دانلود چارچوب نظری و پیشینه پژوهش عزت نفس 49 صفحه (docx) 1 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 1 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
بسم الله الرّحمن الرّحیم
دانشگاه آزاد اسلامی
واحد ارسنجان
دانشکده علوم انسانی، گروه روانشناسی
پایان نامه برای دریافت درجه کارشناسی ارشد ) M.A. (
گرایش: عمومی
عنوان:
مقایسه سبکهای دلبستگی و عزت نفس در زنان متقاضی طلاق و زنان عادی
استاد راهنما:
دکتر میترا محمودی
نگارش:
فهیـمه شیـری
تابسـتان 1393
سپاسگزاری
خداوند متعال را سپاس می گویم که توفیق قدم نهادن در راه کسب علم و دانش را به من عطا نمود. شایسته است که از زحمات ارزشمند و دلسوزانه استاد راهنمای محترم سرکار خانم دکتر میترا محمودی تشکر و قدردانی نمایم.
همچنین از سرکار خانم فریبا رضایی معاونت بخش بهداشت و روان دانشگاه علوم پزشکی که مجوز انجام کار تحقیق در مراکز بهداشتی را به اینجانب دادند کمال تشکر را دارم.
تقديم به:
پدر و مادرم که تمام موفقیت هایم را بعد از لطف خداوند، مدیون همراهیها و کمکهای بی دریغشان هستم.
و همسر مهربانم که در پیمودن این راه مرا یاری نمودند.
فهرست مطالب
عزت نفس
1-5-1-2 شكلگيري عزت نفس
2-5-1-2 اصول عزت نفس
3-5-1-2 منابع عزت نفس چيست؟
4-5-1-2 پيامدهاي ناشي از عزت نفس پايين
5-2 مروری تحقيقات پيشين
6-1- تعریف نظری متغیرها:
طلاق: طلاق خاتمه دادن به پیوند زناشویی تحت شرایط خاص قانونی، شرعی و عرفی است که پس از آن زن و شوهر نسبت به یکدیگر حقوق و تکلیفی ندارند (لطافت، 1390).
سبک دلبستگی: دلبستگی، پیوند هیجانی پایدار بین دو فرد است، به طوری که یکی از دو طرف کوشش میکند نزدیکی یا مجاورت با موضوع دلبستگی را حفظ کرده و به گونه ای عمل نماید تا مطمئن شود که ادامه مییابد (بالبی، 1969).
عزت نفس: از دیدگاه مزلو (1968) عزت نفس عبارت است از: شایستگی، توانمندی، اطمینان، استقلال، آزادی. چنان چه عزت نفس ارضا گردد، افراد احساس ارزشمندی، توانایی، مثمر ثمر بودن و اعتماد به خود میکنند و اگر ارضا نشود به احساس حقارت و درماندگی منجر میگردد. عزت نفس عبارت از ارزشی است که اطلاعات درون خود پنداره، برای فرد دارد و از اعتقادات فرد در مورد تمام صفات و ویژگیهایی که در او هست، ناشی میشود. عزت نفس از مجموعهای از اعتقادات و احساساتی تشکیل میشود که فرد در مورد خود دارد ومیتوان از آن به عنوان "درک فردی" نیز نام برد (بیابانگرد، 1382).
7-1- تعریف عملیاتی متغیرها:
زنان متقاضي طلاق:زنان متقاضي طلاق را در این پژوهش افرادی را تشکیل ميدهند که برای دادخواست طلاق به دادسرا، دادگستری یا وکیل مراجعه کرده بودند.
سبکهای دلبستگی:منظور از سبکهای دلبستگی در این پژوهش میزان نمره ای است که هر آزمودنی از پرسشنامه تجدید نظر شده در روابط نزدیک (ECR-R) به دست میآورد که کمترین نمره آن 36 و بالاترین نمره 144 میباشد.
عزت نفس: میزان نمره ای است که هر آزمودنی از پرسشنامه عزت نفس کوپر اسمیت به دست میآورد؛ پرسشنامهای 58 مادهای که کمترین نمره به دست آمده در آن صفر و بیشترین نمره50 میباشد.
فصل دوم
مباحث نظری و پیشینه تحقیق
2113492253238000
5-1-2- عزت نفس
داشتن عزت نفس سالم یک نیاز اساسی انسان است. تقویت عزت نفس در زندگی، سرمایه گذاری بزرگی محسوب میشود؛ زیرا عزت نفس ضعیف، موجب میشود که انسان خود واقعی اش را با شرمندگی پنهان کند، عزت نفس میزان ارزشی است که فرد برای خود قایل میشود. و میزان احترامی است که به شخصیت خود میگذارد (امیر حسینی، 1383).عزت نفس سرمایهای است که در نهاد انسانها قرار دارد و باید استخراج و پرورش یابد، بر خلاف فضایل اکتسابی که به زحمت باید آن را تحصیل کرد (سبحانی نیا، 1389).
عزت نفس نتیجهای از فرایند تعریف خود یا خودشناسی است که در درون گروه رخ میدهد و همزمان با هم موجب ابقاء و حفظ حریم فردی و گروه میشود. عزت نفس به واسطهی «خودی» که برای خویشتن تعریف میکند از هیجانات منفی که ممکن است حریم «خود» را مورد حمله قرار میدهند محافظت میکند (الیسیا و پیتری، 2002).
عزت نفس عموماً به ارزیابی مثبت فرد از خودش اشاره دارد. این مفهوم ترکیبی است از دو بعد فطری که شامل شایستگی و ارزش است. بعد شایستگی این مؤلفه به درجهای دارد که افراد خودشان را با استعداد و با کفایت میدانند و بعد ارزشمندی اشاره به درجهای دارد که افراد احساس میکنند که شخص با ارزشی هستند (جکاس، 1982، به نقل از دراهکی، 1392).
عزت نفس عبارت است از ارزشمند بودن، این حس از مجموع افکار، احساسها، عواطف و تجربیات فرد در طول زندگی ناشی میشود. فردمیاندیشد که باهوش یا کودن هست، احساس میکند که شخص منفور یا دوست داشتنی هست، خود را دوست دارد یا ندارد. مجموعه هزاران برداشت، ارزیابی و تجربهای که از خویشتن دارد باعث میشود که نسبت به خود احساس خوشایند ارزشمند بودن و یا بر عکس احساس ناخوشایند داشته باشد «آنچه مسلم است انسان بی آنکه احساس ارزش به خود داشته باشد نمیتواند زندگی کند، هر فردی به تدریج در طول حیات به تعیین ارزشهای خود میپردازد به حدی از آن دست پیدا میکند و همواره چنان میتازد که بتواند ارزش خود را از هر گزندی مصون بدارد و در صورت امکان به طرق گوناگون و دوری جستن از موقعیت هایی که به ارزشش صدمه وارد میآورد خود را برتر نشان میدهد و احساس کفایت کند (رضا زاده، 1376).
عزت نفس عبارت است از احساس ارزشمند بودن. این حس، از مجموع افکار، احساسها عواطف و تجربیاتمان در طول زندگی ناشی میشود. افرادی که احساس خوبی نسبت به خود دارد، معمولاً احساس خوبی نیز به زندگی دارند. آنهامیتوانند با اطمینان، با مشکلات و مسئولیتهای زندگی مواجه شوند و از عهدهی آنها برآیند (حسینی، 1382). عزت نفس را میتوان عقیدهای که فرد درباره مجموعه تواناییها و شایستگیها و ویژگیهای خود دارد تعریف کرد. به طور کلی میزان عزت نفس، در طول دوره نوجوانی، به استثناء مواقعی که در محیط دگرگونیهای مهم رخ میدهد، به همراه سن افزایش مییابد. البته، بین دختران و پسران از نظر تحول عزت نفس تفاوتهایی وجود دارد (گنجی، 1376 به نقل از دوراهکی، 1392).
عزت نفس چیزی به مراتب بیش از احساس خود ارزشمندی است. به طور دقیق عبارت "نفس" یعنی:
اعتماد به توانایی خود در اندیشیدن و اعتماد به توانایی خود در کنار آمدن با چالشهای اولیهی زندگی است.
اعتماد به حق خود برای موفق و شاد بودن است، احساس ارزشمند بودن و شایسته بودن است.
داشتن حق ابراز نیازها و خواستههاست. تمایل به رسیدن و نیل به ارزشها و برخوردار شدن از ثمرات تلاشهای خویشتن است (ناتایل براندن، 1380).
داویس (1990) معتقد است که عزت نفس یعنی اینکه فرد تا چه اندازه خود را با ارزش احساس کند. عزت نفس شامل احترام و رضایتمندی فرد از خودش است (دوراهکی، 1392).
1-5-1-2- شکلگیری عزت نفس
در رابطه با تکوین و شکلگیری عزت نفس صاحب نظران دیدگاههای مختلفی را مطرح کردهاند. در برخی از این دیدگاهها به زمینههای خانوادگی و دیدگاههای دیگر به زمینههای اجتماعی و شناختی توجه شده است. بر اساس دیدگاه روان پویشی شکلگیری عزت نفس به این صورت است که نوزاد پس از تولد از وابستگی و نیاز به بزرگسالان آگاه میشود. اگر نوزاد در خانوادههای پذیرنده متولد شده باشد و از طرف خانواده مورد محبت و نوازش قرار گیرد، به تدریج در طی رشد احساس ارزشمندی میکند و والدین را به عنوان موضوعاتی خوب، درونی میکند و بر اثر تکرار تأیید و تصدیقات بیرونی، حس ارزشمندی در فرد درونی میشود (استور، به نقل از بیابانگرد، 1372).
تعدادی از محققان در مورد شکلگیری عزت نفس دو فرضیه را مطرح نمودهاند:
تصویرسازی ذهنی: وقتی از افراد خواسته میشود تا تصوری از خود بیان نمایند، آنها تصوری که دیگران از آنها دارند، بیان میکنند. یعنی فرد بیشتر تحت تاثیر محیط است و انسانها نقش زیادی در ایجاد و شکلگیری عزت نفس دارند.
حافظه: در این مورد فرد در طبقهبندی اطلاعات نقش مهمی دارد. فرضیه حافظه تکمیل کنندهی فرضیه تصویر سازی است. در این فرضیه «خود» به صورت یک ساختار شناختی شرح داده میشود و فرایند یادآوری و رمزگردانی در آن نقش زیادی دارد. بر این اساس، اطلاعات جدید وارد این ساختار شناختی «خود» میشود و بعد به صورت ویژه و مطلوب در میآید. بنابراین، دو فرضیه فوق مکمل یکدیگر هستند.
کوپر اسمیت (به نقل از بیابانگرد، 1379) چهار عامل زیر را در شکلگیری عزت نفس دخالت میدهد:
ارزشی که کودک از دیگران، از طریق ابراز مهر و محبت، تحسین و توجه دریافت میکند.
تجربه همراه با موفقیت کودک، مقام یا موقعیتی که فرد خودش را در ارتباط با محیط میبیند.
تعریفی که کودک درارتباط با پسخوراند منفی یا انتقاد
شیوهی کودک در ارتباط با پسخوراند منفی یا انتقاد
از سوی دیگر، میتوان به چند جنبهی دیگر از عزت نفس اشاره نمود:
زمینه اجتماعی: این بعد شامل عقاید فرد، درباره خودش به عنوان یک دوست برای دیگران است و اینکه فرد موقعیت خود را در بین دوستان و همسالانش چگونه ارزیابی میکند.
زمینه تحصیلی: این بعد شامل ارزشی است که فرد برای پیشرفت و توانایی تحصیلی قائل است. و این معیارها توسط دبیران، دوستان و خانواده تشکیل میشود.
زمینه خانوادگی: این بعد به ارزیابی خود به عنوان عضوی از اعضای خانواده اشاره دارد.
زمینه بدنی: این بعد به تصور و دیدگاه فرد از وضعیت بدنی و ظاهری اشاره دارد.
عزت نفس کلی: این بعد از عزت نفس شامل ارزیابی از «خود» در زمینههای مختلف است (ملا زمانی، 1382).
عزت نفس از دو بخش مرتبط با هم تشکیل میشود: یکی داشتن اطمینان در برخورد با چالشهای زندگی، باور خود توانمندی و دیگری احساس داشتن صلاحیت و شایستگی برای خوشبخت شدن که نمادی از احترام به خود یا عزت نفس است (ناتانیل براندن، 1380).
جان باتل (1981) روان شناسی که در زمینه عزت نفس بسیار پژوهش داشته چهار بعد را در عزت نفس مطرح کرده است که بدین شرح است:
عزت نفس عمومی: که درک کلی فرد از ارزشمندیش را نشان میدهد.
عزت نفس اجتماعی: که درک فرد از ارتباطات بین فردیش را مشخص میکند.
عزت نفس وابسته به والدین: که گویای درک شخص از وضعیتی است که در میان خانواده و خانه دارد که شامل دیدگاهی است که والدینش نسبت به وی دارند.
عزت نفس تحصیلی: که درک شخص از میزان توانمندیها و موفقیتهایش در کسب مدارج تحصیلی و علمی است.
کیفیت روابط افراد با دیگران به خصوص مادر در دوران کودکی، در شکل گیری عزت نفس آنها نقش محوری دارد. عزت نفس خود پدر و مادر نیز، میتواند بر روی فرزندان تاثیر بگذارد. عملکرد و ساختار خانواده نیز در این امر مهم است. مطالعات نشان میدهد که فرزندان طلاق بر اثر وضعیت پیش آمده، از عزت نفس ضعیفی برخوردار میباشند (امیر حسینی، 1383).
تنبیه جسمانی: تنبیه جسمانی یا تهدید شدن به تنبیه نیز، به شدت عزت نفس را تحت تأثیر قرار میدهد. بدرفتاری جنسی در دوران کودکی و آسیب دیدگیها نیز عوامل دیگری هستند که عزت نفس را ضعیف میکنند (امیر حسینی، 1383).
ترس: ترس از محیطهای بسته نیز عامل دیگری است که عزت نفس را تحت تاثیر قرار میدهد. اما خوش ظاهر بودن و سیراب شدن از محبت در دوران کودکی، موجب میشود تا عزت نفس تقویت شود؛ زیرا عزت نفس با جذابیت و جلب توجه و محبت رابطه مستقیم دارد. به همین جهت کسانی که جذاب به حساب میآيند بیشتر ازآنهایی که ظاهر خوشایندی ندارند مورد توجه قرار میگیرند. رویدادهای ناخوشایند جاری در زندگی مثل تحقیر شدن یا مورد توهین قرار گرفتن، بیماری یا اخراج شدن از دانشگاه یا محل کار نیز میتواند بر نگرش مثبتی که فرد از خود باید داشته باشد، اثر منفی بگذارد (امیر حسینی، 1383).
یکی از مؤثرترین راههای کمک به فرزندان، حفظ عزت نفس آنهاست. عزت نفس زیاد، یکی از با ارزشترین منابعی است که نوجوان میتواند دراختیار داشته باشد (حسینی، 1382).
در این عصر که روند تحولات سریع و وضع خانوادهها نابسامان است، یکی از مهمترین منابعی که میتوان در نوجوان تقویت کرد، احساس ارزشمند بودن است. این نیرویی است که ممکن است همیشه در درون نوجوان باشد. زمانی که این نیرو در وجود او حضوری قوی داشته باشد و وی مکانیزمهای ایمن نگهداشتن آن را بشناسد،میتواند در زندگی به آن تکیه کند (حسینی، 1382).
2-5-1-2- اصول عزت نفس
شیوه و سبک زندگی شخص در شکلگیری احساس خود ارزشمندی اهمیت به سزایی دارد. اشخاصی که ویژگیهای یاد شده در زیر،بخش لاینفکی از زندگیشان است دارای احساس خود ارزشمندی سالم و بالایی هستند:
آگاهی و هوشیاری
خود پذیری
خود مسئولیتی
ابراز وجود
هدقمندی
یکپارچگی و احترام
آگاهی و هوشیاری:
چنانچه در زندگی رفاه افراد به استفادهی مناسب از آگاهی و هوشیاری بستگی داشته باشد، در آن صورت تعهد به دانستن و میزان آگاهی آنها از اعمالی که انجام میدهند تنها و مهمترین عامل تعیین کنندهی کارآمدی شخص که در زندگی خصوصی، خانوادگی، شغلی و اجتماعی سرگردان و بی هدف باشد نمیتواند احساس توانایی، شایستگی و کفایت کند اشخاصی که بدون هدف و بدون تفکر منطقی معقولانه زندگی میکنند و از واقعیتهای رنج آور و آزار دهنده اجتناب میکنند از کمبود احساس کار آمدی شخصی رنج میبرند. آنها کاملاً به نقاط ضعف خود واقف هستند خواه از آنها آگاه و یا ناآگاه باشند هر انسانی بارها نیاز دارد آن سطح هوشیاری را که میتواند در آن به فعالیت بپردازد، انتخاب کند (هال،2003).
خودپذیری
در عمیقترین سطح، خود پذیری، تعهد و اعتقاد به ارزشمند بودن است. خودپذیری، تظاهر به داشتن احساس ارزش مثبت که شخص فاقد آن است، نمیباشد، بلکه پیامد احساس ارزش مثبت در شخص است که مبنای دستیابی به احساس خود ارزشمندی قرار میگیرد. خود پذیری گرایش به تایید همه جانبه شخصیت است. خود پذیری تا حدودی از طریق تمایل برای پذیرش آنچه که فکر میکند، آنچه که احساس میکند، آنچه که انجام میدهد، آنچه که هست و قبول واقعیتها بدون انکار و یا گریز از آن امکان پذیر میباشد (هیلگارد، 1368).
خودپذیری پیش شرط تغییر و رشد است. باید به افراد آموخت که شکلگیری خود ارزشمندی در گرو خود پذیری و احترام به واقعیت خود و پذیرفتن آن است و درمان موفقیت آمیز آن با افزایش خود پذیری و مراجع آغاز میگردد (بیابانگرد، 1372).
خود مسئولیتی:
فرد برای داشتن احساس کفایت و شایستگی در زندگی و احساس برخورداری از شاد زیستن، باید احساس کند که در زندگی خود کنترل دارد.قرار گرفتن در این وضعیت مستلزم آن است که فرد مسئولیت اعمال خود و تلاشهایش را برای رسیدن به هدفهایش بر عهده بگیرد که معنای آن پذیرفتن مسئولیت در قبال زندگی و بهزیستی خود است. خود مسئولیتی موارد زیر را شامل میشود.
من مسئولیت دست یافتن به آرزوها و خواستههایم را دارم.
من مسئول آن سطح از هوشیاری و آگاهی هستم که در کارهایم و نیز در ارتباطهایم نشان میدهم.
من مسئول انتخابها و اعمال خود هستم.
من مسئول رفتار خود با دیگران از جمله: همکاران، همسر، فرزندان، دوستان و همسایگان خود هستم.
من مسئول شادمانی و رضایت شخصی خویش هستم.
من مسئول چگونگی برنامهریزی برای اوقات خود و اولویت قایل شدن برای کارهای خود هستم.
من مسئول انتخاب و گزینش ارزشها و باورهایی هستم که با آنها زندگی میکنم. (ولز و میلر، 2002، به نقل از امیری، 1390).
ابراز وجود:
ابراز وجود یعنی بیان خود، ابراز خود به معنای ارزش گذاشتن به نیازها و خواستهها، ارزشها و اعتقادات و جست و جو کردن راههای منطقی برای توصیف آن در دنیای واقعی است. برعکس آن تسلیم شدن در برابر ترس و کم رویی که به مثابهی مخفی ساختن ابدی خویش در محیطی تنگ و تاریک است، جایی که شخص خود را در آن جا پنهان میسازد و متوقف میماند، مراجع که فاقد قاطعیت، جرات و ابراز وجود است، از درگیر شدن با اشخاصی که ارزشهای متفاوتی دارند اجتناب میکند، یا اینکه همواره سعی میکند دیگران را خشنود سازد، آنها را آرام کند، دستکاری کند و فریب دهد، و یا اینکه فقط سعی میکند «وابسته» و «متعلق» به دیگران باشد (کریمی، 1373).
هدفمندی:
زندگی فرایندی پویا، مستلزم و مولد تعریف شده است. از این رو هدفمندی جزء مهم فرایند زندگی است. هدفمندی در زندگی به معنای استفاده از نیروها و قابلیتهای خود برای دستیابی به هدفهایی است که انتخاب کرده است. هدفهایی نظیر: تحصیل، تشکیل خانواده، کسب درآمد برای امرار معاش، انتخاب یک شغل و تولید... اهدافها فرد را وادار میسازند از تواناییها و قابلیتهای خود استفاده کند و به زندگی معنا ببخشد (هرمن، 2000).
اگر فرد دریابد که هدف و خواسته هایش مهم هستند، آن وقت یاد میگیرد به هدفها و خواستههایش توجه بیشتری داشته باشد، آنها را جدی تلقی کند؛ درباره آنها فکر کند و انرژی بیشتری صرف رسیدن به هدفها و خواستههایش بنماید، اعتماد به نفس بیشتری داشته باشد و با احترام و توجه به خود رفتار کند (همان منبع).
3-5-1-2- منابع عزت نفس چیست؟
عزت نفس منابع فراوانی دارد که به طور اختصار به چند مورد اشاره میشود:
پذیرش خود و دیگران.
آرامش بیشتر در زندگی.
مثبت بودن و احساس شادی کردن.
اشتیاق به داشتن مسئولیت بیشتر و احساس کنترل افزونتر بر زندگی و داشتن استقلال و راحتی.
توجه بهتر به دیگران و احساس راحتی در موقعیتهای اجتماعی.
احساس متعادل بودن.
اتکا به خود و خلاقیت بیشتر و وابسته نشدن به عقاید و تأیید دیگران.
بهبود ظاهر و احساس «سرزندگی».
آمادگی بیشتر برای دریافت محبت و محبت کردن.
10-ملایم تر بودن با خود و دیگران و توانایی ریسک پذیری و آماده بودن برای تغییر.
11-توانایی تبریک گفتن به دیگران به علت موفقیتهایشان، بدون هیچ گونه حسادت.
12-اطمینان داشتن به خود در همه فعالیتها و مسئولیت پذیری.
13-تمایل داشتن به این که مشکلات زندگی را با دیگران به طور صریح در میان گذاشته و چاره اندیشی کردن.
14-توانایی بیان صادقانه نارساییهایی که در کارهای انجام شده ممکن است باشد.
15-امید و اشتیاق و علاقه بیشتر برای زندگی سالم (امیر حسینی، 1383).
4-5-1-2- پیامدهای ناشی از عزت نفس پایین
همان گونه که وجود عزت نفس منافعی دارد که گفته شد، عزت نفس پایین نیز عواقب زیانباری دارد که به تعدادی از آنها در زیر اشاره میشود:
عزت نفس میتواند بر ماهیت روابط با دیگران و سلامت روانی نفوذ زیادی داشته باشد و آنها را تهدید کند.
پذیرش خود و دیگران مشکل میشود: هر چه افراد خود را بیشتر بپذیرند، احتمال بیشتری خواهد داشت که دیگران را نیز بپذیرند و برعکس، هر چه نظرشان نسبت به خود نامطلوبتر باشد دیگران را نیز کمتر پذیرا خواهند بود.
ترس از تنها شدن: زنی که از عزت نفس پایین برخوردار است مرتب از همسر خود میپرسد «آیا او را دوست دارد؟» چون از این ترس دارد که همسرش او را ترک کند و او تنها بماند.
کمال گرایی:همین حس باعث میشود تا فرد مرتب پیشرفت خود را با پیشرفت دیگران مقایسه کند، به ناچار کسانی را میبیند که از وی موفق ترند، این مقایسه معمولاً باعث میشود تا احساس ضعف بیشتری بکند.
متوسل شدن به مکانیسمهای دفاعی: یعنی فرد به جای آنکه به طور مستقیم با مشکلات رو به رو شود، از آن اجتناب میکند؛ و یا آن را انکار میکند. برای مثال زنی که عزت نفس ضعیفی دارد، هر بار که تعریف و تمجیدی از طرف شوهر درباره ظاهرش میشود،میگوید: «او این حرف را میزند تا من را خوشحال کند». یا متوسل به سرکوب شده و یا فرافکنی میکند. مثلاً اگر فرد خودش تند خو باشد با صراحت آن را به همسرش نسبت میدهد و یا واکنش وارونه انجام میدهد؛ مثلا اگر احساس حقارت کند، و یا اگر خیلی ضعیف باشد به اعتیاد پناه میبرد که از یک واقعیت تحمل ناپذیر یا منحرف کردن ذهنش سرچشمه میگیرد، البته این اعتیاد همیشه به مواد مخدر نیست، ممکن است به پرخوری، کم خوری، سیگار، الکل، کار، نظافت، قمار، خرید، سرزنش دیگران، مراقبت کردن، مراسم مذهبی باشد.
داشتن برداشتی مبهم از خود: افرادی که عزت نفس ضعیفی دارند، به علت اجتناب از شناخت و آگاهی بیشتر در مورد خود، برداشت مبهمی از خود دارند که نمیدانند چه احساسی دارند.
به خود کاذب روی میآورند: کسانی که دچار ضعف عزت نفس میشوند احساس میکنند که باید همه چیز را تحت کنترل داشته باشند، چون توان واقعی برای این کار را ندارند، پشت عنوانهای شغلی پنهان میشوند و معمولاً از خطر کردن و تغییر میترسند.
نمیتوانند تصمیم بگیرند: برای کسانی که عزت نفس شان پایین است، تصمیمگیری کار دشواری میباشد و همواره در یک موقعیت بلاتکلیفی به سر میبرند.
افرادی که دچار ضعف عزت نفس میشوند با دیگران ارتباط برقرار نمیکنند: پژوهشهانشان میدهد که بین عزت نفس پایین و اضطراب برقراری ارتباط با دیگران، همبستگی وجود دارد، افراد دارای عزت نفس پایین، در صحبت و گفتمان، خود را کم جرأتتر، بازدارندهتر و عجول میپندارند، این افراد در زمینههای اجتماعی، عصبی تر و مضطربتر بوده و همواره منتظر شکست هستند و سعی میکنند خود را در معرض توجه دیگران قرار ندهند.
10-در زندگی بیش از حد محتاطانه عمل میکنند: از اثبات برخوردار نیستند، چون ترس عمده آنها خطر کردن است (امیر حسینی، 1383).
همه انسان ها به یک سلسله نظام ارزشی برای جهت دادن و هدایت زندگی خود نیاز دارند، اصولی که به آن پای بند باشند و اعمال خود را با آن تطبیق دهند.
از مجموع مطالب فوقمیتوان دریافت که عزت نفس یکی از مسائل بسیار مهم شخصیتی میباشد که میبایست فرد در زندگی در اجتماع آن را کسب نماید زیرا یکی از زیربناهای اساسی، ساختار شخصیت میباشد و فردی که عزت نفس پایینی داشته باشد انگیزه لازم برای پیشرفت در جوامع انسانی را نخواهد داشت و دائم در احساس حقارت به سربرده و خود را لایق ارتقاء در جنبههای مختلف زندگی نمیداند (امیر حسینی، 1383).
مرور تحقیقات پیشین
طلاق و سبکهای دلبستگی:
ماجرس، (2011) بیان ميدارد كه سبكهاي دلبستگي ميتوانند بر تعهد افراد نسبت به رابطه عاطفيشان اثرگذار باشد.
هاليست و ميلر،(2005) در مطالعه خود با عنوان بررسي رابطه بين سبك دلبستگي و كيفيت رابطه زناشويي در زوج هاي ميانسال، دريافتند كه سبكهاي دلبستگي بر كيفيت رابطه زناشويي تاثير ميگذارد.نتايج اين مطالعه نشان داد كه سبكهاي دلبستگي نا ايمن با كيفيت رابطه زناشويي مرتبط است و ميتوان با استفاده از درمان هيجان مدار، سبك دلبستگي زوجهايي كه روابطشان مختل شده است را از نوع دلبستگي ناايمن به سبك دلبستگي ايمن سوق داد. اين در حالي است كه ميلر در پژوهش خود به اين نتيجه رسيد كه سبكهاي دلبستگي بر روابط زناشويي كه چندين سال از آنها گذشته است، تاثير كمتري دارند و سبك دلبستگي ايمن در نوجواني باعث شكل گيري مجموعه اي از رفتارها ميشود كه ميتواند منجر به رضايت در روابط زناشويي در آينده شود.
پارسونز و فلچر (2005، به نقل از اميري، 1390) بر این عقیدهاند که افزایش آمار طلاق به خاطر افزایش انتظارات و تقاضاها از زندگی زناشویی است. امروزه زوجین انتظارات بسیار بیشتری از رابطه زناشویی خود دارند تا والدین یا اجدادشان. مؤلفههایی نظیر عشق ورزیدن، مصاحبت و همراهی، درک و تفاهم، سازگاری جنسی، ارضای شخصی و سبک دلبستگی، امروزه با احتمال بیشتری اجزاء اصلی یک زناشویی موفق را تشکیل میدهد.
سيبل (2004) در مطالعه خود در مورد تصميمگيري براي طلاق به اين مطلب اشاره ميكند كه به رغم اينكه انواع دلبستگي در سالهاي اوليه زندگي در افراد شكل ميگيرد، ميتواند بر دلبستگيهاي دوران بزرگسالي تاثير بگذارد. هر چند عوامل اجتماعي بسياري از جمله عوامل خرد و كلان در كنار سبك دلبستگي بر تصميم گيري براي طلاق تاثير گذار هستند. اين عوامل همبستگي مثبتي بين اثرات اجتماعي و تغييرات فردي كه نهايتا منجر به گرفتن تصميم براي طلاق خواهد شد را نشان ميدهند.
همسرانی که دارای سبکهای دلبستگی اجتنابی و دوسوگرا هستند، به احتمال بیشتری از نوع روابط عاشقانه و زناشویی خود ابراز نارضایتی مینمایند، تمایلی به برقراری روابط صمیمی دراز مدت ندارند، از خود افشاگری هراسانند و از مهارتهای اجتماعی بی بهره اند. چنین همسرانی همواره نگران طرد شدن و ترک شدن از سوی همسرشان هستند، در روابط با دیگران مستعد بی اعتمادی میباشند و در روابط خود قهر و آشتیهای مکرر دارند (مارش و دالوس،2002).
تحقیق در مورد بزرگسالان و بزرگسالی نشان داده است کسانی که از دلبستگی ایمن برخوردارند، عواطف منفی کمتری را گزارش میکنند و ارتباطات عمیقتری با کسانی برقرار میکنند که به آنها دلبستگی ایمن دارند (هیندی و شوارتز، 1994؛ روت بارد و شور، 1994).
تحقیقات سروکس و بل (1992، به نقل از مؤمن زاده و همکاران 1384) نیز نشانگر اهمیت باورها و انتظارات غیر منطقی و غیر واقعی به عنوان یک عامل شناخته شده در اختلافات زناشویی است. همچنین بسیاری از محققین گزارش کردهاند که ارزشیابی روابط زناشویی به طور معناداری با سبک دلبستگی خود و همسر ارتباط دارد (کیرکبانریک و دنویس، 1994، به نقل از مؤمن زاده، 1384؛ فینی و نوار، 1994).
فینی(1994) به نقل از شکرکن (1385) مشخص ساخت که دلبستگی ایمن با رضایت زناشویی زوجین همبستگی مثبت دارد. سنچاک و لئونارد (1992) به نقل از شکرکن (1385) با بررسی سبکهای دلبستگی و سازگاری زناشویی نشان دادند که زوجهایی که هر دو دلبسته ایمن بودند، شواهد بهتری از سازگاری زناشویی داشتند تا زوجهایی که هر دو دلبسته ناایمن بودند. شواهد تحقیقی بسیاری در دسترس است که نشان از ثبات سبک دلبستگی از کودکی تا بزرگسالی و حتی انتقال آن در بین نسل ها دارد (گلردبرگ،1991 به نقل از شکرکن و همکاران، 1385).
پیستول (1989) به نقل از شکرکن (1385) نیز به این نتیجه دست یافت که افراد دارای دلبستگی ایمن به طور معنیداری رضایت ارتباطی بیشتری را نسبت به افراد دلبسته اضطرابی و افراد دلبسته اجتنابی نشان دادند. افرادی که دارای دلبستگی ناایمن هستند تجارب عاطفی مثبت کمتری از کسانی که دلبستگی ایمن دارند تجربه میکنند و ناتوانیهایی در تنظیم اضطراب و افسردگی و عواطف منفی نشان میدهند (پارکر، 1982).
نتایج تحقیقات متعدد علاوه بر آن که نقش الگوهای دلبستگی را بر رشد و ساختار شخصیت بزرگسالی مشخص ساخته است، به طور اخص بیانگر این نکته است که کودکانی که از الگوهای دلبستگی ناایمن (اعم از دوسوگرا یا اجتنابی) برخوردار هستند، در بزرگسالی نیز در روابط عاشقانه، روابط دوستانه و حتی رفتار سازگارانه جمعی، مشکلاتی را متحمل میشوند (به نقل از عارف نظری، مظاهری،1384).
در پژوهشاخوي ثمرين، نوابي نژاد و ثنايي، (1392) که با هدف بررسي رابطه بين سبكهاي دلبستگي و ميزان بخشودگي ميان زنان متقاضي طلاق و زنان عادي انجام شده است. نتايج بيانكننده آن بود كه بين سبكهاي دلبستگي ايمن و ناايمن اضطرابي با ميزان بخشودگي، رابطه معناداري وجود دارد. همچنين بين زنان عادي و زنان متقاضي طلاق در سبكهاي دلبستگي و ميزان بخشودگي آنها تفاوت معناداري وجود دارد.
نتایج پژوهش غفوری و گل پرور (1388) گویای این واقعیت است که هر چه زوجین از ویژگیهای مربوط به سبکهای دلبستگی اجتنابی و دوسوگرا به میزان بیشتر و از ویژگیهای مربوط به سبک دلبستگی ایمن به میزان کمتری برخوردار باشند، پیش بینی شکست در رابطه زناشویی بیشتر خواهد بود. برعکس، هر چه زوجین به میزان بیشتری دارای ویژگیهای سبک دلبستگی ایمن باشند و از ویژگیهای سبکهای اجتنابی و دوسوگرا به میزان اندکی برخوردار باشند یا فاقد آنها باشند، موفقیت در رابطه زناشویی بیشتر خواهد بودیافتههای عمده پژوهش مؤمن زاده و همکاران (1384) ارتباط عوامل مهمی چون تفکرات غیر منطقی و الگوهای دلبستگی با سازگاری زناشویی را تایید میکند. در این تحقیق در الگوی دلبستگی ایمن با سازگاری زناشویی همبستگی مثبت و معناداری مشاهده شد. دو سبک اجتناب گر و دوسوگرا با سازگاری زناشویی رابطه منفی و معناداری داشتند. این نشان گر ارتباط سبکهای دلبستگی و روابط زناشویی زوجهاست.
از جمله یافتههای بدیعی که محققین در طی پژوهش خود به آن رسیدهاند این است که بین تفکرات غیر منطقی – ارتباطات عاطفی – و الگوهای دلبستگی زوجها ارتباط معناداری وجود دارد این بیانگر نقش و اهمیت «الگوهای کاری» در پیریزی و یا نحوه ارتباطات دلبستگی است (مؤمن زاده و همکاران، 1384).
طبق پژوهش عطاری و محرابی زاده (2006) موفقیت یا شکست رابطه زناشویی همسران در گرو پذیرش و اعتقاد به ارزشهای خاصی مانند نگرش مذهبی و برخی ویژگیهای شخصیتی از جمله دلبستگی است.
شکرکن و همکاران (1385) و رضازاده (1381) بیان کردند که مفهوم دلبستگی به همسر، برای زنان و شوهران جزء پاداشهای ازدواج قلمداد میشود. در یک رابطه زناشویی زن و شوهری که دارای سبک دلبسته ایمن باشند و از نظر این نوع سبک دلبستگی تفاوت کمتری داشته باشند بیشتر احتمال دارد که همدیگر را دوست داشته باشند، خوش مشرب باشند، درماندگی خود را اعلام کنند، تقاضای حمایت کنند و به نحو سازندهای احساسات منفی خود را در حل مسأله تعدیل کنند و در نهایت در حفظ روابط طولانی کوشش بیشتری به عمل آورند. بر عکس، زوجینی که دارای سبک دلبستگی مخالف هم هستند (ایمن و ناایمن) کمتر به همدیگر اعتماد دارند، کمتر به ارضای نیازهای اساسی همدیگر از جمله آرامش، مراقبت و کامرواسازی جنسی توجه دارند وسواس و مشغولیت ذهنی بیشتری در مورد شریک خود دارند، خصمانهترند و کمتر به صحبت با همدیگر میپردازند و در نتیجه احساس تعهد کمتری نسبت به همدیگر دارند. بنابراین، بیشتر احتمال دارد در جهت قطع این پیوند و در نهایت طلاق گام بردارند.
عباسی سرچشمه (1384) نشان داد که: 1. بین سبک دلبستگی ایمن و رضایت زناشویی دانشجویان مرد متأهل دانشگاه رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد. 2. بین سبک دلبستگی ناایمن و رضایت زناشویی رابطه منفی معنی داری وجود دارد. 3. فارغ از اثر سن و طول مدت ازدواج، بین سبک دلبستگی ایمن و رضایت زناشویی رابطه مثبت معنیداری وجود دارد. 4. فارغ از اثر سن و طول مدت ازدواج، بین سبک دلبستگی ناایمن و رضایت زناشویی رابطه منفی معنی داری وجود دارد. بشارت (1385) به نقل از شکرکن و همکاران (1385)، نیز در پژوهش خود نشان داد که زوجهای با سبک دلبستگی ایمن، از وابستگی، اعتماد، تعهد و رضایت زناشویی بیشتری برخوردار بودند و زوجهای با سبکهای دلبستگی اجتنابی و اضطرابی دو سوگرا مشکلات بیشتری در روابط زناشویی خود داشتند.
رضازاده (1381) با بررسی رابطه سبکهای دلبستگی و مهارتهای ارتباطی با همسازی زناشویی نشان داد که بین سبکهای دلبستگی زوجین همخوانی وجود دارد و بین زوجهای ناایمن و ایمن در سه مقیاس از 12 مقیاس آزمون همسازی زناشویی تفاوت معنیداری وجود داشت. مظاهری (1379) در پژوهش خود مشخص ساخت که زوجین ناایمن ضعیفترین و پایینترین سازگاری و زوجهای ایمن بالاترین سازگاری را نشان میدهند. وی به ارتباط قوی دلبستگی با سازگاری زناشویی در زوجهای ایرانی اشاره میکند.
طلاق و عزت نفس:
علاوه بر سبک دلبستگی، عزت نفس نیز یکی از عوامل تعیین کنندهی رفتار در انسان به شمار میرود. ارول و اورث،(2013) در مطالعه خود با هدف بررسي تاثير عزت نفس بر رضايت از رابطه زناشويي بر روي 5 نمونه مستقل از زوجها دريافتند كه عزت نفس پيش بيني كننده رضايت افراد از رابطه خود با همسر و رضايت همسرش از زندگي مشترك مي باشد. همچنين نتايج اين مطالعه نشان داد سبك دلبستگي ايمن، نقش عزتنفس در رضايت از زندگي زناشويي را تحت تاثير قرار ميدهد. ارول و اورث نتیجه گیری میکنند سبک دلبستگی به صورت مستقیم و غیر مستقیم بر عزت نفس و در نتیجه در رضایت از زندگی زناشویی تاثیر میگذارد.
عزت نفس در شكل گيري و حفظ رضايت از زندگي زناشويي اثرگذار است و مطالعات نشان ميدهد نه تنها عزت نفس با رضايت از رابطه زناشويي همبستگي دارد(اسكيانگولا و موري، 2009)، بلكه پيشبينيكننده رضايت از رابطه زناشويي در دراز مدت است (اورث و ديگران، 2012).
به علاوه، مطالعات نشان داد عزت نفس پيش بيني كننده رضايت از زندگي مشترك است؛ برعكس رضايت از رابطه زناشويي پيش بيني كننده عزت نفس بالا نيست (همان منبع).
مطالعات نشان میدهد افرادی که عزت نفس پایینی دارند میپندارند که همسرشان نیز به همین شکل (به شکل منفی) به آنها مینگرند که به ایجاد نگرانی در مورد طرد شدن از سوی همسر منجر میشود(شاور، 2005)، و در طولانی مدت باعث کاهش عشق و تعهد در رابطه زناشویی خواهد شد(استار و داویلا، 2008).
شاكلفورد، (2001) در مطالعه خود با عنوان عزت نفس در ازدواج دريافت كه عزت نفس زوجين همبستگي منفي با تعارضات زناشويي و عدم رضايت از زندگي زناشويي دارد. به عبارتي زوجيني كه عزت نفس بيشتري دارند از زندگي زناشويي خود رضايت بيشتري دارند و زندگيشان پايدارتر است.
در حقیقت، برداشت و قضاوتی که افراد از خود دارند تعیین کنندهی چگونگی برخورد آنها با مسائل مختلف است. فردی که عزت نفس پایین دارد و برای خود ارزش و احترامی قایل نیست، ممکن است دچار انزوا، گوشهگیری و یا پرخاشگری و رفتارهای ضد اجتماعی شود و این عوامل بر روابط زناشویی تاثیر میگذارد (مکی و اسمیت،2002).
تری (2002) در پژوهشی نشان داد که افزایش عزت نفس برای پیشگیری از مشکلاتی که ممکن است بر اثر عزت نفس پایین (حتی در زندگی زناشویی) به وجود آید ضروری است.همچنینمطالعات متعددی نقش عزت نفس در سازگاری اجتماعی را نشان دادهاند. اعتقاد بر این است که بین سازگاری شخصی مطلوب و عزت نفس ارتباط متقابلی وجود دارد (کاتا و جوینر، 2002).
لنز و همکاران(1999) در پژوهشی به بررسی «ارتباط فرزند – والدین و عزت نفس نوجوان» در خانوادههای جدا و طلاق گرفته، خانوادههای دارای فرزند خوانده و خانوادههای منسجم و عادی پرداختهاند. نتایج این پژوهش نشان داده است که نوجوانان از خانوادههای طلاق گرفته نسبت به دو گروه دیگر عزت نفس پایینتری داشتند.
پژوهشها نشان دادهاند که بین عزت نفس بالا و ویژگیهای شخصیتی مثبت در افراد رابطه وجود دارد. افرادی که عزت نفس بالایی دارند، دارای ویژگیهای چون پختگی روانی، ثبات، واقعگرایی، آرامش، توانایی بالا در تحمل ناکامی و شکست میباشند. در حالی که افرادی که عزت نفس پایینی دارند از چنین ویژگیهایی برخوردار نیستند (هال و رو 1991) و هر چه که این ویژگی در افراد بیشتر باشد به دنبال آن رضایت از زندگی زناشویی نیز گزارش خواهد یافت.
در پژوهشهای کرنیس، براکنر، و فرانکل (1989)، همبستگی دو سویه عزت نفس و تصور فرد از توانایی خود تایید شد، بدین سان که اگر عزت نفس کاهش یابد، احساس ضعف و ناتوانی در فرد پدید میآید، و به عکس، با افزایش عزت نفس، فرد احساس توانمندی و ارزشمندی میکند و این احساس توانمندی و ارزشمندی در بهبود روابط زناشویی تاثیر میگذارد.
نتایج پژوهش موحد و دسترنج (1389) نیز بر این نکته تاکید داشته است که نوع رفتار والدین افزون بر این که در رابطه با عزت نفس و جامعه پذیری فرد در خانوادهی پدری بیشترین نقش را ایفا میکند، به طور کلی نیز از بین تمام متغیرهای مرتبط با جامعه پذیری دارای بیشترین قدرت تبیین کنندگی برای متغیر عزت نفس بوده است. در همین پژوهش نشان داده شد که در خانوادههایی که توزیع قدرت، بیش تر دموکراتیک است، زنان از میزان عزت نفس بالاتری برخوردارند. در چنین خانوادههایی به دلیل کاهش سرکوب گری زنان و توجهی که به آنها و مشارکت شان در تصمیم گیریها و مسایل دیگر میشود، زنان احساس سودمندی و ارزشمندی بیشتری نموده، لذا از عزت نفس بالاتری برخوردارند.
در پژوهشی که توسط کورشنیا (1386) انجام گرفت مشخص شد که فرزندان خانوادههای دارای جهتگیری گفت و شنود، مهارتهای ارتباطی رشدیافتهتری دارند که این به نوبه خود به آنها اجازه میدهد به طور مؤثر درباره نقشهای خود و دیگران گفتگو کنند. آنها همچنین از مهارتهای حل مسئله کارآمدتری برخوردارند که باعث میشود در موقعیتهای مختلف عملکرد مناسبی داشته باشند که این به نوبه خود باعث افزایش عزتنفس و خودیابی بالا در آنان میگردد؛ و در نتیجه باعث ایجاد روابط زناشویی بهتری خواهد شد.
جمعبندي:
اهمیت جایگاه خانواده و حفظ کیان آن و تاثیر آن بر فرایندهای خرد و کلان زندگی فردی و اجتماعی، چنان واضح، ملموس و روشن است که نیازی به ذکر شواهد و منابع در خصوص آن احساس نمیشود. صاحبنظران مختلف وجود دلبستگی ایمن و عزت نفس در اعضای خانواده را از عوامل مهم پایداری و استحکام خانواده ذکر کردهاند. و محققین مختلف عوامل متعددی را در تشکیل این دو متغیر دخیل دانستهاند. در میان این عوامل میتوان به صورت مستقیم یا غیر مستقیم، تاثیر عوامل متعددی را که موجب تعارض در زندگی زناشویی میشود مورد عنایت قرار داد. مرور پژوهشهای انجام شده در رابطه با موضوع تحقیق حاضر، نشان میدهد که با توجه به این که تحقیقات متعددی پیرامون علل و عوامل طلاق خارج از کشور، همچنین در مناطق مختلف کشورمان صورت گرفته است، اما هنوز اطلاعات ما در ایران به خصوص در زمینه افزایش روز افزون عوامل منجر به طلاق ناچیز است که در این خصوص تحقیقات و فرا تحقیقهای گستردهای توسط محققان داخلی، ضرورت دارد. در همین راستا تحقیق حاضر به مقایسهی سبکهای دلبستگی و عزت نفس در زنان متقاضي طلاق و زنان عادی میپردازد تا گامی در این مسیر بردارد.
منابع
1999788483575600
منابع فارسی:
- آزاددار مکی، تقی؛ زند، مهناز و خزایی، طاهره (1379). بررسی تحولات اجتماعی و فرهنگی در طول سه نسل خانواده تهرانی. فصلنامه علوم اجتماعی، شماره 16، ص29-3.
- احمدی، خدابخش (1384). بررسی عوامل زمینه ای، فردی و ارتباطی دو جانبه مؤثر بر سازگاری زناشویی. فصلنامه خانواده پژوهی، سال اول، شماره 2، ص 236 – 221.
- اخوی ثمرین، زهرا؛ نوابی نژاد، شکوه؛ ثنایی ذاکر، باقر؛ اکبری، مهدی (1392). سبکهای دلبستگی و میزان بخشودگی میان زنان متقاضی طلاق و زنان عادی. مطالعات زنـان، دوره 35، شماره 2، ص 55-82.
- افشار، حمید؛ مسایلی، نسرین؛ برکتین، مجید؛ کیانی، فرزانه (1387). فراوانی نسبی اختلالات طیف دوقطبی در متقاضیان طلاق مراجعه کننده به مراکز مشاوره خانواده شهر اصفهان و رابطه آن با برخی از ویژگیهای جمعیت شناختی. تحقیقات علوم رفتاری، دوره 6، شماره 1.
- امیری، مدینه (1390). مقایسه ویژگیهای شخصیتی، سبک دلبستگی و مکان کنترل در بیماران دچار اختلالات اضطراب و گروه گواه. پایان نامه کارشناسی ارشد، روانشناسی عمومی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد ارسنجان.
- باغبان، ايران: مرادي، محمود (1382).بررسي تاثير خانواده درمان به روش ساختي بر كاهش تعارضات زناشويي زوجهاي طلاق شهرستان اصفهان. دانش و پژوهش، شماره 16، ص 112-99.
- بشارت، محمد علي و كريمي، كيومرث و رحيمي نژاد، عباس (1385). بررسي رابطه سبك هاي دلبستگي و ابعاد شخصيت. مجله روان شناسي و علوم تربيتي، سال سي ششم، شماره 1 و 2 ص 37-55.
- بیابانگرد، اسماعیل (1382). روشهای افزایش عزت نفس در کودکان و نوجوانان. تهران: انتشارات انجمن اوليا و مربيان.
- بنی جمالی، شکوه السادات. نفیسی، غلامرضا.یزدی، سیده منور (1383). ریشه یابی علل از هم پاشیدگی خانواده ها در رابطه با ویژگیهای روانی- اجتماعی دختران و پسران قبل از ازدواج، مجله علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه شهید چمران اهواز، دوره سوم، سال یازدهم، شماره1و 2، ص143-170.
- بهبودی، معصومه؛ هاشميان، كيانوش؛ شريفي، حسن پاشا؛ نوابي، شكوه (1388). پیشبینی کارکرد خانواده براساس ویژگیهای شخصیتی زوجین. مجله اندیشه و رفتار، دورهی سوم، شماره 11، ص 66-55.
- به پژوه، احمد؛ خانجاني، مهدي؛ حيدري، محمود و شكوهي يكتا، محسن (1386). بررسي اثر بخشي آموزش مهارت هاي اجتماعي بر عزت نفس دانش آموزان نابينا. مجلات پژوهش در سلامت روان شناختي دانشگاه تربيت معلم تهران، دوره اول، شماره سوم.
- بهنام، جمشيد(1356). ساختهاي خانواده و خويشاوندي در ايران. تهران: انتشارات خوارزمی.
- بيابانگرد، اسماعيل (1381). جوانان و ازدواج. تهران، انتشارات فرهنگ اسلامي.
- تاجيك اسماعيلي، عزيزالله(1373). قوام خانواده يك رويكرد اسلامي. پيوند، شماره 180.
- تايبر (1372). بچه هاي طلاق. ترجمه تمدن توراندخت. چاپ دوم. تهران. ناشر مترجم،10: -14.
- جوکار، محمد؛ علیمی، سیامک (1388). تاب آوری، سلامت روانی و عزت نفس از زندگی. مجله روانشناسی بالینی ایران، سال سوم. شماره 2. صفحه 145-125
- حامدی، نواب (1383). زنان و راهکار جدایی: بررسی ابعاد روانی و حقوقی. نشریه علمی و پژوهشی قوه قضاییه، سال سوم، شماره هفتم، صفحه23-14.
- حسيني، اكبر (1382). نوجوان امروز" شناخت و تربيت". موسسه منادي تربيت: تهران.
- حسينيان سيمين (1382). مقايسه و ارتباط سلامت رواني فرزندان و مادراني كه حضانت فرزندانشان را دارند با فرزندان و مادراني كه حضانت فرزندانشان از آن ها سلب شده است. مجله مطالعات زنان، شماره 2: 168-153.
- خانجانی، زینب (1384). تحول و آسیب شناسی دلبستگی از کودکی تا نوجوانی. تبریز: انتشارات فروزش.
- دوراهکی، زینب (1392). بررسی اثر بخشی مهارتهای برقراری ارتباط موثر و خودشناسی بر عزت نفس دختران دبیرستانی شهرستان دیر. پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه آزاد اسلامی ارسنجان.
- دهقان، فاطمه(1380). مقايسه تعارضات زناشويي زنان متقاضي طلاق با زنان مراجعه كننده براي مشاوره زناشويي. پايان نامه كارشناسي ارشد. دانشگاه تربيت معلم.
- دیدگاه، طاهره (1390). مقایسه کارکرد و محتوای خانواده در خانوادههای مواجه شده با بیوفایی وخانوادههای عادی. پایاننامه کارشناسی ارشد، دانشگاه آزاد اسلامی ارسنجان.
- راجرز، کارل (1369). در آمدی بر انسان شدن، ترجمه قاسم قاضی، تهران، نشر دانشگاه آزاد.
- رسولی، زینب؛ فرحبخش، کیومرث (1388). رابطه ی سبکهای دلبستگی و منبع کنترل با سازگاری زناشویی. اندیشه و رفتار، دوره چهارم، شماره 13، ص 17-24.
- رضازاده حميد رضا(1376). روان شناسي خود. گناد: تهران.
-رضا زاده محمد رضا(1381).رابطه سبکهای دلبستگی و مهارتهای ارتباطی با همسازی زناشویی در دانشجویان شهر تهران.
- پايان نامه دكترايروان شناسي،دانشگاه تربيت مدرس تهران.
- زرگر، فاطمه؛ عاشوری، احمد؛ اصغري پور، نگار و عاقبتي، اسماء (1386). مقایسه عملکرد خانواده بیماران مبتلا به اختلال افسردگی عمده با بیماران بدون اختلالات روانپزشکی در شهر اصفهان. تحقیقات علوم رفتاری، دوره پنجم، شماره2، ص 106-99.
- ژوبرت،ناتاشا؛ گاي، كاترتلين (1383). نياز فرزندان طلاق و جدايي. ترجمه فاطمه قديري. چاپ اول. تهران. ناشر دانژه.
- سبحاني نيا، محمد (1389). جوان و اعتماد به نفس. بوستان كتاب: قم.
- سليمانيان، علي اكبر(1373). بررسي تاثير تفكرات غير منطقي (براساس رويكرد شناختي) بر نارضايتي زناشويي. پايان نامه كارشناسي ارشد مشاوره. دانشگاه تربيت معلم تهران.
- سهرابی، فرامرز و رسولی، فاطمه (1387). بررسی رابطه بین سبک دلبستگی و روابط جنسی فرا زناشویی در بین زنان بازداشت شده در مرکز مبارزه با مفاسد اجتماعی شهر تهران. خانواده پژوهی، سال 4، شماره 14، ص 143-133.
- شاملو سعيد (1381).بهداشت روان،چاپ پانزدهم.
- شعيبي، فاطمه (1392). سبك دلبستگي و روابط اجتماعي. انتشار الكترونيكي.
- شكركن حسين، خجسته مهر غلام رضا، عطاري يوسف علي و ساير همكاران (1385). بررسي ويژگي هاي شخصيتي، مهارتهاي اجتماعي، سبك هاي دلبستگي و ويژگي هاي جمعيت شناختي به عنوان پيش بينهاي موفقيت و شكست رابطه زناشويي در زوج هاي متقاضي طلاق و عادي در اهواز. مجله علوم تربيتي و روانشناسي، (1)13: ص 30-1.
- شكركن، حسين؛ نيسي، عبدالكاظم (1373). تاثير عزت نفس بر عملكرد دانش آموزان پسر و دختر دبيرستاني. مجلات علوم تربيتي و روان شناسي دانشگاه شهيد چمران اهواز، چاپ اول، شماره اول.
- شریفی، ماندانا (1379). بررسی رابطه سبکهای دلبستگی و انواع مکانیسمهای دفاعی، پایان نامه کارشناسی ارشد روان شناسی، دانشگاه تهران.
- شیخ محسنی، اسماعیل (1385). رابطه كانون كنترل و سبك هاي اسنادي با سازگاري زناشويي دبيران مرد متوسطه شهر شيراز با همسران شاغل و غير شاغلشان. پايان نامه كارشناسي ارشد، رشته روانشناسي عمومي، دانشگاه آزاد اسلامی واحد ارسنجان.
- ظهيرالدين، عليرضا، خدايي فر، فاطمه (1382). بررسي نيمرخ هاي شخصيتي مراجعين طلاق به دادگاه خانواده تهران. مجله فيض، شماره 25، ص 7-1.
- عادل، فرید (1389). فرزندان طلاق. نشریه اصلاح و تربیت. شماره 103؛ ص 56.
- عارف نظری، مسعود؛ مظاهری، محمد علی (1384). سبکهای دلبستگی و شیوه همسر گزینی (چند همسری– تک همسری). خانواده پژوهی. سال اول، شماره 4، ص 393- 405.
- غفوری ورنوسفادرانی، محمد رضا؛ گل پرور، محسن؛ مهدی زادگان، ایران (1388). سبکهای دلبستگی و نگرشهای مذهبی به عنوان پیش بینهای موفقیت و شکست رابطه زناشویی. تحقیقات علوم رفتاری. دوره 7، شماره 2، ص 143-153.
- عباسي سرچشمه، ابوالفضل (1384). بررسي رابطه ساده و چندگانه نگرش مذهبي، خوشبيني وسبكهاي دلبستگي با رضايت زناشويي در دانشجويان مرد تأهل دانشگاه شهيد چمران اهواز. پايان نامه كارشناسي ارشد، دانشگاه شهيد چمران: دانشكده علوم تربيتي و روانشناسی.
- علامه، عاطفه (1384). بررسي روابط ساده و چند گانه متغيرهاي عزت نفس، اضطراب اجتماعي، كمال گرايي و تعلل با عملكرد تحصيلي و اضطراب امتحان در دختران دانش آموز سال اول دبيرستان. پایان نامه کارشناسی ارشد. دانشگاه آزاد رودهن.
- عليايي، مرضيه (1388). بررسی علل وعوامل طلاق. پایان نامه کارشناسی ارشد جامعه شناسی. دانشگاه آزاد رودهن.
- فرجاد، محمدحسين(1374). مشكلات و اختلالهاي رفتاري ـ رواني در خانواده، تهران: انتشارات بدر.
- فضل الله، سيد محمدحسين.(1373). شيوه همسرداري، مباني تشكيل خانواده در اسلام. تهران: انتشارات پيام آزادي.
- فروتن سيدكاظم، ميلاني، مريم (1387). بررسي شيوع اختلالات جنسي در متقاضيان طلاق مراجعه كننده به مجتمع قضايي خانواده. مجله دانشور، دي، 16 (78)، ص 4-37.
- فرهنگی، علی اکبر (1379). ارتباطات انسانی، موسسه خدمات فرهنگی رسا، تهران.
- فيست، جس فيست، گري گوري جي (1386). نظریههای شخصیت. ترجمه سیدیحیی محمدی. تهران: انتشارات روان.
- فيض آبادي، سارا (1386). بررسي سبك هاي دلبستگي و نوع تصوير از خدا و ارتباط آن با رضايت از زندگي در بين زنان خواهان طلاق و غير خواهان طلاق. پايان نامه كارشناسي ارشد، روان شناسي عمومي، دانشگاه الزهرا(س) تهران.
- کاپلان، هارولد و سادوک، بنیامین (1375). خلاصه روانپزشکی، مترجم: نصرت ا... پورافکاری، جلد اول – تهران: انتشارات شهر آب.
- كريمي، يوسف (1374). روان شناسي شخصيت، تهران: نشر ويرايش.
- کورش نیا، مریم؛ لطیفیان، مرتضی (1386). بررسی رابطه ابعاد الگوهای ارتباطات خانواده به میزان اضطراب و افسردگی فرزندان. خانواده پژوهی، سال سوم، شماره 10، ص 587-600.
- گنجی، حمزه (1385). ارزشیابی شخصیت، تهران، انتشارات ساوالان.
- لطافت، مریم (1390). بررسی عوامل مرتبط با تعارض زناشویی زوجهای در آستانه طلاق و مقایسه آن با زوجهای عادی شهرستان لارستان و بخشهای تابعه. پایان نامه کارشناسی ارشد. رشته روانشناسي عمومي، دانشگاه آزاد اسلامی واحد ارسنجان.
- مطهري،مرتضي (1359).نظام حقوق زن در اسلام.دفتر انتشارات اسلامي، تهران، چاپ نهم.
- مظاهري، محمد علي (1378). الگوي دلبستگي كودكان پيش دبستاني.مجله روانشناسي، شماره 4، دوره 3، ص 340-320.
- مظاهری، محمد علی (1379). نقش دلبستگی بزرگسالان در کنش وری ازدواج. مجله روان شناسی، سال چهارم، شماره 3.
- ملا زماني، ع (1382). بررسي تاثير آموزش ايفاي نقش بر ميزان تصورات از خود، عزت نفس و ابراز وجود نوجوانان. پايان نامه كارشناسي ارشد، دانشگاه آزاد اسلامي واحد علوم و تحقيقات تهران.
- موحد، مجید؛ دسترنج، منصوره (1389). مطالعه ی زمینههای مرتبط با جامعه پذیری در خانواده و عزت نفس زنان متاهل. فصلنامه ی زن و جامعه، سال اول، شماره 3، ص 63-76.
- مومن زاده، فرید؛ مظاهری، محمد علی؛ حیدری، محمود (1384). ارتباط تفکرات غیر منطقی و الگوهای دلبستگی با سازگاری زناشویی. فصلنامه خانواده پژوهی، سال اول، شماره 4، ص 369-378.
- نجاتي، حسين (1389). روانشناسي زناشويي. چاپ دهم، تهران: انتشارات بيكران.
- هنریان، مسعود؛ یونسی، جلال (1390). بررسی علل طلاق در دادگاههای خانواده تهران. فصلنامه مطالعات روانشناسی بالینی. شماره سوم. سال اول.
- هيلگارد، ارنست و ديگران 1368). درآمدي به روانشناسي. ترجمه: حسين مرندي. مركز نشر دانشگاهي: تهران.
منابع لاتین:
-Alicia, A & Petery, F. (2002). Self-esteem, it's not what you think. University of Washington.
- Amato, Paul R. (1994). "Children of Divorce in the 1990s". Journal of Family Psychology. Vol. 15, No. 3.
-Aranda Naranjo, Barbara; Irene, Anne Jillson (2004). Ethics-based nursing and health studies education, research and service: practicing what we preach. Journal of School of Nursing and Health Studies, 202: 687-131.
-Attari YA, Abbasi A, Mehrabizadeh Honarmand M. Examining simple and multiple relationships of religious attitudes as predictors of success or failure of marital relationship. Journal of behavioral sciences research, 7:2.
-Bartholomew, K., & Horowitz , L. (1991). Attachment styles among young adults: A test of a four category model. Journal of Personality and Social Psychology, 61 , 226-241.
-Berk, L. E. (2010). Development through the lifespan(5th ed.). Boston, MA: Allyn &Bacon.
-Besharat,M.A.(2003).Relation of attachment style with marital conflict.Journal of Psychology Republic , 92,3,5-40.
-Bowlby, J. (1969). Attachment and loss:Vol. 1. Attachment. New York: Basic Books.
-Bowlby, J. (1980). Attachment and loss:Vol. 3. Loss, sadness, and depression. New York: Basic Books.
-Braiker, H. & Kelly, H. (1979). Conflict in the development of close relationships. In: R BURGESS & T. Huston (Eds), Social exchange and developing relationships. New York: Academic Press.
-Brehm, S., Kassin, S.M. (1993). Social psychology. Hougton Mifflin Company.
-Brehm, Sharon S. & Kassin, Saul M. (1993). Social Psychology. Houghton Mifflin, Dey 11, 1371 AP.
-Cassidy (1988). Child-mother attachment and self in six-year-olds. Child development.59.121-134
-Cassidy; J., & Shaver, P. (1999). Handbook of attachment. The Guilford Press NewYork London.
-Clapp, Genevieve (1992). Divorce & New Beginnings. John Wiley & sons, New York Clinical and developmental perspectives (pp.223-288). New York, London:
-Colin, V.L. (1996) Human Attachment.Communication and Adolescent Self-esteem in Separated, Inter-countryAdoptive and Intact Non-adoptive Families". Journal of Adolescence.vol 22. pp, 785-794.
-Copper, smith (1967).The antecedents of self- esteem. Sanfransisco, Freemand Company.
-Erdman, P. & Caffery, T. (2003). Attachment and family system. Brunner-Routledge.
-Erol Ruth Yasemin, Orth Ulrich (2013). Actor and partner effects of self-esteem on relationship satisfaction and the mediating role of secure attachment between the partners. Journal of research in personality 47(2013) 26-35.
-Faber A.J, Edwards A.E, Karin H, Watchers J.L. (2003). Effects of adolescent attachment style and identity formation.The American journal of family therapy.31.245-255.
-Feeney, J. A. & Noller, P. (1996). Adult Attachment. London Sage Series on Close relationships.
-Feeney, J. A., (1996). Adult romantic Attachment. Handbook of Attachment: Theory, research and clinical applications, New York Guilford press. Personal Relationships1, 333-348.
-Fitzpatick, M.A. (1988). Approaches to marital interaction. In P. Noller & M.A. fitzpatrich (Eds).Perspectives on marital interaction, p 998-120, Philadelphia: Multilingual Matters.
-Flyn, B. (1987). Irrational Beliefs and Intervention. Journal of psychosocial NursingVol. No 3.
-Genevieve, Clapp (1992). Divorce & New Beginnings. John Wiley & sons, New York. Guilford Press.
-Gottman, J.M. (1993). A theory of marital dissolution and stability. Journal of Family Psychology, 7, 57-75.
-Hall, L. & Row, J. (1991). Journal of educational psychology & psychological abstoacts, vol 82.No:9.
-Hall, P.L. (2003).The cognitive behavior. Treatment of low self esteem a psychotic patient: a pilot study journal of behavior research and therapy. Journal of Personality and Social Psychology, 102, 1271–1288.
-Hazan, C. & shaver, p. (1987). Attachment as an organizational framework for research on close relationships. Psychological Inguriy 5, 7-22.
-Herman, k. (2000). Path models of the relations ships of instrumentality and expressiveness, social self efficacy and self esteem to depressive symptoms id college students /journal of social and clinical psychology.v o l 25 No:10.
-Hindy, C. G., & Schwarz, J. C. (1994). Anxious romantic attachment in adult
-Hollist Cody, Miller Richard. 2005. Perceptions of attachment style and marital quality in midlife marriage. Family relations. pp 46-57.
-Kata, J. & Joiner, E.(2002). Membership in a devalued social group and emotional wellieseem and group socialization sex roles. journal of research. Vol 12. PP 43-48.
-Kernis, M.H., Brockner, J., & Frankel, B.S. (1989). Self-esteem and reactions to failure. Journal of Personality and Social Psychology, 57(4),707-714.
- Lanz, M., Iafrate, R., Rosnati, R., & Scabini,E. (1999).Parent- child communication and adolescent self-esteem in separated, intercountry adoptive and intact non-adoptive families.J Adolesc. 22(6):785-94.
- Mackie, M.D. & Smith, R.E. (2002). Social Psychology. (2nd, Ed) U.S.A: Psychology press.285.
- Majeres, Justin. (2011). The effects of attachment styles, ethnicity and parental divorce on commitment in romantic relationships. The Chicago school of professional psychology, 56 pages;3463657.
- Marsh R, Dallos R. (2002). Religious beliefs and practices and catholic couples management of anger and conflict. Clinical Psychology & Psychotherapy; 7(1): 22-36.
- Mikulincer,M. & Shaver, P.R. (2007). Attachment in adulthood. New York: Guilford press.
- Moher, D.C., and Pelletier, D.A. (2006). Temporal frame work for understanding the effects of stressful life events on inflammation in patients with multiple sclerosis. Brain Behave Immune; 20: 27-36
- Olson, D. H. (1999). Empirical approaches to family systems.Journal of Family Therapy, Special Edition.
-Orth, U. Robins, R. W. & Widaman, K. F. (2012). Life-span development of self-esteem and its effects on important life outcomes.Journal of Personality and Social Psychology, Vol. 102, No. 6, 1271.
- Parker, G. (1982). Parental representations and affective disorder: Examination for ahereditary link. British Journal of Medical Psychology, 55, 57–61.
- Pellerin, L. A. (2005). Applying Baumrinds' parenting typology to high schools: Toward a middle-range theory of authoritative socialization. Journal of Social Science Research, 34, 283–303.
- Pope, A.W. (1989). Self–esteem enhancement with children & Adolescents. New York, Pergamon press.
- Ryan, D O; Richard, E. Redding; Eileen, P. (2004). A Review of Mood Disorders AmongJuvenile Offenders. American Psychiatric Association, 55:1397-1407.
- Sciangula, A., & Morry, M. M. (2009). Self-esteem and perceived regard: How I see myself affects my relationship satisfaction. The Journal of Social Psychology, 149,143–158.
- Shackelford Todd. (2001). Self-esteem in marriage. Personality and individual differences. 30(2001) 371-390.
- Shaffer, D. R. (2000). Social and personality develop meant. Fourth edition, Wadsworth.
- Shaver, P. R., Schachner, D. A., & Mikulincer, M. (2005). Attachment style, excessive reassurance seeking, relationship processes, and depression. Personality and Social Psychology Bulletin, 31, 343-359.
- Siebel Jaclyn. (2004). The decision to divorce: a socio-psychological view of reasons other than attachment separation.Rochester Institute of Technology.
- Simpson, J. A. & Rboles , W. S.& Nelligan ,G. S. (1998). Attachment Theory and close relationships. New York: cuilford press.
-Starr, L. R., & Davila, J. (2008). Excessive reassurance seeking, depression, and interpersonal rejection: A meta-analytic review. Journal of Abnormal Psychology, 117, 762–775.
- Rothbard, J. C., & Shaver, P. R. (1994). Continuity of attachment across the life span. International Journal of Psychology and Behavioral Research; p. 93-110.
- Teri, R.(2002. Self-esteem and self-efficacy of college students with disabilities. College student journal June. Vol 18:34-42.
- Weiss, R. (1994) Attachment in adult life in adult in CM parkers.j. Stevenson – Hind.
- Weiss, Robert S. (1975). Marital Separation. Basic Books Inc., New York.
- West, M. & Sheldon – Keller, A.E. (1994). Patterns of relating. New York: Guilford press.
- Whiteway, M. (2001). Adult Attachment style and their relationship to marital satisfaction in couples in first marriages of seven (7) years or longer. Submitted in partial fulfillment of the Requirement of the degree of Doctor of philosophy. Seton Hall University. York: Basic Books.