صفحه محصول - پروتکل و بسته آموزشی روان درمانی حمایتی گروهی

پروتکل و بسته آموزشی روان درمانی حمایتی گروهی (docx) 43 صفحه


دسته بندی : تحقیق

نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحات: 43 صفحه

قسمتی از متن Word (.docx) :

Contents TOC \o "1-3" \h \z \u 1چکيده PAGEREF _Toc23960783 \h 11.1مقدمه PAGEREF _Toc23960784 \h 11.2مباني نظري PAGEREF _Toc23960785 \h 21.3روان درماني حمايتي گروهي PAGEREF _Toc23960786 \h 21.4روان درماني چيست؟ PAGEREF _Toc23960787 \h 21.5انواع روان درماني PAGEREF _Toc23960788 \h 31.6روان درماني حمايتي PAGEREF _Toc23960789 \h 41.7تعريف گروه درماني PAGEREF _Toc23960790 \h 131.8عوامل حمايتي در روان درماني گروهي PAGEREF _Toc23960791 \h 151.9جامعه آماري، نمونه و روش نمونه گيري PAGEREF _Toc23960792 \h 191.10ابزارهاي پژوهش PAGEREF _Toc23960793 \h 201.11روش اجراي پژوهش PAGEREF _Toc23960794 \h 212ابزار هاي پژوهش PAGEREF _Toc23960795 \h 232.1پرسشنامه سازگاري بل PAGEREF _Toc23960796 \h 232.2پرسشنامه اميدواري اشنايدر PAGEREF _Toc23960797 \h 36 چکيده پژوهش حاضر با هدف بررسي اثر رواندرماني حمايتي گروهي بر اميد به زندگي و سازگاري روانشناختي مادران کودکان سرطاني صورت گرفت. طرح پژوهش حاضر شبه -آزمايشي و از نوع پيش آزمون- پس آزمون به همراه گروه گواه بوده است. جامعه آماري شامل کليه مادران داراي کودکان سرطاني مراجعه کننده به بيمارستان فوق تخصصي کودکان دکتر شيخ شهر مشهد بوده است. از اين تعداد 30 نفر به عنوان نمونه به روش نمونه گيري در دسترس انتخاب گرديدند از پرسشنامه سازگاري بل (فرم بزرگسالان) و مقياس اميدواري اشنايدر براي جمع آوري اطلاعات استفاده گرديد. نتايج نشان داد که رواندرماني حمايتي گروهي بر افزايش اميدواري مادران کودکان سرطاني موثر بوده است(P≤ 0.01). همچنين اين درمان بر سازگاري روانشناختي و ابعاد آن شامل سازگاري در خانه، سازگاري اجتماعي، عاطفي و سازگاي بهداشتي موثر بوده است(P≤ 0.01). با اين حال اين درمان بر سازگاري شغلي مادران داراي کودک سرطاني اثر نداشت. نتايج پژوهش حاضر نشان مي دهد که مي توان از رواندرماني حمايتي گروهي براي ارتقاي سازگاري و اميدواري مادران داراي فرزند سرطاني بهره برد. کلمات کليدي: سازگاري روانشناختي، اميدواري، رواندرماني حمايتي، سازگاري شغلي مقدمه گروه‌درماني يا روان‌درماني گروهي، به معناي به کار بردن روش‌هاي روان‌درماني بر روي يک گروه، به منظور بهره‌گيري از تاثير متقابل اعضاي گروه بر همديگر است. گروه‌درماني ممکن است به تنهايي يا توام با روان‌درماني فردي و ساير انواع درمان‌هاي روان‌پزشکي مورد استفاده قرار ‌گيرد. گروه‌درماني حمايتي نيز مثل روان‌درماني‌هاي فردي بر نظريه‌هاي متعدد مبتني است. گروه‌ها از انواعي که بر حمايت و بالا بردن مهارت‌هاي اجتماعي تاکيد مي‌کنند، تا آن‌ها که بر رفع علايم خاص تاکيد مي‌کنند و آن‌هايي که به تعارض‌هاي درون‌رواني حل نشده مي‌پردازند، تفاوت مي‌کنند. تمرکز ممکن است بر فردي خاص در گروه يا تعامل بين افراد گروه يا کل گروه باشد و ممکن است حل مسايل فردي يا گروهي مطرح  باشد. در اين فصل ابتدا مباني نظري متغيرهاي پژوهش شامل روان درماني حمايتي گروهي، اميد به زندگي، سازگاري روانشناختي و سرطان مورد بررسي و بحث قرار گرفته است. سپس پيشينه تحقيقاتي متغيرهاي مورد پژوهش آورده شده است. مباني نظري روان درماني حمايتي گروهي روان درماني چيست؟ روان درماني به شيوه هايي گفته مي شود كه در آن مشكلات رواني و عاطفي از طريق بيان مشكلات به يك درمانگر و گفتگو با او درمان مي گردد. روان درمانگر به شناخت شما از خود و بهتر شدن توانايي مقابله تان كمك مي كند (پروچاسكا و جان نوركراس، ترجمه سيد محمدي، 1383). سابقه فرهنگي - تاريخي روان درماني بقراط روان درماني علمي- تجربي را از پيش خبر داده بود. اين روش از اواسط قرن هيجده بطور مستمر در دنياي غرب مورد استفاده قرار داشته است. آنتوان مسمر نخستين کسي بود که روش درماني خود را استفاده علمي از خواب مصنوعي حيوان ناميد. با آن که نظريه‌هاي او بي‌اعتبار قلمداد شدند، روان درماني علمي- تجربي به شکل هيپنوتيزم ادامه يافت و بعد به لطف نبوغ فرويد از شهرتي همگاني برخوردار گرديد. در دهه‌هاي اخير روان درماني علمي- تجربي با استفاده از نظريه‌هاي پاولف و اسکنير و نظريه‌هاي شناختي بيش از پيش گسترش يافته است (پروچاسكا و جان نوركراس، ترجمه سيد محمدي، 1383). انواع روان درماني روان درماني انواع خاص بسياري دارد و تقسيم بنديهاي مختلفي بر مبناهاي مختلف براي آن صورت گرفته است. از يک تقسيم بندي که طول زماني روان درماني مورد توجه بوده روان درماني را به دو نوع بلند مدت و کوتاه مدت تقسيم بندي کرده‌اند. در تقسيم بندي ديگري بر حسب تعداد افراد شرکت کننده در روان درماني دو نوع روان درماني فردي و روان درماني گروهي را معرفي کرده‌اند. مهمترين تقسيم بندي بر حسب نوع رويکرد مورد استفاده در طول درمان انجام گرفته است. در اين دسته روان درماني مبتني بر رويکرد روانکاوي، رفتار درماني، شناخت درماني و روان درماني هاي مبتني بر روند انسان گرايانه قرار مي‌گيرند (پروچاسكا و جان نوركراس، ترجمه سيد محمدي، 1383).  اهداف روان درماني عبارتنداز:  تغيير الگوهاي آسيب زاي رفتاري  بهبود احساس ارزشمندي  حل و فصل تعارض ها  روان درماني به ياد گرفتن مسائلي در مورد خودتان كمك مي كند. در بعضي از موارد، شما ياد مي گيريد كه چگونه گذشته را درك كرده و آن را با زمان حال تطبيق دهيد. در موارد ديگر شما از آن دسته از پاسخ هايتان كه مشكلاتي را در زندگي شما ايجاد مي كنند آگاه شده و شيوه هاي تغيير آنها را ياد مي گيريد (پروچاسكا و جان نوركراس، ترجمه سيد محمدي، 1383). روان درماني حمايتي پورافکاري (1389) رواندرماني حمايتي را اينگونه تعريف مي کند: " نوعي رواندرماني که به منظور کمک به بيماران در جريان بحران هاي ناشي از مسايل اجتماعي يا بيمـاري جسمي مورد استفاده قرار مي گيرد. همچنين به منظور رفـع ناراحتي هاي ناشي از بيماري رواني و جسمي طولاني يا نقص هاي فيزيکي بکار برده مي شود ." به نظر محققين، رواندرماني گروهي حمايتي در عمل، ملاقات گروهي از افراد همدرد است، در جلسات منظم که طي آن شرکت کنندگان درباره شرايط خاص و دشواري هاي که در آن قرار دارند، مشکلات و مسايلي که با آنها روبرو هستند و تجربه هاي شخصي خود در خصوص شيوه هاي روبرو شدن و حل اين مسايل و مشکلات با يکديگر گفتـگو و تبادل نظر مي پردازند، اطلاق مي شود. با عنايت به مسائل بالا، رواندرماني حمايتي را مي توان به عنوان شيوه اي از درمان تعريف نمود که درمانگر آن را به کار مي گيرد تا به هنگامي که بيمار ستقلاً نمي تواند زندگي خود را اداره نمايد، او را محافظت نمايد (اسلامي نسب، 1374). اهداف رواندرماني حمايتي چيست؟ هدف هاي درماني به بسياري از ويژگي هاي بيمار مانند سن، تشخيص و پيش آگهي بستگي دارد. اما اهداف مشترک درمان عبارتند از: الف) تقويت کارکرد بهينه روانشناختي و اجتماعي بيمار از طريق بازپروري و تقويت توانايي هاي او براي اداره زندگيش. ب) تقويت هر چه بيشتر احترام به خويش و عزت نفس در بيمار. ج) آگاه نمودن بيمار نسبت به واقعيت محدوديت ها و آن چه دست يافتني يا دست نيافتني (مثل محدوديت هاي شخصي خودش و محدوديت هاي درمان). د) پيشگيري از بازگشت مجدد بيماري و تلاش براي جلوگيري از پسرفت يا بستري شدن دوباره بيمار. ه) توانا ساختن بيمار تا آن ميزان از درمان حرفه اي را طلب کند که به سازگار هر چه بهتر او بيانجامد و بدين گونه از وابستگي بي مورد او ممانعت به عمل آيد. و) جابه جايي منبع حمايت (نه لزوماً تمامي آن) از کارشناس بهداشتي به خانواده يا دوستان به شرط آن که خانواده و دوستان قابل دسترس باشند و بتوانند نقش حامي را ايفا نمايند (بلوخ، ترجمه صاحبي، 1377). موارد کاربرد رواندرمان حمايتي در خصوص آن گروه از بيماران رواني به کار مي رود که هم به لحاظ عاطفي و هم به لحاظ روابط انساني دچار مشکل جدي هستند و اميد نمي رود که بهبودي اساسي يابند. اين گروه صرفاً به دليل ناتواني هاي خود بدون دريافت کمک بيروني قادر نيستند به راحتي زندگي را ادامه دهند. تحمل استرس هاي زندگي را ندارند و گاهي حتي براي چيزهاي بسيار ساده و پيش پا افتاده توقع کمک دارند. دوستان و بستگاني که بتوانند منبع حمايت باشند يا در دسترس نيستند و يا نمي توانند از عهده نيازهاي فراوان بيمار برآيند. وخامت اوضاع آن ها و آسيب پذيري شخصيتشان، اشکال ديگر رواندرماني را که عنصر اصلي درمان در آن ها بصيرت دادن به بيمار است، غير ممکن مي کند. از منظر تشخيص سنتي، اين بيماران روان پريش هاي مزمن، افسردگي هاي بازگشت کننده و مزمن، بويژه آن هايي که اضطراب فراگير و يا ويژگي هاي خود بيمارانگاري دارند و نمونه هاي اختلالات شخصيتي شديد را شامل مي شوند. گروه آخر شامل افرادي چون پارانوييدها، هيستريک ها، منفعل وابسته بي کفايت و يا آن هايي که واجد خصوصيات اسکيزوييدي هستند، اما عموماً عملکردشان در روابط اجتماعي نابسامان بوده، در رويارويي با مسائل مختلف زندگي ناتوان هستند. برخي افراد با ضريب هوشي پايين يا با مشکلات دائمي ديگر مانند بيماري مزمن جسمي يا ناتواني در برخورد عقلاني با مسائل روزمره زندگي ممکن است نيازمند درمان حمايتي باشند (بلوخ، ترجمه صاحبي، 1377). رابطه درمانگر- بيمار بيماري که رواندرماني حمايتي در موردش اعمال مي شود معمولاً در حفظ و نگهداري روابط صميمانه با ديگران با مشکل روبروست. يک رابطه شخصي خوب و جدي که در بر گيرنده نزديکي، اعتماد و احتمالاً جدايي است، ممکن است براي بيمار يک تهديد بزرگ بشمار آيد و در بررسي ماهيت رابطه درمانگر- بيمار، در اين روش بايد اين نکته را به خاطر داشت (بالينت همکاران، 1970؛ به نقل از بلوخ، ترجمه صاحبي، 1377). بدين گونه، رابطه بيمار و درمانگر در درمان حمايتي داراي ويژگي هاي خاصي است: درمانگر نقش ياري کننده دارد، به نيازهاي بيمار با انواع گوناگون روش ها پاسخ مي دهد و نزديکي خود را با بيمار در سطح متعادلي حفظ مي کند. علت ديگر در حفظ رابطه متعادل از سوي درمانگر دليلي مصلحت آميز دارد. بيماراني که درمان حمايتي دريافت مي کنند از شرايط مزمن در رنج اند و بعضاً براي دوره هاي طولاني يا تمام عمر نياز به کمک دارند. کاملاً واضح است که براي چنين دوره هاي طولاني مدتي ارائه حمايت و در نهايت درمان از سوي يک درمانگر واحد عملي نيست. زيرا درمانگران معمولاً از بخشي به بخش ديگر يا از يک مسئوليت به مسئوليت ديگر نقل و انتقال مي يابند. بنابراين دامن زدن به رابطه صميمانه در زماني که درمانگر مجبور به ترک واحد درماني است فقط راه را براي ايجاد يک حس منفي از دست دادگي براي بيمار هموار مي کند که به خودي خود خطر پسرفت را تشديد مي کند (بلوخ، ترجمه صاحبي، 1377). کاملاً روشن است که راه حل اين مسئله ايجاد رابطه خوب بين بيمار و مؤسسه ارائه دهنده خدمات است. جداي از مسئله صميميت، خصيصه عمده ديگري که در رابطه درمانگر- بيمار وجود دارد نقش هدايتگر درمانگر است. درمانگر مسئوليتي را در خود احساس مي کند که در اکثر رويکردهاي ديگر رواندرماني به چشم نمي خورد و آن بدين دليل است که معمولاً بيمار ما در اينجا مبتلا به عارضه اي مزمن است و نتيجتاً قادر نيست که به طور مستقل از خود مراقبت نمايد. اين رابطه تا حدودي همانند رابطه والدين و کودک است. يعني رواندرمانگر رابطه اي را ايجاد مي کند و از آن طريق به بيمار احساس امنيت و آرامش مي بخشد که بيمار به او وابسته مي شود. درمانگر از اين رابطه ايجاد شده به عنوان وسيله اي براي اجراي برخي شيوه هاي خاص درماني نيز استفاده مي کند (استروپ، 1993، به نقل از بلوخ، ترجمه صاحبي، 1377). عناصر درمان حمايتي 1- اطمينان بخشي: در خصوص اطمينان بخشي، درمانگر مي تواند حداقل به دو شيوه عمل کند: الف) از طريق رفع سوء تفاهم ها و ترديدهايي که ممکن است بيمار داشته باشد. ب) از طريق خاطر نشان ساختن توانايي ها و پتانسيل هاي بالقوه بيمار (بلوخ، ترجمه صاحبي، 1377). بيماران اغلب افکاري را به خود راه مي دهند که بيمار گونه بوده، به طور قابل ملاحظه اي اضطراب آور است. بيمار رواني مزمن که اغلب دچار بي اطميناني است هنگامي که خود را مورد ارزيابي قرار مي دهد، جز ناکامي و فرصت هاي از دست رفته چيز ديگري در آن نمي يابد. هر چند ممکن است تا حدودي درست بگويد اما معمولاً، بيمار به اين گرايش دارد که در ارزيابي خود قابليت ها و موفقيت ها اطمينان بيمار را افزايش دهد. در اينجا يک مسئله را نبايد فراموش کرد و آن اينکه، براي آن که اطمينان بخشي مؤثر واقع شود، لزوماً بايستي مبناي واقعي داشته باشد. يعني تشويق نامعقول اميدهاي بيمار از طريق اطمينان بخشي هاي بي اساس اگر چه ممکن است به طور کوتاه مدت مؤثر باشد، اما در نهايت به ناکامي خواهد انجاميد. بنابراين درمانگر بايد تلاش نمايد تا محيطي سرشار از اميد به وجود آورد و توقعات و انتظارات مثبت در بيمار ايجاد نمايد اما نبايد تحت هيچ شرايطي بيمار را فريب دهد (بلوخ، ترجمه صاحبي، 1377). 2- توضيح: اين روش در درمان حمايتي کاملاً متفاوت از روشي است که در رواندرماني هايي به کار مي رود که هدف اصلي آن ترغيب و افزايش بينيش و بصيرت در بيمار است. اين نکته را بايد تأکيد کنيم که در روش درمان حمايتي توضيح يا (آن چنان که رايج است) تفسير پديده هايي هم چون انتقال، مقاومت، دفاع هاي خاص و نشانه هاي ناخودآگاه رفتار، امري کاملاً غير ضروري است و بايستي از آن دوري کرد. بر عکس، در اينجا توضيح، توجه مسائل علمي روزمره و واقعيت موجود و خارجي است که بيمار به طور روزانه با آن ها سرو کار دارد. هدف، عميق شدن براي شناخت بيشتر خود نيست. بلکه هدف اين است که از طريق روشن کردن ماهيت مسائل روزمره فرد، توانايي او را در برخورد با مسائل افزايش داده، چگونگي تلاش براي حل هر چه بهتر آن ها را طرح نماييم. لمس واقعيت به اين شيوه براي بيمار مزمن اهميت اساسي دارد. بيمار بايد از چگونگي شرايط خودش و احياناً از هرگونه خيالات غير واقعي اش آگاه شود. بيمار همچنين بايد محدوديت هاي درمانگر و روش هاي به کار گرفته او را درک نمايد، مثلاً: «نمي توانم از درمانگر خودم توقع درمان معجزه آسا داشته باشم» (بلوخ، ترجمه صاحبي، 1377). 3- هدايت: درمان حمايتي گاهي متضمن هدايت بيمار در شرايط گوناگون و اکثراً از طريق توصيه هاي مستقيم است. مثل روش توضيح، در اين روش نيز تأکيد اصلي بر مسائل عملي زندگي فرد همانند مسائل دخل و خرج، بهداشت شخصي، خواب و تغذيه از جمله اساسي ترين مسائل است. در مورد مسائل ديگري چون کار و چگونگي کنار آمدن با شرايط ويژه اي که پيش مي آيد نيز ممکن است توصيه هايي لازم باشد، همانند تغيير شکل، چگونگي برخورد با مسئولين بالاتر به هنگام درخواست تقاضايي معقول يا در مورد مسائل مربوط به خانواده مثل چگونگي رابطه هر چه بهتر با والدين سالخورده و چگونگي برخورد با يک پسر نوجوان عصيان گر يا در مورد اوقات فراغت مثل چگونگي پيوستن به يک کلوپ اجتماعي و نحوه مشغول شدن با يک سرگرمي خاص. هدف درمانگر تنها در کمک به بيمار براي حل و فصل يک مسئله مشخص خلاصه نمي شود، بلکه آموزش مهارت هاي لازم براي برخورد مؤثر با مسائل مشابه در موقعيت هاي ديگر نيز مد نظر است. مثلاً به بيمار مي آموزند که چطور فشارهاي عادي زندگي روزمره را ارزيابي کند و چگونه تدابيري را به کار گيرد که در برطرف کردن و کاهش اين فشارها مؤثر باشد، بدين ترتيب بيمار قادر خواهد بود که خودش از عهده فشارها و تصميمات لازم برآيد (بلوخ، ترجمه صاحبي، 1377). 4- تلقين: تکنيک تلقين بسيار شبيه روش هدايت است، اما در اينجا در تصميم گيري بر سر همکاري يا عدم همکاري، بيمار حق انتخاب کمتري دارد. در اين جا درمانگر تلاش مي کند تا با تأثير گذاري صريح يا غير صريح بر بيمار او را به انجام يک سري تغييرات وادار نمايد. يکي از نمونه هاي تأثير گذاري غير صريح از سوي درمانگر اين است که نشان دهد رفتار مطلوب را مي پسندد، «آن طور که هفته پيش توانستي روي پاي خودت بايستي خيلي خوب بود». نتيجه روشن آن مي تواند تکرار اين نوع روش از سوي بيمار باشد. همان گونه که در مورد روش هاي توضيح، هدايت و ترغيب گفته شد، در آن ها همکاري و مشارکت فعال بيمار نقش بيشتري دارد، بنابراين بهتر است در ابتدا از آن ها استفاده کنيم و بعد به روش تلقين متوسل شويم (بلوخ، ترجمه صاحبي، 1377). 5- تشويق: تشويق کردن بيمار آن چنان طبيعي مي نمايد که ما آن را به عنوان يک اصل ضروري مي پذيريم، اما استفاده از تشويق زماني مؤثرتر است که درمانگر مي داند براي دستيابي به چه چيزي کوشش مي کند. اکثر بيماران مزمن نياز دارند که به طور منظم «جرأت ورزي» بياموزند و يا احساس اطمينان نمايند. اما اين کار در صورتي به بهترين نحو عملي مي گردد که در ارتباط با موقعيت خاصي در زندگي يا فرايند درمان آن ها باشد. از اين رو درمانگر به جاي آن که با عبارات مبهم و کلي به تشويق بيمار بپردازد، بايستي از اين تکنيک درماني در چهارچوب مشخصي استفاده نمايد. اين زمينه ها از بيماري به بيمار ديگر، تفاوت بسياري دارد. آن چه يک دست و ثابت خواهد بود، اهداف بنيادي است که در استفاده از تشويق نهفته است، همانند چالش با احساس کهتري، تعالي احترام به خويش و ترغيب بيمار به پذيرفتن شيوه هاي رفتاري که در مورد آن ها شک و واهمه دارد. در رابطه با تشويق همواره بايد متوجه يک نکته باشيد، اگر از تشويق بي مناسب استفاده شود، نه تنها ممکن است فايده اي در بر نداشته باشد، بلکه نتيجه ضد درماني نيز به بار مي آورد. تشويق بيمار به طرز غير واقع بينانه و به سمت هدفي که او اميدي به دست يابي به آن ندارد، ممکن است پيامدي خلاف منظور اصلي را در برداشته باشد. درمانگر بايد محدوديت هاي ناشي از شرايط بيمار را بداند و در فرايند درمان آن ها را به حساب آورد. به هر صورت بيمار را بايد به برداشتن گام هاي کوتاه تشويق نمود، به گونه اي که امکان گفت و گوي موفقيت آميز در خصوص آن ها افزايش يابد. در اين صورت هر تجربه خوشايندي باعث افزايش اعتماد به نفس شده و منبع تشويق براي گام هاي بعدي محسوب مي شود (بلوخ، ترجمه صاحبي، 1377). 6- تغييرات مؤثر در محيط بيمار: تغييرات محيطي مثبت همانند افزودن چيزي به قلمرو دنياي بيمار درست به اندازه ي حذف عوامل استرس زا اهميت زيادي دارد. به اين جهت تشويق بيمار به شرکت در فعاليت هاي اجتماعي متناسب با وضعيتش، همانند فعاليت در کلوپ هاي سالمندان، کليسا و ديگر مراکز جمعي يا کمک به او براي شروع سرگرمي هاي جديد ارزش بسياري دارد. در اين فرايند تماس هاي اجتماعي، البته به شيوه حمايتي افزايش مي يابد و بيمار قادر خواهد بود از دستيابي به اهداف شادي آفرين و با ارزش لذت ببرد. اين شيوه درماني دو بعدي است: الف) کار مستقيم با بيمار از راه کمک به او، مانند يک شغل مناسب يا تماس با مقامات ذيصلاح براي دريافت کمک مالي (بيمه بيماري) يا کمک هاي مالي ديگر (تأمين اجتماعي، حقوق بيکاري) يا ايجاد رابطه بين بيمار و کلوپ هاي اجتماعي مناسب و مانند آن (در اين جنبه ها مددکاران اجتماعي مي توانند بيشترين کمک را بکنند). ب) کار با کساني که در زندگي بيمار اهميت ويژه اي دارند و بخصوص بستگان او. براي آن که خانواده را بتوانيم به گونه اي مؤثر در درمان حمايتي شرکت دهيم بايد آگاهي ها و راهنمايي هاي لازم و ضروري را به آنان ارائه دهيم. افراد خانواده را بايد راهنمايي کرد که در موقعيت هاي خاصي که پيش مي آيد چگونه و چطور کار کنند و چه کارهايي را انجام دهند. علاوه بر اين خانواده نيز بايد به سهم خود در امر مراقبت از بيمار مورد حمايت قرار گيرد، چرا که فرايند درمان ممکن است برخي اوقات با دشواري بسيار طي شود (بلوخ، ترجمه صاحبي، 1377). 7- رخصت براي تخليه هيجاني: رابطه مبتني بر امنيت و احساس ايمني بين بيمار- درمانگر، به بيمار اين امکان را مي بخشد با نوعي آرامش خاطر احساساتي چون ترس، نگراني، غم و اندوه، ناکامي و زود رنجي خود را با رواندرمانگر در ميان بگذارد. دفتر کار درمانگر معمولاً تنها جايي است که بيمار مي تواند با اطمينان کافي اين گونه هيجانات را بيان کند. درمانگر با نشان دادن هم احساسي خود و اينکه شنونده همدرد و فعالي است که بيمار را بدون هيچ قيد و شرطي مي پذيرد، عملاً به او اين امکان را مي دهد که درمانگر را در تمام اسرار خود، ولو رنج آور و خجالت زا شريک نمايد. يا آن که شريک شدن در مسائل عاطفي ضرورتاً به خودي خود مؤثر نيست. اين فرايند مي تواند نوعي احساس آرامش قابل توجهي را به همراه آورد و معبري به سوي ساير روش هاي درماني شود (بلوخ، ترجمه صاحبي، 1377). کارايي رواندرماني حمايتي ارزيابي کارايي رواندرماني حمايتي بسيار دشوار است. در مورد بيماراني که براي آن ها معالجه هدف اصلي درمان نيست، چه معياري براي نتيجه گيري مي توان به کار برد؟ همچنين لازم است دقت کنيم که چه درمان هاي ديگري به کار رفته است. مثل درمان دارويي، حمايت غير حرفه اي مانند باشگاه هاي اجتماعي و نظاير آن، تشکيل يک گروه کنترل که به کمک آن بتوان کارايي رواندرماني حمايتي را سنجيد، هر چند مشکل اما امکان پذير است. مثلاً مي توان يک يک پارامترهاي درمان را به نوبت تغيير داد. در مورد اولين مسئله «روش شناختي» ارزيابي نتيجه، معيارهاي مناسب عبارتند از: الگوي حضور در درمانگاه (مثل عدم رعايت قرارها، کنار رفتن از برنامه درماني، استفاده بيش از حد از درمانگاه در فاصله بين قرارها)، موارد بستري شدن در بيمارستان رواني، استفاده از تسهيلات اضطراري رواني، تعداد تماس هاي تلفني بحراني در ساعات نامنظم، الگوي کلي تقاضاي کمک، کيفيت روابط با نزديکان و ديگران، ميزان موفقيت در کار و توانايي مقابله با ضرورت ها و وظايف روزمره. درمان حمايتي در درمانگاهي که مخصوص بيماران مزمن باشد به نظر مي رسد بهتر از روش هاي درمانگاهي معمولي نتيجه مي دهد ولي تا بررسي هاي منظم آتي چيز بيشتري درباره اين مسئله نمي توان گفت (بلوخ، ترجمه صاحبي، 1377). روي هم رفته هدف اصلي رواندرماني حمايتي در مورد بيماران مزمن تشويق بيمار براي رسيدن به بهترين انطباق ممکن است. براي رسيدن به اين هدف درمانگر وارد نوع خاصي از رابطه با بيمار مي شود و روش هاي درماني مشخص مثل توضيح، اطمينان بخشي و راهنمايي را به کار مي گيرد. وابستگي غير ضروري بيمار، بي شک مهمترين مسئله اي است که درمانگر با آن روبروست و ممانعت از اين مسئله مستلزم مهارت توام با دقت از جانب درمانگر مي باشد. مدل علمي مفيدي از درمان که پيرامون مفهوم وابستگي موسساتي شکل مي گيرد مي تواند مسئله وابستگي را به حداقل برساند و در عين حال مراقبت باليني مناسب را هم تأمين کند. اما کارايي اين مدل و درمان حمايتي به طور کلي هنوز بايد آزمايش شود (بلوخ، ترجمه صاحبي، 1377). تعريف گروه درماني گروه درماني يک شيوه درماني است که گروه کوچکي از اعضا و يک يا چند درمانگر داراي تخصص در گروه درماني شامل مي شود. گروه درماني به منظور ارتقاي رشد رواني و کاهش مشکلات رواني صورت مي گيرد. اين اهداف از طريق اکتشاف شناختي و عاطفي تعاملات ميان اعضا و بين اعضا و درمانگر حاصل مي شود (کوري و کوري، ترجمه نقشبندي و همکاران، 1385). عوامل حمايتي در روان درماني گروهي عوامل حمايتي در اوان درمان گروهي، بسيار اساسي ميباشد. فردي كه وارد گروه ميشود از عزت نفس پايين و بيمعنايي رنج ميبرد. عوامل حمايتي اين تجارب منفي را هدف قرار مي دهند. اين عوامل هم بر درگير شدن در گروه و هم آينده چشمانداز مثبتي ميگشايند و تمايل عضو را در مشاركت ميافزايند. برخورد سازنده با مشكلات توانايي است كه از عوامل حمايتي تغذيه ميكند (اسلامي نسب، 1374). عوامل حمايتي داراي مؤلفههايي است كه عبارتند از: 1- القاي اميد اميد در سراسر درمان گروهي، عنصر اساسي است. در آغاز مشاركت گروهي، اميد عضو را برميانگيزد تا با اعضاي ديگر تعامل برقرار كند زيرا انتظار دارد كه درگير شدن و اشتغال در گروه، به افزايش بهبودي مي انجامد. در اواسط درمان، اميد عضو را برميانگيزد تا به رغم رويارويي با تجارب هيجاني دشوار كه از سوي گروه تحريك ميشوند، مقاومت كند و در اواخر درمان، اميد به عضو كمك ميكند تا با احساسات مشكل آفرين همبسته با پايان گروه فائق بيايد. اميد به هدف گزيني كمك ميكند. همچنين، به بازشناسي مسيرهاي ممكني كه بوسيله آن اهداف ميتوانند تحصيل شوند. اميد باعث مي شود که فرد خويش را به عنوان فردي درک کند كه قادر است تلاش كند تا به اهداف برسد (اسلامي نسب، 1374). گروه درمانگر به شيوههاي مختلف اميد را ميتواند در اعضا بيافريند: در جريان مصاحبه براي گزينش اعضا، گروه درمانگر ميتواند بر نتايج درماني مثبت گروه درماني تاکيد بگذارد بدون آنكه نتيجه مثبت را تضمين کامل كند. گروه درمانگر ميتواند اظهار کند كه مشاركت مفيد است. در طول جلسات، درمانگر ميتواند فرهنگي خلق كند كه در آن اعضا به موفقيت خويش در نيل به اهداف جزئي اشاره ميكنند. براي مثال، به عضو بسيار مداخلهگر و عجول، ميتوان فيدبك داد كه در قياس با آغاز درمان هم اکنون گاه به عضو ديگر اجازه مي دهد تا آخر حرف بزند و حرف او را قطع نميكند و اين پيشرفت قابل توجه اي است. درمانگر به اعضا پيشرفت هايشان را خاطر نشان مي کند. براي مثال، وقتي که آنها تمايل به تحمل احساسات منفي را نشان ميدهند يا اختلاف با ساير اعضا را تحمل ميكنند، و يا بصيرتهاي جديد و جالب توجه اي كه درباره خودشان دست يافتهاند. همه اين اموردلالت بر رشد و تعالي دارد. در پايان دوره درمان، درمانگران ميتوانند اعضا را تشويق كنند تا ديدگاه خودشان را درباره اينكه يك عضو چگونه طي دوره درمان تغيير يافته است، اظهار كنند (اسلامي نسب، 1374). 2- پذيرش پذيرفته نشدن و طرد شدن از سوي گروه، بزرگترين ترس فرد در مصاحبه براي گزينش است. اين نگراني بويژه زماني جدي و شديد است كه فرد پس از تجربه يك طرد به گروه درماني رو آورده باشد. پذيرش در سطوح مختلف حين دوره گروه تجربه ميشود. در اوان گروه درماني، بر حسب رسوم، اعضا نزاكت و احترام نشان مي دهند كه همين باعث ميشود كه از رفتارهايي كه خطر طرد شدن از سوي يك فرد ديگر را به دنبال دارد، اجتناب كنند. در اواسط درمان، اكثر اعضا احساس پذيرش كمي ميكنند. پذيرشي كه پس از اين کاهش ظاهر ميشود، پذيرشي است که در آگاهي اعضا از توانمنديها و ضعفهاي ديگران پايه دارد. در نتيجه با پيش بيني منفي ديگران معطوف به خودشان مقابله ميکنند و بدبيني را كنار مي گذارند. در نهايت و به شكل ايده آل اعضا بايد به اين نکته دست مي يابند که ديگران ميدانند من چه كسي هستم و با اينحال مرا مي پذيرند (اسلامي نسب، 1374). درمانگر ميتواند پذيرش را از طريق راه حلهاي زير ارتقا دهد: نشان دادن نگرش غير قضاوت گرايانه معطوف به همه موضوعاتي كه از سوي اعضا عنوان ميشود؛ نگرشي كه اعضا ميتوانند سرمشق قرار دهند. ياري رساندن به اعضا تا به يكديگر به شيوههايي كه ملموس و غير سرزنش آميز است، فيدبک ارائه کنند. همچنين به آنهايي كه فيدبك را دريافت ميدارند، کمک مي کند تا آن فيدبک ها را به طور صحيح ضبط و ثبت كنند. واكنش نشان دادن به هر اقدام طرد با كنجكاوي نشان دادن درباره چنين رويدادهايي، با هدف فهم بيشتر آنها. اغلب طردها به يك نياز خدمت ميكنند كه شخص از آن آگاه نيست. شخص طرد كننده ممكن است در شخص ديگر ويژگيهايي را ببيند كه درون خودش وجود دارد و نميتواند تحمل بشود. با تصور اينکه تنها شخص طرد شده آن ويژگي را دارد، فرد طرد کننده ميتواند براي لحظه اي احساس رهايي از حضور ناخواسته را احساس کند. همين که اين فرآيند دفاعي فهميده شد، نه تنها فرد طرد شده احساس پذيرش بيشتر مي کند بلکه شخص طرد شده ميتواند بسوي يک خود پذيرشي پايدارتر حرکت کند (اسلامي نسب، 1374). 3 – نوع دوستي افراد در جلسات گروه، در فضايي فرصت ياري رساني به يکديگر را مييابند. اين فضا حس نوع دوستي را تقويت مي کند و نوع دوستي اثر درماني دارد. افزايش نوع دوستي به امور زير مي انجامد: - اظهار نظر آرام بخش براي يکديگر، - ارائه راه حل به يکديگر، - همدلي معطوف به ديگري و در نتيجه فهم بهتر احساسات يکديگر، نوع دوستي بويژه براي کساني مفيد است که بواسطه تجارب زندگي اخيرشان، درباره توانايي مقابله اي شان دچار شک و ترديد شده اند. در گروه خودياري نيز مفيد است. براي مثال، گروه زنان مبتلا به سرطان پستان (اسلامي نسب، 1374). 4-جهانشمولي فهميدن اينکه شخص در مشکلاتش تنها نيست. نوع جهانشمولي بسته به ماهيت گروه فرق ميکند: در گروه هاي خود ياري و حمايتي اعضا با توجه به احساسات و تکانه هاي که بتوانند به آساني بدان دست يابند، جهانشمولي را محقق ميسازد. در بيماران که سکته را تجربه کرده اند احساس درماندگي و سوگواري بابت از دست دادن عملکرد را به اشتراک مي گذارند. در درمان کوتاه مدت، جهانشمولي دامنه وسيعتري را ميپوشاند (اسلامي نسب، 1374). 5 – همجوشي تجربه احساس با همديگر بودن در گروه را همجوشي مي گويند. همجوشي شرط عمل و تاثير ساير عوامل درماني است و خود نيز يک عامل درماني است. هم جوشي در چند سطح واقع مي شود: در سطح گروه: تجربه احساس باهمديگر بودن در گروه در سطح عضو به عضو: ميزان جذب اعضا به يکديگر در سطح فرد – عضو: ميزان احساس تعهد به گروه همجوشي گروهي معادل و هم ارز با رابطه درماني در درمان فردي است. مطالعات نشان داده است گروه هايي که به سطوح بالاي همجوشي ميرسندبيشتر احتمال داردبه اهداف گروه دست يابند (اسلامي نسب، 1374). جامعه آماري، نمونه و روش نمونه گيري جامعه آماري شامل کليه مادران داراي کودکان سرطاني مراجعه کننده به بيمارستان فوق تخصصي کودکان دکتر شيخ شهر مشهد مي باشد. مادراني که تمايل خود را براي شرکت در گروه درماني حمايتي اعلام کردند در گروه آزمايش و ساير مادران در گروه کنترل گمارده شدند. از آنجا که حجم نمونه براي تحقيقات آزمايش 15 نفر براي هر گروه پيشنهاد شده است (دلاور، 1388)، لذا حجم گروه آزمايش و گواه 15 نفر در نظر گرفته شده است. روش نمونه گيري به صورت در دسترس مي باشد. ملاک هاي ورود به مطالعه عبارتند از: داشتن فرزند سرطاني، پذيرش آگاهانه براي شرکت در مطالعه و گروه درماني، نداشتن بيماري مزمن جسمي و رواني، متأهل بودن. نمودار 1-3 طرح پيش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل ابزارهاي پژوهش از پرسشنامه هاي زير به منظور جمع اوري داده ها استفاده خواهد شد: پرسشنامه سازگاري بل (فرم بزرگسالان): پرسشنامه سازگاري بل به منظور پي بردن به موقعيت عمومي سازگاري فرد سازندهبل در سال 1961 ساخته شده است. تعداد سوالات اين پرسشنامه160 سوال مي باشد. زير مقياس ها عبارتند ازالف- سازگاري در خانه ب- سازگاري در سلامتي ج- سازگاري اجتماعي د- سازگاري عاطفي ه -سازگاري شغلي نحوه نمره دهي و تجزيه و تحليل به اين صورت است هر که هر سوال از سه گزينه بلي، خير و نمي دانم تشکيل شده است. نمره بالاتر به معني سازگاري پايين تر در اين پرسشنامه مي باشد. اين پرسشنامه به عنوان کمک به مشاوره با بزرگسالاني که مسايل شخصي خود را در موارد مندرج در آزمون مطرح مي کنند موفقيت آميز بوده است و در مورد هر دو جنس زن و مرد کاربرد دارد. هر فرم پنج بُعد سازگاري را در بر مي گيرد که عبارتند از : الف) سازگاري در خانه : نمرات سطح بالاي افراد در اين سطح نشانگر عدم سازگاري مطلوب با محيط خانه است و نمرات پايين از سازگاري در خانه حکايت دارد. ب) سازگاري در سلامتي : نمرات بالا در اين سطح ، از سازگاري نامطلوب سخن مي گويد و نمرات پايين معرف سازگاري رضايت بخش است. ج) سازگاري اجتماعي : نمره ي بالا نشانگر دوري و کناره گيري از تماس هاي اجتماعي و تسليم در برابر آن معرفي مي شود و افرادي که نمره ي کم احراز کرده اند در تماس هاي اجتماعي حالت پرخاشگري دارند. د) سازگاري عاطفي : افراد با نمره ي بالا از نظر عادي بي ثباتي را نشان ميدهند و افراد با نمره ي کم از ثبت عاطفي برخوردارند. هـ)سازگاري شغلي (تحصيلي) : افرادي که نمرات کم مي گيرند از مشاغل خود رضايت دارند و آنهايي که نمرات بالا به دست مي آورند از مشاغل خود ناراضي اند. اين پرسشنامه توسط بهرامي احسان (۱۳۷۱) بعد از ترجمه و ويرايش بر روي ۲۰۰ نفر به صورت تصادفي اجرا شد و ضريب آلفاي آن معادل 89% به دست آمد. يل (1961) ميزان آلفاي کرونباخ را براي ابعاد آن از 0.81 برا ي بعد سازگاري اجتماعي تا 0.94 براي سازگاري کلي گزارش کرده است. اعتبار آزمون - آزمون مجدد اين پرسشنامه در راهنماي آزمون از مقادير 70/0 تا 93/0 و ضريب همساني دروني آن از 74/0 تا 93/0 گزارش شده است. بل ضرايب اعتبار (پايايي) را براي خرده مقياس هاي سازگاري در خانه، سازگاري بهداشتي، سازگاري اجتماعي، سازگاري عاطفي و سازگاري شغلي و براي کل آزمون به ترتيب 91/0، 81/0، 88/0، 91/0، 85/0 و 94/0 گزارش کرده است. همچنين، اين آزمون روايي بالايي در تشخيص گروه هاي بهنجار از نوروتيک و همبستگي با آزمون هاي شخصيت آيسنگ نشان داده است (بل، 1962 به نقل از فتحي آشتياني، 1388). مقياس اميدواري اشنايدر: مقياس 12 عاملي اميد اشنايدرتوسط اشنايدر 1991 (به نقل از اشنايدر وپترسون،2000) براي سنين 15 سال به بالاطراحي شده است وشامل دو خرده مقياس گذرگاه وانگيزش ميباشدومدت زمان کوتاهي 2 تا 5 دقيقه براي پاسخ دادن به ان کفايت ميکند. براي پاسخ دادن به هرسوال، پيوستاري از 1 کاملامخالفم،2 مخالفم،3 کمي مخالفم،4 کمي موافقم،5 موافقم،6 کاملا موافقم درنظر گرفته شده است. سوالات 3,5,7,11 نمره گذاري نميشوند و مربوط به حواس پرتي اند. سوالات 12,10,9,2 انگيزش ميباشد. نمره اميد حاصل جمع اين دو خرده مقياس است. بنابراين، مجموع نمرات ميتواند بين 8 تا 32 قرار ميگيرد. درپژوهشي که توسط گلزاري (1386) بر روي 660 دانش آموز دختردراستان تهران انجام شد، پايايي مقياس اميد اشنايدرباروش همساني دروني 89%به دست امد. مقياس اميد با مقياسهايي فرايند هاي روان شناختي مشابهي را ميسنجند، همبستگي بالايي دارند. به عنوان مثال، نمرههاي مقياس اميد به ميزان 50 تا 60 درصد با مقياس خوشبيني شييروکارورهمبستگي دارد. همچنين، نمرات اين مقياس با نمرات طبق نظرمتخصصان باليني، روايي سياهه افسردگي بک همبستگي منفي دارد. اين مقياس به روش روايي محتوانيز مورد تائيد قرار گرفته است. لازم به ذکر است که عبارتي که در نمره گذاري تاثير نداشته اند در جدول نمره گذاري وارد نشده و فقط آزمودني در پرسش نامه به آن جواب داده است. روش اجراي پژوهش به منظور گرد آوري داده ها به بيمارستان فوق تخصصي دکتر شيخ مشهد مراجعه کرده و از 30 نفر از افراد مادران داراي کودکان سرطاني به منظور نمونه استفاده گرديد. از اين تعداد 15 نفري که تمايل براي شرکت در گروه درماني را داشتند در گروه آزمايش و 15 نفر ديگر در گروه گواه قرارگرفتند. پرسشنامه هاي پژوهش قبل از دوره رواندرماني حمايتي و پس از آن بر روي هر دو گروه گواه و آزمايش اجرا شد. بسته آموزش رواندرماني حمايتي شامل دوازده جلسه مي باشد. بنابراين دوره آموزشي 12 هفته طول انجاميد. مدت زمان هر جلسه 2 ساعت مي باشد. جلسات درماني در جدول زير آورده شده است. جدول 1-3 جلسات رواندرماني حمايتي جلسهاهدافاولآشنايي با رواندرماني حمايتي و اهميت آن. معرفي اعضا و اجراي پيش ازمون.دومآشنايي با اصول گروه، آشنايي بيشتر اعضا با هم و شنيد داستان سرطان فرزند هر يک از اعضا.سومآشنايي بيشتر اعضا با بيماري، روش هاي تشخيصي و درماني.چهارمبحث و تبادل نظر اعضا در مورد سرطان برشخص، تصويرتن وافکار و احساسات همراه با آن پنجمبحث و تبادل نظر اعضا در مورد سرطان بر اعضاي خانواده و روابط زنا شويي.ششمبحث و تبادل نظر اعضا در مورد اضطراب مرگ و روش هاي مقابله .هفتماردوي تفريحي يکروزه اعضا باهم جهت افزايش توانايي مقابله و ايجاد صميميت بيشتر اعضا باهم.هشتمتمرکز بر نگراني ها و مشکلات چهار نفر از اعضاي گروه ودادن بازخورد توسط اعضاء.نهمتمرکز بر نگراني ها و مشکلات چهار نفر از اعضاء گروه و دادن بازخورد اعضاء.دهمتمرکز بر نگراني ها و مشکلات چهار نفر از اعضاء گروه و دادن بازخورد اعضاء.يازدهمتمرکز بر نگراني ها و مشکلات سه نفر از اعضاء گروه و دادن بازخورد اعضاء.دوازدهمجمع بندي، گرفتن بازخورد واجراي پس آزمون . ابزار هاي پژوهش پرسشنامه سازگاري بل اين پرسشنامه داراي 160 سوال است که هر سوال از سه گزينه بلي ، خير و نمي دانم تشکيل شده است. براي پاسخ دادن به سوال ها به نکات زير توجه کنيد. توجه داشته باشيد که در اين پرسشنامه ، جواب درست يا غلط وجود ندارد، بلکه هر فرد ممکن است بر اساس نظر خود به سوال ها پاسخ دهد. در پاسخ دادن به سوال ها آن چه مهم است بيان صريح و روشن احساسات، افکار و علايق شماست. پاسخ خود را به هريک از سوال ها در پاسخنامه در قسمت مربوط به بلي ، خير و يا نمي دانم با علامت ضربدر مشخص کنيد. در پاسخ به سوال ها، ابتدا سعي کنيد يکي از گزينه هاي بلي يا خير را انتخاب کنيد؛ سپس در صورتي که مطمئن شديد نمي توانيد آن ها را انتخاب نماييد، گزينه نمي دانم را انتخاب کنيد. پاسخ به اين پرسشنامه محدوديت زماني ندارد ولي بايد ضمن دقت، از وسواس اجتناب کنيد. سعي کنيد به همه سوال ها پاسخ دهيد. شمارهگويهبلهخيرنمي دانم1 آيا محلي که اکنون در آن زندگي مي کنيد، به نحوي مانع به دست آوردن آن زندگي اجتماعي است که ميل داريد از آن بهره مند شويد؟ بلهخيرنمي دانم2آيا از لحاظ خلقي ، بدون علت ، گاهي افسرده و گاهي شاد هستيد؟بلهخيرنمي دانم3آيا گاه به گاه ، از بيماري پوست يا جوش هاي پوست مانند : ميخچه پا، کورک يا دمل در زحمت هستيد؟ بلهخيرنمي دانم4آيا هنگامي که مجبوريد از کسي تقاضاي کار کنيد، احساس ناراحتي و شرم مي کنيد؟ بلهخيرنمي دانم5آيا از شغل فعلي تان بعضي اوقات، به شدت و مضطرب و عصبانب مي شويد؟ بلهخيرنمي دانم6آيا تا به حال دچار ناراحتي قلبي ، کليوي و يا ريوي شده ايد؟ بلهخيرنمي دانم7آيا احساس مي کنيد که محيط فعلي خانوادگي شما ، فرصت کافي را براي رشد شخصيت شما فراهم مي کند؟ بلهخيرنمي دانم8آيا دوست داريد که در جشن ها و ميهماني هي نشاط انگيز شرکت کنيد؟ بلهخيرنمي دانم9آيا فکر مي کنيد که در انتخاب شغل اشتباه کرده ايد؟ بلهخيرنمي دانم10آيا تاکنون از چيزي که مي دانستيد هيچ گونه آسيب و زياني ندارد، به شدت ترسيده ايد؟ بلهخيرنمي دانم11آيا در بين اعضاي خانواده شما، آدم بسيار عصبي وجود دارد؟ بلهخيرنمي دانم12آيا موقعيت فعي شما ايجاب مي کند که مرخصي ساليانه داشته باشيد؟ بلهخيرنمي دانم13آيا تا به حال ، دچار کم خوني (کمبود گلبول قرمز خون) شده ايد؟ بلهخيرنمي دانم14آيا از تجارب توهين آميز نگران مي شويد؟ بلهخيرنمي دانم15آيا برايتان مشکل است که با غريبه اي سر صحبت را باز کنيد؟ بلهخيرنمي دانم16آيا درباره نوع شغلتان با والدينتان اختلاف عقيده داشته ايد؟ بلهخيرنمي دانم17آيا اگر کسي از شما خواهش کند که بدون آمادگي قبلي درباره موضوعي صحبت کنيد ، به طور قابل ملاحظه اي دچار آشفتگي مي شويد؟ بلهخيرنمي دانم18آيا تا به حال فکر بيهوده اي که به طور مداوم به ذهنتان مي آيد ، موجب پريشاني شما شده است؟ بلهخيرنمي دانم19آيا سرماخوردگي ديگران به آساني به شما سرايت مي کند؟ بلهخيرنمي دانم20آيا فکر مي کنيد که براي دستيابي به اضافه حقوق در شغل فعلي خود، بايد سياست داشته باشيد؟ بلهخيرنمي دانم21آيا از فرصت هاي اجتماعي ، کناره گيري کرده ايد؟ بلهخيرنمي دانم22آيا در مورد مسائل مذهبي و سياسي، با شخص يا اشخاصي که با آنها زندگي مي کنيد، اختلاف نظر داشته ايد؟ بلهخيرنمي دانم23آيا به سهولت آشفته مي شويد؟ بلهخيرنمي دانم24آيا ضروري مي دانيد که به دقت مواظب سلامتي خودتان باشيد؟ بلهخيرنمي دانم25آيا در بين اعضاي خانواده درجه اول شما، طلاق رخ داده است؟ بلهخيرنمي دانم26آيا مسئولين، هميشه با شما منصفانه رفتار کرده اند؟ بلهخيرنمي دانم27آيا غالبا بدون اين که واقعا گرسنه باشيد، غذا مي خوريد؟ بلهخيرنمي دانم28آيا اغلب در يک حالت هيجاني هستيد؟ بلهخيرنمي دانم29آيا اگر مجبور باشيد ، براي ترک محفلي که شامل گروهي از افراد است، اجازه بگيريد ، دچار پريشاني مي شويد؟ بلهخيرنمي دانم30آيا فکر مي کنيد که در شغل فعلي تان مجبوريد ساعت هاي متمادي کار کنيد؟ بلهخيرنمي دانم31آيا هيچ کدام از اعضاي خانواده شما ، با انتقاد از وضع ظاهريتان، شما را ناراحت کرده است؟ بلهخيرنمي دانم32آيا مايليد به جاي آشنايان زياد، دوستان نزديک و معدودي داشته باشيد؟ بلهخيرنمي دانم33آيا تا به حال ، به بيماري خاصي مبتلا بوده ايد که احساس کنيد کاملا از آن بهبودي نيافته ايد؟بلهخيرنمي دانم34آيا مورد انتقاد قرار گرفتن ، شما را ناراحت مي کند؟ بلهخيرنمي دانم35آيا از محيط خانوادگي خود، راضي و شاد هستيد؟ بلهخيرنمي دانم36آيا مايليد به جاي شغل فعلي، شغل ديگري داشته باشيد؟ بلهخيرنمي دانم37آيا اغلب در ميهماني ها مورد توجه قرار مي گيريد؟ بلهخيرنمي دانم38آيا اغلب سر دردهاي شديدي داريد؟ بلهخيرنمي دانم39آيا از تصور اين که ديگران در خيابان شما را زير نظر دارند، ناراحت مي شويد؟ بلهخيرنمي دانم40آيا در خانواده خود، احساس کمبود محبت و عشق مي کنيد؟ بلهخيرنمي دانم41آيا از اين که عقيده مسئولتان را نسبت به خود نمي دانيد، دچار مشکل عمده هستيد؟ بلهخيرنمي دانم42آيا از سينوزيت يا هر نوع اختلال تنفسي ديگري رنج مي بريد؟ بلهخيرنمي دانم43آيا از تصور اين که مردم به افکار شما پي ببريند، شما را آزار مي دهد؟ بلهخيرنمي دانم44آيا به آساني دوست پيدا مي کنيد؟ بلهخيرنمي دانم45آيا احساس مي کنيد که مدير يا مسئولتان يک خصومت يا غرض شخصي نسبت به شما دارند؟ بلهخيرنمي دانم46آيا شخص يا اشخاصي که اکنون با شما زندگي مي کنند، شما را درک و با شما احساس هم دردي مي کنند؟ بلهخيرنمي دانم47آيا اغلب در حالت رويا به سر مي بريد؟ بلهخيرنمي دانم48آيا تا به حال به بيماري خاصي مبتلا بوده ايد که به سلامت شما صدمه دائمي وارد کرده باشد؟ بلهخيرنمي دانم49آيا در محيط کار فعلي تان مجبوريد با اشخاصي کار کنيد که از آن ها خوشتان نمي آيد؟ بلهخيرنمي دانم50آيا از وارد شدن به اتاقي که گروهي از افراد با هم به صحبت نشسته اند، امتناع مي ورزيد؟ بلهخيرنمي دانم51آيا احساس مي کنيد که دوستانتان در مقايسه با شما از محيط خانوادگي شاد تري برخوردارند؟ بلهخيرنمي دانم52آيا اغلب براي صحبت کردن در ميان جمع از ترس اين که مبادا اشتباه کنيد يا سخن نادرستي بگوييد، دچار ترديد مي شويد؟ بلهخيرنمي دانم53آيا از سرماخوردگي، به سختي بهبود مي يابيد؟ بلهخيرنمي دانم54آيا اغلب افکاري به ذهن شما خطور مي کند که باعث بي خوابي شما مي شود؟ بلهخيرنمي دانم55آيا هيچ يک از اشخاصي که با شما زندگي مي کنند به آساني از شما خشمگين مي شوند؟ بلهخيرنمي دانم56آيا در شغل فعلي تان به اندازه کافي براي حمايت مالي از وابستگانتان حقوق مي گيريد؟ بلهخيرنمي دانم57آيا دچار عارضه فشار خون بسيار زياد يا بسيار کم هستيد؟ بلهخيرنمي دانم58آيا از بدبختي هاي احتمالي نگران هستيد؟ بلهخيرنمي دانم59اگر به يک مجلس سخنراني دير برسيد و در صندلي هاي عقب جاي خالي نباشد، آيا ترجيح مي دهيد به جاي اين که صندلي هاي جلو را اشغال کنيد، در سالن بايستيد( يا آن جا را ترک کنيد)؟ بلهخيرنمي دانم60آيا مدير مسئول شما از جمله افرادي هستند که احساس مي کنيد هميشه مي توان به آنها اعتماد کرد؟ بلهخيرنمي دانم61آيا دچار حساسيت بوده و يا به آسم مبتلا هستيد؟ بلهخيرنمي دانم62آيا اعضاي خانواده شما، با يکديگر سازگار و موافق هستند؟ بلهخيرنمي دانم63آيا در يک ميهماني يا مجلس در صدد بر مي آييد که با شخصيت مهم حاضر در جلسه ملاقات کنيد؟ بلهخيرنمي دانم64آيا فکر مي کنيد که مسئولان شما حقوق منصفانه اي به شما پرداخت مي کنند؟ بلهخيرنمي دانم65آيا احساس هاي شما به آساني جريحه دار مي شوند؟ بلهخيرنمي دانم66آيا از يبوست يا ناراحتي اجابت مزاج زياد رنج مي بريد؟ بلهخيرنمي دانم67آيا از اشخاص معيني که اکنون با آنها زندگي مي کنيد، متنفريد؟ بلهخيرنمي دانم68آيا گاهي در امور اجتماعي ، نقش رهبر را به عهده مي گيريد؟ بلهخيرنمي دانم69آيا کليه همکاران فعلي خود را دوست داريد؟ بلهخيرنمي دانم70آيا از احساس غيرواقعي بودن چيزها رنج مي بريد؟ بلهخيرنمي دانم71آيا گه گاهي حالت هاي متضادي مانند عشق و نفرت را نسبت به اعضاي خانواده درجه اول خود داريد؟ بلهخيرنمي دانم72آيا در حضور اشخاصي که احترام زيادي برايشان قائليد، اما به خوبي با آن ها آشنا نيستيد، احساس ناراحتي و شرم مي کنيد؟ بلهخيرنمي دانم73آيا اغلب دچار تهوع، اسهال يا استفراغ مي شويد؟ بلهخيرنمي دانم74آيا به آساني از خجالت سرخ مي شويد؟ بلهخيرنمي دانم75آيا اعمال هيچ يک از اشخاصي که اکنون با آنها زندگي مي کنيد، سبب مي شوند که احساس افسردگي و دلتنگي کنيد؟ بلهخيرنمي دانم76آيا در خلال 5 سال گذشته ، بارها شغل خود را عوض کرده ايد؟ بلهخيرنمي دانم77آيا گاهي مسيرتان را عوض مي کنيد تا از روبرويي با ديگران بپرهيزيد؟ بلهخيرنمي دانم78آيا دستخوش ورم لوزه يا بيماري گلو هستيد؟ بلهخيرنمي دانم79آيا از وضع ظاهري خودتان آگاهيد و غالبا به آن فکر مي کنيد؟ بلهخيرنمي دانم80آيا شغل فعلي تان ، شما را به شدت خسته مي کند؟ بلهخيرنمي دانم81آيا محيط خانه اي که اکنون در آن زندگي مي کنيد، اغلب دچار ناراحتي و از هم پاشيدگي است؟ بلهخيرنمي دانم82آيا خودتان را شخصي عصبي تصور مي کنيد؟ بلهخيرنمي دانم83آيا از رقص دسته جمعي لذت مي بريد؟ بلهخيرنمي دانم84آيا دستخوش بيماري سوء هاضمه هستيد؟ بلهخيرنمي دانم85آيا والدين شما، اغلب از شما عيب جويي مي کنند؟ بلهخيرنمي دانم86آيا احساس مي کنيد که در شغل فعلي تان ، ازفرصت هاي کافي براي اظهار عقيده خود بهره مند هستيد؟ بلهخيرنمي دانم87آيا برايتان مشکل است که در جمع صحبت کنيد؟ بلهخيرنمي دانم88آيا بيشتر وقت ها احساس خستگي مي کنيد؟ بلهخيرنمي دانم89آيا حقوق دريافتي شما آن قدر پايين است که نگرانيد مبادا نتوانيد از عهده تعهدات خود برآييد؟ بلهخيرنمي دانم90آيا از احساس حقارت رنج مي بريد؟ بلهخيرنمي دانم91آيا عادتهاي شخصي بعضي از کساني که اکنون با آن ها زندگي مي کنيد، موجب ناراحتي شما مي شود؟ بلهخيرنمي دانم92آيا اغلب احساس بدبختي مي کنيد؟ بلهخيرنمي دانم93آيا نياز به مراقبت پزشکي دائمي داشته ايد؟ بلهخيرنمي دانم94آيا تاکنون برايتان بارها اتفاق افتاده است که در برابر جمع يا گروهي حاضر شويد و کاري را انجام دهيد؟ بلهخيرنمي دانم95آيا در شغل فعلي تان، قادر به ارتقاي مقام مورد علاقه خود بوده ايد؟ بلهخيرنمي دانم96آيا هيچ يک از اعضاي خانواده شما، سعي در تحکم کردن بر شما دارند؟ بلهخيرنمي دانم97آيا اغلب هنگام برخاستن از خواب ، احساس خستگي مي کنيد؟ بلهخيرنمي دانم98آيا هيچ يک از کساني که با آنها کار مي کنيد، داراي عادات و ويژگي هايي هستند که موجب آزردگي شما شود؟ بلهخيرنمي دانم99هنگامي که در يک مهماني شام مهم، ميهمان هستيد، اگر چيزي لازم داشته باشيد، به جاي اين که خواهش کنيد آن را به شما بدهند، ترجيح مي دهيد بدون آن سر کنيد؟ بلهخيرنمي دانم100يا از تنها بودن در تاريکي مي ترسيد؟ بلهخيرنمي دانم101آيا والدين تان ، شما را به دقت تحت نظارت دارند؟ بلهخيرنمي دانم102آيا برايتان آسان است که روابط صميمانه با جنس مخالف داشته باشيد؟ بلهخيرنمي دانم103آيا به طور قابل ملاحظه اي کم وزن هستيد؟ بلهخيرنمي دانم104آيا شغل فعلي تان ، شما را مجبور مي کند که زياد عجله کنيد؟ بلهخيرنمي دانم105آيا هرگز هنگامي که بالاي يک بلندي بوده ايد، ترسيده ايد که ممکن است به پايين پرت شويد؟ بلهخيرنمي دانم106آيا سازگاري با شخص يا اشخاصي که اکنون با آنان زندگي مي کنيد، برايتان راحت است؟ بلهخيرنمي دانم107آيا شروع صحبت با شخصي که الساعه به او معرفي شده ايد، برايتان مشکل است؟ بلهخيرنمي دانم108آيا اغلب دچار سرگيجه شده ايد؟ بلهخيرنمي دانم109آيا اغلب از کارهايي که مي کنيد، پشيمانيد؟ بلهخيرنمي دانم110آيا مسئولتان براي کاري که شما انجام داده ايد، اعتبار زيادي قائل مي شود؟ بلهخيرنمي دانم111آيا با فرد يا افرادي که اکنون با آن ها زندگي مي کنيد، درباره کارهاي خانه و شيوه اي که اين کارها بايد انجام شوند، اغلب اختلاف نظر داريد؟ بلهخيرنمي دانم112آيا به آساني نا اميد مي شويد؟ بلهخيرنمي دانم113آيا در خلال ده سال گذشته، بيماري مهمي داشته ايد؟ بلهخيرنمي دانم114آيا در طرح ريزي و هدايت اعمال افراد به عنوان رئيس جلسه ، رهبري گروه و ... تجربه اي داشته ايد؟ بلهخيرنمي دانم115آيا احساس مي کنيد که در شغل فعلي تان ، درست مانند دنده اي که در يک ماشين قرار دارد، غير انساني هستيد؟ بلهخيرنمي دانم116آيا در جايي که اکنون زندگي مي کنيد، شخصي هستيد که دائما با دوستان و رفقايي که دوست داريدبا آن ها در ارتباط باشيد، مخالفت کند؟ بلهخيرنمي دانم117آيا دستخوش بيماري آنفولانزا مي شويد؟ بلهخيرنمي دانم118آيا مسئول شما به خاطر کار خوبي که انجام مي دهيد، شما را تحسين مي کند؟ بلهخيرنمي دانم119اگر مجبور باشيد که براي آغاز بحث و گفتگو در ميان جمع ، فکر يا عقيده اي را ابراز کنيد، نسبت به خود ، خيلي دچار شک و ترديد مي شويد؟ بلهخيرنمي دانم120آيا اغلب به سبب چيزهاي ناخوشايندي که ديگران درباره شما گفته اند، افسرده بوده ايد؟ بلهخيرنمي دانم121آيا هيچ يک از افرادي که با شما در يک منزل زندگي مي کنند، خيلي زود و به آساني تجريک و خشمگين مي شوند؟ بلهخيرنمي دانم122آيا زياد دچار سرماخوردگي مي شويد؟ بلهخيرنمي دانم123آيا به آساني از رعد و برق مي ترسيد؟ بلهخيرنمي دانم124آيا از کم رويي در زحمت هستيد؟ بلهخيرنمي دانم125آيا شغل فعلي تان را بر اساس ميل و علاقه خودتان ، انتخاب کرده ايد؟ بلهخيرنمي دانم126آيا تاکنون عمل جراحي مهمي روي شما انجام شده است؟ بلهخيرنمي دانم127آيا والدين شما اغلب با دوستاني که با آن ها معاشرت مي کرديد مخالفت مي کردند؟ بلهخيرنمي دانم128آيا برايتان آسان است که از ديگران تقاضاي کمک کنيد؟ بلهخيرنمي دانم129آيا در شغل فعلي تان دچار ياس و نا اميدي مي شويد؟ بلهخيرنمي دانم130آيا بدون اين که تقصير از ناحيه خودتان باشد، هميشه بد شانسي مي آوريد؟ بلهخيرنمي دانم131آيا خيلي مايل بوده ايد از جايي که اکنون زندگي مي کنيد، مي رفتيد، تا احتمالا استقلال شخصي بيشتري داشته باشيد؟ بلهخيرنمي دانم132هنگامي که نياز داريد از شخصي که خيلي خوب با او آشنا نيستيد چيزي را درخواست کنيد، آيا ترجيح مي دهيد به جاي مراجعه مستقيم به آن فرد، يادداشت يا نامه اي براي او بفرستيد؟ بلهخيرنمي دانم133آيا هرگز در هيچ حادثه اي به شدت مجروح شده ايد؟ بلهخيرنمي دانم134آيا از ديدن مار مي ترسيد؟ بلهخيرنمي دانم135آيا احساس مي کنيد که کارتان توسط تعداد زيادي از مسئولان نظارت مي شود؟ بلهخيرنمي دانم136آيا اخيرا وزن شما خيلي کم شده است؟ بلهخيرنمي دانم137آيا کمبود پول، زندگي خانوادگي فعلي شما را تلخ مي کند؟ بلهخيرنمي دانم138آيا براي شما مشکل بوده است که به طور شفاهي در برابر گروهي از مردم گزارش دهيد؟ بلهخيرنمي دانم139آيا شغل فعلي شما، خيلي يکنواخت است؟ بلهخيرنمي دانم140آيا به آساني اشک شما جاري مي شود؟ بلهخيرنمي دانم141آيا اغلب در پايان روز ، خيلي احساس خستگي مي کنيد؟ بلهخيرنمي دانم142آيا والدين شما اغلب به طور غير منصفانه اي از شما انتقاد مي کنند؟ بلهخيرنمي دانم143آيا تصور يک زمين لرزه و آتش سوزي موجب ترس شما مي شود؟ بلهخيرنمي دانم144آيا هنگامي که مجبوريد به تنهايي در يک مجلس عمومي وارد شويد در حالي که همه در جاي خود نشسته اند، احساس شرم و دستپاچگي مي کنيد؟ بلهخيرنمي دانم145آيا فکر مي کنيد که علاقه واقعي اندکي به شغل فعلي تان داريد؟ بلهخيرنمي دانم146آيا گاهي برايتان مشکل است که بخوابيد، ولو اين که سر و صدايي مزاحم شما نباشد؟ بلهخيرنمي دانم147آيا در جايي که اکنون زندگي مي کنيد، کسي وجود دارد که اصرار داشته باشد از او فرمان برداري کنيد، بدون توجه به اين که خواسته او عاقلانه باشد؟ بلهخيرنمي دانم148آيا هرگز داوطلب شده ايد که يک مهماني خسته کننده را روحيه بدهيد؟ بلهخيرنمي دانم149آيا احساس مي کنيد که مقام بالاتر يا رئيس مستقيمتان در رفتار با شما به عنوان يک کارمند همدردي و تفاهم ندارد؟ بلهخيرنمي دانم150آيا اغلب حتي هنگامي که با مردم هستيد ، احساس تنهايي مي کنيد؟ بلهخيرنمي دانم151آيا در نوجواني ، ميل شديدي به فرار از خانه داشته ايد؟ بلهخيرنمي دانم152آيا زياد دچار سر درد مي شويد؟ بلهخيرنمي دانم153آيا گاهي احساس کرده ايد که کسي شما را با استفاده از هيپنوتيزم وادار به انجام عملي بر خلاف ميلتان نمايد؟ بلهخيرنمي دانم154آيا اغلب برايتان مشکل است که در بحث گروهي براي ارائه نظر مناسب فکر کنيد؟ بلهخيرنمي دانم155آيا گاهي احساس مي کنيد که مسئولان در برابر کوشش هاي شما مبني بر انجام دادن وظيفه تان در سطح عالي، حق شناسي واقعي ابراز نمي کنند؟ بلهخيرنمي دانم156آيا گاهي دچار بيماري مخملک يا ديفتري شده ايد؟ بلهخيرنمي دانم157آيا گاهي احساس مي کنيد که والدين تان را از خودتان نااميد گرده ايد؟ بلهخيرنمي دانم158آيا در مهماني ها مسئوليت معرفي اشخاص را بر عهده مي گيريد؟ بلهخيرنمي دانم159آيا تا به جال ترسيده ايد که مبادا موقعيت شغلي تان را از دست بدهيد؟ بلهخيرنمي دانم160آيا غالبا دچار افسردگي و غمگيني مي شويد؟ بلهخيرنمي دانم پرسشنامه اميدواري اشنايدر شمارهگويهخيلي موافقمموافقمکمي موافقمکمي مخالفممخالفمخيلي مخالفم1به نظر من راه هاي زيادي برايرهايي از فشارها وجود دارد.2من انرژي زيادي براي رسيدن به هدفم دارم.3من بيشتر اوقات احساس خستگي ميکنم.4راه هاي زيادي پيرامون حل مشکل وجود دارد.5من در يک استدلال به آساني کوتاه ميايم.6به نظر من راههاي زيادي براي رسيدن به چيزهايي که در زندگي ام مهم است وجود دارد.7من در مورد سلامتيام ناراحتم.8حتي وقتي که بيرون ميايم از ترس ميدانم که توان پيدا کردن راه حلي براي حل مشکل را دارم.9تجربه هاي گذشته من براي آينده من مناسبند.10من درزندگي ام موفقيت زيبايي به دست آورده ام.11من معمولا در خودم نگراني هايي درباره بعضي چيزها پيدا ميکنم.12من به همه اهدافي که مد نظر دارم ميرسم.

فایل های دیگر این دسته

مجوزها،گواهینامه ها و بانکهای همکار

فروشگاه اینترنتی بروز فایل دارای نماد اعتماد الکترونیک از وزارت صنعت و همچنین دارای قرارداد پرداختهای اینترنتی با شرکتهای بزرگ به پرداخت ملت و زرین پال و آقای پرداخت میباشد که در زیـر میـتوانید مجـوزها را مشاهده کنید