صفحه محصول - چارچوب نظری و پیشینه پژوهش تعارضات زناشویی

چارچوب نظری و پیشینه پژوهش تعارضات زناشویی (docx) 79 صفحه


دسته بندی : تحقیق

نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحات: 79 صفحه

قسمتی از متن Word (.docx) :

centercenter عنوان : بررسی رابطه نگرش مذهبی با کاهش تعارضات زناشویی در زنان استاد راهنما : جناب آقاي دکتر احمد اعتمادی استاد مشاور : جناب آقاي دکتر ابوالقاسم عیسی مراد دانشجو : فاطمه اسماعیل زاده سال تحصيلي 1392-1391 چكيده: پژوهش حاضر با هدف بررسي رابطه نگرش مذهبي با كاهش تعارضات زناشويي در زنان ساكن در مناطق جنوب تهران انجام گرديد. از جامعه مورد نظر نمونه اي مشتمل بر 160 نفر به روش خوشه اي تصادفي چند مرحله اي انتخاب گرديد و دو پرسشنامه تعارضات زناشويي و نگرش مذهبي به عنوان ابزار پژوهش استفاده شد. سوالات تحقيق عبارت بود از اينكه آيا نگرش مذهبي با كاهش تعارضات زناشويي رابطه دارد؟ آيا نگرش مذهبي با افزايش همكاري بين زوجين رابطه دارد؟ آيا نگرش مذهبي با بهبود روابط جنسي رابطه دارد؟ آيا نگرش مذهبي با كاهش روابط فردي با خويشاوندان خود رابطه دارد؟ آيا نگرش مذهبي با افزايش رابطه با خويشاوندان همسر و دوستان رابطه دارد؟ آيا نگرش مذهبي با كاهش حمايت فرزندان رابطه دارد؟ آيا نگرش مذهبي با كاهش واكنش هاي هيجاني رابطه دارد؟. نتايج بيانگر آن بود كه افزايش نگرش مذهبي در ابعاد مختلف تعارضات زناشويي، به افزايش همكاري ، بهبود روابط جنسي، كاهش واكنش هاي هيجاني، كاهش حمايت فرزندان در مقابل همسر، كاهش رابطه فردي با خويشاوندان خود، افزايش رابطه با خويشاوندان همسر و دوستان و كاهش جداسازي مالي مي انجامد. به طور كلي نتايج اين پژوهش نشان داد كه نگرش مذهبي با تعارضات زناشويي رابطه دارد. بدين معنا كه افزايش نگرش مذهبي به كاهش تعارضات زناشويي مي انجامد. واژه هاي كليدي: نگرش مذهبي – تعارضات زناشويي فهرست فصل اول – کلیات پژوهش TOC \o "1-3" \h \z \u تعاريف مفهومي و عملياتي واژه هاو اصطلاحات: PAGEREF _Toc19096647 \h 1مقدمه PAGEREF _Toc19096648 \h 3تعريف دين يا مذهب PAGEREF _Toc19096649 \h 3تعريف معنويت PAGEREF _Toc19096650 \h 7مولفه هاي معنويت PAGEREF _Toc19096651 \h 8نظريه هاي رشد مذهبي PAGEREF _Toc19096652 \h 9مفهوم نگرش و ويژگي هاي آن PAGEREF _Toc19096653 \h 12كار كرد هاي نگرش : PAGEREF _Toc19096654 \h 13نظريه هاي نگرش : PAGEREF _Toc19096655 \h 14ازدواج وانواع آن PAGEREF _Toc19096656 \h 18خانواده: تعريف، عملكرد و نقش آن در تعارضات PAGEREF _Toc19096657 \h 20تعارض: تعريف، انواع و آثار PAGEREF _Toc19096658 \h 21تعارضا ت زناشويي و رويكرد ها PAGEREF _Toc19096659 \h 22واكنش هاي هيجاني: PAGEREF _Toc19096660 \h 25فرايند هاي مولد تعارض PAGEREF _Toc19096661 \h 28مراحل رشد تعارضات زناشويي PAGEREF _Toc19096662 \h 29واكنش هاي زوجين در تعارضات زناشويي PAGEREF _Toc19096663 \h 30منابع اختلافات و تعارضات زناشويي PAGEREF _Toc19096664 \h 31اشتباهات اساسي در ارتباطات زناشويي PAGEREF _Toc19096665 \h 33سبك هاي حل تعارض: PAGEREF _Toc19096666 \h 36انواع سبك ها و كاربرد آنها PAGEREF _Toc19096667 \h 37بايد ها و نبايد ها در نگرش مذهبي (اسلامي) PAGEREF _Toc19096668 \h 39حسن خلق و نرم خويي PAGEREF _Toc19096669 \h 39مثبت انديشي: PAGEREF _Toc19096670 \h 41سپاسگزاري و قدرداني: PAGEREF _Toc19096671 \h 42ابراز محبت: PAGEREF _Toc19096672 \h 42مدارا و گذشت: PAGEREF _Toc19096673 \h 43عذرخواهي و پذيرش: PAGEREF _Toc19096674 \h 44حفظ اسرار و عيوب همسر: PAGEREF _Toc19096675 \h 44خشونت و تند خويي: PAGEREF _Toc19096676 \h 45آزار جسمي همسر: PAGEREF _Toc19096677 \h 45استهزا و مسخره كردن PAGEREF _Toc19096678 \h 46جرو بحث و منازعات لفظي: PAGEREF _Toc19096679 \h 46راه هاي پيشگيري از تعارضات در نگرش مذهبي PAGEREF _Toc19096680 \h 47توجه به گزينش همسر مناسب : PAGEREF _Toc19096681 \h 47آموزش زوجين: PAGEREF _Toc19096682 \h 48آموزش ديني: PAGEREF _Toc19096683 \h 49رعايت حدود و مرزها در خانواده : PAGEREF _Toc19096684 \h 50الف: تحقيقات خارجي PAGEREF _Toc19096685 \h 51ب: تحقيقات داخلي PAGEREF _Toc19096686 \h 57منابع : PAGEREF _Toc19096687 \h 60 تعاريف مفهومي و عملياتي واژه هاو اصطلاحات: نگرش مذهبي: تعريف نظري : منظور اعتقادات منسجم و يكپارچه توحيدي است كه خداوند را محور امور دانسته و ارزش ها، اخلاقيات و آداب و رسوم و رفتار هاي انسان را با يكديگر، طبيعت و خويش تنظيم مي نمايد(خداياري فرد و همكاران، 1379). تعريف عملياتي : در اين پژوهش نگرش مذهبي به نمراتي اطلاق مي شود كه آزمودني ها از طريق پاسخ به پرسشنامه نگرش مذهبي كسب مي كنند. به عبارت دقيق تر ميزان نمره آزمودني در هر يك از خرده مقياس ها و همچنين ميزان نمره فرد در شاخص نمره كل، به عنوان ميزان شدت نگرش مذهبي كلي فرد و يا شدت آن بعد تفسير مي شود. تعارض زناشويي: تعارض زناشويي مركب از عواطف، افكار و رفتارهايي است، كه باز تابنده خشم، ناكامي، عدم توافق، تنفر، رنجش، تلخي و غيره مي باشد. به عبارت ديگر، هر جا عدم توافق، تفاوت يا ناسازگاري بين همسران وجود داشته باشد تعارض به وجود مي آيد ( ماركمن و هالفورد 2005، به نقل از قليلي و همكاران ، 1385). تعريف عملياتي : به طور كلي تعارض زناشويي در پژوهش به نمراتي اطلاق مي شود كه از طريق پاسخ آزمودني ها به پرسشنامه تعارضات زناشويي به دست مي آيد. به عبارت ديگر كسا ني كه نمره خام آنها در دامنه 115 و بالاتر قرار مي گيرد . فصل دوم ادبيات تحقيق مقدمه در اين فصل به مباني نظري پژوهش مي پردازيم. در اين راستا علاوه بر تشريح مطالب اصلي (نگرش مذهبي و تعارضات زناشويي ) به مفاهيم مرتبط با موضوع پژوهش نيز پرداخته مي شود تا نماي كاملي از مباحث مورد نظر به دست آيد. در پايان پژوهش هاي داخلي و خارجي كه در ارتباط با موضوع پژوهش مي باشد، ارائه مي گردد. تعريف دين يا مذهب يكي از كارهاي اساسي و ضرور در پژوهش هاي علمي و تبادل انديشه، ايضاح الفاض و مفاهيم كليدي به كار رفته در بحث است. زيرا برخي از الفاظ، مشترك لفظي است و معاني لغوي و يا عرفي فراوان دارد. همچنين ممكن است، لفظي در جوامع گوناگون، معاني متفاوتي داشته باشد مثل واژه دين كه معاني گوناگوني برايش آورده شده است. برخي از الفاظ نيز در عين وحدت معنا، داراي چندين مصداق گوناگون بوده يا به مرور زمان، معناي نخستين خود را از دست داده و معناي جديدي را به خود گرفته است. بي توجهي به اين تغيير ها و كاربرد هاي گوناگون برخي الفاظ و مشخص نكردن مقصود از آن الفاظ و مفاهيم، گاهي سبب اشتباه و مغالطه مي شود(كريمي، 1385). قدمت دين، به درازاي عمر انسان بوده و در شكل هاي گوناگون، از ابتدايي ترين صورت تا صورت متعالي و جامع، در جوامع گوناگون تبلور يافته است. بنابراين ارائه تعريفي از دين كه تمام اديان را در بر گيرد، مشكل است. زيرا اولا معلوم نيست بين تمام اديان يك جامع ذاتي موجود باشد، دوما بر فرض وجود جامع ذاتي، در رسيدن به آن، دو مشكل جدي فرا روي ماست: 1) تحريف شدن برخي اديان و فاصله ي زماني بين ما و آن ها، مانع دستيابي به همه آن هاست. 2) پيش از تعريف جامع و مانع، ما ملاكي نداريم تا با آن ملاك، دين را از غير دين تشخيص دهيـم و اديان را جمع و جامع ذاتي بين آن ها را مشخص كنيم. سوما چون دين، پديده اي است كه ما در برابر آن موضع گرفته، بي تفاوت نيستيم، با حالت موافقانه يا مخالفانه با آن برخورد مي كنيم(ملكيان، 1375). هزاران سال است كه محققان درباره دين مي نويسند و از آن سخن مي گويند. ممكن است اين موضوع بيش از هر موضوع ديگري در تاريخ بشر كتاب نوشته باشند، با وجود چنين توجه ويژه اي به دين كيست كه جرات كند بپرسد آنچه از آن سخن مي گوييد به راستي چيست؟ اين سوال هر چند گستاخانه باشد ولي سوال بسيار خوبي است. اگر چه داده ها و مشاهدات در حوزه علوم اجتماعي نشان مي دهند كه دين پديده اي عام و جهان گير است. هر تلاشي براي تعريف دين بي درنگ با مشكل مواجه مي شود. اگر فقط با ميراث يهودي و مسيحي و سنت اسلامي سر و كار داشته باشيم، كاملا مطمئنيم كه به اجماعي در اين باره دست مي يابيم، ليكن به محض آنكه از اين ها درگذريم و به اديان آسياي شرقي و افريقا و بسياري نواحي ديگر برسيم كه در امريكاي شمالي و اروپا چندان شناخته شده نيست با دشواري هاي بسياري مواجه مي شويم(اسپيلكا، هود،هونسبرگر، گرساج، ترجمه دهقاني، 1390). از نظر لغوي مذهب، به معناي روش و طريقه است (لغت نامه دهخدا). همچنين آن را به معناي راه و محل رفتن نيز آورده اند و اين به هنگامي است كه درك ضرورت رفتن و حركت در آن مطرح بوده و جهت حركت در آن مطرح بوده و جهت حركت در آن مشخص باشد(قائمي،1387). بر همين اساس به روش و برنامه اي كه فرد در زندگي خود پيشه كرده و جهان و آينده را بر آن اساس تفسير مي كند مذهب گفته مي شود(احمدي،1383). تاثرات و احساسات و رويداد هايي كه براي هر انساني در عالم تنهايي دور از همه بستگي ها براي او روي مي دهد، به طوري كه انسان از اين مجموعه در مي يابد كه بين او و آن چيزي كه آن را امر خدايي مي نامد رابطه اي برقرار است(جيمز، ترجمه قائني، 1387). مذهب يك سلسله منظم اعتقادات، اعمال و رفتارها (عبادات) و ارزش هاي اخلاقي است كه غالبا شامل قوانين اخلاقي و فلسفي مي شود. به عبارت ديگر، نظامي از گرايش ها، اعمال و مراسم تشريفات و عقايدي كه جامعه در ارتباط با خدا يا دنياي فوق طبيعت پيش مي گيرد و انجام مي دهد(انوري، 1383). دين مجموعه اي از معارف مربوط به حقيقت انسان و جهان و مقدرات متناسب با آن است كه در مسير زندگي مورد عمل قرار مي گيرد. در اين مجموعه بايدهاي فقهي و اخلاقي قرار دارند كه انسان متدين، تسليم در برابر آنهاست. تسليمي كه زاييده اعتقاد پاك و شناخت حقيقت انسان و جهان است. الزام ها و بايدهاي ياد شده را در ميان خود و افعال اختيارش واسطه قرار مي دهد تا به اين وسيله به كمال شايسته خود راه يابد (طباطبايي،1377). ميان در قالب ايمان مذهبي، دين پيوندي دوستانه ميان انسان و جهان است كه در واقع نوعي هماهنگي انسان و آرمان هاي كلي جهان است(مطهري،1366). لغت دين به معناي انقياد، خضوع، پيروي، اطاعت، تسليم و فرادانسته است و معناي اصطلاحي آن مجموعه عقايد، اخلاق، قوانين و مقرراتي مي باشد كه جهت اداره امور جامعه انساني و پرورش انسان ها مي باشد(جوادي آملي،1366). دين در اصطلاح به معناي اعتقاد به آفريننده اي براي جهان و انسان و دستور هاي عملي متناسب با اين عقايد است. از اين رو كساني كه مطلقا معتقد به آفريننده اي نيستند و پيدايش پديده هاي جهان را تصادفي و يا صرفا معلول فعل و انفعالات مادي و طبيعي مي دانند، بي دين ناميده مي شوند(جعفري،1375). تعريف معنويت معنويت يك مفهوم مهم است كه تعريف آن مشكل است. ميلر و توسن(1999) معنويت را نوعي ويژگي تعريف مي كنند كه ضرورتا مذهب را در بطن خود ندارد و از سه حوزه تشكيل مي شود: عمل (دعا، مراقبه و غيره ) عقايد (اخلاقي ارزشي، خدايي عروج) و تجربه فردي(وست،2004، ترجمه شهيدي و شير افكن،1383). كلمه معنويت از لغت لاتين spritulityبه معناي جان زندگي مي آيد. روح ممكن است به نيروي سر زندگي حيات تعريف شود كه با مظاهري از جان ، قدرت، شجاعت ارايه مي شود. همچنين معنويت به عنوان گنجايش و تمايل تعريف مي شود كه فطري بوده و در همه انسان ها بي همتا است . اين تمايل معنوي فرد را به سمت دانش، عشق، معني، صلح، اميد، عروج يا تعالي، اتكال، رحمانيت، نيكي و كمال هدايت مي كند. معنويت از ديد گاه هاي گوناگوني بررسي مي شود. ديدگاه هاي عمده معنويت شامل رواني، مذهبي و فرافردي مي باشد. كوئينگ و همكارانش معتقدند معنويت عبارت است از جستجو و مطالبه شخصي جهت درك و فهم پاسخ سوالاتي درباره ي زندگي، معنا و ارتباط با نيروي متعالي، كه ممكن است منجر به رشد آيين هاي مذهبي و رشد جامعه بشود يا نشود(موريرا. كوئينگ2006). در بسياري از تحقيقات رايج در ادبيات پژوهش معنويت را با استفاده از يك يا دو عنصر از عناصر شناخت و درك هدف، حس پيوند با خود، ديگران و طبيعت يا خداوند و در نهايت اعتقاد به جوهري عظيم تر و والاتر، توصيف مي كنند(هاسد، 2000). فعاليت ها يا مناسكي كه به زندگي افراد معنا و ارزش مي بخشد. زير بناي بسياري از اين تحقيقات، اين فرضيه است كه فعاليت هاي فطري و دروني بشر تلاشي براي درك معناي خويش ، دنياي اطرافش و برقرار كردن ارتباط با آن است (اوريلي، 2004). مولفه هاي معنويت مولفه هاي تعالي معنوي، عبارتند از حسن پيوند: عقيده به اين كه فرد بخشي از جامعه بزرگ بشري است و تداوم و هماهنگي زندگي نقش حياتي دارد. جهان شمولي: اعتقاد به ماهيت توام با وحدت زندگي. تحقق دعا: احساس لذت و خشنودي در نتيجه رويارويي شخصي با يك حقيقت متعالي است و جنبه هاي ديگري هستند كه نياز به كاوش بيشتري دارند. تحمل تناقضات: توانايي زندگي كردن با ناپايداري ها و تناقضات در زندگي شخصي و تفكر درباره ي امور با معيار (هم اين و هم آن به جاي يا اين يا آن ). عدم قضاوت: توانايي پذيرش ديگران همان گونه كه هستند و حساسيت نسبت به نيازها و درد هاي ديگران. وجود سپاسگذاري، كه حس دروني شگفتي و سپاس به خاطر همه خصلت هاي مشترك و منحصر به فرد در زندگي خود است(پيدمنت، 1999). پژوهش الكينز و همكاران (1988) بر اساس 4 پيش فرض بنا شده است: 1) چيزي تحت عنوان بعد معنوي وجود دارد. 2) معنويت يك پديده ي انساني است و به صورت قابليت و ظرفيت در همه ي مردم وجود دارد. 3) معنويت مترادف با مذهبي بودن نيست.4) معنويت قابل تعريف تشريح و اندازه گيري است. آنها در تلاش براي شناخت گسترده تر معنويت، ادبيات مربوط به معنويت را مطالعه كرده و از بررسي اجزاي تشكيل دهنده ي معنويت دريافتند كه معنويت شامل نه خصوصيت اساسي است. در واقع آنها پديده ي معنويت را داراي يك ساختار چند بعدي مي دانند كه شامل نه بخش عمده مي شود: 1) بعد روحاني يا فرامادي كه به عنوان خداي مشخص فرد، خود فراتر يا بعد فرامادي تجربه مي شود. 2) معنا و هدف در زندگي : به اين معنا كه خلاء وجودي را مي توان با زندگي معنادار پر كرد. 3)داشتن رسالت در زندگي: فرد معنوي نوعي احساس وظيفه و تعهد دارد. 4)تقدس زندگي : فرد معنوي مي تواند تجربه هايي نظير حيرت و اعجاب تحسين و شگفتي و را حتي در موقعيت هاي غير مذهبي نيز داشته باشد. و ديگر اينكه سراسر زندگي مقدس است. 5) اهميت ندادن به ارزش هاي مادي: رضايت نهايي را نه در ماديات بلكه در مسائل معنوي و روحي مي توان يافت. 6) نوع دوستي كه به معناي تحت تاثير درد و رنج ديگران قرار گرفتن. 7 )ايده آليسم يا آرمان گرايي: فرد جهاني بهتر را در ذهن به تصوير مي كشد و تمايل دارد كه اين آرمان را برآورده سازد. 8) آگاهي از تراژديك درد مصيبت و مرگ قسمتي از زندگي هستند و به آن رنگ و روح مي بخشند. 9) ثمرات معنويت ك معنوي بودن واقعي موجب تغيير همه ي جنبه هاي بودن و نحوه ي زيستن مي شود(وست،2004، ترجمه شهيدي و همكاران، 1383). نظريه هاي رشد مذهبي تجربه هاي مربوط به رشد ايمان بسيار زود در زندگي ما آغاز مي شوند، و تصور بر اين بوده است كه در رويش مذهبي مراحل مشخصي وجود دارند. كه در اينجا به بررسي نظريه آلپورت كه اين كار را به شكلي كلي انجام داد و به بررسي چند موضع نظري مهم و نظام مند تر، در اين مورد مي پردازيم. رويكرد رشد مذهبي آلپورت: آلپورت معتقد بود كه خود پرستي كودكان در سال هاي قبل از بلوغ ناگزير به سرخوردگي و ناكامي مي انجامد . اين فرايند با چيزهايي از قبيل مرگ حيوان دست آموز يا محروميت از مواهب مادي آغاز مي شود و در نهايت به تجديد نظر در انديشه هاي مربوط به عنايت الهي ختم مي گردد . به مرور زمان كودكان بزرگ تر جنبه هاي انتزاعي تر دين داري را كم كم درك مي كنند و ديگر نياز ندارند كه هر چيزي را در قالب هاي ملموس تر بگنجانند. كم كم با "درون گروه" يعني گروه ديني خودشان نيز هماهنگ مي شوند. تحليل آلپورت در قياس با نظريه هاي رشد كه مراحل مشخصي را در نظر مي گيرند كمي دور از نظام مندي است به علاوه در سنجش آراي وي پژوهش كمي صورت گرفته است. مراحل رشد مذهبي پياژه: ژان پياژه كه چهره اي مهم در روان شناسي رشدي است معتقد بود كه شيوه تفكر كودكان درباره جهان خود هرچه بزرگ تر شوند، به نحوي نظام مند تغيير مي كند. اگرچه پيشنهاد هاي پياژه خالي از ايراد نبوده است. يكي از مهم ترين نتايج مراحل رشد شناختي او پذيرش اين نكته است كه كودكان، بزرگسالان كوچك نيستند و نمي توانند مثل بزرگسالان فكر كنند. اين امر نتايج مهمي براي رشد مذهبي دارد. مثلا نشان مي دهد كه كودكان به لحاظ شناختي قادر به درك مفاهيم انتزاعي و پيچيده نيستند(اسپيلكا و همكاران،1390). مراحل رشد اخلاقي كولبرگ: كولبرگ كوشيد تا مراحل شناختي را كه اساس رشد تفكر اخلاقي است، مشخص كند. در يك سلسله بررسي ها وي از مردم مي پرسيد كه در باب محظورات اخلاقي مختلف چه مي انديشند. شايد انتظار رود كه مفهوم سازي كولبرگ در مورد رشد اخلاقي، پيوند نزديكي با رويش مذهبي داشته باشد، يا رشد مذهبي مستقيما بر پيدايش اخلاق تاثير گذارد(و احتمالا آن را تعيين كند). كولبرگ صريحا بر آن بود كه رشد اخلاقي و مذهبي كاملا از هم جدا هستند(اسپيلكا و همكاران، 1390). مراحل رشد ايمان از نظر فاولر: جيمز فاولر بر آن است كه ايمان مذهبي فردي در فرايندي مرحله اي، شبيه آنچه پياژه براي رشد شناختي و كولبرگ براي رويش اخلاقي توصيف كرده اند، روي مي دهد. ايمان تجربه انساني پويا و عامي دانسته شده است كه شامل دين مي شود، اما نه محدود به آن و نه با آن يكسان است. يعني هر چند استفاده فاولر از اصطلاح ايمان با دين نهادينه هم پوشي دارد، اين دو تا تا حدي هم مستقل هستند. مراحل ايمان از نظر فاولر شامل ايمان آغازين، اسطوره اي، تركيبي قراردادي، تفردي متفكرانه، عاطفي، كليت بخش مي باشد. تحليل وي به لحاظ آرا و انديشه ها غني است و چارچوبي براي كار تجربي فراهم مي آورد و مي تواند به فهم ما از اينكه مذهبي بودن چيست كمك كند. رويكردي يگانه به رشد مذهبي : هلموت رايش كوشيده است كه شله قلم كار رويكردهاي نظري و تجربي گوناگون را درباره بررسي رشد مذهبي خلاصه كند. افزون بر اين كوشيده است تا بين ميزان سختي و نرمي نظريه هاي مرحله اي فرق بگذارد. كار رايش، كمكي قابل ملاحظه است به تعيين عناصر مشترك در نظريه ها و تحقيقات تجربي مختلف، ارزيابي انتقادي و تلفيق نظريه ها و توجه به لزوم شفاف سازي و نوعي استاندارد سازي در واژگان و رويكردها مي باشد(اسپيلكا و همكاران، ترجمه دهقاني،1390). مفهوم نگرش و ويژگي هاي آن اصطلاح نگرش از نظر روان شناسان معاني مختلفي دارد، ولي تعريف سه عنصري نگرش تعريفي است كه بيشتر روان شناسان اجتماعي، روي آن اتفاق نظر دارند. عنصر شناختي شامل اعتقادات و باورهاي شخص درباره يك شئ يا انديشه است. عنصر احساسي يا عاطفي آن است كه معمولا نوعي احساس عاطفي با باورهاي ما پيوند دارد و تمايل به عمل، به آمادگي براي پاسخگويي به شيوه اي خاص اطلاق مي شود(كريمي، 1382). اين اصطلاح از دهه1950 به بعد متداول گرديد و به ويژه در روان شناسي اجتماعي بسيار به كار مي رود. نگرش را آمادگي براي بعضي از انواع واكنش ها نيز تعريف كرده اند و هدف از مطالعه آن تاثير گذاري بر رفتار است. زيرا انواع نگرش ها به عنوان شاخص ها يا عوامل پيش گويي رفتار شناخته مي شود. نگرش ها از مفاهيم اساسي روان شناسي اجتماعي محسوب مي شود، چرا كه ديگران بر نگرش هاي ما تاثير مي گذارند و خود آنها در اغلب مواقع از رفتار و نگرش ما تاثير مي پذيرند. نگرش ها معمولا بين عقيده از يك سو و عمل از سويي ديگر جاي مي گيرند و داراي دو بعد اساسي يكي آمادگي دروني بالفعل براي انجام كار و ديگري گرايش يا جهت گيري مثبت يا منفي در برابر يك امر اجتماعي اعم از اشخاص، گروه ها، يا اشيا است. اين دو بعد نگرش يا طرز تلقي در انديشه اكثر انسان ها كم و بيش متجلي است(ستوده، 1376). نگرش داراي 3 ويژگي است : نخست اينكه هر نگرشي شامل يك شئ، شخص، رويداد، يا موقعيت است. دوم آنكه نگرش ها معمولا ارزش يابانه است و سوم آنكه نگرش ها معمولا داراي ثبات و دوام قابل توجهي اند. در تفاوت نگرش با واقعيت مي توان گفت بارزترين صفت مميزه نگرش، عنصر ارزشيابانه و عاطفي آن است و در مرتبه بعدي تفاوت آنها از نظر ثبات مطرح است كه نگرش در صورت ايجاد و استقرار در مقابل تغيير بسيار مقاوم تر از واقعيت است. در مورد تفاوت نگرش و ارزش بايد اشاره كرد كه ارزش ها هدف هاي گسترده تر و انتزاعي تر ند. غالبا فاقد شئ يا موضوع مشخص يا نقطه ارجاع اند. نگرش ها همچنين از علايق متمايزند گرچه نگرش و علاقه هر دو به دوست داشتن و دوست نداشتن مربوط مي شوند و هردو شامل احساس هاي شخصي درباره ي چيزي هستند ولي نگرش نوعا احساس نسبت به يك شئ، يك نهاد اجتماعي يا يك گروه تصور مي شود در حالي كه علايق احساس فرد نسبت به يك فعاليت است( كريمي، 1382). كار كرد هاي نگرش : افراد نگرش هايي را به دلايل مختلف دارا هستند. براي مثال تمايل و نزديكي نويسنده نسبت به تيم حاكي تونرنتو ميپل ليف مي تواند ناشي از بستگان و دستاني باشد كه از اين تيم حمايت مي كنند. و يا برعكس خصلت افراد نسبت به سقط مي تواند بر اساس ارزشي باشد كه مردم براي آزادي شخص در انتخاب و يا حرمت زندگي قايل هستند. محققان اين امر ، توجه قابل ملاحظه اي را به درك نيازمندي ها و اعمال و اهدافي كه توسط نگرش ها به نتيجه مي رسند اختصاص داده اند. رايج ترين مدل هاي رفتار هاي نگرشي تغريبا 50 سال پيش توسعه يافته است. نگرش ها در خدمت سه عمل يا هدف اصلي هستند: 1- سنجش موضوع 2-سازگاري اجتماعي و 3-برون گرايي. برآورد موضوع اشاره به قابليت نگرش ها در گردآوري خصوصيات مثبت و منفي موضوعات در دنياي اجتماعي ما دارد(گرگوري، 2010). براي مثال نگرش ها مي توانند به مردم كمك كند تا به چيز هايي برسند كه براي آن ها مفيد است و از چيز هايي اجتناب كنند كه براي آن ها ضرر دارد. سازگاري اجتماعي با نگرش هايي به نتيجه مي رسد كه به ما در شناسايي افرادي كه مايل به آن ها هستيم، كمك مي كند و اينكه از افراذي كه بدمان مي آيد قطع رابطه نماييم. براي مثال افراد مي توانند نوشيدني غير الكلي معيني را بخرند زيرا اين نوشيدني توسط خواننده دلخواه آن ها امضا گرديده است. برون گرايي توسط نگرش هايي به نتيجه مي رسد كه از شخص در برابر تضاد هاي داخلي دفاع مي نمايد. براي مثال گلف بازان بد، مي توانند تنفر شديدي نسبت به آن بازي به وجود آورند، زيرا عملكرد ضعيف آن ها ، اعتبار و شهرت آن را تهديد مي نمايد(گرگوري، 2010). نظريه هاي نگرش : نظريه يادگيري : فرض اين ديدگاه اين است كه نگرش ها به همان صورتي كه ساير عادات به وجود مي آيند، كسب مي شوند. مردم اطلاعات و حقايق مربوط به موضوعات نگرشي مختلف را مي آموزند و هم چنين احساسات و ارزش هاي مربوط به آن حقايق را نيز ياد مي گيرند. اين بدين معني است كه فرايند هاي اساسي يادگيري نظير تداعي و تقويت و تنبيه و تقليد در شكل دهي نگرش ها به كار رود. مثلا افراد از ديگران خصوصا افرادكه قوي و مهم هستند تقليد مي كنند . تقليد يكي از منابع اصلي نگرش هاي اصلي، سياسي و اجتماعي در دوران اوليه زندگي خانواده است. كودكان نگرش هاي والدين شان را تقليد مي كنند. نظريه يادگيري در شكل گيري و تغيير نگرش به دو روش اصلي يعني يادگيري پيام و انتقال عاطفه تاكيد مي كنند. يادگيري پيام به اين معنا كه اگر يك شخص يك پيام را بياموزد مي بايستي به تبع آن تغيير كند و منظور از انتقال عاطفه اين است كه وقتي يك عاطفه مثبت از موضوعي به موضوع ديگري كه با آن مرتبط است انتقال يابد متقاعد كننده مي گردد( اسماعيلي و شايسته، 1391). نظريه تعادل معمولا به صورت يك شخص، شخص ديگر و يك موضوع نگرش بيان مي شود. در اين نظريه سه نوع ارزشيابي مرتبط وجود دارد: ارزشيابي يك شخص از ديگري، ارزشيابي يك شخص از موضوع نگرش و ارزشيابي اشخاص ديگر از موضوع نگرش. يك حالت متعادل زماني به وجود مي آيد كه شما با يك فرد هم فكر خود موافق باشيد و با يك فرد غير هم فكر مخالف باشيد. عدم تعادل وقتي به وجود مي آيد كه شما با يك فرد هم فكر مخالف باشيد و با يك غير هم فكر موافق باشيد. يك حالت متعادل زماني به وجود مي آيد كه شما با يك فرد هم فكر خود موافق باشيد و با يك فرد غير هم فكر مخالف باشيد. عدم تعادل وقتي به وجود مي آيد كه شما با يك فرد هم فكر مخالف باشيد و با يك غير هم فكر موافق باشيد. دومين فرضيه از الگوي تعادل اين است كه شكل هاي نامتعادل، تمايل به تغيير در جهت حالت متعادل دارند. نظام هاي نا متعادل فشار هايي را جهت تغيير نگرش ايجاد مي كنند و اين فشار ها تا زماني كه آنها را متعادل نكنند، ادامه مي يابند(اسماعيلي، ابراهيمي و شايسته، 1391). نظريه هاي سازگاري و توافق سازگاري شناختي بيانگر اين است كه مردم براي انسجام و معنا دادن شناخت هاي خود تلاش مي كنند. در اين رويكرد بحث بر اين است كه مردم وقتي داراي چندين عقيده يا ارزش باشند سعي مي كنند آن ها را با هم سازگار كنند، اگر شناخت هاي آنها كه قبلا با هم سازگار بودند با يك شناخت جديد مواجه شوند موجب نا هم سازي يا ناسازگاري شناختي خواهند شد . در چنين وضعي افراد سعي مي كنند تا حداقل ناسازگاري شناختي پيش بيايد. سعي كردن در حفظ يا تجديد سازگاري شناختي از انگيزه هاي اصلي و اوليه اين رويكرد است. ديدگاه توافق كه با موقعيت هاي ساده تري از ديدگاه تعادل سرو كار دارد، تغريبا به طور كامل توجه خود را به اثري كه يك فرد با موضعي مثبت يا منفي نسبت به يك شئ يا يك شخص دارد، متمركز كرده است. و اين شايد ساده ترين موقعيت تغيير نگرش باشد. بدين صورت كه وقتي شخص الف چيزي خوب يا بد درباره شخص (يا موضوع يا شئ) ب مي گويد اين سخن چه اثري بر روي نگرش شخص ديگر نسبت به الف و ب مي گذارد(كريمي، 1382). نظريه هاي قضاوت اجتماعي و كاركردي: فرض بنيادي اين است كه قضاوت شامل تميز و مقوله بندي محرك ها است، اعم از اينكه محرك ها خنثي يا داراي ماهيت نگرشي باشند. تميز و مقوله بندي شامل مقايسه ميان شقوق است. يكي از اين شقوق ممكن است و غالبا نيز چنين است كه يك چارچوب ارجاع دروني يا معيار قضاوت باشد. شكل گيري و كاربرد چنين معيار هايي بستگي به دامنه تجربه هايي دارد كه شخص درباره جهان محركها، اثرات معيار، درجه درگيري شخص با موضوع ، مقوله هاي خود شخص (گستره پذيرش و طرد و عدم التزام)، و اثر ات جذب و تضاد داشته است. اين الگو بر تفاوت هاي فردي در ماهيت انسان تاكيد مي ورزد، در حالي كه تاكيد الگو هاي ديگر بر عوامل مشترك در تغيير نگرش است. قضيه بنيادي يك الگوي كاركردي تغيير نگرش، ساده است. مردم نگرش هايي را حفظ مي كنند كه با نياز هاي آنان جور در مي آيد. اعتقاد الگوي كاركردي اين است كه يك محرك مثل يك آگهي تجاري تلوزيوني تنها مي تواند در زمينه نيازها و شخصيت طرف محرك قابل درك باشد. افراد مختلف ممكن است نيازهاي كاملا متفاوت داشته باشند و در نتيجه يك پيام ترغيب كننده يكسان ممكن است براي همه به يك اندازه متقاعد كننده نباشد(كريمي، 1382). نظريه ادراك خود: بر اساس اين نظريه ما نگرش هايمان را به همان شيوه اي مي شناسيم كه افراد را به وسيله مشاهده ي رفتار هايشان و شرايطي كه در آن قرار گرفته اند ميشناسيم بر اين اساس ، اغلب ما به طور واقعي نگرش ها و استنباط هاي ساده خود از رفتار هايمان در موقعيت هايي كه اتفاق مي افتند را نمي توانيم به راحتي بشناسيم ادراك خود باعث اين پيش بيني كلي ميشود كه نگرش ها مطابق رفتار مي آيند و اشخاص نگرش هايشان را از مشاهده ي رفتارشان استنباط مي كنند (مقدم، 1998، به نقل از اسماعيلي و همكاران، 1391). ازدواج وانواع آن ازدواج مقدس ترين و پيچيده ترين رابطه ميان دو انسان از دو جنس مخالف است كه ابعاد وسيع و عميق و هدف ها ي متعددي دارد. ازدواج پيمان و پيوند مقدسي است ميان دو جنس مخالف بر پايه روابط پاياي جنسي، عاطفي، معنوي و بر اساس انعقاد قرارداد شرعي و عرفي، اجتماعي و قانوني كه تعهدي را براي زوجين به وجود مي آورد (به پژوه، 1388). آنچه بيش از هر امري لازمه ازدواج موفق است. تعادل عاطفي، سلامت رواني، كفايت هاي عقلاني و قابليت هاي اجتماعي است و نه صرف تمكن اقتصادي(افروز،1380). ازدواج از نوعي تقدس برخوردار است كه در مقايسه با ساير روابط انساني، تماميتي بي نظير دارد بدين معنا كه ابعاد زيستي ، اقتصادي، عاطفي، رواني و اجتماعي زندگي را پوشش مي دهد.نكته بعدي استحكام اين قرارداد است كه در قرآن از ازدواج به عنوان پيماني محكم ياد شده است و جملاتي كه در عقد ازدواج و هم زمان با آن از سوي يك طرف گفته مي شود و طرف مقابل نيز آن را مي پذيرد ، نشان از استواري اين پيوند دارد (سالاري فر، 1389). در اسلام به اصل كفويت اشاره مي شود و با مطالعه فرهنگ جوامع گوناگون ملاحظه مي شود كه در امر انتخاب همسر، تناسب، سنخيت، همشان بودن و همسان گزيني يك قاعده جهاني است . افراد تمايل دارند همسري انتخاب كنند كه از ابعاد گوناگون سني ،تحصيلي ، خانوادگي ،اقتصادي، هوشي، اعتقادي، فرهنگي و نظايرآن با آنها همسان و متناسب باشد(به پژوه، 1388). ازدواج ها به دو گروه پايدار و ناپايدار تقسيم مي شود. ازدواج پايدار شامل زوج هاي سنتي ، زوج هاي دو جنسيتي و زوج هاي اجتنابي مي شود و ازدواج هاي ناپايدار شامل زوج هاي معترض و زوج هاي فاقد قيد (جدا از هم ) مي گردد. زوج هاي سنتي و زوج هاي دوجنسيتي : نقش هاي جنسي سنتي را ايفا مي كنند و اهداف خانواده را به اهداف فردي ترجيح مي دهند، برنامه ريزي روزانه منظمي دارند ، سطح متوسطي از هيجانات مثبت و منفي را نشان مي دهند، تمايل به اجتناب از هر گونه تعارض به جز مسائل عمده و اساسي دارند و وقتي درگير تعارضات مي شوند به آن پرداخته و سعي مي كنند حلش كنند.در آخرين مرحله بروزمشكل به طور قابل توجهي قانع سازي صورت مي گيرد. نقش هاي جنسيتي برابرنگري را پذيرفته و ايفا مي كنند، اهداف فردي را به خانوادگي ترجيح مي دهند ، برنامه روزانه آشفته و مكان هاي زندگي جداگانه اي در خانه دارن، دو همسر با هم مخالفند (ناسازگارند) و سطح بالايي از هيجانات مثبت و منفي را نشان مي دهند. زوج هاي اجتنابي: آنها نقش هاي جنسي سنتي را ايفا ميكنند، مكان هاي جداگانه اي براي زندگي دارند، كمتر مهارت هاي حل مشكل دارند، از هرگونه تعارض اجتناب مي كنند و در هنگام تعارض مسائل خود را بيان مي كنند ، اما هيچ گونه كوششي براي قانع سازي يا مصالحه (سازش) انجام نمي دهند.(كار،1975،ترجمه تبريزي، 1384). زوج هاي متعارض از گروه ازدواج ناپايدار: آنها درگير تعارضات شده و بدون هيچ كوشش ساختار يافته اي براي حل وارد مذاكره مي شوند، تعاملات آنها را سرزنش هاي ادامه دار ،ذهن خواني و شخصيت تدافعي شكل مي دهد، آنها سطح بالايي از هيجانات منفي و سطح پاييني از هيجانات مثبت را نشان مي دهند و الگوها ي تعاملي (تهاجمي-اجتنابي) هستند. زوج هاي فاقد قيد يا جدا از هم از گروه ازدواج ناپايدار: آنها از تعارضات اجتناب كرده و مهارت هاي حل مساله كمي دارند، دوره هاي كوتاه سرزنش گري، ذهن خواني، و شخصيت تدافعي در تعاملاتشان وجود دارند، سطح پاييني از هيجانات منفي را داشته و تقريبا هيچ هيجان مثبتي را نشان نمي دهند-الگوي تعاملي آنها اجتناب است. كار(1975،ترجمه تبريزي، 1384). خانواده: تعريف، عملكرد و نقش آن در تعارضات خانواده چيزي بيش از مجموعه افرادي است كه در يك فضاي مادي و رواني به سر مي برند . خانواده يك نظام اجتماعي و طبيعي است كه ويژگي هاي خاص خود رادارد . اين نظام اجتماعي مجموعه اي از قواعد و اصول را ابداع و براي اعضاي خود نقش هاي متنوعي تعيين مي كند. علاوه بر اين خانواده از يك ساخت نظام دار قدرتمند برخوردار است، صورت هاي پيچيده اي از پيام رساني هاي آشكار و نهان را به وجود مي آورد، و روش هاي مذاكره و مسئله گشايي مفصلي در اختيار دارد كه به آن اجازه مي دهد تا تكاليف مختلفي را با موفقيت به انجام برساند. خانواده گروه اجتماعي با روابط طولاني و زمان دار است. در حالي كه گروه هاي اجتماعي، پيوستگي روابطشان در اجتماع تعريف شده است. از طرف ديگر در خانواده انواع روابط از قبيل دوستي، عشق، توليد مثل ، همياري ، حمايت، گفتگو وجود دارد. در حالي كه گروه هاي ديگر اجتماعي يكي از انواع روابط فوق در آن وجود دارد(آزادارمكي، 1389). زوجين وخانواده ها از ديگر گروه هاي انساني هستند كه از بسياري جهات، از قبيل شدت و نوع عملكرد متفاوت هستند . در موجودات انساني خانواده جايي است كه با بيشترين عشق يا تنفر را در آن تجربه مي كنيم يا از عميق تربن رضايت لذت مي بريم و از عميق ترين دردها رنج مي بريم. در خانواده ها عملكرد يك عضو بر كل خانواده اثر مي گذارد. خانواده يك سيستم با پويايي متعادل است استرس ها و كشمكش هاي زندگي خانواده، به طور اجتناب ناپذيري بر روي تك تك اعضاي آن اثر مي گذارد. وقتي كل يك سيستم با يك قسمت آن با بي تعادلي مواجه مي شود سيستم در جهت باز گرداندن آن به تعادل قبلي عمل مي كند(مك ليور 1999، به نقل از مرادي، 1380). تعارض: تعريف، انواع و آثار عبارت است از يك حالت هيجاني منفي كه به علت ناتواني در انتخاب حداقل يكي از دو هدف ناسازگار به وجود مي آيد. به سخن ديگر تعارض زماني پيش مي آيد كه انگيزه ها و خواست هاي دروني و بروني انسان در تضاد با يكديگر فعاليت كنند(شاملو،1377). تعارض در سطوح مختلفي چون درون فردي ، كه مورد نظر اين پژوهش است به رفتار هاي آگاهانه اي گفته مي شود كه به دليل بي توجهي به خواسته هاي ديگران و به منظور ممانعت از تحقق اهداف ساير افراد صورت مي گيرد(ملكي حاج آقا، 1384). اساسا سه نوع تعارض وجود دارد، يكي از آنها، تعارض ميان احساسات است و از آنجا كه وجود تفاوت ميان انسان ها امري اجتناب ناپذير است، در هر رابطه مهمي ممكن است احساسات خصمانه نيرومند و تعارض هايي كه به وجود بيايند كه معمولا با به كارگيري روش هايي براي آن، تعارض قابل حل است. اما نوع ديگر، تضاد بين ارزش ها ست كه براي اين نوع از تعارض به ندرت راه حلي وجود دارد، با اين وجود باز هم براي درك شرايط، استفاده از روش هاي حل تعارض، مي تواند به افرادي كه باور هاي متضادي دارند كمك كنند تا يكديگر را بفهمند و تحمل بيشتري براي درك شرايط يكديگر كسب كنند. سومين نوع تعارض، تعارض بين نيازهاست كه پس از حل شدن مسائل ارزشي و احساسي غالبا به صورت موضوعات اساسي، باقي مي مانند، كه بايد حل و فصل شوند . تعارض مي تواند خلاق يا مخرب باشد. و در صورتي كه ماهرانه با آن برخورد شود حتي مي تواند به صميميت بيانجامد (بولتون، ترجمه سهرابي، 1381). نحوه ي برخورد انسان ها با تعارضات را، تفاوت هاي فردي آنها تعيين مي كند . خصوصياتي مثل قدرت تصميم گيري، رشد فكري ، موقعيت سنجي، آستانه تحمل اولويت سنجي تعيين هدف زندگي و ... در چگونگي برخورد با تعارض و شيوه حل آن موثر است. تعارض زماني به وجود مي آيد كه فرد نتواند از دو راه سازش ناپذير، دست كم يكي را انتخاب كند. پس مي توان گفت تعارض زماني به وجود مي آيد كه رفتار جانشيني وجود دارد و استرس به عنوان يك تعارض حل نشده است كه به تبع تعارض اصلي پديد مي آيد. تعارض حالت هيجاني را آشفته مي كند، به فعاليت شناختي آسيب مي زند و ممكن است تعادل حياتي بدن را مختل نمايد. اختلال هيجاني تعارض به صورت دودلي ، اضطراب زود رنجي ، خشم، افسردگي و احساس گناه است. تعارض علاوه بر اينكه در تهييج پذيري تاثير دارد شناخت را نيز مختل مي كند تحت شرايط تعارض زا الگوي تفكر شخص اغلب آشفته مي شود(شاملو،1377). تعارضا ت زناشويي و رويكرد ها به هرنوع تنازع بر سر تصاحب پايگاه ها و منافع قدرت كه در جهت خلاف امتيازات زوج مقابل و افزايش امتيازات خود به وقوع مي پيوندد، تعارض زناشويي گفته مي شود(ثنايي، 1379). تعارض فرايندي است كه ضمن آن اعمال و رفتار يك فرد با اعمال و رفتار فرد ديگر تداخل مي كند هنگامي كه دو فرد به عنوان يك زوج با هم زندگي مي كنند به دليل ماهيت تعامل انساني، اوقاتي در زندگي پيش مي آيد كه نيازها برآورده نمي شوند و در نتيجه زوجين نسبت به يكديگر احساس خشم و نااميدي و يا نارضايتي مي كنند كه به اين حالت تعارض زناشويي گفته مي شود(برنشتاين، ترجمه سهرابي1382). رويكرد MRI: اساسي ترين ايده اين رويكرد اين است كه تلاش هاي غير موثر در حل مشكلات سرانجام منجر به حفظ و تداوم اين مشكلات مي شوند. بنابراين وظيفه اصلي سنجش در اين رويكرد، رديابي الگو هاي رفتاري تكرارشونده اي است كه شامل راه حل هاي صورت گرفته غير موثر مي باشد. درمان به خودي خود، بايد الگو هاي مرضي را از بين ببرد. براي اين كار به طور غير مستقيم از مراجعين تقاضا مي شود از تلاش براي حل مشكلاتشان دست بكشند. راه حل هاي غير موثر در چهار مقوله عمده جاي مي گيرندكه عبارتند از: 1) كوشش در جهت خود جوش ساختن عمدي خود با ديگران. 2)استفاده از راه حل هايي كه ظاهرا خطري ندارند، در حال كه خطر ريسك پذيري غير قابل اجتنابي دارند. 3)تلاش براي حل مشكلات از طريق بحث رودررو. 4)تاييد شك يك شاكي يا دفاع از عملكرد او است(كار،1957، ترجمه تبريزي 1384). رويكرد ساختاري: اساسي ترين ايده در اين رويكرد اين است كه ساختارهاي سازماني مشكل ساز خانواده، ظرفيت خانواده را به نحوي به مخاطره مي اندازد كه هنگام گذر از مراحل چرخه زندگي با استرس هاي درون خانوادگي يا برون خانوادگي غير قابل پيش بيني مواجه مي شود. مرزها مبهم يا خشك و بيش از حد درهم فرو رفته و يا بي قيد و بند است. بي قيد بندي و در هم فرو رفتگي هر دو راه كارهاي اجتناب از تعارض هستند. اين راه كارها زوجين را از رنج حاصل از حل تعارض و اصلاح قوانين معاف مي سازند. رويكرد شناختي رفتاري: فرضيه اساسي مبين اين نكته است كه رفتار و شناخت هاي مشكل ساز ياد گرفته مي شوند و از طريق الگو هاي تعاملي تكراري تداوم مي يابند. الگوهاي تعاملي ممكن است از نوع تقليد، شرطي سازي كلاسيك و يا تركيبي از اين ها باشد. تحقيقات شناختي رفتاري نشان داده اند كه روابط در خانواده ها و زوج هاي آشفته و غير آشفته با يكديگر متفاوتند(كار،1957، ترجمه تبريزي 1384). زوج هاي آشفته داراي الگو هاي رفتاري منفي بيشتري هستند كه با تقويت متقابل منفي ، تداوم مي يابد و از سوي ديگر طرحواره هاي شناختي منفي بر فرايند تفكر اعضاي خانواده حكمراني مي كند. اين طرح واره ها توجه انتخابي منفي، و انواع خاصي از اسناد ها، انتظارات، فرضيات و استاندارد هاي تهديد كننده روابط خانوادگي را در بر مي گيرد كه باعث تداوم الگو هاي رفتاري منفي مي گردد. رويكرد هيجان مدار: بر اساس اين ديدگاه تعارض در زندگي زناشويي زماني اتفاق مي افتد كه همسران قادر به ارضاي نيازهاي دلبستگي يكديگر براي ايمني، امنيت و رضايت نيستند. به عبارت ديگر روابط زناشويي آشفته، نشان دهنده ي شكست زوجين در برقراري رابطه ي همراه با الگوي دلبستگي ايمن است. اين گونه همسران در برآوردن نياز هاي دلبستگي يكديگر، به پاسخ هاي هيجاني مثل ترس، نگراني، نااميدي، صدمه ي عاطفي و آسيب پذيري دچار مي شوند. اين پاسخ هاي عاطفي اوليه به طور كامل بيان نشده و تبديل به پاسخ هاي هيجان ثانوي مانند خشم، خصومت، انتقام جويي يا احساس گناه مفرط مي شود(كار،1957، ترجمه تبريزي 1384). رويكرد تجربه نگر: ويتاكر معتقد است كه اختلال خانواده هم از جنبه ساختاري و هم از بعد فرايندي مورد توجه قرار مي گيرد. از لحاظ ساختاري امكان دارد كه مرزهاي خانوادگي درهم ريخته يا نفوذ ناپذير، باعث عملكرد ناسازگار خرده نظام ها، تباني هاي مخرب، انعطاف ناپذيري نقش ها و جدايي نسل ها از هم گردند.مشكلات مربوط به فرايند مي توانند موجب فروپاشي مذاكره و توافق اعضا براي حل تعارض شوند و شايد باعث گردند تا صميميت، دلبستگي يا اعتماد از بين برود (گلدنبرگ،1992،ترجمه برواتي و همكاران 1382). واكنش هاي هيجاني: هيجان ها بسيار پيچيده تر از آن هستند كه ابتدا به چشم مي خورند. در نگاه اول ، همگي هيجان ها را به عنوان احساس مي شناسيم ، ما شادي و ترس را مي شناسيم زيرا جنبه احساسي آن ها طبق تجربه ما خيلي بارز هستند. اما به همان صورتي كه بيني بخشي از صورت است ، احساس ها نيز فقط جزئي از هيجان ها هستند. هيجان ها چند بعدي هستند. آن ها به صورت پديده هاي ذهني ، زيستي، هدفمند و اجتماعي وجود دارند. هيجان ها تا اندازه اي احساس هاي ذهني هستند مثل زماني كه عصباني يا خوشحال هستيم. اما هيجان ها واكنش هاي زيستي نيز هستند، يعني پاسخ دهنده هاي بسيج كننده انرژي كه بدن را براي سازگار شدن با هر موقعيتي كه فرد با آن مواجه شده ، آماده مي كنند. هيجان ها هدفمند هم هستند، خيلي شبيه گرسنگي كه هدف دارد. براي مثال خشم ميل انگيزشي براي انجام دادن كاري مانند جنگيدن با دشمن يا اعتراض به بي عدالتي را در ما ايجاد مي كند. هيجان ها پديده هاي اجتماعي نيز هستند، علايم قابل تشخيص چهره اي، ژستي و كلامي مي فرستيم كه ديگران را از كيفيت و شدت هيجان پذيري ما با خبر مي كنند(ريو، ترجمه سيد محمدي، 1385). پل كلينجينا و آن كلينجينا(1981) تعريفي را ارايه كرده اند كه عناصر اصلي تعريف قبلي را شامل مي شود. بر طبق اين تعريف، هيجان حاصل تعامل بين عوامل ذهني ، محيطي و فرايند هاي عصبي و هورموني است. آن ها در تاييد اين تعريف، معتقدند كه هيجان ناشي از تجاربي عاطفي، مثل لذت يا ناراحتي است و باعث مي شوند تا فرد تبيين هاي شناختي خلق كند، براي مثال علت ها را به خود يا محيط نسبت دهد. همچنين باعث انواع سازگاري هاي دروني مثل بالارفتن ضربان قلب مي شود و رفتارهايي را فرا مي خواند كه اغلب، و نه هميشه، بياني (خنديدن يا گريستن) هدفمند(كمك كردن يا اجتناب كردن) و انطباقي (حذف چيزي كه تهديدي بالقوه براي بقا محسوب مي شود) هستند. بر اساس اين تعريف، هيجان ناشي از فرايندهاي زيست شناختي آموخته شده و شناختي است. ديگر عملكرد هاي مهم هيجان عبارت از رفتار پاداش دهنده و تنبيه كننده است. وقتي فرد هيجان بسيار مثبتي را تجربه مي كند به احتمال زياد به رفتارهايي مي پردازد كه موجب توليد مجدد آن هيجان شود. به همين صورت، وقتي فرد هيجاني بسيار منفي را تجربه مي كند، از رفتارهايي كه باعث بروز مجدد آن هيجان مي شود، اجتناب مي كند(فرانكن،1939،ترجمه شمس اسفند آباد،محمودي و امامي پور، 1384). شناخت و هيجان: وقتي رويداد يا عملي را تجربه مي كنيم، دست به تفسير موقعيت بر حسب هدف ها و بهزيستي خود نيز مي زنيم(در مسابقه پيروز شدم و احساس شادي مي كنم ) يا ( در امتحان موفق نشدم و افسرده ام ). اين قبيل تفسير ها، ارزيابي شناختي ناميده مي شود. تفسير موقعيت به ما كمك مي كند تا نوع هيجان احساس شده و شدت آن را مشخص كنيم.ارزيابي شناختي مي تواند نقش عمده اي نيز در تمايز هيجان ها داشته باشد. برخلاف برانگيختگي خود مختار، ارزيابي هاي ما چندان متنوع اند كه مي توانند مبناي تمايز ميان انواع گوناگون احساس هيجاني باشند، و علاوه بر آن سرعت فرايند ارزيابي احتمالا در حدي است كه مي تواند با سرعت بروز برخي از هيجان ها برابري كند. ارزيابي شناختي، غالبا به تنهايي مي تواند كيفيت تجربه هيجاني را نيز تعيين كند(اتكينسون و همكاران،2000،ترجمه براهني،1385). انواع واكنش هاي هيجاني: واكنش هاي هيجاني از دو ديدگاه زيستي و شناختي قابل بررسي است. ديدگاه زيستي معمولا روي چند هيجان اصلي تاكيد دارد كه حداقل دو يا سه و حداكثر ده تا هستند . نانسي استين بر 4 هيجان شادي ، غم، خشم و ترس تاكيد دارد، زيرا اين هيجان ها واكنش به فعاليت هاي اساسي، چون موفقيت، شكست، ممانعت و بلاتكليفي را منعكس مي كنند. ايزارد، ده هيجان را بر اساس نظريه هيجان هاي متمايز خود معرفي مي كند كه شامل خشم ، ترس، اندوه، شادي، نفرت، تعجب، شرم، گناه، علاقه و حقارت مي باشد. ديدگاه شناختي قاطعانه تاكيد دارد كه انسان ها خيلي بيشتر از دو يا ده هيجان كه ديدگاه زيستي معرفي مي كند، تجربه مي كنند . نظريه پردازان شناختي مي گويند البته درست است كه تعداد محدودي مدار عصبي، جلوه هاي صورت ، واكنش هاي بدني(مثل واكنش هاي جنگ و گريز) وجود دارد، اما چند هيجان مختلف مي توانند از يك واكنش زيستي ايجاد شوند. براي مثال يك پاسخ فيزيولوژيكي، مانند بالا رفتن سريع فشار خون، مي تواند مبناي زيستي خشم و حسادت يا رشك باشد. از طرفي چون در اين ديدگاه موقعيت ها را مي توان بسيار متفاوت تعبير كرد و از آن جايي كه هيجان ها از تركيب ارزيابي شناختي، زبان ، دانش شخصي، تاريخچه، جامعه پذيري و انتظارات فرهنگي به وجود مي آيد، انسان ها تعداد زيادي هيجان را تجربه مي كنند(ريو، ترجمه سيد محمدي،1385). فرايند هاي مولد تعارض فقدان گفتگو: در يك رابطه صميمي عدم تبادل عقايد و احساسات، موقعيتي ويژه براي همسران ايجاد مي كند كه آنها مجبور مي شوند به نوعي اين خلاهاي ارتباطي را پر كنند اگر فقدان گفتگو ادامه يابد اعتماد سركوب شده و هر دو فرد ممكن است مظنون و دفاعي شوند. فقدان رهبري موثر و تصميم گيري : فقدان در مورد اين كه چه كسي در مقام مسئوليت و رهبري است و اين كه كارها چگونه بايد پيش برود و انجام گيرد، مي تواند منبع تعارض باشد به عنوان مثال اگر همسري در يك رابطه انتظار تصميم گيري مشاركتي را داشته باشد و ديگري فردي قدرت طلب باشد، همسران مشغول كشمكش در مورد اين مسئله مي شوند و لذا تعارض شكل مي گيرد (ماركمن و استانلي و بومبرگ، 2001). تعارض هاي ارزشي: داشتن نظام ارزشي خشك و متعصب و تفاوت هاي موجود در نگرش ها ، اعتقادات و انتظارات ممكن است باعث تداخل در تصميم گيري مناسب شود. ارزش و اعتقادات متفاوت همسران را مستعد انتخاب اهداف يا روش هاي متفاوت براي نيل به اهداف مشابه مي كند و از آن جايي كه هر هدف نياز به سرمايه گذاري، وقت ، تلاش و گاهي فداكاري است همسران نمي توانند يك هدف را بدون تاكيد ديگري دنبال كنند. اين نوع اختلاف نظر ها در يك رابطه باعث تعارض مي گردد (ماركمن و همكاران، 2001). مراحل رشد تعارضات زناشويي مرحله اول: در مرحله اول كمترين ميزان تعارض وجود دارد و اين مرحله معمولا در زوجيني كه مدت كوتاهي از ازدواجشان مي گذرد مشاهده مي شود. تعارض بيش از 6 ماه ادامه نيافته و بي ميلي يا تنش مهمي را در رابطه ايجاد نكرده است. همسران در اين مرحله به خوبي به درمان پاسخ مي دهند. مرحله دوم : در اين مرحله تعارض بيش از 6 ماه به طول مي انجامد. سرزنش و مثلث سازي در اين مرحله وجود دارد. هر دو نارضايتي خود را ابراز مي كنند. در اين مرحله گرچه زوجين اوقاتي را با همديگر به تفريح مي روند ، ولي سردي رابطه نيز آشكارا وجود دارد و براي پاسخ به استرس، الگو هاي تعاملي همدم طلب- دوري گزين، والد-كودك، يادآور- طفره رو را نمايش مي دهند. درمان در اين مرحله تمركز بر خود، به جاي سرزنش همسر مي باشد( يانگ و لانگ 1998به نقل از ملك سعيدي، 1388). مرحله سوم:در اين مرحله زوجين، تعارضي همراه با خشونت را نشان مي دهند و خشم و كنترل يكديگر ، موضوعات اوليه تعارضات اين نوع زوجين هستند. سرزنش و تحقير ، قطبي سازي و دعوا بر سر قدرت آشكارا وجود دارد. ارتباطات بسته و اعتماد پايين است. درمان مفيد در اين مرحله تمركز بر كاهش قطبي سازي و فعال سازي مجدد عاطفي و باز سازي اعتماد است . مرحله چهارم: در اين مرحله بالاترين استرس در رابطه وجود دارد . دعوا بر سر قدرت است. در نتيجه روابط ضعيف، انتقاد شديد و سرزنش زياد بوده و خودافشايي و همكاري وجود ندارد. از آنجايي كه خشم در حد بالايي در اين مرحله وجود دارد، درمان به شكل جدي تري مي بايست جريان يابد(يانگ و لانگ 1998به نقل از ملك سعيدي، 1388). واكنش هاي زوجين در تعارضات زناشويي شيوه هاي متفاوت واكنش هاي افراد در برابر اختلافات زناشويي را بررسي نموده و چهار واكنش متداول را مشخص نموده است كه عبارتند از: به صدا درآمدن: اين واكنش وقتي اتفاق مي افتد كه فرد شروع به بيان مشكلات زناشويي نمايد، تلاش به مصالحه كند ، كمك بطلبد ، تلاش براي تغيير موقعيت خود وطرف مقابل كند و به طور كلي براي اصلاح رابطه اقدامي انجام دهد اين واكنش تلاشي براي نجات رابطه دچار مشكل است و زماني به كار مي رود كه فرد قبلا از رابطه رضايت داشته باشد و همچنين احتمال مي رود زنان از اين واكنش بيشتر استفاده نمايد. وفا داري : پاسخ محافظه كارانه اي است كه تلاش براي حفظ وضعيت نشان مي دهد. فرد ناخشنود اما وفادار، در انتظار بهبودي رابطه با فرض اينكه مسائل با گذشت زمان حل خواهند شد، با مشكلات روبرو مي شوند. اين واكنش زماني بروز مي كند كه فرد مشكلات رابطه را جزئي مي بيند و چاره اي ديگر در زندگي نمي يابد.در اين حالت فرد سرمايه گذاري زيادي در رابطه كرده و نارضايتي او شديد نيست. غفلت : اين واكنش با گزراندن زمان كمتر با يكديگر، بي اعتنايي و امتناع از بحث در مورد مشكلات و بد رفتاري با طرف مقابل مشخص مي شود. غفلت وقتي بيشترين احتمال بروز را خواهد داشت كه شخص قبل از وجود مشكلات عيني از رابطه رضايت نداشته باشد( راسبالت ،1978، به نقل از عامري). خروج: اين واكنش ممكن است به شكل ترك خانه ، بدرفتاري ، يا پايان دادن به رابطه باشد. وقتي افراد معتقد باشند كه چيز كم ارزشي را از دست مي دهند، احتمال بيشتري وجود دارد كه رابطه را ترك كنند. اين مسئله وقتي پيش مي آيد كه رابطه رضايت بخش نبوده و سرمايه گذاري كمي در رابطه انجام شده باشد و همچنين انتخاب هايي در زندگي وجود داشته باشد(راسبالت،1978، به نقل از عامري،1382). منابع اختلافات و تعارضات زناشويي دخالت يا اعمال نفوذ خانواده اصلي:يكي از مهم ترين عواملي كه اثر قاطعي بر بروز مشكلات زناشويي و تعارض زوجين دارد مربوط به خويشاوندان زن و شوهر يا خانواده اصلي آنهاست. دخالت يا اعمال نفوذ خانواده هاي اصلي كه غالبا به صورت پنهاني و در پوشش هاي زيبا عرضه مي شود مي تواند يكي از پايه هاي جدي تعارضات زناشويي از شروع تا پايان هر ازدواج باشد. منابع دروني: منابعي از تعارض هستند كه در افراد زماني شروع مي شود كه غرايز، سائق ها و ارزش هايي برخلاف فرد ديگري در ميان باشد. اين نوع تعارض اساسا با يك شخص نيست بلكه با خود شخص و فشارهاي دروني كه از نبرد دروني حاصل مي شود، مي باشد. نتيجه اين تنش هاي دروني اين است كه افراد در موقعيت هايي كه اين تنش ها تحريك يا تقويت مي شوند شروع به نزاع مي كنند. ترس هاي غير منطقي يا اضطراب ها يا نياز هاي عصبي مي تواند منبع اصلي اصطكاك زن وشوهر باشد(رايس،1996، به نقل از فريدي1385). منابع جسمي: خستگي جسمي يكي ديگر از اين عوامل است. فرسودگي جسماني ، تحريك پذيري، آشفتگي هيجاني ، بي حوصلگي و كاهش تحمل را به دنبال دارد. اين امر باعث مي شود افراد كارهايي را انجام دهند و حرف هايي را بر زبان بياورند كه به طور معمول انجام نمي دهند(مرادي، 1380). منابع بيروني:منابعي هستند كه در رابطه با ديگران واقع مي شوند. همه زوجين مشكلات زناشويي دارند، اما زوج هاي ناخرسند به احتمال بيشتري از غفلت و كمبود عشق، عاطفه و بي رضايتي از ارضاي ميل جنسي، درك ، احترام و همكاري، نسبت به زوج هاي خرسند شكايت دارند. اشتباهات آنها توسط همسرشان بزرگ جلوه داده مي شود و باعث مي شود كه احساس بي ارزشي كنند اين شكايت ها مركز تعارضات مي شود و عدم ارتباط، ناتواني در حل تعارضات و كنار كشيدن از ديگر افراد، اين تعارضات را هميشگي مي كند. منابع محيطي يا موقعيتي : اين منابع شامل مواردي مانند شرايط زندگي، فشار هاي اجتماعي بر اعضاي خانواده، وقايع غير منتظره كه بر عملكرد خانواده آسيب مي زند، مي باشد. مثلا فرزند بيشتر در خانواده استرس ها و تعارضات بيشتري را ايجاد مي كند. بعضي مواقع يك رابطه زناشويي در حالتي از تعادل باقي مي ماند تا اينكه بعضي وقايع ناگهاني، اين رابطه را مي شكند. مرگ يكي از والدين ممكن است باعث تعارض در زندگي زوجين شود و زوج داغديده ممكن است از همسرش منزوي شود(ولگات و هاگس،1999، به نقل از فريدي، 1385). اشتباهات اساسي در ارتباطات زناشويي ايجاد ارتباط براي زير نفوذ خود قرار دادن گاهي اوقات ما يك رابطه را براي به دست آوردن خواسته هايمان آغاز مي كنيم خواه طرف مقابل توانايي برآوردن آن را داشته باشد و خواه نداشته باشد، قهر مي كنيم اخم مي كنيم تهديد مي كنيم چاپلوسي مي كنيم و آنچه در توان داريم براي ايجاد احساس ناراحتي در طرف مقابلمان انجام مي دهيم اين نوع رفتار گرچه ممكن است به طور موقتي موثر باشد اثر بسيارناگواري در طولاني مدت بر سلامت رابطه خواهد داشت آن را رها كنيد براي خواسته و پيشنهادات نفر ديگر احترام قائل گرديد اگر او نمي خواهد خواسته شما را برآورده كند ببينيد مي توانيد خودتان آن را به خود بدهيد(كارتر، 2003). ايجاد ارتباط براي فريب دادن با اينكه نيازي به گفتن ندارد اين يكي از خطرناك ترين انواع رفتار است كه بسياري از رابطه ها را نابود مي كند . دروغ ها گزافه گويِي ها بازي دادن ها و نيرنگ هاي متداول همگي باعث پريشاني و رنجش مي گردند. آنها بنيان رابطه را به لرزه در مي آورند و در نهايت شكافي عميق در اعتماد به وجود مي آورند. نسبت به خطر آن هشيار باشيد و پيش از اينكه آغاز شود متوقفش كنيد اگر اين چيزي است كه براي شما آشنا به نظر مي رسد ابتدا آن را در رفتارهاي خودتان مورد سنجش قرار دهيد اگر صادق باشيد ديگر مايل به پذيرش فريب ديگران نخواهيد بود در روابط خود راستي و درستي را پيشه كنيد (بارتون، 2003). پيام هاي متناقض پيام هاي متناقض چيزي گفتن و چيز ديگري را انجام دادن است كه يك فرم بسيار رايج فريب و نيرنگ مي باشد همچنين اين مي تواند به صورت قول دادن لفظي يا عملي و انجام ندادن آن در بيايد. پيغام هاي متناقض باعث پريشاني بسيار مي گردد هميشه به اعمال فرد توجه نماييد معمولا اعمال نسبت به گفتار هم ترازي بيشتري با حقيقت داد. اگر گفتارشان با اعمالشان در تناقض بود آنچه كه گفته مي شود را ناديده بگيريد .درك كنيد كه شخص داراي تعارض بوده و اجـازه ندهيـد شمـا را نيز دچار آن احساس نمايد(شرود، 2002). ايجاد ارتباط بابت ثابت كردن حق خود و اشتباه ديگري: پيش از آنكه بتوانيد يك ارتباط موثر را آغاز كنيد، بايد نگاهي موشكافانه به قصد و غرض خود بياندازيد آيا براي اينكه توسط ديگران فهميده شويد ارتباط برقرار مي كنيد، براي بدست آوردن خواسته ها، يا هدف ديگري را فراسوي سخناني كه در حال بيان آنها هستيد دنبال مي كنيد؟ بسياري از زوج ها به مرحله اي مي رسند كه فقط مي خواهند ثابت كنند حق با آنها بوده و نفر ديگر در اشتباه است (و هميشه اين طور بوده است). اين نوع رابطه همانند نبرد مي ماند. اين سخنان مملو از خشم وسرزنش بوده و سبب مي گردد نفر ديگر احساس كوچكي نمايد. حرف هاي ردو بدل شده در چنين رابطه اي هرگز گوش داده نمي شوند. هر چند كه آنچه با صداي واضح و بلند خوانده مي شود خشم و عداوت موجود در مراودات است. جهت رفع اين مشكل، تصميم بگيريد همديگر را سرزنش نكنيد و به صحبت هاي يكديگر با خلوص نيت گوش كنيد. تصميم بگيريد كه در صدد ثابت كردن چيزي برنيامده و در عوض براي ايجاد يك پل براي درك متقابل پيدا نماييد. اين تصميمات در موفقيت يك رابطه بسيار مفيد خواهد بود(فاليكو، 2000). سبك هاي حل تعارض: يادگيري چگونگي مقابله موثر با تعارض يكي از مهمترين گام هاي ايجاد روابط توانمند است. به دليل اينكه حل تعارض بسيار حياتي است بسياري از درمانگران تلاش شان را بر درك و شرح رويكرد هاي سودمند و تشخيص موارد داراي پيامد متمركز كرده اند. ،5 سبك حل تعارض را مشخص مي كنند كه همه ي سبك ها داراي فوايد و مضراتي هستند: سبك رقابتي: زوجيني كه از سبك رقابتي حل تعارض استفاده مي كنند تمايل به پرخاشگري و عدم مشاركت دارند. منافع خودشان را به هزينه ديگري دنبال مي كنند، افراد داراي اين سبك با مقابله مستقيم و تلاش براي برنده شدن بدون انطباق اهداف و آرزوهايشان با اهداف و آرزو هاي ديگران ، كسب قدرت مي كنند. براي اين افراد زندگي ميدان كارزار است يك سبك رقابتي معمولا براي رشد و پرورش صميميت سازنده نيست. سبك مشاركتي: زوجين براي رسيدن به اهداف شان بسيار قاطع عمل مي كنند اما ميزان نگراني آن ها براي ديگران نيز زياد است اين افراد با جملات زير شناخته مي شوند (هنگامي كه با فردي دجار تعارض مي شوم، تلاش مي كنم كه به طور خلاق براي يافتن گزينه هاي جديد با او كار كنم) (كيلمن و توماس 1975 به نقل از محققي،1390). سبك توافقي: زوجين در نقطه مياني پرخاشگري و مشاركت قرار دارند و با اين عبارات شناخته مي شوند ) هنگامي كه اختلاف نظر وجود دارد هر دو بايد بخشي از ضرر را متحمل شويد و سهم خود را بپردازيد). سبك توافقي از سبك اجتنابي صريح تر است، اما به اندازه ي سبك مشاركتي منجر به حل مسائل نمي شود. سبك اجتنابي : رفتارهاي منفعلانه و غير صريح، مشخصه سبك اجتنابي در حل تعارض است اجتناب كنندگان نه پيگير نگراني هاي خود و نه پيگير نگراني هاي ديگران هستند. آن ها از زير بار مساله با تغير موضوع يا كناره گيري از آن شانه خالي مي كنند. اين سبك داراي مضراتي هست و اين پيام را مي رساند كه اجتناب گر به اندازه كافي به مقابله با مشكل اهميت نمي دهد و مشكل پنهان مي ماند. سبك انعطاف پذير: رفتار غير صريح و مشاركتي مشخص كنندي اين سبك است . افراد داراي اين سبك نگراني هاي شخصي شان را جهت ارضاي خواسته ها و نياز هاي ديگران كنار مي گذارند و اين افراد به تعارض با تسليم شدن و منطقي بودن پاسخ مي گويند كه هر دو سودمند است. اين سبك گزينه هاي خلاق را كاهش مي دهد زيرا گفتگوي حقيقي را قرباني مي كند و نيز ممكن است باعث رنجش و آزردگي و آرزوي تساوي شود. (كيلمن و توماس1975 به نقل از محققي،1390). انواع سبك ها و كاربرد آنها توماس و كيلمن (1974 به نقل از سوپينگ و جينگ، 2006) بيان كردند كه هر فردي توانايي استفاده از پنج سبك مديريت تعارض را دارد. هيچ شخصي داراي يك سبك واحد و ثابت در برخورد با تعارض شناخته نمي شود. اما ممكن است كه برخي افراد آمادگي بيشتري براي استفاده از برخي سبك ها داشته باشند و بنابراين به آن سبك ها بيشتر متكي باشند. رفتار هاي تعارضي كه افراد استفاده مي كنند نتيجه هم تمايلات شخصي و هم مقتضيات موقعيتي است كه افراد در آن قرار مي گيرند. همچنين مهارت هاي اجتماعي ممكن است منجر شود كه آنها بر برخي از رفتار هاي تعارضي بيشتر يا كمتر از بقيه رفتارها تكيه كنند. كاربرد هاي اين 5 سبك در جدول 1 نشان داده شده است. سبك مديريت تعارضكاربردرقابت- هنگامي كه تصميم گيري سريع، لازم و بحراني است-جايي كه مسائل مهم هستند تصميمات غير متداول بايد گرفته شود- جايي كه مسائل براي گروه بحراني هستندو تصميم گيرنده از تصميمش مطمئن است - در يك محيط رقابتي ، كه شما سودي از غير رقابتي بودن دريافت نمي كنيدهمكاري-هنگامي كه اهداف هر دوي طرفين بايد در نظر گرفته شود-هنگامي كه فرايند درك اهداف خودتان و هم رقيبانتان زوري باشد-هنگامي كه تلفيق ديد گاه ها ي دو طرف مهم باشد-هنگامي كه برطرف كردن احساس سوءتفاهم گذشته، لازم است-هنگامي كه تعهد مهم باشدمصالحه (سازش )-هنگامي كه اهداف ، فقط تا حدي مهم هستند، اختلال و به هم خوردن رابطه ريسك بزرگتري است-هنگامي كه طرفين، اهداف ناسازگاري را دنبال مي كنند- هنگامي كه زمان مهم و بحراني است سبك مديريت تعارضكاربرداجتناب-هنگامي كه يك مسئله ، مجاز به توجه و رسيدگي نيست-هنگامي كه پتانسيل موفقيت محدود است-هنگامي كه ريسك كردن، سود بالقوه را باز داري مي كند-هنگامي كه انديشيدن لازم است -هنگامي كه اطلاعات بيشتر لازم است -هنگامي كه ديگران با آمادگي بيشتري مي توانند موقعيت را حل كنند-هنگامي كه مشكل با مسئله اساسي تر ديگري مرتبط باشد انطباق- هنگامي كه وضعيت شما غير قابل دفاع باشد- هنگامي كه مسئله براي شما بي اهميت باشد- براي طرفداري كردن- هنگامي كه شما در حال زيان كردن هستند- هنگامي كه نگه داشتن صلح و آرامش مهم است- براي اجازه دادن به ديگران كه تجربه كردن را ياد بگيرند بايد ها و نبايد ها در نگرش مذهبي (اسلامي) حسن خلق و نرم خويي در منابع اسلامي درباره رعايت حسن خلق در خانواده بسيار سفارش شده بسياري از آيات و روايات ، مردان و زنان را به خوش اخلاقي با همسرانشان فرا مي خوانند. -خداوند رحمت كند بنده اي را كه رابطه ي خود و خانواده اش را نيكو گرداند(صدوق،1413). -بهترين زنان شما آناني هستند كه با شوهر خود مهربان و نرم خو هستند و با او همراهي مي كنند(مجلسي،1404). و نرم خويي و مهرباني كه به دو صورت خوشرويي و خوش زباني در افراد نمود پيدا مي كند، نيز بسيار مورد توجه و تاكيد بوده است. لبخند و تبسم يك نيروي شگفت انگيز اجتماعي دارد كه هر كس با آن وارد جايي مي شود همگان را به خود جلب مي كند. هيچ نيرويي نمي تواند با كانون خانواده يا گروه دوستاني كه در آنجا لبخند وشادي وجود دارد مقابله كند.همچنان كه ترشرويي و ناخشنودي هميشگي ، دير يا زود بر روي سلامت فكري ، روحي و جسمي انسان اثر مي گذارد، تعادل رواني را برهم مي زند. پيامبر اكرم صلوات الله عليه: حق زن بر شوهر آن است كه كه او را گرسنه نگذارد و بدنش را بپوشاند و براي او روي درهم نكشد و در جاي ديگري مي فرمايند: با ايمان ترين افراد، كسي است كه خوش اخلاق ترين آن ها و مهربان ترين آن ها با خانواده خود است . و من مهربانترين فرد با خانواده خود هستم(مجلسي،1404). امام صادق عليه السلام مي فرمايند: نيكي كردن به ديگران و خوشرويي محبت ديگران را جلب و انسان را وارد بهشت مي گرداند و بخل ورزي و ترشرويي انسان را از خدا دور و وارد دوزخ مي كند(كليني،1365). امام علي عليه السلم مي فرمايند: پس در همه حال با همسران خود مدارا كنيد و با ايشان نيكو سخن بگوييد(مجلسي،1404). مثبت انديشي: اصولا يكي از مهم ترين ويژگي هاي خانواده سالم ، تلقي مثبت و سازنده اعضا و يا به عبارتي مثبت انديشي نسبت به يكديگر است . افراد داراي اين ويژگي همسر خود را با ديد مثبت ارزيابي كرده و از جنبه هاي منفي او حتي الامكان چشم پوشي مي كند.از سوي ديگر ، از اموري كه با حسن ظن و مثبت انديشي رابطه دارد ، سوء تفاهم است چه بسا اتفاق مي افتد كه گفته ها با شنيده ها همخواني ندارد.و آنچه مي گوييم غير از چيزي است كه طرف مقابل مي فهمد برخي افراد به سبب داشتن روحيه اي خاص براي دچار شدن به سوء تفاهم به شدت آماده اند و ذهن آنها از هر سخني ، برداشتي نامطلوب دارد. اين افراد از موهبت خوش بيني بي بهره اندو حفظ روابط با آنها گاه بسيار دشوار است برخي از روان شناسان عامل اصلي اختلاف هاي زناشويي را سوء تفاهم مي دانندو توصيه هاي فراواني در اين زمينه دارند.(حيدري،1387). در منابع اسلامي گمان نيك نسبت به ديگران ، بسيار ستايش شده و بر فوايد ومحاسن آن تاكيد گرديده است كه به برخي فرموده هاي امير المومنين عليه السلام در اين مورد اشاره مي كنيم: گمان نيكو به افراد، از بهترين خصايل و بزرگترين نعمت هاي الهي است. خوش گماني ، اندوه انسان را كاهش مي دهد و او ا از بر گردن گرفتن گناه ، نجات مي دهد.و در جاي ديگري فرمودند،كسي كه به مردم حسن ظن داشته باشد، مهر و محبت آنان را به دست خواهد آورد(خوانساري،1373). سپاسگزاري و قدرداني: سپاسگزاري بازتاب عاطفي محبت و خوش اخلاقي است و اهميت آن چنان مورد توجه شارع مقدس است كه كوتاهي در اجراي آن همانند سستي در شكرگزاري به ساحت اقدس الهي به شمار آمده است. بديهي است وقتي از عملكرد فردي تشكر مي كنيم در حقيقت او را به نوعي تاييد كرده ايم بنابراين سپاسگزاري زن و شوهر از يكديگر ، صميميت ميان آن دو را استوار مي گرداند. بايد توجه داشت كه كوچكترين تشكرها و قدرداني ها كه بر زبان جاري مي شود، بزرگترين و عميق ترين آثار رواني را در طرف مقابل از خود به جاي خواهد گذاشت. امام رضا عليه السلام مي فرمايند: هر كس از بنده اي كه به او خوبي كرده تشكر نكند، شكر خداي عزوجل را به جاي نياورده است(مجلسي،1404). امام صادق عليه السلام مي فرمايند: بهترين زنان شما ، آن بانويي است كه اگر به او چيزي دهند (و يا خدمتي كنند) سپاسگزاري كند و چنانچه از او باز گيرند راضي و خشنود باشد(كليني،1365). ابراز محبت: انسان تشنه دوستي و محبت است و محبت انگيزه بسياري از تلاش ها و زحمت هاي طاقت فرساي زندگي است و نخستين وظيفه روحي و عاطفي همسران آگاه سازي يكديگر از علاقه و محبتي كه نسبت به هم دارند ، مي باشد كه اين ابراز ها بايد در قالب هاي مختص انتظارات هر يك از زوجين باشد كه اين امر نياز به شناخت روحيات و ويژگي هاي خاص هر دو جنس دارد. امام صادق عليه السلام مي فرمايند: هر گاه كسي را دوست داشتي ، او را بدان آگاه ساز زيرا اين كار دوستي را در ميان شما استوارتر مي سازد و در جاي ديگري مي فرمايند: زن در روابط خود و شوهر همدلش از سه چيز بي نياز نيست،... و سوم ، آشكار كردن علاقه به شوهر با دلربايي و آرايش خود در برابرش ، به گونه اي كه او مي پسندد(مجلسي،1404). پيامبر اكرم صلوات الله عليه مي فرمايند: اين گفته مرد به همسرش كه (دوستت دارم) هرگز از قلب او خارج نمي شود(عاملي،1409). مدارا و گذشت: مدارا كردن به اين معنا است كه ما در زندگي جمعي ، برخي رفتار هاي نابه جاي ديگران را تحمل كنيم و از آن ها چشم بپوشيم براي مثال اگر رفتار همسر ايرادي دارد كه باعث آزار ما مي شود آن را تحمل كنيم اگر تلاش ما براي برطرف كردن آن به جايي نرسيد آن را وسيله اي براي تشنج ، درگيري و تضعيف پيوند خانوادگي قرار ندهيم چرا كه هريك از ما نقاط ضعفي داريم كه گاه اصلاح آن ها آسان نيست و يا همت لازم را براي برطرف كردن آن نداريم .بنابراين بايد بپذيريم كه زندگي مشترك معمولا بدون اين عوارض نيست و هيچ يك از ما نيز معصوم نيست و كسي كه خود را بدون نقص مي داند از همه ناقص تر است البته هر كس بايد تلاش كند از عيب هاي خود بكاهد و اين لازمه رشد معنوي انسان و دستيابي او به يك زندگي سالم و پاكيزه است كه از آن به حيات طيبه ياد كرده است.(حيدري،1387) پيامبر اكرم صلوات الله عليه: كسي كه براي نيل به پاداش الهي ، بر اخلاق بد همسر خود صبر مي كند خداوند ثواب شاكران را به او عطا مي كند(مجلسي،1404). امام علي عليه السلام مي فرمايند: همانا زن ، گلي خوش بو است نه يك قهرمان به همين دليل در همه حال با او مدارا نما و با او نيكو مصاحبت كن تا زندگيت با خوشي باشد(صدوق، 1413). عذرخواهي و پذيرش: هيچ يك از ما معصوم و عاري از خطا و اشتباه نيستيم . هر فردي ممكن است در حق ديگران بدي كند. مهم اين است كه به هنگام پي بردن به اشتباه خود ، اعتراف و عذرخواهي داشته باشيم . ممكن است مرد بر اثر خستگي يا عصباني نابه جا ، به همسر خود ، تندي كند يا زن با برخورد نامناسب و يا كوتاهي در انجام وظيفه ، سبب ناراحتي شوهر خود شود . در اين هنگام بايد از همسر خود عذرخواهي كندو از سوي ديگر بر طرف مقابل نيز لازم است عذر فرد خطاكار را بپذيرد و از لغزش او در گذرد.(حيدري، 1387). امام علي عليه السلام مي فرمايد: عذرخواهي دليل بر عاقل بودن فرد است و در جاي ديگري مي فرمايند:كسي كه ازخطاي خود معذرت خواهي كند گويا خطايي از او سر نزده است(خوانساري،1373). امام صادق عليه السلام: بهترين زنان شما آن زني است كه هنگام غضب بر شوهر خود ، يا مورد غضب واقع شدن او، به همسرش بگويد دست من در دست توست. خواب به چشمانم نخواهد رفت تا موقعي كه از من راضي شوي(صدوق،1413). امام سجاد عليه السلام: اگر كسي از طرف راست به تو ناسزا گفت و سپس به طرف چپ تو رفت و از كار خود معذرت خواست عذر او را بپذير(كليني،1365). حفظ اسرار و عيوب همسر: اسلام براي آبرو و شخصيت افراد اهميت فراواني قائل است به گونه اي كه در نظر دين اهميت آبروي افراد كمتر از جانشان نيست. در خانواده، زن و شوهر به دليل ارتباط تنگاتنگ با يكديگر، كم كم با عيب و نقص هاي هم آشنا مي شوند. خداوند نسبت همسران را به يكديگر مانند لباس و تن مي داند . رازدار بودن همسران درباره ي اسرار و عيوب يكديگر نشانه الفت و صميمت بسيار و اعتماد متقابل ميان آن ها است. امام صادق عليه السلام مي فرمايد: كسي كه عيبي از مومني بپوشاند كه از افشا شدنش مي ترسد خداوند هفتاد عيب از عيب هاي دنيا و آخرت او را پوشيده مي دارد(كليني ، 1365). خشونت و تند خويي: اين صفت رزيله ، از جنبه اجتماعي ، مشكلات جدي در روابط ما با ديگران ايجاد مي كند و از محبوب شدن ما نزد ديگران مي كاهد. داد زدن بر سر همسر و فرزندان و تندي كردن با آن ها ، آنان را رنجيده خاطر كرده، نسبت به زندگي خانوادگي دلسرد مي نمايد. امام علي عليه السلام مي فرمايد: تند خويي نهايت حماقت است(مجلسي،1404). آزار جسمي همسر: يكي از كارهاي بسيار زشت و غير انساني كه از نمود هاي تند خويي است و در روايات به شدت از آن نهي شده ، اذيت و آزار همسر است. چرا كه در چنين موقعيتي شخصيت او خرد مي شود ، كرامت انساني او آسيب مي بينداحساس بي ارزشي و بي فايدگي مي كند چنين زني قدرت ابراز وجود و اظهار نظر را در مسايل خانواده نخواهد داشت و دچار افسردگي اضطراب و انواع بيماري هاي رواني مي شود و از سويي مرد نيز شان و شخصيت خود را در جايگاه سرپرست خانواده از دست مي دهد و حرمت اواز بين مي رود .در چنين وضعيتي بنيان خانواده آسيب مي بيندو قوام و استحكام خود را از دست مي دهد(حيدري،1387). امام صادق عليه السلام مي فرمايد: مؤمن در دين خود قوي و در عين نرمي و ملايمت با تدبير است و سست و خشن و سنگدل نيست(كليني، 1365). پيامبر صلوات الله عليه: كسي كه همسر اختيار كند بايد او را اكرام نمايد. و در جاي ديگري مي فرمايند: تعجب مي كنم از مردي كه همسرش را كتك مي زند ، در حالي كه خودش به كتك خوردن سزاوارتر است. (نوري،1408). استهزا و مسخره كردن يكي از رفتار هاي بسيار زشت و غير اخلاقي كه سبب آزار و اذيت ديگران مي شودمسخره كردن است. در قرآن كريم و روايات به شدت از اين عمل نهي شده است. از لحاظ روان شناختي ، كساني كه مردم را مسخره مي كنند ، نوعي كمبود شخصيت دارند و از طريق كوچك كردن مردم ، مي خواهند كمبود هاي خود را جبران و از اين راه خود را اشباع كنند(حيدري،1387). مسخره كردن در خانواده ، به رنجيده شدن همسر و فرزندان ، سردي و بي علاقگي در انجام وظايف مربوط به خانواده ،اختلاف هاي خانوادگي و نارضايتي از زندگي زناشويي مي انجامد. امام باقر عليه السلام:هيچ كسي مؤمني را مورد طعن و سركوفت قرار ندهد مگر اينكه به بدترين مرگ ها بميرد و سزاوار است كه به خير و صلاح باز نگردد(كليني،1365). پيامبر اكرم صلوات الله عليه: كسي كه ديگران را مسخره مي كند هيچ گاه به راستگويي مردم در دوستي با او طمع نداشته باشد(صدوق،1413). جرو بحث و منازعات لفظي: يكي از مسايل اساسي در برقراري ارتباط با ديگران ، به ويژه در روابط زن وشوهر ، پرهيز از جرو بحث بر سر مسايل كم اهميت است. اغلب مي بينيم كه زن يا شوهر ، نظري را ابراز مي كند و با پافشاري ، قصد تحميل آن را برديگري دارد طرف مقابل نيز براي فرار از از اين تحميل با تمام وجود در برابر آن مي ايستد و از پذيرش آن سر باز مي زند و اينجاست كه كار به در گيري و مشاجره مي كشد. برخي افراد عادت دارند كه در هر مساله اي حق را به جانب خود بدهند و طرف مقابل را موظف به پذيرش بي چون چراي نظر خود بدانند. اين توقع ، برخاسته از غروري بي جاست كه به نوعي لجبازي مي انجامد. گروهي نيز پذيرش حرف طرف مقابل را نوعي تسليم مي دانندو بنابر اين از آن سر باز مي زنند و نوعي لجاجت پيشه مي كنند. در روايات معصومين عليهم السلام با بيان پيامد هاي بد مجادله ها و منازعات لفظي بدون نتيجه ، توصيه فراواني شده كه حتي در صورت بر حق بودن نيز از آن خود داري كنيم.(حيدري،1387). پيامبر اكرم صلوات الله عليه مي فرمايد: با تقوا ترين افراد كسي است كه از بحث و جدل بيهوده بپرهيزد، هرچند كه حق با او باشد(صدوق،1413). امام علي عليه السلام: كسي كه بر آبروي خود بيمناك است از جدال بپرهيزد(سيد رضي،406ق). امام علي عليه السلام مي فرمايد: از بحث و جدل بپرهيز چرا كه با اين كار سفيهان را عليه خود تشويق مي كني و دوستي و برادري خود را با ديگران فاسد مي كني(نوري،1408). گفت و گوهاي خصومت آميز، دوستي هاي ديرين را از بين مي برد و پيوند هاي محكم را زايل مي كند و كم ترين زيان اين جدال ها آن است كه هريك از طرفين مي خواهد بر ديگري غلبه كند و اين خود مايه اصلي افتراق و جدايي است از اين رو هر گاه يكي طرفين ، با لجاجت بر نظر خود پافشاري كند ، طرف مقابل بايد از پي گيري بحث خودداري ورزد و با سكوت ، بي علاقگي اش را به ادامه بحث نشان دهد. هر يك از ما بايد خودمان را بهتر بشناسيم و گمان نكنيم كه نظر ما همواره درست است . گاه آراي ما بر اساس آگاهي ها كافي نيست بنابراين بايد با انعطاف و نرمش به يك تبادل نظر منطقي تن دهيم.(حيدري ، 1386). راه هاي پيشگيري از تعارضات در نگرش مذهبي توجه به گزينش همسر مناسب : انتخاب همسر نخستين و مهم ترين مرحله اي است كه در فرايند ازدواج بايد به آن توجه كرد. سايه اين انتخاب هميشه بر زندگي همسران وجود دارد و چه بسا گاه چنان خوشايند باشد كه زندگي را آسوده مي سازد و گاه چنان سنگين و جان فرساست كه تحمل آن شدني نيست. وظيفه مهم دختر و پسر در آستانه ازدواج ، شناخت شرايط لازم براي همسر و تطبيق آن براي فرد مورد نظر است . انجام اين وظيفه، بسياري از اختلاف هاي بعدي را پيشگيري مي كند . تاكيد بر همسان همسري يا كفو بودن در تعاليم اسلام ، مي تواند اختلاف هاي ناشي از تفاوت در بهره هوشي و امور فرهنگي از جمله تفاوت و اختلاف در باورهاي ديني و حتي مراتب ايماني را پيشگيري كند. اساس ناسازگاري دو همسر به تفاوت آنها در احساسات شناخت ها و رفتارها باز مي گردد. هرچه افراد در اين زمينه ها مشابه باشند، اختلافات كمتري بروز مي كند(سالاري فر،1389). برخي اختلاف ها به رفتارهاي نابهنجار ناشي از بدخلقي و صفات نامناسب و رفتارهايي مانند شراب خواري و قماربازي مربوط مي شود. بروز اين رفتارها معمولا هنگام ازدواج تا حدي آشكار است ، يا دست كم نشانه هايي از آنها در فرد وجود دارد و با توجه به آسيب هاي شديد آنها ، تعاليم اسلام نسبت به گزينش چنين همسراني هشدارهايي جدي دارد. رفتار هاي جنسي خارج از محدوده مجاز نيز اين چنين است و در صورت بروز، بايد گزينش چنين افرادي با تامل بيشتري باشد. اين جمله در قرآن كه "پاكان به پاكان تعلق دارند" ، در واقـع نوعي بينش دادن به افراد در انتخاب همسر اسـت. همچنين برخي مشـكلات ناشـي از امـور اقتصـادي مانند نوع اشـتغال و سطـح درآمد، هنگـام گزينش افراد تا حدي قابل پيش بيني اسـت . ( سالاري فر،1389) آموزش زوجين: بسياري از مشكلات خانواده ها ، ناشي از عدم شناخت وظايف، راه هاي برقراي رابطه و روش حل مسائل است. يكي از راهبرد هاي مهم حل مسائل خانوادگي، رويكرد روانشناختي –آموزشي است كه شامل 5 مرحله است: الف) روشن شدن اهداف و ارزشها كه در اين قسمت، مقاصد هر يك از زوجين و انتظارات آنها براي يكديگر بيان شده و زمينه تعادل آنها فراهم مي شود. در اينجا توجه به ارزش هاي فرهنگي و ديني يكديگر داراي اهميت است . ب) آموزش ارتباط و تبادل نظر در صورتي كه نارسايي زوجين در مهارت هاي ارتباطي روشن شده باشد. مهارت هايي مانند گوش دادن، روشن ساختن مفهوم من يا هويت فردي، بازخورد، درخواست كردن، و ابراز وجود و جنبه هاي مثبت ارتباط كلامي بايد به آنها آموخته شود. ج) آموزش مهارت هاي مذاكره و قرار داد بستن كه در اين قسمت اصل انصاف روابط برابر و رضايت بخش زوجين مورد توجه قرار مي گيرد د) فنون تنظيم وقت به ويژه براي خانواده هايي كه زن ومرد هر و شاغل هستند، بسيار ضروري است. فنون كنترل فشار رواني كه خواه و ناخواه در همه ارتباط ها و براي همه افراد بروز مي نمايد(كارلسون،1387). آموزش ديني: آموزش اعتقادات ديني در امور زندگي و حل مشكلات و اختلافات ، براي پيشگيري از برخي اختلافات داراي اهميت است . شناخت وظايف و حقوق متقابل اعضاي خانواده ، بر اساس تعاليم اسلام ، براي عمل به آنها ضروري است. برخورداري زن و شوهر از باور هاي مستحكم، در تحكيم روابط اعضاي خانواده تاثير بسزايي دارد و بي بهره ماندن برخي خانواده ها از اين باور ها در همه مراحل، مشكلات متعددي را در پي دارد كه قرآن در آيه 124 سوره طاها از آن به زندگي تنگ و سخت ياد مي كند. مهمترين باور هاي ديني شامل اعتقاد به خدا، اعتقاد به رسالت و امامت و اعتقاد به زندگي پس ازمرگ مي باشد كه مروري كوتاه بر چند اثر از آثار بي شمار اين باورها خواهيم داشت. در اثر خداپرستي نگرش فرد به همه هستي و زندگي انسان هدف دار وبا معنا مي گردد. باور به خدا همه ي رفتارها از جمله زندگي زناشويي و خانوادگي را به سوي كسب رضايت خداوند سوق مي دهد، خداوندي كه بهترين ها را در رفتار گفتار و و احساس از بنده ي خويش مي طلبد(سالاري فر،1388). آن جا كه در بن بست ها و شرايطي كه به ظاهر همه ي اسباب ها ونشانه هاي مادي از عدم حل مشكل حكايت مي كند توكل بر خداوند روزنه اميدي را در برابر افراد مي گشايد و گاه مشكلات را طبق آيه 2و 3سوره طلاق از راه هايي كه افراد گمان نمي برند حل مي كند. از ميان شيوه هاي متعدد يادگيري مشاهده الگو موثرترين و پاياترين روش ها محسوب مي شود. در زمينه چگونگي روابط اعضاي خانواده و نوع رفتارها ، نيز پيروي و همانند سازي با انسان هايي كه تعاليم دين به طور كامل در آنها تجلي يافته ضروري است. در خانواده به علت عدم توجه به اهداف متعالي به كاركرد هاي محدود زندگي زناشويي اكتفا شده و خانواده ها در اثر بي هدفي به راحتي به جدايي انحلال كشيده مي شوند . اعتقاد به زندگي بعد از مرگ، خانواده را متوجه اهداف پايداري مي كند كه موجب پيوند بيشتر اعضاي خانواده مي گردد. اثر دوم باور به معاد ، ايجاد انگيزه براي افراد و تشويق آنهاست در كلمات اولياي دين عليه السلام به پاداش ها و نعمت ها ي اخروي اشاره شده كه در ازاي انجام وظايف خانوادگي و زناشويي به فرد داده مي شود(سالاري فر، 1388) رعايت حدود و مرزها در خانواده : بخشي از مشكلات خانواده ها از بي توجهي نسبت به رعايت حدود و مرزهايي ناشي مي شود كه رعايت آنها براي سلامت روابط اعضاي خانواده و رفتار مناسب آنها ، ضروري است. از مهم ترين عوامل موثر در روابط عاطفي رضايت بخش بين زن وشوهر، رعايت حدود روابط زن ومرد نامحرم است. مهار تماس هاي چشمي و روابط كلامي بين زن ومرد نامحرم در محدوده عرفي لازم، و دوري از نگاه ها وروابط كلامي معنادار كه حتي بار جنسي كمي داشته باشد، در پيشگيري از اختلافات نقشي مهم داردتحقيقاتي نيز اين نقش را تاييد مي كند، براي نمونه آزمايش هايي نشان داد هنگامي كه مردها عكس هاي زنان بسيار زيبا را مي بينند، همسران مورد علاقه خود را با جذابيت كم تري ارزيابي مي كنند(آذربايجاني، 1382). بديهي است ارزش گذاري كمتر به همسر، زمينه اي براي روابط عاطفي ضعيف تر است. كم ترين تاثير نگاه ها و روابط عاطفي لذت بخش همراه با بار جنسي ، يا ارضاي آنها در بيرون از محدوده خانواده، سرد شدن اين روابط در خانواده است. از حدود ديگري كه به زنان مربوط مي شودپوشش شرعي است كه اين امر افزون بر خود زنان، بر مرداني كه آنها را مي بينند، تاثير مي گذارند. در تحقيقي پوشاندن زيبايي هاي زنان بررسي و از لحاظ تجربي ثابت گرديد كه اين امر مانع افزايش آستانه ادراكي، مرد به محرك هاي درون خانواده، ديرتر پاسخ مي دهد و زمينه برقراري روابط عاطفي لذتبخش فراهم نمي شود(منطقي، 1381). الف: تحقيقات خارجي علي رغم آگاهي فزاينده به شاخه هاي كلي و عمومي روان شناسي و مشاوره ، مشخص شده است كه ادبيات پژوهشي كمي در ارتباط با توجه به مذهب و معنويت در مشاوره خانواده و ازدواج وجود دارد.(ولف و همكاران ، 2006). نگرش مذهبي مي تواند در ارتباط با زناشويي موثر باشد زيرا مذهب شامل رهنمود هايي براي زندگي و ارائه دهنده ي سامانه باورها و ارزش ها است كه اين ويژگي ها مي توانند زندگي زناشويي را متاثر كنند(هانلر و گنچوز، 2005، به نقل از احمدي، 1386). استانلي و همكاران (2002) به نقل از يانگ و لانگ (2007) در پژوهش خود موضوعات پول، فرزندان، ارتباط، سكس، امور روزمره، حسادت، دوستان، شغل، خويشاوندان، اعتياد، مذهب و تفريحات را در تعارضات زناشويي مشاهده و گزارش كردند. پري(2006) به بررسي زندگي خانوادگي ، عملكرد ديني و مذهبي در آسيا پرداخت نتايج نشان داد كه بين اعتقادات مذهبي و رضايت زناشويي و رضايت از زندگي خانوادگي رابطه وجود دارد ، اكثر كساني كه از آموزش هاي مذهبي بهره مند بودند در بخش مديريت خانواده بالاترين نمره را گرفتند. همچنين باور هاي مذهبي در تصميم گيري اخلاقي والدين موثر بوده است و در يك چشم انداز كلي تاثير آن در همه ي جنبه هاي زندگي موثر است. دادلي و كوسينكي (2006) به بررسي رابطه ايدولوژي مذهبي ، تشريفات مذهبي تجربه و رضايت زناشويي پرداختند. نتايج نشان داد كه همبستگي قوي بين رضايت زناشويي و اعمال مخصوص مذهبي ، انگيزه دروني و تجربه مذهبي (احساس نزديكي به خدا) وجود دارد. تحقيقي با هدف مشكلات زناشويي زوج ها در مراحل مختلف دوره زندگي انجام شد . نتايج اين تحقيق نشان داد كه مسايلي كه اغلب به عنوان مشكل ذكر شده اند صمميت، مسائل جنسي و تصميم گيري است و شايع ترين مشكلات گزارش شده ارتباط و مسائل مالي بودند(ميلر، يورگاس، سندبرگ، وايت، 2003 به نقل از رحمت الهي و همكاران، 1385). گاتمن و همكارانش در بين زوجين برآشفته ، هفت الگوي مشكل زا را كه آنها را از زوجين سالم متمايز مي كند شناسايي نموده اند كه عبارتد از عواطف منفي متقابل نسبت پايين رفتارهاي مثبت به منفي ، ميزان بالاي انتقاد ، تدافعي رفتار نمودن ، تحقير و عيب جويي و اسناد ها ي منفي و ثابت به همسر (فورمن،2004 به نقل از رحمت الهي و همكاران، 1385). تحقيقات حاكي از آن است كه پريشاني رابطه زوجين با اختلافات عاطفي و رفتاري فرد با هم تغيير مي كند كه وراي آشفتگي كلي در ديگر روابط زوجين است (ويشمن و همكاران ، 2000. به نقل از سيندر و همكاران 2006). همچنين تحقيقات در زمينه سلامت جسماني زوجين نيز نشان داده است كه اختلال در روابط زناشويي با كاركرد ضعيف تر سيستم ايمني در هر دو جنس همراه است و كيفيت يك رابطه بر عملكرد رواني و سيستم ايمني بدن موثر است . از اين گذشته پريشاني رابطه زوجين به ويژه مراودات منفي، اثرات مستقيم و مضر بر دستگا ه هاي عروقي غدد مترشحه داخلي سيستم ايمني عصبي حسي و ديگر سيستم هاي فيزيولوژي دارد. به نوبه خود به مسائل سلامتي جسماني مربوط مي شود(كيگات گلاسر، وينوتونف 2001 به نقل از سيندر و همكاران، 2006). نتايج بررسي هاي ساچر و فاين (1998) بيانگر اين است كه زنان به دليل اينكه تعهد و حساسيت بيشتري نسبت به رابطه شان در زندگي مشترك احساس مي كنند تلاش بيشتري نيز صرف حفظ و نگه داري آن مي نمايند. جونز (1992) پژوهشي تحت عنوان " طلاق، والدين، تعارض خانوادگي و شبكه روابط دوستانه" انجام داد . نتايج اين مطالعه آشكار ساخت كه تعارضات خانوادگي بدون توجه به اندازه و حجم شبكه روابط و كيفيت موثر روابط دوستانه و تجربه تنهايي را افزايش داد. طبق گزارش موسسه ملي بهداشت روان در مورد پيشگيري ها، كشمكش ها و تعارض هاي زناشويي مخرب از جمله عوامل خطر ساز اصلي براي بروز بسياري از اشكال اختلال و آسيب رواني ، به ويژه افسردگي در بزرگسالان و اختلال سلوك در كودكان است(كوي و همكاران، 1993 .به نقل از كيسر و همكاران1998). مذهب راهنمايي هاي كلي در اختيار بشر قرار مي دهد كه اگر انسان ها بدان ها عمل نمايند منجر به استحكام پيوند زناشويي مي گردد . اين راهنمايي ها شامل قوانيني د ر مورد رابطه ي جنسي ، نقش هاي جنسيتي ، از خود گذشتگي و حل تعارضات در روابط زناشويي مي باشند(ماهوني، 2003). يكي از دلايلي كه نشان مي دهد مذهب مي تواند ديدگاه فكري زوجين را تحت تاثير قرار دهد اين است كه احتمال اينكه افراد مذهبي تر ازدواج خود را داراي كيفيتي معنوي ببينند بيشتر است ، مي باشد مطالعه بر روي 97 زوج كه نماينده ي تنوع مذهبي زوج هاي امريكايي بودند ، نشان داد كه آن ها مفهوم تقدس را در مورد ازدواج خود به كار مي برند . بدين معني كه غالبا چنين تصور مي كردند كه ازدواج آن ها محتوايي معنوي دارد(ماهوني، 2005). گلاسر و گلاسر در اثر خود(2002)، با عنوان به هم رسيدن و با هم ماندن به تفصيل رابطه ي زناشويي را بر اساس نظريه انتخاب تشريح مي كنند.در بحث نياز هاي اساسي و رابطه ي آن را با ازدواج ، گلاسر رابطه ي زناشويي را مانند ديگر روابط در نظر مي گيرد ولي در ازدواج ، علاوه بر ويژگي هاي ديگر روابط، تعهد نسبت به رابطه ي زناشويي را بيشتر دخيل مي داند به نظر وي همين تعهد طرفين را به استفاده از كنترل بيروني مي كشاند (گلاسر و گلاسر،2002). چندين مطالعه (روس، وستفيلد ،انسلي، 2000)نشان دادند كه مورد توجه قرار دادن باور هاي مذهبي در طي مراحل درمان مي تواند در بهبود روابط زن وشوهر مفيد باشد. بدين صورت كه هر گاه تعارض خانوادگي بر سر موضوعي خاص ، شكل مي گيرد، مذهب مي تواند از طريق مفاهيم معنوي .و ارزش هاي مذهبي مشترك ، اختلاف نظر بين افراد را تعديل كند. تاكيد دين بر مفاهيمي مانند تقدس ازدواج مي تواند مسير حل تعارضات زناشويي را هموار سازد(به نقل از لطف آبادي، 1384). ماهوني و همكاران (1999) معتقدند كه درمانگران مي توانند نقش باور هاي مذهبي و بعد متعالي رابطه ي زناشويي را طي فرايند حل اختلافات زناشويي مورد توجه قرار دهند و از سويي ديگر با استفاده از روش هاي مداخله اي مذهبي مي توان به حل تعارضات زناشويي كمك نمود. مسائل اقتصادي كه نماينده ي نياز به بقا مي باشد با مشكلات رابطه ي زناشويي ارتباط تنگاتنگي دارد.اگر نياز به بقا در دونفر در سطح متفاوتي باشند. يكي مقتصد و يكي ولخرج ، بسته به اهميت اقتصاد براي طرفين مي توان انتظار سطحي از تعارض را داشت(گلاسر و گلاسر ،2002) در مطالعه اي تحت عنوان بررسي رابطه معنويت با كار و نقش هاي خانوادگي و رضايت از زندگي روي 99 نفر انجام شد نتايج نشان داد كه بهزيستي و رضايت زناشويي به طور معناداري با رضايت از زندگي رابطه دارد و شركت كنندگان گزارش دادند كه معنويت بر كار ، ازدواج، فرزند پروري و رضايت از زندگي شان موثر است(كيزاك،2006، به نقل از احمدي 1391). .ويليامز و لاور (2003) عنوان كرده اند زوج هايي كه تجانس مذهبي داشته اند سطح بالاتري از رضايت زناشويي را گزارش كردند. نتايج پژوهش برتوني ، بودنمن (2010) نشان داد كه در مقايسه با زوج هاي ناخشنود ، زوج هاي خشنود ابعاد مثبت بيشتر و منفي كمتري دارند و سبك هاي تعارض مناسب (بيشتر مصالحه مي كنند و كمتر خشونت ، كناره گيري و توهين )داشته و به علاوه روابط بهتر با خانواده اصلي شان را داشتند ضمنا در ابعاد عشق تغريبا عشق كامل را داشته و از بودن كنار همسر احساس لذت مي كردند. محققان با اين فرض كه در موضوعات مربوط به عبادت، چندين عامل مرتبط با زوج درماني وجود دارد مطالعه اي روي 230 زوج كه مدت 7سال از ازدواجشان گذشته بود و داراي عقايد مذهبي بودند، انجام دادند. اين عوامل عبارت بودند از كاهش منفي بيني، اهانت، خشونت در طي تعارض، كاهش واكنش پذيري هيجاني، افزايش مسئوليت پذيري به منظور مصالحه و حل مساله، كه فرضيه آن ها تاييد شد(باتلر، 2000، به نقل از احمدي 1391). هيتون و پرات (2004) به اين نتيجه رسيدند كه همبستگي مثبت و معناداري بين ميزان عمل به باور هاي ديني و ميزان صميميت ، توافق، صادق بودن، محبت و پايبندي به تعهدات وجود دارد. به اين معنا كه هر چه ميزان عمل به باور هاي ديني در زوج ها بالاتر باشد آنها احساس رضايت بيشتري را تجربه مي كنند. هندرسون –كينگ ووروف،(2003) به اين نتيجه رسيدند كه رضايت از رابطه ي جنسي نقش مهمي در رضايت زناشويي و رابطه زوج ها دارد و نارضايتي در رابطه جنسي در سال هاي اول ازدواج به اختلاف بين زوج ها و احتمالا جدايي در سال هاي بعد منجر مي شود. ب: تحقيقات داخلي در پژوهش براتي (1375) تحت عنوان بررسي تعارضات زناشويي متقابل زن و شوهر هفت مولفه كاهش همكاري كاهش رابطه جنسي ، افزايش واكنش هاي هيجاني ، افزايش جلب حمايت فرزندان ، افزايش رابطه ي فردي با خويشاوندان خود، كاهش همكاري با خويشاوندان همسر و دوستان، جدا كردن امور مالي از يكديگر مورد بررسي قرار گرفت نتايج مطالعه نشان داد كه هفت مقياس فوق با تعارضات زناشويي رابطه مثبت دارد. عامري و همكاران (1382) در پژوهش خود در خصوص اختلاف هاي زناشويي به اين نتيجه رسيدند كه در مجموع در بين زوج هاي مراجعه كننده، هفت نوع اصلي اختلافات وجود دارد كه شامل مشكلات ارتباطي ، تفاوت هاي شخصيتي، بي وفايي، مشكلات خانواده مركب، تعارضات مالي، بدرفتاريو سوء ظن مي باشد. اثر بخشي دينداري در رضايت زناشويي در تحقيقات احمدي، فتحي، آشتياني و عرب نيا (1385) و حيدري(1387) تاييد شده است نتايج پژوهشي در زمينه تاثير جنسيت بر گرايش هاي مذهبي نشان داد كه زنان بيش از مردان به مذهب گرايش دارند(نصيرزاده،رسول زاده، 1388). پژوهش ها نشان مي دهدكه ايمان مذهبي در ارتباط مستقيم با بهداشت و سلامت روان قرار داشته و مكانيسم سازگاري افراد را افزايش داده و بهبودي ناراحتي هاي ناشي از رويداد هاي ناگوار و ناگهاني را تسريع مي كند(فصيح،1381). رحمت الهي (1385) در پژوهشي كه در زمينه آسيب شناسي زندگي زناشويي انجام داد به اين نتيجه رسيد كه شش حيطه زير ، از مهمترين عوامل آسيب رسان به زندگي زناشويي محسوب مي شوند. اين حيطه ها عبارتند از مشكلات رفتاري با همسر/مشكلات عاطفي/تفاوت در ويژگي هاي شخصيتي زوج ها/مشكلات مربوط به اوات فراغت/ مشكلات ارتباطي / الگو هاي ارتباطي. بر اساس يافته هاي پژوهش خداياري فرد و همكاران (1385) بين نگرش مذهبي و رضايت زناشويي رابطه ي مثبت و معنادار وجود دارد و خانواده درمانگر ها مي توانند نقش باور هاي مذهبي را هم در بروز و هم در در حل اختلافات زناشويي به عنوان عاملي مهم در نظر بگيرند. نتايج اين پژوهش با يافته هاي مارگارت و همكاران (1990)، كال و هيتون(1997)، سوليوان(2001)، هانلر و گنچوز(2005) و اورتينگال و ونستيوگن(2006) همسويي دارد. كليه اين پژوهش ها بين دينداري و رضايت زناشويي صحه گذاشته و دينداري را به عنوان عاملي موثر بر احساس رضايت از زندگي زناشويي در نظر گرفته اند. طبق يافته هاي محققي(1390) اگر زوجين تحت تاثير آموزش هدفمند و برنامه دار قرار گيرند، شدت تعارض كاهش يافته و رضايتمندي افزايش خواهد يافت . يافته هاي دين پژوهي نشان داد كه از ميان مولفه هاي دينداري گرايش و عواطف ديني بيشترين رابطه را با رضايت زناشويي دارد اين يافته ها بدين معنا است كه مهمترين عامل از عوامل دينداري در كسب رضايت زناشويي در بين زوجين دارا بودن گرايش و عواطف ديني همسان و هماهنگ بين زوجين است كه اين توافق به سهم خود مي تواند هماهنگي عاطفي را يكي از موارد مهم و اساسي در رضايت زناشويي زوجين است به وجود آورد(خداياري فرد، 1385). لطف آبادي (1384) در پژوهش خود به اين نتيجه رسيد كه 90% از مردم تهران داراي هيئت ديني بسيار نيرومندي هستند . اين امر نشان دهنده ي نيرومندي باور هاي ديني مردم كشورمان مي باشد . از اين رو درمانگران مي توانند از چنين باور و معنويتي به عنوان يك شيوه ي درماني در حل اختلافات زناشويي بهره بگيرند. خداياري فرد ، غباري بنات، فقيهي و وحدت 1381 كاربرد روش درماني عفو وبخشش با تاكيد بر ديدگاه اسلامي را در خانواده درماني (درمان تعارضات زناشويي) و كارآمدي آن را نشان داده اند. قرباني (1380) تاثير روش درماني برگرفته از نهج البلاغه در كاهش افسردگي دانشجويان راموردبررسي قرار داد كه نتايج حاكي از كاهش ميزان افسردگي بود. آنچه از نتايج اكثر مطالعات بر مي آيد دينداري و وجود مفاهيم مشترك مذهبي به عنوان تسهيل كننده و ايجاد كننده تفاهم و حل تعارض ها در روابط درون خانوادگي عمل مي نمايد. لذا با توجه به فرهنگ ديني كشور در درجه اول سوق دادن خانواده هاي داراي ارزش مذهبي به سوي درمانگران آشنا به مفاهيم ديني و در درجه دوم تربيت روان شناسان با رويكرد هاي ديني جهت خدمات به اين گونه افراد لازم مي نمايد(خداياري فرد، 1385). منابع : آذربايجاني، مسعود. (1380). آزمون جهت گيري مذهبي با تكيه بر اسلام . نشريه حوزه ودانشگاه شماره ي29. صص 60-35 آزاد، حسين. (1377). آسيب شناسي رواني. تهران: بعثت آزادار مكي، تقي. (1389). جامعه شناسي خانواده ايراني.چاپ دوم تهران: سمت. اسماعيلي،علي ، ابراهيمي، بهمن وشايسته،سياوش. (1391). روان شناسي اجتماعي. تهران: شلاك. اتكينسون، ريتا ال،و همكاران. (1385). متن كامل زمينه روان شناسي هيلگارد.(ترجمه محمد تقي براهني و همكاران). تهران: رشد. احمدي، خدابخش. (1386). بررسي رابطه بين اعتقادات ديني و آسيب پذيري فرهنگي خانواده. مجله علوم رفتاري، سال اول، 1، 16-7 احمدي، علي اصغر. (1383). روان شناسي شخصيت از ديدگاه اسلامي. تهران : امير كبير. احمدي،خدابخش. فتحي آشتياني،علي و عرب نيا،علي رضا.(1385). بررسي رابطه بين تقيدات مذهبي و سازگاري زناشويي. فصلنامه خانواده پژوهي، سال دوم،5، 67-56. افروز، غلامرضا. (1380). مباني روان شناختي ازدواج در بستر فرهنگ و ارز هاي اسلامي. تهران: انتشارات دانشگاه تهران. انوري، حسن. (1383). فرهنگ روز سخن. تهران: سخن. اولياء، نرگس. (1385). تاثير آموزش برنامه غني سازي بر افزايش رضايتمندي زناشويي زوج ها، پايان نامه كارشناسي ارشد، دانشكده علوم تربيتي و روانشناسي دانشگاه اصفهان. بهرامي احسان، هادي. (1386 ). ابعاد ميان جهت گيري مذهبي و سلامت رواني و ارزيابي مقياس جهت گيري مذهبي. مجله روان شناسي و علوم تربيتي، سال34، 2، 63-.41 بشكار، سلطانعلي.(1387). بررسي اثر بخشي آموزش مهارت هاي مديريت خشم در كاهش تعارضات زناشويي زوجين ارجاع داده شده به شورا هاي حل اختلاف شهرستان باغملك . پايان نامه كارشناسي ارشد خانواده. دانشكده روان شناسي و علوم تربيتي. دانشگاه شهيد چمران اهواز. برنارد، اسپيلكا ورالف، دبليوهود و بروس هونسبرگر و ريچارد گرساچ. (1390). روانشناسي دين بر اساس رويكرد تجربي(ترجمه ي محمد دهقاني). تهران: رشد.(تاريخ انتشار به زبان اصلي ندارد). برنشتاين، فيليپ اچ و برنشتاين مارسي تي. (1382). زناشويي درماني. (ترجمه حميد رضا سهرابي). تهران: خدمات فرهنگي رسا. (تاريخ انتشار به زبان اصلي1986). براتي، علي.(1375). بررسي تعارضات زناشويي بر روابط متقابل زن وشوهر. پايان نامه كارشناسي ارشد. دانشگاه تربيت معلم تهران. بولتون، رابرت.(1381). روان شناسي روابط انساني . (ترجمه ، حميد رضا سهرابي). تهران: رشد(تاريخ انتشار به زبان اصلي2004). بهاري، رزاق.(1385). بررسي اثر بخشي آموزش تكنيك كنترل خودگويي به زنان در حل تعارضات زناشويي در بين زنان شهر اروميه. پايان نامه كارشناسي ارشد. دانشگاه علامه طباطبايي. به پژوه، احمد. (1385). ازدواج موفق و خانواده سالم، چگونه؟ .تهران: آواي نور. بك، آرون، تي. (1382). عشق هرگز كافي نيست.(ترجمه ي مهدي قراچه داغي). تهران : آسيم.(تاريخ انتشار به زبان اصلي ندارد). پور شهرياري، حسين، رسول زاده، كاظم، خداپناهي، محمد كريم، كاظم، انوشيروان و جعفري، ثريا.(1387). بررسي رابطه بين سطوح سازگاري و رگه هاي شخصيتي نوجوانان. مجله علوم رفتاري. شماره 2. ثنايي، باقر. (1380). مقياس سنجش خانواده و ازدواج. تهران: بعثت. جان بزرگي، مسعود. (1386). جهت گيري مذهبي و سلامت روان. مجله پژوهش در پزشكي، 4، 350-345 جوادي آملي،عبدالله. (1366). ده مقاله پيرامون مبدا و معاد. تهران: دانشگاه الزهرا جعفري، محمد تقي. (1375). فلسفه دين. تهران : موسسه فرهنگي انديشه معاصر. جيمز ويليامز. (1387). دين و روان. ( ترجمه مهدي قائني). قم: دارالتفكر. (تاريخ انتشار به زبان اصلي ندارد). حسيني زاده سيد علي و حاجي ده آبادي، محمد علي. (1386). بررسي مسايل تربيت نوجوانان در روايات. قم : پژوهشگاه حوزه و دانشگاه . حياتي، مژگان. (1381). مقايسه اثر بخشي رويكرد هاي شناختي هيجان مدار و الگوي تلفيقي بر ميزان رضايت زناشويي. رساله دكتري ،دانشگاه علامه طباطبايي. حيدري،مجتبي. (1387). دينداري و رضايتمندي خانوادگي. چاپ سوم. قم: انتشارات مؤسسه آموزشي پژوهشي امام خميني. خوانساري،جمال الدين محمد. (1373). شرح غرر الحكم. تهران: موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران. خداياري فرد، محمد، و محمد، شكوهي يكتا، محسن، و غباري بنات، باقر. (1379). آماده سازي مقياس نگرش مذهبي دانشجويان. مجله روان شناسي، 15، 289-285 خداياري فرد، محمد، و شهابي ، روح ا...، و اكبري، سعيد. (1386). رابطه نگرش مذهبي و نگرش مذهبي در دانشجويان متاهل. فصل نامه پژوهشي خانواده، سال 3، 10، 617-611 دهقان، فاطمه. (1380). مقايسه تعارضات زناشويي زنان متقاضي طلاق با زنان مراجعه كننده براي مشاوره زناشويي. پايان نامه كارشناسي ارشد مشاوره، دانشگاه تربيت معلم دلاور، علي. (1388). روش تحقيق در روان شناسي و علوم تربيتي (ويرايش چهارم). تهران : نشر: ويرايش رشيدي، ن. (1384). بررسي تاثير استرس بر تعارضات زناشويي در كارمندان متاهل اداره راه و ترابري شهرستان گيلان غرب و قصر شيرين.پايان نامه ي كارشناسي ارشد. دانشكاه علامه طباطبايي. ريو، جان مارشال. (1385). انگيزش و هيجان. (ترجمه يحيي سيد محمدي). تهران: ويرايش.(تاريخ انتشار به زبان اصلي ندارد). رحمت الهي، فرحناز، فاتحي زاده، مريم و احمدي ، سيد احمد. (1385). آسيب شناسي زندگي زناشويي. فصلنامه تازه هاي روان شناسي. سال 11، شماره 42و 41. رضي، شريف. (406ق). نهج البلاغه. (ترجمه عبدالحميد آيتي). تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامي. سالاري فر، محمد رضا. (1389). خانواده در نگرش اسلام و روان شناسي.تهران: سمت. ساروخاني، باقر. (1382). مقدمه اي بر جامعه شناسي خانواده .تهران: سروش سيادت، سيد علي.(1385). بررسي ميزان رضايت زناشويي در ازدواج هاي دانشجويي دانشگاه آزاد اسلامي شهر كرد و دولتي اصفهان. فصل نامه پژوهش هاي تربيتي دوره دوم، 6. ستوده، اميد. (1387). تاثير درمان شناختي، رفتاري گروهي(CBT) و آموزش شناختي گروهي مبتني بر حضور ذهن (CBMT) بر كاهش افسردگي و افزايش رضايت زناشويي در زنان متاهل مراجعه كننده به مراكز مشاوره شهر اهواز، پايان نامه كارشناسي ارشد، دانشگاه شهيد چمران اهواز . ستوده، هدايت اله. (1376). روانشناسي اجتماعي. تهران: معراج سيف، علي اكبر. (1389). روش تهيه پژوهشنامه. تهران : دوران سوداني، منصور. (1385). مقايسه اثر بخشي زوج درماني به شيوه ي شناختي اليس و درمان راه حل محور ديشرز به صورت انفرادي و توام در كاهش تعارضات زناشويي. رساله دكتري، دانشگاه علامه طباطبايي. سوداني، منصور،شهرياري، يونس وشفيع آبادي عبدالله. (1388). اثر بخشي آموزش خانواده درماني ساختي به شيوه گروهي بر كاهش تعارضات زناشويي زوجين ارجاعي به شعب شوراي حل اختلاف شهرستان باغملك. فصل نامه يافته هاي نو در روان شناسي. 12، 25-7. سليمانيان، علي اكبر. (1373). بررسي رابطه ي بين ساختار و قدرت با تعارضات زناشويي. پايان نامه كارشناسي ارشد،دانشگاه تربيت معلم. ستير، ويرجينيا. (1376). آدم سازي در روان شناسي خانواده. (ترجمه ي بيرشك بهروز). تهران: رشد. شريفي، طيبه. (1381). بررسي رابطه نگرش ديني با سلامت عمومي،افسردگي، اضطراب، پرخاشگري و شكيبايي در دانشجويان دانشگاه آزاد اسلامي اهواز، رساله كارشناسي ارشد روان شناسي عمومي، دانشگاه آزاد اسلامي اهواز. شريعتمداري، آسيا. (1383). تاثير آموزش راه هاي مقابله با فشار رواني بر تعارضات زناشويي . پايان نامه ي كارشناسي ارشد، دانشگاه علامه طباطبايي. شفيعي نيا، اعظم، حسينيان، سيمين. (1386). بررسي اثر بخشي مشاوره گروهي با روش شناختي – رفتاري بر تعارضات زناشويي. فصلنامه پژوهش هاي تربيتي و روان شناختي. سال 3، 2،1-22-1. شاملو، سعيد. (1377). روان شناسي شخصيت. تهران: رشد. صدوق، محمد بن بابويه قمي. (1413ق). من لايحضره الفقيه، قم: جامعه مدرسين. طباطبايي، سيد محمد حسين. (1370). تفسير الميزان. جلد 1 عاملي، شيخ محمد حر.(1409ق). وسايل الشيعه، قم: موسسه آل البيت. عامري، فريده.(1381). بررسي تاثير مداخلات خانواده درماني راهبردي در اختلافات زناشويي . رساله دكتري، دانشگاه تربيت مدرس. عامري، فريده، اژه اي، جواد، رسول زاده، كاظم، نور بالا، احمد علي. (1382). بررسي تاثير مداخلات خانواده درماني راهبردي در اختلافات زناشويي. مجله روان شناسي.3. عاطف وحيد، محمد كاظم، لواساني، فهيمه، محمد پور، احمد رضا. (1388). مديريت تعارض همسران. مشهد: آهنگ قلم. فرح بخش، سعيد، و غلامرضايي، سيمين، و نيك پي، ايرج. (1386). بررسي بهداشت رواني دانشجويان در رابطه با عوامل تحصيلي. فصل نامه اصول بهداشت روان، سال 8، 32و 34، 66-61 فريدي ، فرشاد. (1385). اثر بخشي آموزش مداخلات خانواده درماني ساختاري شيوه ي گروهي بر تعارضات زناشويي . پايان نامه ي كارشناسي ارشد، دانشگاه علامه طباطبايي. فلاح چاي؛ سيد رضا. (1378). مقايسه اثر بخشي رويكرد آموزش شناختي رفتار ي زوجين با آموزش زوجين بر اساس رويكرد روايت درمانگري در كاهش تعارضات زناشويي. رساله دكتري،دانشگاه علامه طباطبايي. فرانكن، رابرت.(1382). انگيزش و هيجان. (ترجمه حسن شمس اسفند آباد، غلامرضا محمودي، سوزان امامي پور).تهران: ني.(تاريخ انتشار به زبان اصلي،1939). فصيح، طيبه.(1381). بررسي رابطه ميان نگرش مذهبي و سلامت عمومي در ميان دانشجويان ورودي سال 81 و 82 .پايان نامه كارشناسي ارشد. دانشگاه علوم پزشكي اهواز. قرآن كريم. ترجمه مهدي الهي قمشه اي. سازمان چاپ و انتشارات ايران. قائمي، علي. (1375). چرا مذهب ؟ تهران: مولف. قرباني، نيما. (1382). روان درمانگري پويشي كوتاه مدت. تهران: سمت. قائمي، علي. (1376). نگرش در رفتار ديني در دانش آموزان. تهران: اميري. قليلي، زهره، و احمدي، سيد احمد، و خاتمي زاده، مريم. (1385). زوج درماني. فصل نامه تازه هاي روان درماني، سال يازدهم، 39و40، 77-59 دانشجويان قرباني، عزيز اله.(1380). بررسي تاثير روش درماني برگرفته از نهج البلاغه در كاهش افسردگي دانشگاه هاي تهران در مقايسه با رفتار درمانگري . پايان نامه ارشد. دانشگاه علامه طباطبايي. قرباني، كبري. (1384). تاثير زوج درماني به شيوه ي درمان عقلاني هيجاني رفتاري بر تعارض ها و افكار غير منطقي زوجين مراجعه كننده به مراكز مشاوره شهر اصفهان پايان نامه ارشد، دانشگاه اصفهان. قرباني، نيما. (1384).سبك ها و مهارت هاي ارتباطي ، تهران: انتشارات تبلور. كليني،محمد بن يعقوب. (1365). كافي. تهران: دارالكتب الاسلاميه. كار، آلن. (1384). خانواده درماني تحليل روابط و تعارضات همسران(ترجمه ي غلامرضا تبريزي). مشهد: مرنديز.(تاريخ انتشار به زبان اصلي ندارد). كارلسون، جان و همكاران. (1378). خانواده درماني تضمين درمان كارآمد. (ترجمه ي نوابي نژاد، شكوه) تهران: انجمن اولياء و مربيان.(تاريخ انتشار به زبان اصلي ندارد). كريمي، يوسف. (1382). روانشناسي اجتماعي.تهران: ارسباران. كريمي، مصطفي. (1385) . قرآن وقلمرو شناسي دين. قم: موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره). گاتمن،جان و سيلور، نان. (1385). هفت اصل براي زندگي زناشويي. ترجمه نسرين مصباح و همكاران، تهران:ايتا. ( تاريخ انتشار به زبان اصلي 2006). گلاسر،ويليام و گلاسر،كارلين. (1384) . ازدواج بدون شكست. (ترجمه سميه خوش نيت و هدي برازنده). تهران: محقق. (تاريخ انتشار به زبان اصلي 2002). گال،مرديت،بورگ،والتر،گال،جويس. (1390).روش هاي تحقيق كمي و كيفي در علوم تربيتي.ترجمه احمد رضا نصر و همكاران. تهران: سمت. گلادينگ، ساموئل. (1382). خانواده درماني.(ترجمه ي بهاري، فرشاد وهمكاران). تهران: تزكيه گلدنبرگ، ايرنه. (1382). خانواده درماني.( ترجمه ي حسين شاهي براواتي و. حميد رضا نقشبندي، سيامك) تهران: روان. لطف آبادي،ح. (1384). جستجوي مباني نظري سنجش ويژگي هاي معنوي درمان جويان در تعامل با درمانگران. گزيده مقالات همايش مباني نظري و روان سنجي مقياس هاي ديني.ص 138.دفتر طرح ملي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ملكي حاج آقا، زهرا. (1384). بررسي سبك مديران مدارس راهنمايي دخترانه تهران در برخورد با تعارض از ديدگاه مديران و معلمان در سال 1383. پايان نامه كارشناسي ارشد،دانشگاه شهيد بهشتي. ملك سعيدي، ژينوس. (1388). اثر بخشي آموزش مهارت هاي تنظيم منابع تكوين خود بر كاهش تعارضات زناشويي زنان. پايان نامه كارشناسي ارشد مشاوره خانواده. دانشگاه علامه طباطبايي. ملكيان، مصطفي. (1375). اقتراح انتظار بشر از دين. قم: دفتر همكاري حوزه و دانشگاه. مطهري، مرتضي. (1366). مقدمه اي بر جهان بيني اسلامي: انسان و ايمان. قم: صدرا مرادي، محمود. (1380). بررسي تاثير خانواده درماني به روش ساختاري به كاهش تعارضات زناشويي زوجين متقاضي طلاق شهراصفهان. پايان نامه ي كارشناسي ارشد، دانشگاه اصفهان. محمد نظري، علي. (1390). مباني زوج درماني و خانواده درماني. تهران: علم مجلسي، محمد باقر. ( 1404ق). بحارالانوار. بيروت: موسسه الوفاء. منجزي، فرزانه.شفيع آبادي،عبداللله،سوداني،منصور. (1391).اثر بخشي آموزش مهارتهاي ارتباطي با رويكرد اسلامي بر رضايتمندي زناشويي، فصلنامه دانش و پژوهش در روان شناسي كاربردي،سال 13،شماره 1،پياپي 47. محمدي، سيد داوود و مهرابي زاده هنرمند، مهناز. (1385). ارتباط نگرشهاي مذهبي با مكان كنترل و نقش جنسيت در اين متغيرها، مجله پژوهش هاي روانشناختي، دوره 9، شماره 3 و4 محققي، حسين. (1390). تدوين برنامه آموزشي توانمند سازي زوجين بر اساس نظريه عشق استرنبرگ و تاثير آن بر كاهش تعارضات زناشويي و افزايش رضايتمندي زوجين. پايان نامه كارشناسي ارشد. دانشگاه علامه طباطبايي. ميلاني فر، بهروز. (1382). بهداشت رواني. تهران: قومس. نوابخش، مهرداد وپوريوسفي، حميرا. (1385). نقش دين و باور هاي مذهبي بر سلامت رواني، مجله پژوهش ديني، 14، 91-71 نوري، حسين. (1408ق). مستدرك الوسايل. قم: موسسه آل البيت. نصير زاده، راضيه، رسول زاده، كاظم.(1388).بررسي رابطه باورهاي مذهبي با راهبرد هاي مقابله با تنيدگي در دانشجويان. فصلنامه دانشگاه علوم پزشكي گناباد. شماره2. 63-56 وست، ويليام. ( 1383). روان درماني و معنويت. (ترجمه ي شهيدي، شهريار و شيرافكن سلطان علي) تهران: رشد (تاريخ انتشار به زبان اصلي 2004). وولف، ديويد. (1386). روان شناسي دين. (ترجمه دكتر محمد دهقاني). تهران: رشد.(تاريخ انتشار به زبان اصلي ندارد). Burton,J.P.(2003).Marital conflict childrens perceptions of marital conflict. Dissertation Abstracts internashtional: section B: the sciences & Engineering 59 (6-B),3089. Bertoni, A.Bodenmann,G.(2010). Satisfied and dissatisfied coules: positive and Negative Dimensions,conflict styles, and Relationship with family.European psychologist.15, 175-184 Carter, B. (2003). The family life cycle: A frame work for family therapy, Needham. Heights: Allyn and Bacon. Carlin,G.M.(199).A conceptual analysis of conflict management style measures. Master thesis, the university of Guelph Dudley,M & kosinski,F.(2006).Religiosity and marital satisfaction: A research note.Review of Religious research. Vol 32(1):78-86 Elkins D.N.Hedstorm,L.j,Hughes,L.L. Leaf, J.A. and saundersc.(1988). Towards a humanistic-phenomenological spirituality.,Journal of Humanistic psyehology , 28(4): 5-18 Falicov, C.(2000). Laino families in therapy. New York: Guilford pres. Gregory R.Maio , & Geoffrey Haddock.(2010).The psychology of Attitude and attitude change. Los Angeles: SAGE. Hassed C.S.(2000). D epression: dispirited or spiritually deprived? Med j Aust;173-547. Heaton,T.B & pratt , E.L.(2004). The effects of Religious Homigamy on marital satisfaction and stability, Journol of social and personal Relationships vol.11(4):534-509. Henderson-King,D.H.& Veroff, J.(2003).sexual satisfaction and marital well-being in the first years of marriage, Journal of social and personal relationship, VOL.11(4):509-534. Jones,D.(1992).parental divorce, family conflict and friendship network. Jounal of social and personal relationship. Vol(9).pp219-225. Karsoon J.L (1981). Genetics of intellectual variation in celand. Heredities,95,283-288. Kew-cheung, s.(1996).cognitive- behavioral therapy for marital conflict. Journal of family therapy.20,2,256-265. Kaiser,A, Hahlweg,K, Wolf sdorf,G.F and Groth, T.(1998).The efficacy of a compact psychoeducational group program for marriage couples. Journal of consulting and clinical psychology. Vol.66(6).pp753-760. lambert,Nathaniel.M,Dollahite,David.C.(2006). How religiosity help couples prevent, resolve, and overcome marital conflict (election version).family relations,55,439-449. Lewis,j. A.(1993). Farewell to motherhood and apple pie: families in the postmodern era. The family journal 1. 337-338. Markman, H.J;STANLY, S. ,Blumberg,S.L.(2001) Divorco and Building alasting love3 ,(isted).John Wiley, san Francisco. Mahony,A.(2005).Religion and conflict in marital and parent child relationship. Journal of social Issues, 61(4), 689-706 Mahoney,A.,paragment,K.,Swank,A.B.,Swank,N.(2003). Sanctification in family relationship. Review of Religious Research, 44,220-236. Mahoney A.,Paragment K.I,Jewell T., Swank,A.B.,Sccott E.,Emery, E,& Rye,M.(1999). Marriage and the spiritual realm: the role of promimal and distal religious constructs, in marital functioning. Journal of family psychology. 13, 321-330. Morris, S.B.(1999). Functional family therapy in. I.R.H.Fallon (ed),handbook of behavioral family therapy. New York: Guilford pres. Moreira- Almedia, Alexander.koenig, Harold.G.(2006). Discussion Retaing the meaning of the weeds religiousness and spirituality: A commentary on the whoqol srpb groups across- cultural study of quality of life 962: 6, 2005, 1497,in press. journal of social science&medicine, pp1-3 , Available: s. Reilly. ML.(2004)Spirituality and mental Health clients. Journal of psholosocial Nursing and mental Health services Vol 79-82 piedmont,R.L.(1999). Does spirituality represent the simth factor of personality / spiritual Transcendence and the five – factor model. Journal of personality G7 (6), 985-1013., Perry, geramy.(2006). Family life, religon and religious practicein an aAsian Adventist context parti: the people and their religious practice:Journal info, VOL9.(71):875-893. Sanders,F.M(1995). Individual and family therapy: toward an integration. New York: Aronson. Synder, Douglas.K, Castellani, Ahgela, Mand Whishman,Mark.A.(2006).Current status and future direction in couple Therapy. Annual Review. Psychology.57:17-44 Suping,T & Jing,W.(2006). Interpersonal conflict handling styles: A sourvey of Chinese college students. Canadian social science, 5(2).44-53. Sacher,J.A akd Fine,M.A.(1998). Predicting Relationship status and satisfaction after six months among dating couples. Journal of marrage and family.58(10).pp21-23. Sherwood,H.B.(2002). Managing matrial discord: validating the parental management of conflict. Scale. Dissertation Abstracts international:section B: the sciences &Engineering 61(10-B),5581. Thompson, B.M.(1997)couples and the work family interface. In W.K.Hal ford & h.j. mark man (Eds). (PP.273-290). Chicnester uk:wiley. Waynne,L.G.(1983). Familly research and family therapy: A reunion ?. journal of marital and family therapy, 9, 113-117. Wolf, Chelsea T., ksiazak, T.M (2006).Relationship of spirituality to work and family roles and life satisfaction among gifted adults. Journal of mental health counseling,29,131-165. Williams, L.M & Lawler, M.G. (2003). Marital satisfaction and same-church individuals. Journal of family Issues,VOL.24(8):1070-1092 West,W.(2000).Psycho therapy and spirituality. Thousand oaks,CA: sagr. www.Elsevier.com/locate/soscimed. Young. M. , Long.L.(1998). Counseling and therapy for couples: New York.Brooks cole publishing company. Young,M.E.& Long,L.L.(1998). counseling and therapy fore pacific Grove,ca: Brooks/Cole. Chapter 5,pp: 80-96 and chapter 60, pp;97-112 Young,M.E.& Long, L.L.(2007). Counseling and therapy for couples. Pacific Grove, CA:Thomson Brooks /cole.

فایل های دیگر این دسته

مجوزها،گواهینامه ها و بانکهای همکار

فروشگاه اینترنتی بروز فایل دارای نماد اعتماد الکترونیک از وزارت صنعت و همچنین دارای قرارداد پرداختهای اینترنتی با شرکتهای بزرگ به پرداخت ملت و زرین پال و آقای پرداخت میباشد که در زیـر میـتوانید مجـوزها را مشاهده کنید