چارچوب نظری و پیشینه پژوهش الگوهای ارتباطی والدین (docx) 35 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 35 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
الگوهای ارتباطی والدین
فهرست مطالب
- تعاریف نظری و عملیاتی واژه ها و اصطلاحات.........................................................................11
فصل دوم: مبانی نظری و پیشینه پژوهش.................................................................................12
- تعاریف ارتباط................................................................................................................13
- هدف اصلی ارتباط...........................................................................................................15
- الگوهای ارتباطی زوجین...................................................................................................16
- الگوی ارتباط سازنده متقابل زن و شوهر.................................................................................16
- الگوی ارتباط اجتناب متقابل زن و شوهر.................................................................................18
- الگوی ارتباطی توقع / کناره گیری زن و شوهر.........................................................................22
- تئوری های ارتباط..........................................................................................................26
- نظریه ارتباطی واتزلاویک................................................................................................26
- نظریه ارتباطی سالیوان....................................................................................................29
- نظریه شفلن و بردویستل...................................................................................................30
- نظریه تبادلی برن...........................................................................................................32
- نظریه یادگیری اجتماعی بندورا...........................................................................................33
- مطالعات انجام شده.........................................................................................................57
- پژوهش های داخلی........................................................................................................58
- پژوهش های خارجی......................................................................................................59
تعاریف نظری و عملیاتی واژه ها و اصطلاحات
سازگاری اجتماعی:
تعريف نظري: سازگاری اجتماعی عبارت است از انطباق متوالی با تغييرات و ايجاد ارتباط بين خود و محيط، به نحوی كه حداكثر خويشتن را به همراه بهزيستی اجتماعی، ضمن رعايت واقعيت های اجتماعی امكان پذير سازد. به اين ترتيب سازگاری به معنای همرنگی با جماعت نيست. سازگاری به معنای شناخت اين حقيقت است كه هر فرد بايد هدف های خود را با توجه به چارچوب اجتماعی و فرهنگی تعقيب نمايد ( راجرز ، بی تا، به نقل از محمدی، 1387).
تعريف عملياتي: در اين پژوهش سازگاری اجتماعی متغيري است كه توسط پرسشنامه سنجش رفتار سازشی اندازه گيری می شود و كسب نمرات بالا در آن نشانگر سازگاری اجتماعی پايين و كسب نمرات پايين نشانگر سازگاری اجتماعی بالا می باشد.
الگوی ارتباطی:
تعریف نظری: در این پژوهش الگوی ارتباطی زوجین، شبکه های ارتباطی است که از طریق آنها زن و شوهر با یکدیگر به تعامل می پردازند. به آن دسته از شبکه های ارتباطی که به وفوردر یک خانواده اتفاق می افتد، الگوهای ارتباطی گفته می شود.
تعریف عملیاتی: در پژوهش حاضر، نوع الگوی ارتباطی، بر اساس نمره ای که از اجرای آزمون الگوهای ارتباطی که یک ابزار خود سنجی است و الگوهای ارتباطی زوجین را در سه مرحله از تعارض زناشویی بررسی می کند، استفاده شده است.
فصل دوم
مبانی نظری و پیشینه پژوهش
تعاریف ارتباط
درباره ارتباط تعاریف گوناگونی ارائه شده است. واژه ارتباط (Communication) از ریشه لاتین Communis به معنای اشتراک گرفته شده است. به گفته دادگران (1384) این کلمه در زبان فارسی به صورت مصدر باب افتعال به کار می رود که در لغت به معنای پیوند دادن و ربط دادن و به صورت اسم مصدر به معنای بستگی، پیوند، پیوستگی و رابطه کاربرد دارد. در جایی دیگر ارتباط به این شکل تعریف شده است: ارتباط عبارت است از فرایند ارسال و دریافت پیام، با توجه به این تعریف، هر ارتباطی مستلزم حضور دو یا چند واحد اجتماعی است؛ یعنی ارتباط می تواند بین دو یا چند نفر و یک رسانه و ... صورت گیرد. هدف اصلی از برقراری ارتباط، انتقال پیام است. این پیام می تواند به صورت کلامی یا غیر کلامی منتقل شود. در واقع پیام را می توان به صورت آشکار یا ضمنی منتقل کرد. هر گونه اشکالی در انتقال پیام می تواند باعث اختلال در ارتباط گردد. برای مثال ممکن است پیام به صورت کامل منتقل نگردد یا اینکه یک نفر پیامی را ارسال کند ولی فرد مقابل مفهوم دیگری را دریافت نماید یا حتی کسی پیامی را بفرستد ولی دیگری هیچ پیامی را دریافت نکند. از این موارد معمولاً به عنوان سوء تفاهم یاد می نمایند. یک ارتباط مؤثر، ارتباطی است که راه را بر سوء تفاهم احتمالی ببندد (سازمان بهداشت جهانی، ترجمه فتی، موتابی، کاظم زاده، عطوفی، 1385). همچنین میر کمالی (1383) در تعریف ارتباط می نویسد: ارتباط فرایندی است اجتماعی که به وسیله آن اطلاعات و افکار و عقاید و احساسات یک فرد یا گروه با زبان یا رفتار مشترک به طرف دیگر انتقال داده می شود، تا سبب تفاهم، هماهنگی، ادراک یا رفتار واحد بین گیرنده و فرستنده شود. در جایی دیگر ابراهیمی (1371) ارتباط را این چنین تعریف می کند: ارتباط فرایندی است که توسط آن اطلاعات از طریق نظام (سیستم) مشترک علائم، نشانه ها یا رفتار منتقل می شود. یکی از ساده ترین تعاریف ارتباط توسط دوربین (2004) بیان می شود که ارتباط را به عنوان ارسال، دریافت و درک پیام تعریف می کند. جاسبی (1368) تا حدودی تعریف کامل تری از ارتباط بیان می کند و می گوید: ارتباط عبارت است از انتقال اطلاعات از یک منبع به منبع دیگر و درک آن توسط آن منبع و چهار عامل در این عمل نقش فعال دارند که عبارتند از فرستنده، دریافت کننده، مجاری ارتباط و نمادها. وود (به نقل از فیروز بخت، 1379) ارتباط را به این گونه تعریف می کند که ارتباطات میان فردی، یک تعامل گزینشی نظام مند، منحصر به فرد و رو به پیشرفت است که سازنده شناخت طرفین از یکدیگر است و موجب خلق معانی مشترک بین آنها می شود.
با توجه به تعاریف ارائه شده، ارتباط در کلی ترین معنای خود، فرایندی مستلزم انتقال اطلاعات از یک فرستنده به گیرنده است. بنابر این از تعریف فوق نتیجه می شود که هر ارتباطی مستلزم عناصر مهم ذیل است:
الف) فرستنده یا منبعی که عمل رمز گردانی ب) پیام مورد انتقال را از طریق ج) کانالی خاص د) به دریافت کننده که پیام را رمز گشایی می کند، انجام دهد (فورگاس، ترجمه بیگی، فیروزبخت، 1373).
خصوصیات فرستنده، پیام، کانال و دریافت کننده همگی بر فرایند ارتباط تأثیرات مهمی به جای می گذارند. مثلاً یک خط تلفن به عنوان کانال ارتباطی محدودیت های فیزیکی خاصی دارد (مثلاً نبود نشانه های دیداری) که هنگام استفاده از آن کانال این محدودیت ها استراتژیهای ارتباطی را بنحو مشخصی تغییر می دهند. همینطور، خصوصیات فرستنده و دریافت کننده (از قبیل پایگاه، قدرت، هوش، علایق مشترک) نیز بر استراتژیهای ارتباطی اتخاذ شده تأثیر می گذارند (همان منبع). در واقع ارتباط واکنشی متقابل بین دو یا چند نفر است که جهت انطباق و یکی کردن فعالیت شان برای رسیدن به هدفی مشترک، پیام هایی را رد و بدل می کنند. بنابر این مرحله اول ارتباط شامل عمل متقابل است بدین معنی که دو یا چند عضو با یکدیگر رابطه فعالی دارند که البته سطوح عمل اعضا با یکدیگر متفاوت است. یکی از اعضا ممکن است پیشگام بوده و برای دیگران که به وی توجه داشته و شنوندگان سخنان او هستند صحبت نماید و پس از مدتی اعضا نقش عوض می کنند؛ آنهایی که شنونده بودند نظرات خود را در ارتباط با جهت های اولین گوینده اظهار می دارند و سخنران اول، شنونده پاسخ آنها می شود. ویژگی دوم ارتباط روابط بین دو یا چند نفر را مشخص می کند و عنصر بعدی که در تعریف ارتباط وجود دارد، مبادله پیام ها بین شرکت کنندگان در عمل متقابل و انتقال و دریافت پیام های محتوی ارتباط را تشکیل می دهد و به همین دلیل است که اصطلاح ارتباط و فعالیت ارتباطی مترادف هم به کار می روند. پیام ها در اشکال مختلف انتقال می یابند. ارتباط نباید فقط مکالمه باشد؛ شرکت کنندگان از طریق نگاه، لبخند و یا از طریق لمس کردن با یکدیگر می توانند ارتباط داشته باشند (ایوانویا، ترجمه مدبرنیا، 1375).
هدف اصلی ارتباط
برقراری ارتباط و رسیدن به مفهومی مشترک هدف اصلی ارتباط است. گاه نتیجه ارتباط منفی است و مردم قادر به درک همدیگر و مشخص کردن ارتباطشان نیستند در حالی که ارتباط برقرار می کنند، کوشش دارند که موارد عدم توافق را برجسته نمایند. به همین دلیل حتی در صورت منفی بودن نیز نتایج اعمال متقابلشان از نوع ارتباطی خواهد بود. مردم در حالی که با هم ارتباط برقرار می کنند، انتظار دریافت پاسخ از همدیگر را دارند و توجه خود را نسبت به آن چیزی که طرف مقابل می گوید معطوف می کنند. به عبارت دیگر در چنین دور ارتباطی هر دو شرکت کننده فاعل هستند (همان منبع).
الگوهای ارتباطی زوجین
الگوی ارتباط سازنده متقابل زن و شوهر
ارتباط سازنده دارای نقش کلیدی در عملکرد خانواده موفق است. پژوهشگران توافق دارند که ارتباط مداوم، باز و روشن یک ویژگی اساسی خانواده های سالم است. آنها همچنین اظهار می دارند خانواده هایی که راههای صحیحی را به هنگام برقراری ارتباط به کار می گیرند، بهتر قادر به حل مسائل و مشکلات خود می باشند و رضایت بیشتری از رابطه خود دارند (عبادت پور، 1379).
الگوی ارتباط سازنده متقابل در ارتباطات زوجین نوعی الگوی ارتباطی است که در آن زن و شوهر سعی می کنند در مورد مشکل و مسئله ای که در حین ارتباط برای آنان به وجود می آید بحث و گفتگو کنند، احساساتشان را نسبت به هم ابراز نمایند و برای مشکلات خود راه حل پیشنهاد نمایند. زمانی که زوجین این الگو را در روابط خود به کار می برند هر دو احساس می کنند که همدیگر را درک می کنند و از زندگی زناشویی خود احساس رضایت می کنند (هیوی، لارسون و کریستنسن، 1996).
بیلینگز (1979)، بریچلر و وب (1977)، به نقل از ویلسون و ریچارد (1993)، دریافتند زوج هایی که در مورد عدم توافق هایشان در زندگی به بحث و تبادل نظر می پردازند و سطوح بالاتری از مشارکت را گزارش می دهند، رضایت و خشنودی بیشتری از زندگی را ابراز می دارند. سطح صمیمیت و بیان سالم تعارض در زوج ها، به وسیله توافق در ادراک و وضوح ارتباط بین همسران افزایش می یابد.
برای اداره کردن خانواده، ارتباط سالم از اهمیت بسزا برخوردار است. پدر یا مادر بودن می تواند برای زوج هایی که در مهارتهای ارتباطی از کفایت لازم برخوردارند یکی از پاداش دهنده ترین و مسرت بخش ترین تجربه های زندگی باشد. اما زمانی که والدین بر مهارتهای لازم برای برقراری ارتباط صحیح و هماهنگ مسلط نیستند، تشویش، احساس بیگانگی و تنهایی ناشی از آن، هم برای آنان و هم برای کودکان، به یک اندازه مخرب است (بولتون، ترجمه سهرابی، 1379).
چگونگی ارتباط زنان و شوهران با یکدیگر، گسترش روابط و رضایت زناشویی آنها را تحت تاثیر قرار می دهد. ستیر (1964) معتقد است که ادراکات زنان و شوهران از ارتباط زناشویی خود و ارتباط زناشویی همسرشان برای پیشرفت یا تخریب روابطشان حائز اهمیت فراوانی است. او بیان داشت هرچه تفاوت بین آنچه که شوهر از اعمال ارتباط کلامی و غیر کلامی خود و همسرش ادراک می کند با آنچه که زن از آن اعمال ارتباطی ادراک می کند بیشتر باشد، احتمال این که رابطه آنها غیر رضایت بخش باشد بیشتر است (نقل از شرفی، 1382).
مهارتهای ارتباطی مثبت، شامل فرستادن پیام های واضح و همخوان، همدلی، اظهار حمایت و مهارتهای موثر حل مساله است. برعکس مهارتهای ارتباطی منفی شامل فرستادن پیامهای ناهمخوان و سلب کننده صلاحیت، فقدان همدلی، اظهارات غیر حمایتی(منفی)، مهارتهای ضعیف حل مساله و پیامهای متناقض و دو پهلو می شود (السون و همکاران، 1989؛ به نقل از مهدویان، 1376).
ارتباط مایه حیات هر رابطه است. هنگامی که ارتباطی بی پرده، واضح و با احساس روی می دهد، رابطه تقویت می گردد. اما زمانی که به صورت تدافعی، پرخاشگرانه و ناموثر برقرار می شود رابطه را تضعیف می کند. وقتی جریان ارتباط به شکلی وسیع مسدود می شود، رابطه به سرعت رو به اضمحلال می رود و سرانجام می میرد. در جایی که مهارتهای ارتباطی مناسب وجود ندارد، عشق، میان همسران، عشاق، دوستان، والدین و فرزندان به مقدار زیادی کاهش می یابد. برای برقراری روابط رضایت بخش، باید روش هایی کشف شوند که به ما کمک کنند تا حداقل بر روی بخشی از شکاف های بین فردی و دیگران پل زده شود (بولتون، ترجمه سهرابی، 1386).
الگوی ارتباط اجتناب متقابل زن و شوهر
به عقیده لورنتز (2002) توافق و مصالحه بین زن و شوهر بدون صحبت کردن در مورد مسائل، نظرات و عقاید ایجاد نمی شود. بنابراین اگر زوجین هر دو به نقطه کناره گیری به عنوان راه اصلی برای خودداری از تعارض برسند، رفتارهای ارتباطی مثبت در این زندگی زناشویی پیدا نخواهد شد. رفتارهای ارتباطی منفی همچون اجتناب از نزدیکی، کناره گیری همراه با عصبانیت، مشارکت در تعارض و اجتنابی و تدافعی بودن در ارتباط؛ چه خاص یک جنس یا هر دوی آنها باشد، فرصت درک متقابل و احترام بین زوجین را از بین خواهد برد و استرس، پریشانی و درماندگی و در نهایت طلاق را همراه خواهد داشت.
هیوی و همکاران (1996) بیان می دارند که در الگوی اجتناب متقابل زن و شوهر زمانی که با مساله ای در روابط زناشویی روبرو می شوند معمولا از بحث و تبادل نظر در موردمشکل دوری می کنند و بر روی مسائل خود سرپوش می گذارند. آنها همچنین ذکر می کنند که این زوجین رضایت بسیار پایینی از زندگی زناشویی خود دارند.
ویلسون و ریچارد (1993) در تحقیقی دریافتند زوج هایی که استراتژیهای گریز-اجتناب و فاصله گرفتن را در زندگی زناشویی به کار می برند، سطوح پایین تری از رضایت زناشویی از خود نشان می دهند، همچنین مشخص شد که گریز-اجتناب صمیمیت زوجین را به شدت کاهش می دهد.
جکوبسون و همکاران (1980) در پژوهشی از زوجهای پریشان و غیر پریشان خواستند یک فهرست رفتار طولانی درجه بندی های خشنودی کلی از زندگی زناشویی روزانه را تکمیل کنند. نتایج نشان داد که "ارتباط و رفتار متقابل منفی"، به بهترین وجه درجه بندی های خشنودی زوجهای پریشان و "ارتباط و رفتار متقابل مثبت" به بهترین شکل، خشنودی روزانه زوجهای غیر پریشان را پیش بینی می کرد. خلاصه آنکه، این پژوهش نشان داد که ناخشنودی از زندگی زناشویی با کاستی های ارتباطی همراه است. به ویژه، هنگامی که زوج هادرباره اختلاف هایشان به رفتار متقابل با هم می پردازند، این کاستی ها آشکارتر می شود (برنشتاین و برنشتاین، ترجمه نائینی و منشئی، 1380).
مطالعه ای از روند طولی زندگی زناشویی مشخص ساخت که فاکتورهای ویژه قابل تشخیصی جدایی و طلاق را پیش بینی می کردن (گاتمن، 1991). از میان این فاکتورها یک عامل مهم "دیوار سنگی بودن" شوهر بود. گاتمن این مورد را به صورت زیر تعریف می کند "یک الگوی رفتاری که در آن شنونده مانند یک دیوار سنگی در مقابل گوینده ظاهر می شود، چهره را زیاد حرکت نمی دهد و معمولا از تماس چشمی خودداری می کند (ویلسون و ریچارد، 1993).
گاتمن بیان داشت دیوار سنگی بودن شوهر در ارتباطات برای زن بسیار بیزاری آور است و منتهی به برانگیختگی فیزیولوژیکی او می گردد. او (زن) با سعی در دوباره درگیر نمودنشوهرش به این عمل پاسخ می دهد. مردان به میزان معناداری بیشتر از زنان دیوار سنگی می شوند. تفاوتهای جنسیتی می تواند توجیه کننده این امر باشد (همان منبع).
زوجین برای دور شدن از روابط زیان آور، پیش از شناخت الگوهای مثبت به درک الگوهای منفی نیاز دارند. تحقیقات متعدد (گاتمن، 1993، مارکمن و هالوی، 1993؛ به نقل از شرفی، 1382) نشان می دهد زوجینی که دارای الگوهای تعاملی قبل از ازدواج درستی نیستند به ویژه آنهایی که با ناتوانی، عقب نشینی با عواطف منفی وارد رابطه می شوند بیشتر در خطر طلاق و اختلافات زناشویی هستند.
فیتس پاتریک و بادزنیسکی (1994) بیان می دارد که زوجهای اجتناب کننده در رابطه زناشویی وابستگی زیادی به یکدیگر نداشته و دید آنها در مورد زندگی زناشویی و خانوادگی دوسوگرا بوده و افشاگری بسیار پایینی را در ارتباط زناشویی گزارش می دهند (همان منبع).
راش و همکاران (1974، به نقل از اپستین و جکسون، 1978) در تحقیقی در یافتند که استفاده همسران از طرد و اجبار در رابطه زناشویی به طور قابل ملاحظه ای با حل ضعیف تعارض ارتباط داشت. از طرف دیگر ارتباطاتی که با اجتناب مشخص می شوند کیفیتی ایستا دارند که در آن حل مساله به میزان کمی صورت می گیرد (نقل از مهدویان، 1376).
راش و همکاران (1974) خاطر نشان کردند همسرانی که از مواجهه بالقوه احساس تهدید می کنند، در نشان دادن رابطه، اغلب از ارتباط مستقیم کناره گیری می کنند و بر پیامهای طعنه آمیز مثل انکار، توجیه خود و سلب صلاحیت بیشتر از عقاید و احساسات به روشنی تکیه می کنند. از طرف دیگر ممکن است تعارض به طور مستقیم از طریق تعمیم موضوع "مانند شما همیشه..."، انکار فضیلت و حملات شخصی دیگر دامن زده شود (همان منبع).
الگوی ارتباطی توقع / کناره گیری زن و شوهر
الگوی ارتباطی تقاضا / کناره گیری عبارت است از اصرار یک زوج مبنی بر ایجاد تنوع و تغییر یا بحث در مورد یک مساله، در حالی که زوج دیگر از تعامل خودداری نموده و به طور فیزیکی یا روانی از بحث کناره می گیرد (ساگرستانو و همکاران، 1999).
الگوی ارتباطی توقع / کناره گیری باعث افزایش تنش در روابط زناشویی می شود، زیرا زوجی که از او کناره گیری می شود یک نوع پیغام عدم تایید را دریافت می کند و نشان می دهد که ایجاد تعامل معنادار با شریک دیگر زندگی برای این فرد مهم نمی باشد (شرفی، 1382).
جکوبسون (1989) مطرح کرد که الگوی کناره گیری / توقع در این دو وضعیت دنبال می شود: زنان از حالت هایی از این حیث ناراحت هستند و بنابراین برای تغییر فشار می آورند و مردان بیشتر از این حالت ها رضایت دارند و از مواجهه با نیرویی که آنها را مجبور به تغییر کند، کناره گیری و اجتناب می کنند (نقل از عبادت پور، 1379).
لورنتز (2002) در یک مطالعه طولی ارتباط بین تقاضا / اجتناب و تغییرات رضایت را در 46 زوج مورد بررسی قرار داد. نتایج حاکی از همبستگی بین الگوی تقاضا / اجتناب و عدم رضایت زناشویی بود که تا حدی دوام پیدا می کند، اما این الگو همچنین افزایش رضایت در همسران را نیز پیش بینی می کند.
بعضی از تحقیقات نشان می دهند که الگوی تقاضای شوهر / کناره گیری زن، رضایت بیشتر زن را به همراه دارد. همچنین شواهدی وجود دارد که نشان می دهد که تقاضای شوهر / اجتناب زن به طور معکوس با رضایت زناشویی همسران، همزمان یا چند سال بعد مرتبط می باشد (هیوی و همکاران، 1996).
زوجین باید با آگاه بودن از تفاوتهای جنسیتی موجود از افتادن در الگوهای مخرب ارتباطی اجتناب نمایند، کوردک (1995) دریافت که همسران به علت تفاوتهای جنسیتی اغلب در یک الگوی مخرب تقاضا / اجتناب می افتد و این وقتی است که یک همسر غر می زند یا شکایت می کند در حالی که دیگری کناره گیری و اجتناب می کند. تفاوتهای فردی یا شخصیتی ممکن است نقش مهمی در الگوهای ارتباطی تقاضا / اجتناب ایفا کند (همان منبع).
کوقلین و ونجلیستی (2000) تصدیق کردند دلایلی که در پس الگوهای ارتباطی مخرب وجود دارند، کاملا واضح نیستند. تقاضا / اجتناب ممکن است بخشی از سبک ارتباطی زوجین شود. در برخی از زوجین به جای اینکه فقط یک همسر تقاضا کند و دیگری اجتناب کند، الگویی تشکیل می دهند که در آن هر نفر به نوبت شکایت و تقاضا می کند، در حالی که دیگری اجتناب و خودداری می کند؛ داده های به دست آمده از زنان و شوهران دائما و قویا از تفاوتهای جنسیتی در مورد رفتار تقاضا / اجتناب حمایت می کند.
هیوی، کریستنسن و مالاموت (1995) بیان می کنند که رفتار تقاضا / کناره گیری بخصوص هنگامی که زن تقاضا می کند در حالی که شوهر کناره گیری می کند پیش بینی کننده افت رضایت زناشویی است؛ بر این اساس گاتمن و لونسون (2000) اظهار می دارند که افت رضایت در نهایت به طلاق منتهی خواهد شد (نقل از کوقلین، 2000).
محققان، الگوی تقاضا / کناره گیری در ارتباط زناشویی را با نارضایتی زناشویی، افسردگی، اضطراب و طلاق مرتبط دانسته اند (فورگارتی 1976، پترسون 1979، نولر، فینی، بونل و کالان، 1994؛ به نقل از کوقلین و ونجلیستی، 2000).
گوردن و دیگران (1999) دریافتند که برای اغلب زنان دررفتار ارتباطی با سازگاری و رضایت زناشویی آنها ارتباط بالایی دارد. زنان گرایش دارند که اهمیت بیشتری برای موضوعات کلامی در زندگی زناشویی قائل شوند.
گوردن و دیگران (1999) همچنین در تحقیقی دریافتند که ارتباط بین رفتارهای حل تعارض و رضایت زناشویی با ثبات می باشد؛ برای مثال رضایت زناشویی هر یک از زوجین رابطه مثبت معناداری با تعداد دفعاتی که هر یک از آنها استراتژیهای سازنده (مثل موافقت؛ کاوش متقابل مقصود و مصالحه) برای رفع تعارض بکار می برند، دارند. همچنین با تعداد دفعاتی که هر یک از زوجین از رفتاری مخرب (مشارکت در تعارض، کناره گیری، تدافعی بودن) استفاده می کنند، رابطه منفی معنی داری دارند. همچنین رضایت زناشویی با تعداد دفعاتی که زن در تعارض شرکت می کند یا تقاضا می کند و مرد کناره گیری می کند رابطه منفی معنا داری دارد.
گاتمن (1994) بیان می دارد که زنان در شرایطی که شوهرانشان از آنها کناره گیری می کنند دارای مشکلات بیشتری می باشند و سلامت آنها تهدید می شود و مردان نیز به احتمال قوی به رفتارهای کناره گیری دامن می زنند (نقل از شرفی، 1382).
بابکوک و کولیاجویس (1993) اولین کسانی بودند که نقش الگوی ارتباطی تقاضا / کناره گیری را در ایجاد خشونت همسران مورد بررسی قرار دادند. آنها در تحقیقاتی 95 زوج را بر اساس میزان پرخاشگری و سطح رضایت زناشویی انتخاب نموده و آنها را به سه گروه زوجین دارای خشونت (49n=)، زوجین دارای رضایت و بدون خشونت (16(n= و زوجین درمانده پریشان بدون خشونت (30n=) تقسیم نمودند. سپس با استفاده از پرسشنامه الگوهای ارتباطی (CPQ)؛ الگوهای تقاضای شوهر / کناره گیری زن و الگوی تقاضای زن / کناره گیری شوهر به وسیله مقیاس سه قسمتی مورد ارزیابی قرار دادند. نتایج نشان داد که الگوی تقاضای شوهر / کناره گیری زن بطور معنادار با خشونت فیزیکی مرد همبستگی دارد. علاوه بر آن، شوهران سوء استفاده گر بیشتر الگوی تقاضای شوهر / کناره گیری زن را (در مقایسه با مردان غیر خشن درمانده و غیر درمانده) گزارش نمودند، اما الگوی تقاضای زن / کناره گیری شوهر نیز مشخصه روابطی بود که در آن خشونت شوهر نسبت به زن اتفاق می افتاد، که این خود نشان می دهد که روابط خشونت آمیز اغلب به وسیله تعامل ناهماهنگ بین الگوی تقاضای شوهر / کناره گیری زن مشخص می شود؛ زوجین غیر خشن گزارش نمودند که الگوی تقاضا / کناره گیری یا اصلا وجود ندارد ویا یک الگوی ثابتی از یکی از این دو وجود دارد (یعنی شوهر کناره گیری می کند و زن همیشه تقاضا می کند و یا برعکس) (همان منبع).
ساگرستانو و کولیا جویس (1999) الگوهای ارتباطی تقاضای شوهر / کناره گیری زن و تقاضای زن / کناره گیری شوهر را مورد بررسی قرار دادند و رابطه این دو الگو را با پرخاشگری فیزیکی مردان و زنان در 42 زوج مورد توجه قرار دادند. الگوهای تقاضا / کناره گیری با استفاده از سیستم سنجش که توسط کریستنسن و هیوی و مالاموت (1995) ساخته شده است مورد ارزیابی قرار گرفت. رفتار همسران مربوط به الگوی تقاضا / کنره گیری در این بحث 10 دقیقه ای مشاهده و کد گذاری گردید، در این مبحث از زوج ها خواسته شده بود تا یک موضوع مورد اختلاف را به کمک یکدیگر حل کنند. نتایج نشان داد که الگوی تقاضای شوهر / کناره گیری زن به طور معنادار با خشونت فیزیکی و پرخاشگری کلامی مرد دارای همبستگی است و الگوی تقاضای زن / کناره گیری شوهر به طور معنا دار با استفاده از پرخاشگری فیزیکی توسط زن دارای همبستگی نبود. تحقیقات نشان می دهد روابطی که با خشونت فیزیکی همراه هستند، ثبات کمتری نسبت به روابط بدون خشونت دارند. تحقیقات در دهه اخیر تعاملات زناشویی منفی را قویترین عامل در ایجاد نارضایتی زناشویی می دانند (روبرتز، 2000).
تئوری های ارتباط
نظریه ارتباطی واتزلاویک
واتزلاویک و همکاران او درباره ارتباط به ویژه روابط اولیه بین مردم صحبت کرده اند. روابط توسط الگوهای ارتباطی پویا همچنان پایدار باقی می مانند، حتی وقتی عنوان تغییر می کند. هر ارتباط هم پاسخ به یک محرک جدید می باشد که به منظور حذف یک پاسخ طراحی می گردد (هر پاسخی همزمان محرکی است که پاسخ یا واکنش دیگری را بر می گزیند). بازخورد دو نوع است، بازخورد مثبت یا بازخورد منفی. بازخورد مثبت هر نوع ارتباطی است که منجر به تغییر در رابطه می گردد و بازخورد منفی هر نوع ارتباطی است که تغییری در رابطه ایجاد نکند. رفتار هر فرد به وسیله رفتار دیگری متأثر شده و بر آن تأثیر می گذارد زیرا ارتباط مداوم و زنجیره ای است (نقل از آذری، 1384).
واتزلاویک پنج واقعیت و اصل بنیادین را در تئوری خود مطرح کرده است:
1- نداشتن ارتباط امکان پذیر نیست؛ رفتار هنگامی رخ می دهد که شخصی در حضور فرد دیگر قرار گیرد که عامل نوعی پیام است. فردی که ساکت و آرام در گوشه ای می نشیند و اطرافیان خود را نادیده می انگارد هم در واقع به برقراری نوعی ارتباط پرداخته است. پایین ترین این ارتباط به این معنا است که او نمی خواهد با کسانی که در اطراف او هستند حرف بزند. به عبارت دیگر ارتباط صرفاً صحبت کردن نیست، بلکه به واسطه حرکات، ژست ها، لحن صدا و ... نیز ارتباط صورت می گیرد (همان منبع).
2- ارتباط شامل جنبه های رابطه ای و محتوایی است؛ ارتباط فقط ارائه و انتقال اطلاعات به سایرین نمی باشد، بلکه روابط بین افرادی که در ارتباط هستند را نیز مشخص می کند. عبارت «نمی دانم یادت می ماند در را ببندی؟» و یا «چند بار به تو بگویم که آن در لعنتی را ببند» هر دو در بردارنده مفهوم تقاضای بستن در از یک نفر است. اما در هر یک از این دو جمله رابطهتعریف شده به وضوح متفاوت است. اغلب صحنه ای یکسان که به دو شیوه ای متفاوت بیان می شود می تواند به وجود رابطه متفاوت اشاره داشته باشد (همان منبع).
3- استفاده از علائم نگارش یک ویژگی مهم ارتباط است؛ زمانی که با سلسله ای از تعاملات رو به رو هستیم همیشه روشن نیست که محرک چیست؟ پاسخ کدام است؟ بنابراین ممکن است زنی به خاطر این که شوهرش دیر به خانه می آید نق بزند حال آنکه اتفاقاً شوهر به خاطر نق زدن های همسرش دیر به خانه می آید. بنابراین ممکن است آن دو دیگری را علت تعارض بدانند. در حالی که نحوه درک ارتباط و بیان علت رفتار بستگی به این دارد که طرفین، رابطه میان خود را چگونه نقطه گذاری می کنند. نقطه گذاری، الگوهای ارتباطی را نظم داده و برای پیشبرد روابط حیاتی است. از نظر سوم شخص، ارتباطات ممکن است بدون وقفه به نظر برسد. اما شرکت کنندگان ترتیبات را به طور دلخواه تعیین می کنند، به طوری که آغاز و پایانی داشته باشد. این تصمیمات دلخواه نقطه گذاری نامیده می شود. اگر دو نفر ارتباطی را به نحوه گوناگونی نقطه گذاری کنند، در روابطشان مشکل ایجاد خواهد شد (گلدنبرگ، ترجمه شاهی، نقشبندی، ارجمند، 1385).
4- ارتباط می تواند به انواع عددی (کلامی) و قیاسی تقسیم می شود؛ در ارتباط کلامی پیام ها در قالب کلمات نوشته شده یا گفته شده رمز بندی می شود. بنابراین معنی پیام ها از ماهیت ترتیب کلمات روشن می شود، مثل «نمایش ساعت 8 بعد از ظهر شروع می شود». در چنین جمله هایی واقعیات از طریق رمز کلامی ابلاغ می شود. اما ارتباط قیاسی، تمامی ارتباطات غیر کلامی مثل ژست ها و حرکات بدنی، بیان چهره ای، لحن صدا و ... را در بر می گیرد. در این نوع ارتباط شعر، موسیقی، نقاشی و سایر جنبه های هنری هم دخالت دارد. واتزلاویک به طور مستدل در کتاب خود به نام "زبان تغییر" بیان نمود که ارتباط عددی با نیمکره چپ و ارتباط قیاسی با نیمکره راست مغز در ارتباط است (همان منبع).
5- هر گونه ارتباطی بین دو فرد یا بین دو گروه ممکن است به درجات مختلف قرینه ای یا تکمیلی باشد؛ تکامل قرینه ای بر این دلالت دارد که طرفین ارتباط در موقعیت مساوی قرار دارند. اگر در ارتباط برابری وجود داشته باشد، هر نفر رهبری را به نوبت به دست گیرد، رابطه متقارن است. اما اگر یکی رهبری کند و دیگری پیروی، این رابطه تکمیلی است (همان منبع).
نظریه ارتباطی سالیوان
اولین کسی که برای تحلیل رفتار آدمی قدمهای متفاوت با رویکردهای انفرادی برداشت، سالیوان بود. وی اساس تعیین رفتار آدمی را در روابط بین فردی جستجو کرد. او به این باور رسید که روش رفتار آدمی به نحوه رفتار افرادی که با او کنش متقابل دارند بستگی دارد. بدین سان نقطه عطفی در تعیین رفتار آدمی بود. همزمان با فعالیت های او پدیده جدید گروه درمانی به وسیله اسلوسن و مورنو پدید آمد. در این رویکرد جدید به جای مطالعه و درمان انسان در قالب فردی به مطالعه او در حیطه روابط جمعی مبادرت می ورزند، زیرا معتقدند که فرد بدون ارتباط با اعضای گروه وجود ندارد (فرانکل، ترجمه تبریزی، علوی نیا، 1382).
نظریه شفلن و بردویستل
شفلن و بردویستل الگوهای فضا و زمان را در ارتباط مطالعه کرده اند. این الگوها جنبه های فضایی و موقتی ارتباط غیر کلامی هستند و اغلب ناخودآگاه هستند، ولی این از اهمیتشان کم نمی کند (ابراهیمی، 1371).
- زمان
زمان، یک مفهوم، تجربه و یک راه درک کردن است. نحوه استفاده از زمان یک مورد مهم در زندگی افراد است و بنابراین در ارتباطاتشان نیز مهم تلقی می شود.
سکوت یکی از موارد استفاده از زمان است. گرچه مردم اغلب ممکن است در مورد آن چنین نیندیشند. برای مثال، مجید از جمال سؤال می کند و او جواب نمی دهد. جواب ندادن او به مجید چیزی را می گوید که این پیام ها ممکن است شامل خشم، کری، بی تفاوتی و بی فکری باشد (گفتن اینکه جمال اصلاً ارتباط برقرار نکرد، اصلاً درست نیست). زمان ممکن است به صورت حرکت حس شود (گذشت زمان) یا مدت (طول زمان). ملاقات کردن نزدیکانی که دورتر زندگی می کنند، طول مدت ملاقات و یا چند بار چنین ملاقاتهایی انجام می شود، ارتباط از نوع غیر کلامی در رابطه با زمان و در مورد فاصله و مسافت است و این که یک رابطه چه مدت طول می کشد و چه موقع باید قطع شود، ارتباطاتی مربوط به زمان در مورد میزان وابستگی و نوع رابطه است (همان منبع).
- فضا
فضا نیز ممکن است به عنوان شکلی از ارتباط غیر کلامی به کار رود. شفلن و بردویستل معتقد هستند که ما به عنوان افراد بشر، الگوهای ویژه فرهنگی حرکت کردن در فضا را که قابل تشخیص و قابل پیش بینی هستند، یاد می گیریم. شفلن، هر حرکت ساده این الگوها را به منظور بیان پیچیدگی ارتباط غیر کلامی بشر مورد مطالعه قرار داد. فضا بر تعامل تأثیر می کند: نزدیکی، مسافت، لمس و محدود نشان دهنده بعضی از ابعاد فضایی ارتباط است. غالباً رفتار در فضا قابل پیش بینی است. برای مثال در یک آسانسور همه مردم با جهت مشابهی مواجه هستند و چشمهایشان به قسمت تعیین طبقات دوخته شده است و نسبت به هم فضای مساوی را رعایت کرده و به نقطه جدیدی حرکت می کنند. در صورتی که فردی در آسانسور بدین ترتیب عمل نکند، فضای آسانسور برای افراد اضطراب انگیز است. زیرا آن فرد به طور غیر قابل پیش بینی عمل کرده است (همان منبع).
الگوهای رفتاری ویژه و مشخص شده ای در نحوه استفاده از فضا و زمان وجود دارد که فرا گرفتنی و یک ویژگی فرهنگی است. تطابق با رفتار از پیش تعیین شده پیامی را می دهد و رفتار به روش های غیر قابل پیش بینی، پیام متفاوتی را می دهد. الگوهای رفتاری یاد گرفته شده به متغیرهایی مثل سن، جنس، فرهنگ و محدودیت جسمی بستگی دارد (همان منبع).
نظریه تبادلی برن
از نظر برن روان برونی، روان جدید، روان قدیم به عنوان دستگاه های روانی تلقی می گردند و به صورت حالات "من" نشان داده می شوند. به زبان عامیانه این انواع حالات من را به ترتیب "من والدینی"، "من بالغ" و "من کودک" می نامیم (برن، ترجمه فصیح، 1373).
تحلیل ارتباط محاوره ای (تحلیل رفتار متقابل) ساده در صدد است تشخیص دهد کدام "حالات من" محرک محاوره ای ایجاد می کند و کدام یک از این حالات پاسخ محاوره ای مربوط را ارائه می دهد. ساده ترین محاوره ها آنهایی هستند که محرک و پاسخ محاوره ای هر دو از ابعاد بالغ طرفین درگیر محاوره صادر می شود و بردار آنها با هم موازی است. محاوره هایی که از نظر سادگی در درجه دوم اهمیت هستند، محاوره های میان حالت "من کودکی" و حالت "من والدینی" است. این دو نوع محاوره، محاوره های مکمل هستند و به دنبال روابط سالم ظاهر می شوند (شفیع آبادی و ناصری، 1385).
تا زمانی که محاورات مکمل هم هستند، گفتگو به طور یکنواخت پیش می رود و مشکلی پیش نمی آید. این اولین قاعده محاورات است. قاعده عکس، آن است که گفتگو از هم گسیخته می شود و آن وقتی است که محاوره های متقاطع رخ می دهد (همان منبع).
هنگامی که دو فرد با هم تعامل سالم ندارند و پشت به هم می کنند و یا بر سر یکدیگر فریاد می کشند، محاوره آنها متقاطع است. محاوره متقاطع زمانی رخ می دهد که پاسخ ارائه شده با محرک محاوره ای همخوانی ندارد و گوینده انتظار آن پاسخ را نداشته باشد (همان منبع).
محاوره های ساده که اغلب در تعاملهای سطحی و روابط اجتماعی رخ می دهند به وسیله محاوره های متقاطع مختل می شوند. در محاوره های ساده همواره یک "حالت من" با "حالت من" دیگر ارتباط برقرار می کند. اگر بیش از دو "حالت من" به طور همزمان درگیر محاوره باشند، این حالت را محاوره پیچیده می گویند که به محاوره خارج از مضمون نیز مرسوم است و این نوع محاوره ها پایه و اساس کلک بازی ها (طرحهای رفتاری) را تشکیل می دهند. در این نوع محاوره ها پیامی که فرستاده می شود، تحت تأثیر شرایطی اجتماعی پسند دگرگون می شود (همان منبع).
نظریه یادگیری اجتماعی بندورا
بندورا عقیده دارد که انسان موجود اجتماعی است و رفتار او باید در پرتو روابط اجتماعی بررسی شود. یادگیری های پیچیده انسان غالباً از طریق مشاهده مستقیم رفتار دیگران نظیر والدین، معلمان، همسالان، صحنه های فیلم و ... شکل می گیرد (احدی و جمهری، 1380).
یادگیری از راه مشاهده بر طبق نظریه بندورا شامل مراحل زیر می باشد:
1- مرحله توجه؛ توجه به آنچه قرار است یاد گرفته شود. عوامل مؤثر در جلب توجه افراد عبارتند از: جذابیت الگو، شهرت، شایستگی، مورد احترام بودن و مورد تحسین واقع شدن.
2- مرحله یاد سپاری یا یادداری؛ توجه به عملکرد الگو و بازنمایی آن در ذهن.
3- مرحله تولیدی یا باز آفرینی؛ ارائه عملکرد الگو به صورت اعمال آشکار در رفتار.
4- مرحله انگیزشی؛ برای تقلید از الگو وجود انگیزه ضروری است. به عبارتی رفتار یاد گرفته شده از راه مشاهده در صورتی به عملکرد تبدیل می شود که با تقویت همراه باشد (سیف،1383).
مطالعات انجام شده
در این قسمت به معرفی طرح ها و پژوهش های انجام شده در رابطه با موضوع پژوهش حاضر می پردازیم:
پژوهش های داخلی
در زمینه نقش نوع ارتباط زوجین با احساس رضایت از زندگی زناشویی تحقیقات متعددی انجام گرفته است. از جمله شرفی (1382)، رابطه بین الگوهای ارتباطی زوجین و سلامت روان معلمان دوره ابتدایی در شهر تهران را مورد بررسی قرار داد. نتایج نشان داد زوجینی که الگوی ارتباط سازنده متقابل را در روابط خود به کار می برند، از سلامت روان بالایی برخوردار و زوجینی که از الگوی ارتباطی اجتناب متقابل و توقع / کناره گیری استفاده می کنند از سلامت روان پایینی برخوردارند. همچنین خجسته مهر و همکاران ( 1387 ) در پژوهشی نشان دادند که آموزش مهارتهای ارتباطی باعث افزایش احساسات مثبت نسبت به همسر، بهبود الگوهای ارتباطی سازنده متقابل و کاهش الگوهای ارتباطی توقع / کناره گیری و الگوی اجتنابی متقابل می شود. در پژوهشی دیگر فاتحی زاده و احمدی ( 1384 ) به بررسی رابطه الگوهای ارتباطی ازدواج و میزان رضایتمندی زناشویی زوجین شاغل در دانشگاه اصفهان پرداخت و گزارش کردند بیشترین میزان همبستگی، بین رابطه سازنده متقابل و رضایتمندی زناشویی بود. الگوی ارتباطی توقع / کناره گیری تقریبا رابطه ای با رضایتمندی زناشویی نشان نداد و بالاخره، بین الگوی اجتنابی متقابل و رضایتمندی زناشویی رابطه منفی وجود داشت. از طرفی دیگر، نوابی نژاد و سیاوشی (1384)، در پژوهشی به بررسی رابطه الگوی ارتباطی زوجین و باورهای غیر منطقی دبیران پرداختند. نتایج نشان دادند که بین الگوی ارتباطی سازنده متقابل و باورهای غیر منطقی دبیران رابطه ی منفی معنا داری وجود دارد. اما همبستگی بین سایر الگوهای ارتباطی زوجین و باورهای غیر منطقی مثبت و معنا دار بود. تا اینجا تمام پژوهش ها به بررسی رابطه الگوهای ارتباطی زوجین با دیگر موارد موجود در روابط آنها اختصاص داشت. در ادامه می خواهیم تأثیر الگوهای ارتباطی زوجین را روی فرزندانشان ببینیم. رستگاران (1372)، طی پژوهشی که پیرامون «بررسی تأثیر چگونگی روابط والدین بر سازگاری اجتماعی دانش آموزان پایه سوم راهنمایی دخترانه شهر همدان» انجام داد، به این نتیجه رسید که بین عوامل خانوادگی و سازگاری اجتماعی فرزندان در مدرسه رابطه معنا داری وجود دارد؛ یعنی چگونگی روابط والدین در سازگاری اجتماعی فرزندان آنان در مدرسه مؤثر است. دانش آموزانی که در مدرسه از سازگاری اجتماعی مطلوبی برخوردارند، دارای والدینی با روابط مبتنی بر تفاهم هستند، در حالی که دانش آموزان ناسازگار، دارای والدینی هستند که از روابط صحیح و بر اساس تفاهم بهره مند نیستند.
پژوهش های خارجی
در پژوهش های خارجی نیز تحقیقات زیادی پیرامون الگوهای ارتباطی زوجین و تأثیر آن در احساس و میزان رضایت آنها و همچنین تأثیر این نوع ارتباطات بین آنها به عنوان والدین بر روی کودکانشان صورت گرفته است که از جمله آنها در تحقیقی گفته شده در میان استرس های اجتماعی، استرس در ارتباطات والد – فرزندی و زناشویی از قوی ترین پیش بینی کننده های سلامتی است (تورنر، ویتون و لوید، 1995، به نقل از ویکرما و همکاران، 2001). راتر (1988، به نقل از تیلور، 1988)، معتقد است که روابط خانوادگی مطلوب با عزت نفس بالا و ارتباطات مثبت با دوستان در نوجوانی مرتبط است که این خود نشان دهنده اهمیت روابط موجود در خانواده در نحوه شکل گیری شخصیت کودکان است. در جایی دیگر، گاتمن و لونسون (2000)، در پژوهشی نشان دادند که استفاده زوجین از الگوی اجتنابی و توقع / کناره گیری در روابط خود (مخصوصا هنگامی که زن متوقع و مرد کناره گیر باشد) باعث کاهش رضایت از زندگی زناشویی شده و می تواند وقوع طلاق را پیش بینی نماید. همچنین شواهدی در تأیید تأثیر تجارب اولیه زندگی بر رشد اجتماعی بعدی وجود دارد (موس، 1983، راتر، 1980، به نقل از تیلور، 1998) که این به معنی اهمیت دوران کودکی و تأثیر آن در روابط فرد تا بزرگسالی می باشد. با توجه به پژوهش انگفر (1988)، نشان داده شده است مشکلات حوزه زناشویی می توانند به حوزه فرزند پروری منتقل شوند و سازگاری کودک را تحت تأثیر قرار دهند. از طرفی او (2005)، در مطالعه ای بر روی ارتباط بین تأثیر اولیه و اکتساب مهارت های آموزش و پرورش بعدی، با استفاده از نمونه ای از مطالعه ی طولی شیکاگو دریافت که بین شرکت در برنامه مراکز والد - کودک در دوره پیش دبستانی و توانایی های شناختی، حمایت خانوادگی، سازگاری اجتماعی، توانایی های انگیزشی و حمایت از سوی مدرسه، ارتباط وجود دارد؛ این ارتباط به ترتیب در مورد توانایی های شناختی، حمایت خانوادگی و حمایت از سوی مدرسه قوی تر است.این نتیجه ها نشان می دهد که عامل های محیطی (مثل خانواده و مدرسه) در تأثیر گذاری دخیلند و نقش مهمی در پیش بینی نتیجه های آموزش و پرورش دارند.
برونشتین و همکاران (1993) نیز، در مطالعه ای حمایت والدین از بیان عواطف توسط کودکان خود را در ارتباط با سازگاری اجتماعی، سازگاری روان شناختی و عملکرد تحصیلی آنان مورد بررسی قرار دادند. آنان دریافتند که حالات عاطفی مثبت در درون خانواده از سوی والدین مانند سدی در برابر ابتلا به مشکلات روان شناختی، سازگاری و افت تحصیلی عمل می کرد. در پی تحقیقات عنوان شده منو (1994، به نقل از هولین، 1996) نیز، نشان داد که علت بسیاری از ناسازگاری های اجتماعی کودکان و نوجوانان مربوط به نارسایی هایی است که در رابطه عاطفی کودک با والدین خود وجود دارد. همچنین کلاک و کلاک (1995، به نقل از هافمن، 1996)، دریافتند که چنانچه کودک در منزل از نظر عاطفی تأمین نگردد و با والدین ارتباط مثبت عاطفی نداشته باشد، احتمال بروز نابهنجاری و ناسازگاری های شخصی و اجتماعی در دوره نوجوانی و جوانی در او افزایش خواهد یافت.
منابع
- ابوالقاسمی، عباس و نریمانی، محمد (1384). آزمونهای روانشناختی. اردبیل: باغ رضوان.
- احدي، حسن و جمهري، فرهاد. روان شناسي رشد.(1380). انتشارات پردیس.
- ارور، چارلز و شی یر، مایکل.نظریه های شخصیت. ترجمه احمد رضوانی. (1375). چاپ اول، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی.
- اسلامی نسب، علی. (1373). روانشناسی سازگاری. انتشارات بنیاد.
- برجعلی، احمد. (1378). تاثیر سازگاری و الگوهای فرزندپروری والدین بر تحول روانی - اجتماعی دانش آموزان دبیرستانی شهر تهران . پایان نامه دکتری روانشناسی، دانشگاه علامه طباطبایی، تهران.
- برن، ا.(1989)، تحلیل رفتار متقابل. ترجمه ا.فصیح. (1373). تهران؛ نشر فاخته، چاپ اول.
- برنشتاين، ف.اچ.، و برنشتاين، م. ت. ( ١٩٨٩ ). شناخت و درمان اختلافهاي زناشويي (زناشويي درماني). ترجمه: حميدرضا سهرابي ( ١٣٧٧ ). تهران: مؤسسه خدمات فرهنگي رسا.
- بولتون، رابرت. (بيتا). روانشناسي روابط انساني. ترجمه حميدرضا سهرابي. (1386). تهران: انتشارات رشد چاپ چهارم.
- بهرامگیری، فاطمه (1380). بررسی تاثیر آموزش مهارت حل مساله در بهبود مهارتهای اجتماعی دانش آموزان عقب مانده ذهنی خفیف. پایان نامه کارشناسی ارشد. دانشگاه تربیت معلم.
- خجسته مهر، ر. شيرالي نيا، خ. عطاري، ي. (1387). بررسي تاثير آموزش مهارتهاي ارتباطي بر الگوهاي ارتباطي و احساس مثبت نسبت به همسر در زوجين شهر اهواز. تازه ها و پژوهش هاي مشاوره. جلد7. شماره 27، صص 96-81.
- دادگران، محمد. (1384). مبانی ارتباطات جمعی. انتشارات فیروزه.
- سرمد، زهره. بازرگان، عباس. حجازی، الهه. (1382). روش های تحقیق در علوم رفتاری. انتشارات نشرآگه.
- سیف، علی اکبر. (1383). روانشناسی پرورشی ( روانشناسی یادگیری و آموزشی ). انتشارات آگاه.
- شرفي، ع ( ۱۳۸۲ ). رابطه بين الگوهاي ارتباط زناشويي و سلامت روان معلمان زن دوره ابتدايي و همسران آنها در شهر تهران. پايان نامه کارشناسي ارشد مشاوره. دانشگاه تربيت معلم.
- شفیع آبادی. عبدا... ناصری. غلامرضا. (1385). نظریه های مشاوره و روان درمانی. انتشارات مرکز نشر دانشگاهی.
- شفیعی نیا، اعظم (1381). بررسی تاثیر آموزش مهارتهای حل تعارضات زناشویی بر بهبود روابط متقابل زن و شوهر. پایان نامه کارشناسی ارشد مشاوره، دانشگاه علامه طباطبایی.
- عبادت پور، ب ( ١٣٧٩ ) هنجاريابي پرسشنامه الگوهاي ارتباط زناشويي در شهر تهران در سال ٧٩. پايان نامه كارشناسي ارشد مشاوره، دانشگاه تربيت معلم تهران.
- فاتحي زاده،م. احمدي، س. ا. (1384). بررسي رابطه الگوهاي ارتباطي ازدواج و ميزان رضايتمندي زناشويي زوجين شاغل در دانشگاه اصفهان. فصلنامه خانواده پژوهي. سال اول، شماره 2، صص 120-109.
- فرانکل. و. ا. فریاد ناشنیده برای معنی. ترجمه: تبریزی. مصطفی. علوی نیا. علی. (1382). انتشارات: فراروان.
- فورگاس، جوزف. روانشناسی تعامل اجتماعی: رفتار میان فردی. مترجم: فیروزبخت، مهرداد. بیگی، خشایار. (1373). انتشارات ابجد.
- لرنر، ژانت دبليو (1997). ناتواني هاي يادگيري: نظريه ها، تشخيص و راهبردهاي تدريس. مترجم: دانش، عصمت. ويراستار، عبدالحسين زاده، هايده. (1384) تهران: انتشارات دانشگاه شهيد بهشتي.
- ماسن، پ. ه.(1380). رشد و شخصيت کودک. ترجمه مهشيد ياسايی. تهران: کتاب ماد.
- محدث اردبیلی، سید علی. کودک و روابط خوانوادگی. انتشارات ایران زمین.(1370).
- منینگر، ویلیام. جان مایر و آلیس وایتزمن. رشد شخصیت و بهداشت روانی. ترجمه سیما نظیری، (1381)، تهران، انتشارات انجمن اولیا و مربیان.
- مهدويان، ف ( ١٣٧٦ ). بررسي تأثير آموزش ارتباط بر رضامندي زناشويي و سلامت رواني. پايان نامه كارشناسي ارشد روانشناسي باليني، انستيتو روانپزشكي.
- Babcock, J. C., Waltz, J., Jacobson, N. S., & Gottman, J. M. (1993) “Power and violence: The relation between communication patterns, power discrepancies and domestic violence”, Journal of Consulting and Clinical Psychology, 61, pp: 40-50.
- Bronfenbrenner, U. (1995). The bioecological model from a life course perspective: Relations of the participant observer. In P. Moen, G. H. Elder, Jr. & K. Luscher (Eds.), Examining lives in context (pp. 599- 618). Washington, DC: American Psychological Association.
- Caughlin, John, P, (2002). The demand / withdraw pattern of communication as a predictor of marital satisfaction over time. University of Illinois at urbana-champaign. Vol. 28 no. 1. January 2002. 49-85.
- Caughlin, J. P. & Vangelisti, A. L. (2000). An individual difeerence explanation of why married couples engage in the demand / withdraw pattern of conflict. Journal of social and personal relationships, 17, 523-551.
- Christensen, A., & Shenk, J. L. (1991) “Communication, conflict, and psychological distance in nondistressed,clinic, and divorcing Couples”, Journal of Consulting and Clinical Psychology, 59, pp:
458- 463.
- Christensen, A., & Sullaway, M. (1984) Communication Patterns Questionnaire. Unpublished manuscript, University of California, Los Angeles.
- Clark, R. D. & Shields, G. (1997). Family communication and Delinquency. Academic Search Premier, 32 , 125.
- Feldman. S. Wentzel. R (1995). Parenting psychological aspects. Journal of early adolescence. Vol 15. Issue 2. P 220. 18 p, 5 charts.
- Fowerz, blanine, J (1998). Psychology and the good marriage. American behavioral scientist. 41, 516-542.
- Goldenberg, I., & Goldenberg, H. (1996) Family Therapy, An Overview (4th edit). London: Brooks/ Cole Publishing Company.
- Gottman J M, levenson R W .The timing of divorce : predicting when a couple will divorce over a 14-year period . Journal of marriage and the family .2000;62:737-745.
Hargie, O. and Dickson, D. (2004). Skilled Interpersonal Communication: Research, Theory and Practice. Hove, England: Routledge.
- Heavy C L , Christensen A , Malmuth N M .The longitudinal impact of demand and withdrawal during marital conflict . Journal of consulting and clinical psychology .1995;63:797-801 .
- Heavey, C. L., Larson, B. M., Zumtobel, D. C., & Christensen, A. (1996) "The communication patterns questionnaire": The reliability and validity of a constructive communication subscale Journal of Marriage and the Family, 58, pp: 796- 800..
- Kata, J. & Joiner, E. (2002). Membership in adevalued social group and emotional well-being: developing a model of personal self-steem. Collective self-steem and group socialization sex roles : A journal of research. Vol 12. PP 43-48.
- Ketsetizis. M & Ryan (1998). School environment psychological aspects – family – social aspects. Journal of marriage & the family. 60. 2, 376-384.
- Kline S L , Stafford L . A comprised of interaction rules and interaction frequency in relationship to marital quality. Communication report . 2004 ; 17 : 11-26.
- Kurdek, L. A. 1995. Predicting change in marital satisfaction from husbands' and wives' conflict resolution styles. Journal of Marriage and the Family 57: 153-164.
- Lefrancois, G.R. (1996). The lifespan (5 ed) Belmont: wadsworth publishing company.
- Lorentz, chemene, D. (2002). Husband and wife communication behaviors: a look at Gender difference and their relationship to satisfaction and distress. Independent research project, university of Wyoming.
- Sagrestano, L. M., heavey, C. L. & Christensen, A. (1999). Perceived power and physical violence in marital conflict. Journal of social issues, 55(1). 65-79.
- Taylor, L. (1998). Adolescent psychosocial development and perception of family environment: A comparative study of fatherless, step-fathered, and intact-family adolescent families, unpublished doctoral dissertation, Saint Louis University.
- Tinto, V. (1993). Leaving University: Rethinking the causes and cures of student attrition (Second Edition). Chicago: University of Chicago Press.
- Wickrama, K.A.S., Lorenz, F.O., Wallace, L.E., Peiris, L., Conger, R.D. & Elder, G.H. (2001). Family influence on physical health during the middle years: The case of onset of hypertension. Journal of Marriage and Family, 63, 2, 527-53.
- Wilson,& Richard. (1993). Husbands and wives, views of the communication in their marriages. Journal of humanitistic education & development, vol. 33 Issue 1, P 21, 11 P, 2 Chart.