيابي تأثير ميگذارند. بسياري از روشهايي كه براي كاهش استرس بهكار ميروند، در واقع ماهيت روانشناختي دارند. بازسازي شناختي بهمنظور، ايجاد تفكر مثبت درباره مشكلات زندگي، يكي از اين روش‌هاست. به نظر مايكنبام ( 1977،1985) راهبردهاي شناختي بايد قبل از ابتلاي مردم به افسردگي و اضطراب آموزش داده شوند. بهنظر او در مواجهه با وقايع تنشزا براي پيشگيري از بروز افسردگي و اضطراب بايد سه مرحله را طي كرد: 1. ارزيابي: درمانگر در مورد ماهيت مشكل با مراجعان به بحث و گفتوگو ميپردازد تا از چگونگي ادراك او از موقعيت تنشزا آگاه شود. (شکل 1-3 مدل تعامل اضطراب، تنش و مقابله، برگرفته از موس و اسكافر 1993) 2. به كارگيري روشهاي كاهش استرس: فرد روشهاي متفاوتي نظير تنشزدايي و آموزش خود را ميآموزد. 3. كاربرد روشهاي كاهش استرس در زندگي واقعي. 2-2-15- راهبردهاي سازشيافته و سازشنايافته مقابله با استرس ميتواند به شيوهاي انجام پذيرد كه به شخص كمك كند تا تنش را كاهش داده و بدن را به حالت تعادل خود برگشت دهد. اين شيوه مقابله را راهبردهاي سازشيافته مي‌نامند. برخي از راهبردهاي مقابله، پاسخهاي سازشنايافتهاند كه موجب ميشوند، نيازها، تمايلات و تنش ارگانيسم شديدتر شود و بدن در وضعيت بيثبات قرار گيرد. 2-2-15-1- مقابلهی سازشيافته به كارگيري راهبردهاي سازشيافته مقابله پيامدهاي مثبت و طولاني مدت دارد. به اين ترتيب كه تنش به وسيله تلاشهاي فرد كاهش مييابد و بهدنبال آن سطح عزتنفس و مهارت وي افزايش پيدا ميكند و سلامت او تامين ميشود. در عين حال شخص در برابر عوامل تنشزا كه در آينده با آنان مواجه ميشود نيز مقاومتر ميگردد. پاول و انرايت (1991) مقابله سازشيافته ابتدا شامل تشخيص خواستهها و عوامل تنشزاي بيروني و آگاهي از منابع شخصي مقابله ميشود؛ به اين معني كه شخص اول بايد نسبت به آنچه در جريان است، آگاهي پيدا كند. سپس بايد بهدنبال راه حلهايي براي كاهش خواستههاي بيروني و تغيير زندگي، تعيين هدف، تصميمگيري در مورد اولويتها در تنظيم زمان، ابراز وجود بيش از پيش، يافتن راه چاره براي كاهش خواستههاي دروني (زماني را صرف ايجاد آرامش بدني خود كردن، تغيير الگوهاي نامؤثر تفكر، ابراز هيجآناني سركوب شده و تلاش در جهت تغيير رفتار) بگردد. 2-2-15-2- مقابلهی سازش نايافته راهبردهاي سازش نايافتهی مقابلهاي، شيوههايي از مقابلهاند كه مولد مشكلات بعدي هستند. پاول و انرايت (1991) مقابله سازشنايافته را اينطور توصيف ميكنند: ناتواني از تشخيص و فهم آنچه در جريان است (شامل تفسيرهاي غيرمنطقي و مصيبتبار در مورد موقعيت موجود يا نشانه‌هاي جسماني ناشي از موقعيت). راهبردهاي سازشنايافته معمولاً به ايجاد حلقه معيوب افزايش اضطراب و نگراني منجر ميشوند. پاسخهاي سازشنايافته شامل موارد زير است: از دست دادن اعتماد به‌نفس، اجتناب از موقعيتي كه مولد اضطراب است، كنارهگيري از حمايت اجتماعي، خشم و خشونت و خصومت، سوءاستفاده از داروهاي آرامبخش، مصرف موادمخدر، مشكلات جسماني و انتخاب "نقش بيمار". مقابله اجتنابي و برخي از جنبههاي مقابله رویکردی از روشهاي سازشنايافته محسوب مي‌شوند. موس و اسكافر (1993) مقابلة اجتنابي (بخصوص خيالبافي و برونريزي هيجاني) را با سازش‌يافتگي پايين توأم ميدانند و بهويژه برونريزي هيجاني را عامل خطرزايي محسوب ميكنند كه با افسردگي بيشتر، و ديگر شاخصهاي ناكارآمدي ارتباط دارد. همچنين استفاده از مقابله اجتنابي با احساس تنش بيشتر در همان زمان و آينده ارتباط بيشتري دارد. علاوه بر آن، فرزندان مادراني كه عمدتاً بر مقابلههاي اجتنابي متكياند، ناكارآمدي بيشتري را تجربه ميكنند. جنبههاي سازشنايافتهی مقابله رویکردی: اگر چه جستوجوي اطلاعات و حمايت، نوعي مقابله رویکردی است، ولي با افسردگي و الكليسم رابطه دارد، بهويژه در مواردي كه عوامل تنش‌زاي حاد وارد عرصه ميشوند و فرآیند حل مسئله به طول ميانجامد، زيرا جستوجوي حمايت ميتواند حل مشكل را به تأخير بياندازد. گاهي ممكن است دوستان و اعضاي خانواده از برقراري ارتباطهاي باز در مورد عامل تنشزا بپرهيزند. گاهي هم ممكن است اشخاص از كساني كمك بخواهند كه نمي‌توانند به آنان كمك كنند. در مجموع، گردآوري اطلاعات و حمايت براي مهار عامل تنشزا كافي نيست. جنبههاي سازشيافته مقابله اجتنابي: شواهد نشان ميدهند كه گاهي اجتناب شناختي يا بي‌توجهي ممكن است روش مؤثري براي مواجهه با عوامل تنشزاي كوتاه مدت باشد. براي مثال، انكار، در بين بيماران مبتلا به كرونر قلب در طول دوران بستري شدن در بيمارستان پيشبيني كننده وضعيت پزشكي آنان است. با وجود اين پژوهشها نشان دادهاند بيتوجهي دراز مدت نسبت بهدرد و فشار كه ويژگي مقابله سركوبگرانه و انكار است، ممكن است بهكاهش توان دستگاه ايمني و مقاومت كمتر در برابر بيماري بيانجامد (فايلا، 1991). 2-2-16- مقابلهی غيرمؤثر هر فرد روش خاصي براي مواجهه با استرس دارد. افرادي كه با استرس برخورد مؤثر دارند، علاوه بر اينكه ميدانند، چگونه بايد كارهاي معمول را انجام دهند، روش نزديك شدن به موقعيت‌هاي خاص و تنشزا را نيز در اختيار دارند. شيوههاي غيرمؤثر مقابله به اشكال مختلفي بروز ميكنند. واتز و كوپر (1992) انواع مختلف مقابله غيرمؤثر را به اين نحو طبقهبندي كردهاند: 1. انكار كه شامل گريز (از واقعيات)، خيالبافي (فرار ذهني) و اجتناب ميشود؛ 2. مكانيسمهاي نابهنجار كه شامل هراسها، خود بيماريانگاري، فرافكني، جابهجايي و دليل تراشي ميشود؛ 3. چرخههاي معيوب كه شامل رقابتجويي، كمالطلبي و وسواس فكري عملي است؛ 4. افكار نامناسبي نظير حسرت خوردن، بازگشت، احساس قرباني شدن، سركوبي، رفتار خود آسيبرسان، اعتياد به كار، استعمال سيگار، مصرف الكل، اختلالهاي خوردن و وابستگي به داروها. با توجه به نقش مهم" مهارتهاي مقابله با استرس "در سلامت بشر و تامين بهداشت رواني، متخصصان مختلف بر لزوم گسترش مطالعات مربوط به مقابله تاكيد ورزيدهاند (كاپلان، 1981 ؛ لازاروس، 1982). 2-2-17- سبكهاي مقابله و نقش آن در بروز بيماريها شناخت شيوههاي مقابله ميتواند در پيشگيري و همچنين در درمان اختلالها كاربرد داشته باشد. اقدامات پيشگيرانه در دوران نوجواني و حتي كودكي از طريق آموزش روشهاي مختلف مقابله مي‌تواند افراد را در مواجهه با مسائل و مشكلات ياري دهد. يكي از روشهاي مؤثر در ارتقاي توانايي كودكان و نوجوانان در مقابله با منابع استرس، آموزش مهارتهاي حل مسئله است. منبع مداخلات درماني نيز ميتوانند عوامل تنشزا و تقويت مقاومت شخص (از قبيل منابع و فرآیندهاي مقابله) را هدف قرار دهند. براي تعيين شيوه مطلوب مقابله با استرس، نميتوان راهبرد يگآناني را ارائه داد، بلكه، بايد انعطاف كافي وجود داشته باشد و بهتناسب ارزيابي از موقعيت و ويژگيهاي فردي به انتخاب مؤثرترين شيوه مقابله مبادرت ورزيد. در موقعيتهاي مهارشدني و چالشپذير فرآیندهاي مقابله رویکردی بيش از همه مؤثر واقع ميشوند. اما در شرايطي كه نميتوان موقعيت را تغيير داد، فرآیندهاي مقابلهی اجتنابي كارآمدترند. انجام فعاليتهاي جايگزين، در موقعيتهايي كه عامل تنشزا تغييرناپذير است، ميتواند منابع جديد ارضاءرا در اختيار شخص قرار داده و سازشيافتگي وي را افزايش دهد. ليكن همين فعاليتها در موقعيتهاي مهارشدني كه شخص ميتواند طي آن عمل سازنده اختيار كند، ممكن است نيروي شخص را در مسير انحرافي كه به حل مسئله منتهي نميشود، به جريان اندازد و موجب ايجاد احساس گناه و شكست گردد. در زمينه ارجحيت شيوه رفتاري يا شناختي مقابله نيز، شيفمن (1989)؛ به نقل از موس و اسكافر، (1993) به اين نتيجه رسيد كه هر دو شكل پاسخ مقابلهاي (رفتاري و شناختي) مؤثرند، ضمن آنكه تركيب هر دو نوع نيز بر انتخاب جداگانه هر كدام برتري دارد. اهميت مقابله رفتاري- شناختي در اين است كه مستقل از عوامل تنشزا بهكار گرفته ميشود. راهبردهاي مقابله شناختي دربسياري از موقعيتها ميتوانند با انعطافپذيري مورد استفاده قرار گيرند و كمتر تحت تأثير موقعيت واقع شوند. همانگونه كه اشاره شد، متغيرهاي متفاوتي در انتخاب راهبردهاي مقابلهاي نقش دارند. افراد با ويژگيهاي متفاوت با روشهاي گوناگوني به مقابله با منابع استرس ميپردازند. بروز بيماريهاي گوناگون نيز با شيوههاي مقابله رابطه نشان دادهاند؛ پژوهشهاي بسياري درمورد اين رابطهها صورت گرفتهاند كه در پيخواهند آمد. ساليان متمادي متخصصان اعتقاد داشتهاند كه استرسهاي شديد موجب تشديد بيماريهاي مختلف جسماني ميشوند و حتي جان انسان را در معرض خطر قرار ميدهند. بيماريهايي نظير زخم معده، فشارخون و بيماريهاي قلبي از استرس تأثير بسياري ميگيرند. شواهد اخير، حوزه بيماريهاي مرتبط با استرس را وسيعتر كرده است. براي مثال در آزمايشهايي با انتقال بافتهاي آلوده به سرطان به موشها، مشاهده شد كه تومورها در حيواناتي كه تحت شوك الكتريكي قرار گرفتند، سريعتر رشد كرده و زودتر ارگانيسم را دچار مرگ كردند (ديويدسن و نيل ، 1990). پتروسكي و بيركيمر (1991) مشاهده كردند كه مقابله مستقيم قويترين عامل پيشبيني كننده نشانههاي روانشناختي است. علاوه بر آن، 25 تا 35 درصد افرادي كه نشانههاي بيماري را گزارش ميكردند، به ميزان كمي از راهبردهاي مقابله مؤثر استفاده كرده و رويدادهاي تنشزاي اخير زندگي خود را با شدت بيشتري ادراك ميكردند. 2-2-18- ويژگيهاي شخصيت و راهبردهاي مقابله كوباسا، مدي و كان (1982) براي تبيين اين موضوع كه بعضي اشخاص در مواجهه با مقدار مشخصي استرس، بيمار ميشوند و حال آنكه بعضي ديگر در برخورد با همان مقدار استرس سلامت خود را حفظ ميكنند، از نظريههاي شخصيت سود جسته و الگوي شخصيت سخترو را پيشنهاد دادهاند. شخصيتهاي سخترو، اشخاصياند كه توانايي تحمل استرس را دارند. سه مشخصه بارز اين اشخاص، تعهد، چالشگري و احساس مهار رويدادهاي زندگي است. اين ويژگيها با عوامل تعيينكننده شدت استرس از چندين نظر رابطه متقابل دارند. براي مثال، متعهد بودن موجب مي‌شود تا فرد هنگام بروز استرس از حمايتهاي اجتماعي برخوردار باشد. مفهوم چالشگري نيز در ارزيابي شناختي نهفته است؛ يعني باور به اينكه دگرگوني در زندگي امري عادي است و بيشتر بايد آن را فرصتي براي رشد به شمار آورد. به همين ترتيب، احساس مهار رويدادهاي زندگي، موجب ميشود كه فرد احساس كارايي داشته باشد و در موقعيتهاي تنشزا براي تغيير موقعيت اقدام كند. افرادي كه فاقد اين ويژگيها هستند، با احتمال بيشتري در رويارويي با استرس در دام بيماريها در میيافتند. فريدمن و روزنمن (1950؛ به نقل از گري ، 1999) با معاينه بيماران قلبي دريافتند كه بيشتر اين بيماران الگوهاي رفتاري مشابهي دارند. آنان اهل رقابت و پرخاشگرند؛ به آساني عصباني مي2شوند؛ به كار اعتياد دارند و تلاش ميكنند تا فعاليتهاي خود را در مهلت محدود به پايان برسانند. فريدمن و روزنمن اصطلاح تيپ A را براي اين افراد بهكار بردند. در مقابل اين افراد، گروه ديگري وجود دارند كه آرامش و صبر و حوصله دارند كه تيپ Bناميده ميشوند و حملات قلبي در آنان اندك است. با استفاده از مصاحبه ساختاريافته ميتوان به تيپ شخصيتي افراد پي برد. نوع پاسخهاي مصاحبهشوندگان و رفتارهاي آنان نظير نحوه صحبت كردن و نشستن و حركات بدني، اطلاعاتي در زمينه نوع شخصيتي آنان بهدست ميدهد. افراد با تيپ شخصيتي A ، معمولاً تند و بلند صحبت ميكنند، صحبتهاي مصاحبهگر را قطع ميكنند؛ مرتب پاي خود را تكان ميدهند؛ با انگشتان خود بازي ميكنند؛ احتمال وجود فشارخون، ناراحتي قلبي ، مصرف الكل و كشيدن سيگار يا مواد مخدر در آنان بيشتر است (آيزنك ، 2000). افراد تيپ A بينهايت رقابتجو و اهل پيشرفتاند؛ به فوريتهاي زماني حساساند؛ آراميدن برايشان دشوار است و اگر كارشان به درازا بكشد يا مجبور شوند با افرادي به زعم خود بيكفايت كار كنند، بيتابي و خشم نشان ميدهند؛ آميزهاي از احساس فشار براي پيشرفت و احساس خصومت كلي در اين افراد مشاهده ميشود (اتكينسون و همكاران ، 1983). افرادي كه در مقابل استرس مقاوماند، خلاِ، اميدوار، داراي ذهني باز و آماده براي يادگيري هستند. آنان براي سبك مناسب زندگي خود برنامهريزي ميكنند؛ خوشبيناند؛ بر سرنوشت خود كنترل و تسلط دارند و در تعيين سرنوشت خود نقش فعال دارند؛ بازخوردها و سبك عمل آنان منطقي است؛ به تغييرات و رويدادهاي تنشزاي زندگي به عنوان فرصت و چالش مينگرند، و با چالشها به روش حل مسئله برخورد ميكنند (شفر، 1982). 2-2-19- تيپهاي شخصيت و راهبردهاي مقابله برخي از پژوهشها راهبردهاي مقابله با استرس را با درنظر گرفتن تيپهاي شخصيت مورد توجه قرار دادهاند. رابطه بين تيپهاي شخصيتي و راهبردهاي مقابله در مطالعات طولي گروسارت، ماتيكس و آيزنك (1991) روي نمونههاي وسيعي از جمعيت عادي بررسي شده است. به نظر آنان افراد را از نظر برخورد با استرس ميتوان به چند گروه تقسيم كرد: تيپ 1. افراد با ويژگيهايي نظير رضايتطلبي، عدم اظهار وجود، تسليمپذيري و دفاعي بودن و سركوبي هيجانات، در اين گروه قرار ميگيرند. اين تيپ افراد در مقابله موفقيتآميز با استرس شكست ميخورند كه به بروز احساسات درماندگي، نااميدي و افسردگي در آنان منجر ميشود. اين افراد مستعد ابتلا به سرطاناند (آيزنك ، 1991 ؛ به نقل از روبرتس ، دافي و مارتين ، 1995). تيپ 2. اين گروه ويژگيهايي مانند خشم، خصومت و پرخاشگري و برانگيختگي هيجاني زيادي دارند و مستعد ابتلا به بيماريهاي كرونر قلب اند. تيپ 3. افراد اين تيپ با ويژگيهايي مانند رفتار دوسوگرايانه، و رفتار سايكوپات مشخص مي‌شوند. تيپ 4. تيپ سالم كه با ويژگيهاي خودپيروي، استقلال شخصي و خودنظمجويي مشخص مي‌شوند. اين افراد ميتوانند هيجانات خود را نشان دهند و خشم و خصومت خود را كنترل كنند (آيزنك ، 1995)، گرايش زيادي به استقلال شخصي دارند، از اينرو مستقل بودن اساسيترين عامل خشنودي در اين افراد است. تيپ 5. نشاندهنده گرايشهاي منطقي و ضدهيجاني است. بعضي از مطالعات اشاره كردهاند كه اين تيپ ممكن است مستعد افسردگي درونزاد، سرطان و روماتيسم مفصلي باشند. تيپ 6. نشاندهنده گرايشهاي ضداجتماعي و خودمحوري است. اين اشخاص داراي رفتار سايكوپات بزهكارانه و مستعد وابستگي به الكل و مواد مخدرند (آيزنك ، 1990). يكي از عوامل عمده در تاثيرگذاري استرس بر روي سلامتي، نحوه مقابله افراد با موقعيتهاي تنشزاي زندگي است. از اينرو انتظار ميرود كه شيوههاي مقابله با استرس در افراد مستعد بيماري (تيپ هاي1و2) متفاوت با افراد سالم (تيپ 4) باشد. بر اساس مطالعات اشميتز (1996)، افراد تيپ4 (افراد سالم ) در مواجهه با استرس رفتار مبتني بر مسئله نشان ميدهند. درحالي كه بين تيپهاي 1 و 2 و 3، با رفتارهاي مبتني بر هيجان و اجتناب همبستگي مثبت وجود دارد. رفتارهاي گروه تيپ 6 (رفتار ضداجتماعي) نيز با رفتار مبتني بر مسئله همبستگي منفي و با رفتار مبتني بر هيجان همبستگي مثبت دارد. واكنشهاي تيپ 1 بهصورت متكي شدن به افراد مهم و واكنشهاي افسردگي است. تيپ 2 با رفتار بحراني پرخاشگري و واكنشهاي افسردگي و تيپ 3 پذيرش و تجديدنظر در انتظارات، تيپ 4 با ارزيابي مثبت و پذيرش، تيپ 5 با متكي شدن به منابع كنترل بيروني و درخواست كمك از ديگران و درنهايت تيپ 6 با رفتارهاي بحراني و پرخاشگري واكنش نشان ميدهند. در زمينه استرس و تواناييهاي انسان براي مقابله با آن نظريههايي مطرح شدهاند كه در اينجا به مواردي از آنان اشاره ميشود. 2-2-20- نظريهی فروپاشي هويت براساس نظريه فروپاشي هويت افرادي كه سطوح پايين عزتنفس را تجربه ميكنند، حتي اتفاقات خوبي را كه برايشان رخ ميدهد، به سختي ميپذيرند. زيرا خارج از بستر احساس هويت آنان جاي دارد. برعكس، وقتي براي اشخاص داراي عزت نفس بالا اتفاق بدي رخ ميدهد، هويت آنان فروپاشيده نميشود. براساس اين الگو، اگر رويدادهاي زندگي موجب شوند كه افراد آنچه را در مورد خود ميپندارند تغيير دهند، خطر بروز بيماري براي آنان بيشتر است. اين الگو بر اين فرض مبتني است: افرادي كه خود را براي تجربه رويدادهاي مثبت، ناشايست تلقي ميكنند، هويت شخصي خود را توسط تجارب زندگي در مخاطره ميينند (برانون و فيست ، 1997). بروم و جانسون (1993) نيز به تأثيرات مخرب استرس ناشي از ناتواني بلندمدت در مقابله با موقعيتهاي تنشزا اشاره كردهاند. زماني كه ارگانيسم در معرض محركي آسيبرساننده قرار مي‌گيرد، پاسخهاي زيستشناختي براي استحكام و پابرجا نگهداشتن او كافي نيستند، از اينرو، وي ناتوان از مقابله ميشود. در اين تعريف، مقابله، چيزي بيش از موفقيت در مهار محيط دروني نيست، اين محيط دروني صرفاً فيزيولوژي بدن نيست. دستگاههاي مهار رواني نيز منابعي هستند كه در رويارويي با مشكلات عمده زندگي دخيل هستند. تعاملهاي اجتماعي و عوامل محافظ بدن، فرآیندهاي رواني پيچيدهاي هستند كه ممكن است واجد يا فاقد توانايي لازم براي برخورد مؤثر با استرس باشند. با وجود آنكه جهان حيوآنان در مقايسه با انسان به گونهاي از پيچيدگيهاي كمتري برخوردار است، آنان هم داراي چنين نظامهاي مهارگري هستند و در معرض چنين مشكلاتي قرار دارند. ميزان اين توانايي در انسان و حيوآناني گوناگون با يكديگر تفاوت دارد. برخي از افراد و به احتمال زياد بعضي از حيوانات، در برخورد با مشكلات رواني و جسماني از توانايي بيشتري برخوردارند. به‌عبارت ديگر، عدهاي بهتر از ديگران توان مقابله دارند. اين بيانگر تفاوتهاي فردي بين انسان و حيوآناني متفاوت در زمينه پاسخگويي زيست شناختي به محركهاي مشخص است . 2-2-21- نظریه تکامل و سازگاري رفتاري داروين در سال 1859، به بررسي فرآیند سازشيافتگي با محيط پرداخت. اين نظريه به تشكيل مفهوم بومشناسي منتهي شد. بومشناسي بهمطالعه ارتباطات بين فرد و محيط ميپردازد. بوم‌شناسي مبتني بر اين نظر است كه تشكيل پيوندهاي اجتماعي جنبه مهمي از تبادلات مؤثر محيط را تشكيل ميدهد. سازشيافتگي گروهي بيانگر رشد سازگاري شخص و راهبردهاي خاص وي در زمينه مقابله است كه موجب بقاي گروه و ارتقاي جامعه بشري است. اين جهتگيري سبب تأكيد بر فعاليتهاي رفتاري حل مسئله شد كه احتمال بقاي نوع و فرد را افزايش ميدهد. در ابتدا رفتارگرايان جنبههاي مشاهدهپذير رفتار هدفمند را مورد توجه قرار دادند، ولي رويكردهاي جديدتر نقش شناخت را در سازشيافتگي، مؤثرتر جلوه دادند. پيروان رويكرد شناختي- رفتاري ارزيابي شخص از خود و تفسيري كه شخص از رويداد دارد، مهارتهاي رفتاري حل مسئله و احساس خود كارآمدي را كه منبع ضروري مقابله است، مركز توجه قرار دادند. مقابلههاي موفق سبب ارتقاي انتظارات شخص در زمينه خود كارآمدي ميشوند و همين مسئله موجب ميشود شخص براي مسلط شدن بر وظايف جديد دست به تلاشهاي جديتري بزند (موس و اسكافر، 1993). 2-2-22- ووشو ووشو یک هنر رزمی مدرن چینی است که پس از انقلاب 1949 چین، برای ملیسازی هنرهای رزمی سنتی چین ابداع شد. مسابقات ووشو در دو بخش نمایشی (تالو) و مبارزه (ساندا) برگزار می‌شود.تالو از فرم‌های رزمی تشکیل می‌شود که معمولاً مقامات منتخب دولت چین آنها را بر اساس فرم‌های سنتی هنرهای رزمی چینی ابداع کرده‌اند و انواع استقرارها، لگدها، مشت‌ها، حرکات تعادلی، پرش‌ها، فنون جارویی و فنون پرتابی در آنها گنجانده شده ‌است. ساندا نیز یک روش مبارزه فولکنتاکت است که بر اساس تکنیک‌های سبک‌های مختلف هنرهای رزمی چینی و کشتی‌های سنتی چینی طراحی شده و شباهت زیادی به مبارزات کیکبوکسینگ و موایتای دارد، اما فنون گلاویزی بیشتری در آن دیده می‌شود. این مسابقات بر روی سکو برگزار می‌شود. مسابقات تالو و ساندا معمولاً در کنار هم برگزار می‌شوند. ووشو امروزه یک ورزش بین‌المللی است که زیر نظر فدراسیون بینالمللی ووشو اداره می‌شود. مسابقات قهرمانی جهان این رشته از سال ۱۹۹۱ هر دو سال یک بار برگزار می‌شود و همچنین از ۱۹۹۰ در برنامه بازیهای آسیایی قرار گرفته ‌است. 2-2-22-1- ساندا ساندا (به معنی: مبارزه آزاد) یک ورزش رزمی تنبهتن چینی است که از سبک‌های ترکیبی گونگ‌فو وکشتی با عناصری از بوکس غربی ایجاد شده است. این سیستم رزمی در اوایل سده بیستم به منظور حداکثر کاربردپذیری و با تأکید بر فنون پرتابی، قفلی، و گلاویزی قابل استفاده در مبارزات خیابانی و زندگی واقعی ابداع شد و به نیروهای ارتش و پلیس چین به عنوان روش آموزشی استاندارد مبارزات تن به تن آموزش داده می‌شود. ساندا در کنار تالو یکی از دو بخش هنر رزمی مدرن چینی ووشو بهشمار میآید. در دو گروه ساندا آقایان و بانوان در مسابقات بین‌المللی برگزار می‌گردد. در مسابقات ساندا شرکت‌کنندگان از سه دسته اصلی ضربات مشت، ضربات لگد و فنون پرتابی استفاده می‌کنند. پوشیدن دستکش باعث می‌شود تا استفاده از دسته چهارم فنون ووشو یعنی تکنیک‌های گلاویزی بسیار محدود شود چون بسیاری از این فنون به انگشتان باز نیاز دارد. دستکش همچنین فنون دست قابل استفاده در مسابقه را هم عملاً محدود به ضربات مشت می‌کند. مسابقات مدرن ساندا از دهه ۱۹۵۰ در بازی‌های ملی تایوان  برگزار می‌شد. در جمهوری خلق چین از سال ۱۹۷۰ این رشته ورزشی مورد توجه دولت قرار گرفت و در سال ۱۹۸۵ اولین تورنمنت بین‌المللی ووشو که از مسابقات ساندا و تالو تشکیل می‌شد در چین برگزار شد. در بازی‌های آسیایی ۱۹۹۰ پکن مسابقات ساندا به عنوان بخشی از رشته ووشو وارد بازیهای آسیایی شد. این رشته در سال‌های اخیر در کشورهای دیگر به ویژه برزیل، مصر، فرانسه، برتانیا، ایران، ژاپن، کره، روسیه، آمریکا و ویتنام هم طرفداران زیادی پیدا کرده است. 2-2-22-2- تالو تالو یکی از بخش‌های ورزش ووشو می‌باشد. در این بخش به اجرای فرمهای سنتی با سلاح و بدون سلاح برگرفته از فرم‌های هنرهای رزمی چینی همراه با دربرگیری انعطاف، استحکام، استقامت و تمرکز استفاده می‌شود. این بخش به زیرشاخه‌های متعددی برای نمایش فرمهای تالو تبدیل شده است که همه آنان در همان مجموعه تالو گردآوری شده‌اند و به عنوان پیکره‌ای واحد از آنان در مسابقات استفاده می‌شود. 2-3- پژوهشهای پيشين در مطالعه سجادی و همکاران(2011) که رابطه بین راهبردهای مقابلهای، تعیین هدف و اضطراب رقابتی با عملکرد ورزشی دانشآموزان در گروه تیمی و منفرد را مورد بررسی قرار داده بودند. در این تحقیق170 پسر بطور تصادفی از دانشآموزان دبیرستان انتخاب شده بودند. برای جمعآوری دادهها، از استراتژیهای مقابلهای در ورزش، تنظیم هدف و پرسشنامه اضطراب رقابتی و همچنین چک لیست عملکرد ورزشی استفاده کردند. نتایج نشان داد که رابطه معنیداری بین کار مبتنی بر راهبردهای مقابلهای با عملکرد ورزشی دانش آموزان در گروه تیمی وجود دارد. درتحقیق ساسانفر و همکاران(2011) که به مقایسه اضطراب در بین بازیکنان حرفهای و آماتور پانکریشن پرداخته بودند. در این مطالعه 70 بازیکن در استان فارس و شهرستان مازندران ایران، 34 بازیکن از بازیکنان حرفهای پانکریشن و 36 بازیکن آماتور پانکریشن، پرسشنامه اضطراب بک را تکمیل کرده بودند. نمره اضطراب در بازیکنان حرفهای از بازیکنان آماتور پانکریشن بالاتر بود اما در دو گروه تفاوت معناداری نبود. یافتهها از این مطالعه تفاوت معنادار تمام نمره اضطراب در دو گروه را نشان میدهد. اضطراب کل (بازیکنان حرفهای و آماتور پانکریشن) بیشتر از (بازیکن آماتور پانکریشن) بود. در تحقیق بهرامیزاد و بشارت (2010) که به بررسی تأثیر مقابله با استرس در موفقیت ورزشی پرداختند. در این تحقیق چهل و هشت ورزشکار دانشآموز (26 پسر، 22 دختر) مقیاس سبک مقابله با استرس ورزشی را تکمیل کردند. از مربیان ورزشکاران برای سنجش مقیاس دستیابی ورزشی به منظور سنجش دستاورد ورزشی دانشآموزان پرسیده بودند. سبک مقابله رویکردی به طور منفی با موفقیت ورزشی همراه بود. برای ورزشکاران مرد سبک مقابله اجتنابی بهطور مثبت با موفقیت ورزشی همراه بود اما برای ورزشکاران زن اینطور نبود. از این میتوان نتیجه گرفت، که هر دو سبک مقابلهای رویکردی و اجتنابی دستاوردهای ورزش را تحت تأثیر قرار میدهند. در مطالعه رمضانینژاد و همکارانش (1390) که به مقایسه روشهای مقابله با استرس در ورزشکاران رشتههای انفرادی تیمهای ملی ایران پرداخته بود. 340 ورزشکار 23 رشته ورزشی در این مطالعه شرکت و ابزار این تحقیق که پرسشنامه روشهای مقابله با استرس ورزشکاران حرفهای بود را کامل کردند. نتایج تحقیق نشان داد ورزشکاران تیمهای ملی به ترتیب از روش مقابلهی انطباق، رویارویی، خودتنبیهی، خودیاری، و اجتناب استفاده می‌کنند. به طور کلی، روش مقابله با استرس مسئله محور در کل ورزشکاران تیمهای ملی انفرادی متداولتر از روش مقابله با استرس هیجانمحور بود. همچنین ورزشکاران مرد بیش از ورزشکاران زن از روش مقابله هیجان محور استفاده میکردند. در مطالعه رمضانینژاد و همکارانش (1388) که به بررسی شیوههای مقابله با استرس در ورزشکاران پرداخته بود. 370 نفر در این مطالعه شرکت کردند، از این تعداد 102 نفر ورزشکار دانشآموز، 86 ورزشکار دانشجو و 182 ورزشکار هیأتهای ورزشی شهر رشت در رشتههای گروهی بسکتبال، هندبال، والیبال، فوتبال و رشتههای انفرادی بدمینتون، رزمی، دو و میدانی و تنیس روی میز بودند که به سوالات پرسشنامه سبکهای مقابله با استرس پاسخ دادند. نتایج تحقیق نشان داد که ورزشکاران برای مقابله با استرس از مقابلهی اجتنابی بیشتر از مقابله رویارویی استفاده میکنند. همچنین در مقابله با عوامل استرس‌زای ناشی از خطای خود بازیکن، انتقاد مربی، درد یا آسیب دیدگی و شرایط بد محیطی، استفاده از سبک مقابلهی اجتنابی و در مقابله با استرسورهاای ناشی از تقلب حریف، داوری بد و بازی موفق حریف، استفاده از سبک مقابله رویارویی متداول و معنیدار بود. ورزشکاران رشتههای گروهی نیز بیشتر از رشتههای انفرادی از سبک مقابلهی اجتنابی استفاده میکردند؛ اما بین سبک مقابله رویارویی ورزشکاران این دو گروه، تفاوت معنی‌داری وجود نداشت. علاوه بر این، بین شیوههای مقابله ورزشکاران زن و مرد در سطح قهرمانی، سن و سابقه ورزشی متفاوت، تفاوت معنیداری مشاهده نشده است. در مطالعه عبدالحافظ و همکارانش(2010) که به بررسی منابع استرس و استفاده از سبکهای مقابله در میان دانشجویان دانشگاه اردن پرداخته بود. 56 دانشجو ورزشکار در این مطالعه شرکت و برای بررسی منابع استرس و سبکهای مقابله آنان پرسشنامه را کامل کردند. نتایج نشان داد که رایجترین منابع استرس آسیب و بیماری، فشار مسابقات، داور، درگیری با مربی تیم و تماشاگران بودند. ورزشکاران 16راهبرد مقابله را برای مدیریت استرس استفاده کردند. نتایج نشان میدهد که مداخلات طراحی شده برای کاهش استرس برای افزایش استفاده از سبکهای رویکردی و اجتنابی برای مقابله با استرس باید پیگری شود. در مطالعه انشل و همکاران(2007) که به تعیین منابع استرس حاد درک شده ورزشکاران در طول رویداد رقابتی، سبکهای مقابلهای مربوطه آنان برای دو منبع استرس، رابطه بین عوامل استرسزا حاد و سبکهای مقابلهای آنان و تعمیم منابع استرس حاد و مقیاسهای سبکهای مقابلهای به عنوان یک تابع از جنس پرداخته بودند. در این تحقیق 332 ورزشکاران، (176 نفر مرد و 156 نفر زن، سن 21.6 سال) کسانی که قبلاً یا در حال ورزش کردن بودند و رقبا ورزشی برای مدرسه خود و یا تیم دانشگاه بودند یک پرسشنامه دو قسمتی را برای این مطالعه کامل کردند. سبکهای مقابلهای عمومی به طور قابل توجهی با منابع استرس حاد رابطه داشت. سبک مقابله ورزشکاران به طور مثبت با مجموعه عوامل استرسزا حاد مربوطه رابطه دارد. نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل نشان داد، یک روابط معتبر و قابل اعتماد بین سبکهای مقابلهای و منابع استرس حاد در میان ورزشکاران است. همچنین نتایج نشان داده است، ورزشکارانی که استرس حاد مرتبط با مربی را تجربه کرده بودند، احتمال بیشتری برای استفاده در درجه اول روش سبکهای مقابلهای رویکردی و به دنبال آن دیگر سبکهای مقابلهای در پاسخ انتخاب شده برای منابع استرس بود. 2-4- نتیجهگیری کلی همانطور که از پژوهش و مطالعات بیان شده در متون بالا مشخص است، که هنوز در مورد ثبات شیوههای مقابله با استرس در ورزشکاران توافق نظر قطعی وجود ندارد و بهنظر میرسد که این موضوع علاوه بر جنسیت و به نوع رشته ورزشی، سطح مهارت، تجربه (سابقه) و فرهنگ مرتبط باشد. به همین دلیل در پژوهش حاضر، شیوههای مقابله با استرس در دو سبک تالو و ساندا رشته ووشو در هر دو جنس مورد بررسی قرار میدهیم. فهرست منابع و ماخذ منابع فارسی احمدی، اژدر و محمدزاده، حسن (1388). «منابع استرس در داوران حرفه ای فوتبال ایران»، فصلنامه المپیک، شماره1، ص ص: 55-47. استوار، جین ب (1377). تنیدگی یا استرس بیماری جدید تمدن. ترجمه پریرخ دادستان، انتشارات رشد. افلاتونی، نازنین (1380). مقایسه شیوههای مختلف کنار آمدن با فشار روانی بین ورزشکاران بسکتبالیست نخبه و غیر ورزشکاران زن. المپیک، شماره3و4 (پیایی2)، صص47-52. انشل، مارک اچ (1948). روانشناسی ورزش از تئوری تا عمل. ترجمه سید علیاصغر مسدد. انتشارات اطلاعات. بشارت، محمدعلی (1386). «بررسی ویژگیهای روانسنجی مقیاس سبکهای مقابله با استرس ورزشی»، فصلنامه المپیک، شماره3، ص ص: 104-95. بشارت، محمد علی (1382). تأثیر سبکهای مقابله با استرس بر موفقیت ورزشی. مجله حرکت، شماره24، ص ص :100-87. بلیغی، ریحانه (1386). بررسی شیوههای مدیریت استرس درورزشکاران تیمهای مختلف ورزشی، پایاننامه کارشناسی ارشد، دانشکده تربیت بدنی دانشگاه گیلان. پورافکاری، نصرتالله.(1376). فرهنگ جامع روانشناسی و روانپزشکی، تهران: فرهنگ معاصر. تصدیقی، زهرا (1387). مقایسه روشهای مقابله با استرس در ورزشکاران رشتههای مختلف ورزشی، پایاننامه کارشناسی ارشد، دانشگاه شمال. جارویس، مت،(1966).روانشناسی ورزشی. ترجمه نورعلی خواجوند،انتشارات دستان. جعفری صدر، محسن(1378). رابطه بین جنسیت و سبکهای مقابله با استرس در دانش‌آموزان مراکز پیش دانشگاهی تهران، پایاننامه کارشناسی ارشد دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران. خدایاریفرد، محمد و پرند، اکرم (1390). «استرس و روشهای مقابله با آن». انتشاراتدانشگاه تهران. ساعتچی، محمود. (1370). روانشناسی در کار. سازمان مدیریت. تهران: مرکز آموزش مدیریت دولتی. دخت رضاخانی، سیمین و پاشا شریفی، حسن و دلاور، علی و شفیع آبادی، عبداله. (1387). منابع استرس دانشجویان. اندیشه و رفتار، دورهی سوم، شمار9ص ص:7-16. رمضانینژاد، رحیم و پناهی، مهریه و ریحانی، محمد.(1390). «مقایسه روشهای مقابله با استرس در ورزشکاران رشته های انفرادی تیم های ملی ایران». فصلنامه المپیک، شماره2، ص ص: 169-155. رمضانینژاد، رحیم و بشارت، محمدعلی و ریحانه، بلیغی (1388). «بررسی شیوه های مقابله با استرس در ورزشکاران». پژوهش در علوم، شماره 24، ص ص: 89-102 شاملو، سعید. (1363). آسیبشناسی روانی (روانشناسی مرضی). تهران: چهر. شیخ، محمود و افشاری، جواد (1391). «مقایسه سبک های مقابله با استرس در ورزشکاران و غیرورزشکاران با سطح عزت نفس بالا و پایین»، رشد ویادگیری حرکتی‌ ورزشی، شماره 9 ص ص: 73-57. نوربخش،پریوش (1382). «بررسی و مقایسه اضطراب حالتی رقابتی دانشجویان دخترورزشکار رشتههای انفرادی و گروهی ورابطه آن با بهداشت روانی آنان»، مجله علوم انسانی و اجتماعی شمال شماره 2 ص ص: 15-26. وارد، جین کرانول.(1373). غلبه بر استرس. ترجمه بابک مهرآیین. مشهد: جاودان خرد. منابع انگلیسی Abedalhafiz, A., Altahayneh, Z., & Al-Haliq, M. (2010). Sources of stress and coping styles among student-athletes in Jordan universities. Procedia Social and Behavioral Sciences(5), 1911-1917. Ader, C. H. & Cohen, N. (1985). Stress and Coping. Psychology Developmental(34), 28-35. Ader, R., & Cohen, N. (1984). Psychoneuroimmunology. Aitken, A. and Crawford, L. (2007). “Coping with stress. Dispositional coping strategies of project managers”, International journal of project management, 25, 666-673. Anshel, M. H. (2001). A model for coping with stressful event in sport: Theory, application, and future. Journal of sport psychology(32), 32-43. Anshel, M. H. (1998). Coping with acute in sport as function of gender. An exploratory study. Journal of sport behavior, 21(4), 363-376. Anshel, M. H. (1996). Coping styles among adolescent competitive athletes. Journal of Social Psychology(136), 800–803. Anshel, M. H. (1990). Toward validation of a model for coping with acute stress in sport. International Journal of Sport Psychology(21), 15-58. Anshel, M. H., & Delany, J. (2001). Sources of acute stress, cognitive appraisals, and coping strategies of male and female child athletes. Journal of Sport Behavior(24), 329-353. Anshel, M et al. (2001). A model for coping with stressful events in sport:Theory,application,and future directions. Iinternationnal journal of sport psychology, 32(6), 43-75. Anshel, M. H., & Kaissidis, A. N. (1997). Coping style and situational appraisals as predictors of coping strategies following stressful events in sport as a function of gender and skill level. British Journal of Psychology(88), 263-276. Anshel, M. H., Kang, M., & Miesner, M. (2010). The approach – avoidance framework for identifying athletes’ coping style as a function of gender and race. Scandinavian journal of psychology(51), 341-349. Anshel, M. H., Kim, K. W., Kim, B. H., Chang, K. J., & Eom, H. J. (2001). A model for coping with stressful events in sport: Theory, application, and future directions. International Journal of Sport Psychology(32), 43-75. Anshel, M.H., & Si, G. (2008). Coping styles following acute stress in sport among elite Chinese athletes: a test of trait and transactional coping theories. Journal of Sport Behavior(31), 3-21. Anshel, M.H., & Sutarso, T. (2007). Relationships between sources of acute stress and athletes coping style in competitive sport as a function of gender. Psychology of Sport and Exercise(8), 1-24. Anshel, M. H., Williams, L. R. T., & Hodge, K. (1997). Cross-cultural and gender differences on coping style in sport. International Journal of Sport Psychology(28), 141-156. Anshel, M. H., Williams, L. R. T., & Williams, S. (2000). Examining evidence of coping style following acute stress in competitive sport. Journal of Social Psychology(140), 751-773. Anshel, M. H.,& Wells, B. (2000). Personal and situational variables that describe coping with acute stress in competitive sport. The Journal of Social Psychology(140), 434-450. Arcia, E., Skinner, M., Bailey, D., & Correa, V. (2001). Models of acculturation and health behaviors among Latino immigrants to the US. Social Science and Medicine(53), 41-53. Atkinson, R. L, Atkinson, R.C, Smith, E.E, Bem, D.J. (1993). Introduction to Psychology. New York : Harc & Urtbrace Jovanovich College Press. Averill, J. R., & Rosenn, M. (1972). Vigilant and nonvigilant coping strategies and psychophysiological stress reactions during the anticipation of electric shock. Journal of Personality and Social Psychology(23), 128-141. Bahramizde, H., & Beharat, M.A. (2010). The impact of styles of coping with stress on sport achievement. Procedia spocial and behavioral sciences(5), 764-769. Baily, D.; Wolf, C.R. (1996). The contextual impact of social support across race and gender.Implications for African American women in the workplace. Journal of black studies, 26(3), 287-307. Barrett, P.M., & Ollendick, T.H. (2004). Handbook of interventions that work with children and adolescents. England: John Wiley & Sons. Brannon. L., & Feist, J. (n.d.). Health Psychology: . an Introducation to Behvior and Health. Broom, D. M., & Johnson, K. (1993). Stress and Animal Welfare. Cannon, W. B. (1936). Bodily changes in pain, hunger , fear, and rage (0 nd ed). Chen, M. (2003). Perceived stress intensity and cognitive appraisal of acute stress among Czech elite. Charles University of physiology education. Compas, B.E. (1987). Coping with stress during childhood and adolescence. Psychological Bulliten(101), 393-403. Campen,C,D Robert (2001) ."Coping strategies of runners:perceived effectiveness and match to precompetitive anxiety',Journal of sport behavior,24:3,144-161 Cooper, C. L., & Dewe, P. (2004). Stress :. A brief history. Cooper, C. L., Dewe, P. & O'Driscoll. M. (2001). Organizational stress :. A review and critique of. Cox, Tom. (1993). Stress. The Macmillan Press LTd. Davidson, G. C., & Neal, J. M. (1990). Abnormal Psychology (1 th ED). Dejong, M. (1994). Home Measures of Anxiety, Avoidant Coping and Defenece as Predictors of. J. Psychosom. Res, 85(4), 72-81. Dohrenwend, B. P. (1961). Hassles in the conceptulization and measuremnet of life stress variables. American Psychologist(40), 780-785. Dohrenwend, B. P. (1986). Hassles in The Conceptulization and Measuremnet of life Stress. American Psychologist(40), 180-185. Endler, N. S., & J.D.A. Parker. (1990). Multidimentional assessment of coping: a critical evaluation. Journal of Personality and Social Psychology(58), 844-854. Endler, N. S., & Parker, J. D. A. (1994). State - trait coping, Trait anxiety and academic performance, Personality individual difference. 16(5), 663-676. Eysenck, H. J. (1995). Personality , Stress and disease: An interactionist perspective: Reply to vander plog, vetter and kleign. Psychological Inquiry(41), 70-73. Eysenck, H.J. (1990). The Prediction of Death From Cancer by Means of Personality/ Stress Questionnaire. Too Good to better? Perceptual and Motor Skills(71), 216-218. Eysenck, M.W. (2006). Psychology. UK: Psychology press Ltd. Failla, S. (1991). Families of Children With Developmental Disabilities :. An Examination of Family Hardiness.(14), 41-50. Folkman, S. & Moskowitz, J. T. (2004). Coping : pitfalls and promise. Annual Review of psychology(55), 745-774. Folkman, S. (1992). Making the case for coping. In B. N. Carpenter (Ed.), Personal coping: Theory, research, and application. Westport, CT: Praeger, 32-46. Gan, Q. (2005). Personal and situational predictors of athlete’s use of coping strategies as function of gender & skill level, The on-line by Proguest. Gaudreau, P. and Blondin J.P. (2004). Difference ant athletes cope differently during a sport competition:Ac1uster analysis of coping. Personality and individual differences(36), 1865-1877. Gaudreau, P.; Malika, E.L.; and Thierry, M. (2005). Factor structure of the coping inventory for competitive sport with a sample of participations at the 2001 New York Marathon. Journal of psychology of sport and, 6(3), 271-288. Giaccobi, F. (2004). The source of stress and coping responses of skilled & moderately skilled golfers. Journal of applied sport psychology, 16(5), 166-182. Giacobbi, P. R., & R.S. Weinberg. (2000). An examination of coping in sport: individual trait anxiety. The Sport Psychologist(14), 42-62. Gold berg et al. (1990). Occupatioinal stress and coping syrategies among femal baccalaureate nursing faculty. Lournal of advanced nursing, 15(5), 531-543. Goldberger & S. Breznitz (Eds). (1993). Hankbook of Stress (2 nd Ed). Goldbery, S. (1981). Psychological Response to stress and Surrival. Psychological Medicine(21), 43-49. Gould, D.; Finch, M.; and Jackson, A. (1993). Coping strategies used by national champion figure skaters. Journal of Physical Education, Recreation and Dance, 64(4), 453-468. Gray. P. (1999). Psychology. NY: Worth publishers, Inc. Hanin, Y. L. (2000). Individual zones of optimal functioning (IZOF) model: emotion-performance. In Y. L. Hanin (Ed.), Emotions in sport, 65-90. Hardy, L., Jones, G., & Gould, D. (1996). Understanding psychological preparation for sport:. Theory and practice of elite performers. Holmes, I. H., & Rahe, R. H. (1967). The social Readjustment Rating scale. J. Psychomtic Research(41), 189-194. Janis, M. P. (1988). Individual Differences, Stress, and Health Psychology. Jossey Buss Pub.Kutash, J.L. & Schlesinger, L.B. (1981). Fantasies and Criminal Behavior. Kahn, R. L., Wolf, D. M., Quinn, R. P., snoek, J. P., & Rosenthul, R. A. (1964). Organizational stress studies inrole conflict and ambiguity. NY: john wiley and sons Inc. Kaissidis-Rodafinos, A., Anshel, M. H., & Porter, A. (1997). Personal and situational factors that predict coping strategies for acute stress among basketball referees. Journal of Sports Sciences(15), 427-436. Kaplan, R. M. (1981). Health and Human behavior. Singapor, McGrow Hill. Karademas, E. C., & Kalantzi-Azizi, A. (2004). The stress process, self-efficacy expectations, and psychological health. Journal of Personality & Individual Differences(37), 1033-1043. Kazarian & D.R. Evans (Eds.),. (1998). Cultural clinical psychology. 348-376. Kent A. (2004). Pakistani adolescents coping with stress: Effect of loss of apparent and gender of adolescents. Journal of adolescent, 27(6), 599-610. Kent, C. (2001). Development and validation of the coping function questionnaire for adolescents in sport. Journal of sport & exercise psychology, 23(4), 15-36. Kobasa, S. C., & Maddi, S. R. (1994). Hardiness and mental Health. Journal of Personality, 63(2), 262-274. Kobasa, S. C., Maddi, S.R. & Kohn, S. (1982). Hardiness and Health: A Prospective Study. Journal of Personality and Social Psychology(42), 168-166. Kobasa, S.D. (1997). Stressful Life Events, Personality , and Health: an Inquiry into Hardiness. J. Personality and Social Psychology(37), 1-11. Krohne, H. W. (1996). Individual differences in coping. In M. Zeidner, & N. S. Endler (Eds.), Handbook of coping:. Theory, research, applications, 381-409. Krohne, H. W. (1993). Vigilance and cognitive avoidance as concepts in coping research. In H. W.Krohne (Ed.), Attention and avoidance: Strategies in coping with aversiveness, 19-50. Krohne, H. W., & Hindel, C. (1988). Trait anxiety, state anxiety, and coping behavior as predictors of athletic performance. Anxiety Research(1), 225-234. Kutash, J.L. (1985). Handbook of Stress and Anxiety. Lazarus, R. S. (1982). Puzzles in The Study of Daily Hassles. J. Behavioral Medicine(7), 375-389. Lazaurus, R. S., & Folkman, S. (1986). Cognitive Theories of Stress and the Issue of Circularity. pp 63-80 Lazarus, R.S. and Falkman, S. (1984). Stress, appraisal, and coping. New York: Springer, Pub. Company. Lazarus, R. S., & Launier, R. (1987). Stress-related transactions between person and environment. In L. A. Pervin & M. Lewis (Eds.), Internal and external determinants of behavior(1), 287-327. Leventhal, E. A., Suls, J., & Leventhal, H. (1993). Hierarchical analysis of coping: Evidence from life-span studies. In M. W. Krohne (Ed.), Attention and avoidance: Strategies in coping with aversiveness, 71-118. lipowski, D. R. Lipsitt and P. C. Whybrow (Eds.). (1977). psychosomatic Medicine :. current trends, 3-13. Loevinger, J. (1967). Egodevelopment. Sanfrancisco: Jossy Bass. Lonsdale, C., & Howe, B. L. (2004). Stress and challenge appraisals of acute taxing events in rugby. International Journal of Sport and Exercise Psychology(2), 7-23. Madden, C. C., Kirkby, R. J., & McDonald, D. (1989). Coping styles of competitive middle distance runners. International Journal of Sport Psychology(20), 287-296. Madden, C. C., Summers, J. J., & Brown, D. F. (1990). The influence of perceived stress on coping with competitive basketball. International Journal of Sport Psychology(21), 21-35. Malilka, E.; Patrick, G. and Thierry, M. (2005). Factor structure of the coping inventory for competitive sport with a sample of participants at the 2001 New York marathon. Journal of psychology of sport and exercise, 6(3), 271-288. Mark,H,S Toto. (2006). Relationships between sources of acute stress and athletes coping style in competitive sport as a function of gender. Journal of psychology of sport andexercise,online by Elsevier. Martin, R.A. (1989). Techniques for data aquisition and analysis in field investigations of stress. In R.W.J. Neufeld (Ed.), Advances in the investigation of psychology stress. McCrae, R. R. (1992). Situational determinants of coping. In B. N. Carpenter (Ed.), Personal coping. Theory, research, and application. Westport,CT: praeger. Meichenbaum, D. (1977). Cognitive-behavior modification:. An integrative approach. Melanie and Elizabeth. (2003). Coping meaning in life and sicidal manifestations:Examining gender differance. Journal of clinical psychology, 59(10), 1133-1150. Michenbaum, D. (1985). Stress inoculation training. Miller, S. M. (1992). Individual differences in the coping process: What to know and when to know. Theory, research, and application. Westport. Moos, R.H., & Schaefer, J. A. (1993). Coping Resourcs and Processes:. Current Concept and. Moos, R. H., & Swindle, R. W., Jr. (1990). Person-environment transactions and the stressor- appraisal-coping process. Psychological Inquiry(1), 30-32. Nicholas, L. (2006). Coping in professional sport: A case study of an experience cricket player, The on‌line by Elsevier. Ntoumanis, N., & Biddle, S.J.H. (2000). The relationship of intensity and direction of competitive anxiety with coping strategies. The Sport Psychologist(14), 360-371. Parakash et al. (2006). Shy skater? shyness, coping and adjustment outcome in femal adolescent figure skaters. online by Elsevier. Pensgaard,A,G Robert. (2003). Achievement goal orientations and the use of coping strategies among winter olympians. Psychology of sport and exercise, 4(1), 101-116. Petrosky, M. J. & Birkimer, J. C. (1991). The Relationship Among Locus of Control, Coping Style,. 47(3), 27-33. Plunket, M.; Raymond, M. W.; Moser, R.; & Nannis, E. D. (1999). Aviators at Risk. Aviat. Space, Environment, Med, 66(1), 303-315. Powell, T. J. & Enright, S. J. (1991). Anexiety and Stress Management. Rasmussen, A. F. JR, Speacer, E.T., & Marsh, J.T. (1963). Emotions and Immuniuty. Anuals of The New York Academy of Science(164), 458-461. Reed, S.; Giaccobi, J.R. (2004). “The stress & coping responses of certified graduate athletic training students”,Journal of athletic training, 39(2): 193-200 Richard,C et al(2006) .Batting on a sticky wicket identifying sources of stress and associated coping strategies for professional cricket batsmen,Journal of sport psychology,36:2,43-75. Roberts,L. J., Duffy, D.L., & Martin, N. G. (1995). A Psychometric Evaluation of The Short Interpersonal Reactions Inventory (Siri) in an Australian Twin Sample. Personality and(183), 307-320. Rosenman, R. H. & Seligman. (1989). Multivariation Prediction of Cronary Heart Disease During 521 Year. Followup in The Westem Collabrative Group Study(57), 23-130. Roth, S., & Cohen, L. J. (1986). Approach, avoidance, and coping with stress. American(41), 812-819. Sajadi, S. N., KhanMohamadi, S., Eskandari, Sh., Heidary, A., & Darbani, H. (2011). The Relationship Between Coping Strategies,Goal Setting And Competitive Anxiety With Athletic Performance Of The Students In Single And Group Teams. Procedia Social and Behavioral Sciences(15), 384-385. Sasanfar, M.,Ppourkiani, R., & Sasanfar, M. (2001). Comparison of anxiety between professional and amateur players of pankration. Procedia - Social and Behavioral Sciences(30), 698-699. Scanlan, T. K.; G.L. Stein, & K. Ravizza. (1991). An in-dept study of former elite figure skaters: III. Journal of Sport and Exercise Psychology(13), 103-120. Scheier, M. F., & Carver, C. S. (1988). A model of behavior self-regulation. in L. Berkowitz (Ed), Advances in Experimental Social Psychology(21), 303-346. Schmitz, U. (1996). Coping With Chronic Pain:. Flexible goal adjustment as an pain related distress Pain, 67(1), 35-42. Selye, H. (1950). The physiology and pathology of exposure to stress. Selye. H., Sign, N., Roher, W., & Stewart, C. (1936). History of the strress conception. American J. community Psychology(13), 733-742. Shaffer, M. (1982). Life after Stress. New York & London : Plenum Press. Skinner, E. A., Edge, K., Altman, J., & Sherwood, H. (2003). Searching for the structure of coping: A review and critique of category systems for classifying ways of coping. Psychological Bulletin(129), 216-269. Smith, R. E. (1986). Toward a coping-affective model of athletic burnout. Journal of Sport Psychology(8), 36-50. Steptoe, A. (1997). Stress management. In A. Baum, S. Newman, J. Weinman, R. West, & C. Stone, A. A., E. Kennedy-Moore, Newman, M.G., M. Greenberg, & Neale, J.M. (1992). Conceptual and methodological isues in current coping assessments. In B. N. Carpenter (Ed.), Personal coping: theory,research, and application, 15-30. Stough, C., Clements, M., Wallish, L., & Downey, D. (2009). Emotional Intelligence in Sport:. Theoretical Linkages and Preliminary Empirical Relationships from Basketball. Stoyva, J. M., & Carlson, J. C. (1993). A coping / Rest Model of Relaxation and Stress Management . Terry, D. J. (1991). Coping resources and situational appraisals as predictors of coping behavior. Personality and Individual Differences(12), 1031-1047. Watts, M., & Cooper, C.L. (1992). Symptoms of Depression Among Female Nursing Students. Arch. Psychiatry,Nurs, 9(5), 135-148. Winter, K.A., & Young, M.Y. (1998). Biopsychosocial considerations in refugee mental health. In S. New York:Oxford University Press. Wittkower, E. D. (1977). Historical perspective of contemporary psychosmatic medicine, In z. J. NY: Oxford university press. Wong, P. T. (1990). Measuring Life stress. Stress Medicine. (6), 69-70. Yalom, I. D. (1981). Existential psychotherapy. NY : Basic books.

فایل های دیگر این دسته

مجوزها،گواهینامه ها و بانکهای همکار

فروشگاه اینترنتی بروز فایل دارای نماد اعتماد الکترونیک از وزارت صنعت و همچنین دارای قرارداد پرداختهای اینترنتی با شرکتهای بزرگ به پرداخت ملت و زرین پال و آقای پرداخت میباشد که در زیـر میـتوانید مجـوزها را مشاهده کنید