پرسشنامه هوش هیجانی پالمر و استوف 31 سوالی با روایی و پایایی (docx) 7 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 7 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
46990-46355000دانشگاه آزاد اسلامی
واحد علوم و تحقیقات
دانشگاه شاهرود
پایان نامه براي دريافت درجه كارشناسي ارشد در رشته مدیریت دولتی
گرایش مالی
عنوان:
ارتباط هوش هیجانی (EQ) با تعارضات سازمانی درکارکنان بیمارستان های شهرستان نیشابور با تأکید بر تعارضات بین فردی
استاد راهنما:
دکتر امیر حسین کیذوری
استادمشاور :
دکتر مهدی صانعی
نگارش:
راحله قدمی گلشیخ
تابستان 93
پرسشنامه هوش هیجانی که متعلق به پالمر و استوف (2001) می باشد ابزاری خود اظهاری است که برای اندازه گیری هوش هیجانی در محیط کار استفاده می شود. روش کار این پرسشنامه بدین شکل است که ادراکات افراد از نحوه احساس، تفکر و اقدام در محیط کار را ارزیابی نموده و از ابتدا در این مسیر، اطلاعات هیجانی را مبنای عمل قرار میدهد. این ابزار منبعث از بررسی تحلیل عاملی کلان می باشد که دربردارنده شش معیار هوش هیجانی است. پنج عامل از این ابزار دارای واریانس 58 درصد بوده و از این رو میتوان آنها را چارچوب اصلی این پرسشنامه تلقی نمود. اینها شامل، شناخت و اظهار هیجانی می باشد. این پرسشنامه متشکل از 31 گزینه می باشد و بر مبنای طیف پنج مقیاسی لیکرت پاسخ داده می شود.
سوالات(1-6-12-16-20-25) مربوط به مولفه شناخت و اظهار هیجانی در درون خود.
سوالات(4-10-14-18-23-28) مربوط به مولفه هیجان معطوف به شناخت.
سوالات(3-9-13-17-22-27-30) مربوط به مولفه درک و فهم هیجانات بیرونی.
و سوالات (2-5-7-8-11-15-19-21-24-26-29-31) مربوط به مولفه مدیریت هیجان و کنترل و هیجان می باشد.
- روایی و پایانی پرسشنامه:
پرسشنامه هوش هیجانی با توجه به استاندارد بودن آن، که در تحقیقات دانشگاه سوین برن (2001) و تحقیقات الاردا ( 2006) تایید شده است و جهت سازگاری سوالات این پرسشنامه با کارکنان بیمارستانها محتوایی ضروری آن توسط دو تن از اساتید علوم پزشکی مورد بررسی قرار گرفت. در بین یک گروه 30نفری از کارکنان بیمارستان هاتوزیع گردید و ارتباط آن 78% در 001/0 معنادار بود. همچنین پایانی درونی سوالات توسط الفای کرونباخ سنجیده شد که میزان 768% در سطح 001/0 معنادار بود.
پرسشنامه هوش هیجانی:
به آسانی متوجه فضای حاکم بر موقعیت و مکانهای مختلف می شوم.
خیلی بندرت به ندرت اغلب خیلی وقتها
برای من سخت است دیگران را در مورد چیزی هیجان زده کنم.
خیلی بندرت به ندرت اغلب خیلی وقتها
وقتی در مورد چیزی صحبت می کنم برای من سخت است بفهمم که آیا دیگران مثل من فکر می کنند.
خیلی بندرت به ندرت اغلب خیلی وقتها
برای حل مشکلاتم، احساساتم بر منطقم غلبه می کند.
خیلی بندرت به ندرت اغلب خیلی وقتها
وقتی در زندگیم مشکلی پیش می آید ، برای من سخت است مثبت بیندیشم.
خیلی بندرت به ندرت اغلب خیلی وقتها
برای من سخت است در مورد احساساتم با دیگران صحبت کنم.
خیلی بندرت به ندرت اغلب خیلی وقتها
وقتی که ناراحت هستم باز بر احساساتم مسلط هستم.
خیلی بندرت به ندرت اغلب خیلی وقتها
وقتی تحت فشار هستم، فشار روانی (استرس) زیادی دارم.
خیلی بندرت به ندرت اغلب خیلی وقتها
برای من سخت است که فقط از طریق زبان بدن (ظاهر) احساسات دیگران را درک کنم.
خیلی بندرت به ندرت اغلب خیلی وقتها
می توانم موقع نگرانی برخودمسلط باشم.
خیلی بندرت به ندرت اغلب خیلی وقتها
برای من سخت است که اجازه بدم ، دیگران از نگرانی و استرس من آگاه باشند.
خیلی بندرت به ندرت اغلب خیلی وقتها
وقتی دیگران احساسات واقعی خود را پنهان می کنند، متوجه می شوم.
خیلی بندرت به ندرت اغلب خیلی وقتها
با منطق و فکر روشن ، نه حالات درونی و احساساتم ایده جدید می دهم.
خیلی بندرت به ندرت اغلب خیلی وقتها
نمی توانم به راحتی با جو هر مکانی کنار بیام.
خیلی بندرت به ندرت اغلب خیلی وقتها
سعی میکنم بیشتر احساس شادی کنم، تا بر استرس و سرخوردگی فائق آیم.
خیلی بندرت به ندرت اغلب خیلی وقتها
احساسات افراد نسبت به یکدیگر را بسختی متوجه می شوم.
خیلی بندرت به ندرت اغلب خیلی وقتها
مشکلاتم را نه به احساسات، بلکه با فکر و منطق روشن حل می کنم.
خیلی بندرت به ندرت اغلب خیلی وقتها
در یک جمع ، می توانم با جو موضوع مورد بحث کنار بیایم.
خیلی بندرت به ندرت اغلب خیلی وقتها
احساساتم را به خوبی می شناسم.
خیلی بندرت به ندرت اغلب خیلی وقتها
در شرایط دشوار به سختی برخود مسلط می شوم.
خیلی بندرت به ندرت اغلب خیلی وقتها
زمانی که کسی را ناراحت کرده باشم درک می کنم چرا از دست من دلخور است.
خیلی بندرت به ندرت اغلب خیلی وقتها
فکر نمی کنم که ایده خوبی باشد زمانی که تصمیم گیری می کنم، احساسی برخورد کنم.
خیلی بندرت به ندرت اغلب خیلی وقتها
ارتباط برقرار کردن با دیگران در جمع ، برای من سخت است.
خیلی بندرت به ندرت اغلب خیلی وقتها
برای من سخت است وقتی نگران یا فشار روانی زیادی دارم ، خوش بین باشم.
خیلی بندرت به ندرت اغلب خیلی وقتها
وقتی استرس (فشار روانی)دارم ، حضور افراد در کنارم باعث عصبانیتم می شود.
خیلی بندرت به ندرت اغلب خیلی وقتها
می توانم بگویم چه زمانی احساسات و ادراکات یک فرد با موضوعی خاص سنخیت ندارد.
خیلی بندرت به ندرت اغلب خیلی وقتها
سعی میکنم وقتی یک تصمیم مهم می گیرم، احساساتم را کنترل کنم.
خیلی بندرت به ندرت اغلب خیلی وقتها
آرام کردن دیگران وقتی که ناراحتند یا استرس دارند برای من سخت است.
خیلی بندرت به ندرت اغلب خیلی وقتها
وقتی که کسی مرا ناراحت می کند، درباره دلیل کار فکر می کنم و معمولا راه حلی پیدا می کنم.
خیلی بندرت به ندرت اغلب خیلی وقتها
هیجانات شدید خود را به سختی کنترل می کنم.
خیلی بندرت به ندرت اغلب خیلی وقتها