صفحه محصول - اثرات احساس تنهایی در دوره نوجوانی و بررسی نظریه های آن

اثرات احساس تنهایی در دوره نوجوانی و بررسی نظریه های آن (docx) 54 صفحه


دسته بندی : تحقیق

نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحات: 54 صفحه

قسمتی از متن Word (.docx) :

684781094262 2383309-236460 دانشگاه آزاد اسلامی واحد تنکابن روانشناسی عمومی عنوان: نگارنده بهراد محرم زاده سپاسگزاری سپاس بی نهایت از پروردگارم ، راحت جانم، انیس قلبم و مایه آرامشم. سپاس بی انتها از یارو یاورم، امام و دانشمند عصر و زمانم که تمام هستی ما بر مدار وجود عزیزش می چرخد. سپاس فراوان از اساتید بزرگوارم، جناب اقای دکتر مرتضی ترخان، جناب آقای دکتر اکبری و سایر استادان ارجمندی که جرعه ای از دانششان در کامم بسیار گوارا آمد. تقدیم تقدیم به همسرم ،همراز، همراه و همسفرم. به مادرم که مادر است و هیچ واژه ای جز "مادر" نمی تواند او را وصف کند. به مرحوم پدرم،سایه پر محبتی که رفت از سرم . ابری بود که دیگر نمی بارد. به شیرینترین میوه های زندگیم مهدی وهستی به پاس لحظههای صبورانشان که در این چند سال سپری نمودند و از خواستههای کوچک و بزرگ خودشان چشم پوشیدند فهرست مطالب احساس تنهايي61 تعریف احساس تنهایی63 شناخت احساس تنهایی67 دربرابراحساس تنهایی چه میکنیم67 انواع احساس تنهایی67 رابطه احساس تنهایی با ترس واضطراب69 با احساس تنهایی چگونه برخورد می کنیم70 چند توصیه برای رفع احساس تنهایی70 طبقه بندی ویس از احساس تنهایی73 ارتباط احساس تنهایی با کودک آسیب دیده درون73 تفاوت احساس تنهایی با کمرویی و افسردگی74 احساس تنهایی درروان شناسی75 ریشه های احساس تنهایی76 رابطه بین ترس و احساس تنهایی77 رابطه احساس تنهایی با شخصیت خود محور78 روش ازبین بردن احساس تنهایی78 ایا درمان قطعی برای احساس تنهایی وجود دارد؟79 اثرات احساس تنهایی در دوره نوجوانی82 نظریه های مربوط به احساس تنهایی83 احساس تنهايی پرداختن به احساس تنهایی از این جهت مهم است ، که مانع شکوفایی استعدادهای ماست. انرژی های حیاتی ما را بیهوده می گیرد و ما را در اوهام و تصورات باطل ، نگه می دارد. سرمایه واقعی ما که وقت است را معطل می گذارد. دیگر اینکه عمق خطاهای شناختی و معرفتی و حسی ما را بیشتر می کند. ترس ما را از محیط اطراف ، افزایش می دهد. اضطراب خود را نمی توانیـم ببینیـم و بدین شکل آسیب های جسمی به ما وارد می شود. در احساس تنهایی ، بی دفاعی و فرار از چالش های زندگی نهفته است. برای انسانی که در مقطع و دقیقه اکنون در این جهان زندگی می کند ، شناخت ریشه و علت احساس تنهایی بسیار مهم است. در صورتیکه امروزه به چاره ننشیند ، فردا خیلی دیر است. تاوان سنگینی می طلبد. چرا که جهان ما دیگر شتاب گرفته است. آنکه در خلوت خود زندگی می کند ، جهان را تجربه نمی کند. آنچه را که تجربه می کند ، حرمان و خسران و زیان است. در صورتیکه امروز امکان دست یابی به هدفها و استفاده از فرصتها بیش از هر زمانی فراهم است. تنها باید علت فرار خود را بشناسیم و بدون آنکه خود را به خاطر عقب نشینی و یا به عنوانهای دیگری که بر رفتار خود می گذاریم ، ملامت کنیم ، مهارتهای ارتباطی خود را بالا ببریم و انگیزه های خود را برای زندگی کردن موفقیت آمیز بشناسیم. امروزه دیگر درمان احساس تنهایی و یا رفع آن چندان دشوار نیست. تنها کافی است که از لاک خویش بیرون بیاییم و برای درک وضعیت خود مطالعه کنیم و چاره بیند یشیم. درمان در چند قدمی ماست ، در صورتیکه طالب بیرون رفت از وضعیت پیش آمده باشیم (آزاد ، 1368). همه ما به ترتیبی از احساس تنهایی رنج می بریم. بطوریکه گاهی این احساس تنهایی به آزار تنهایی مبدل می شود و ما را کلافه می کند. گاهی از این حد هم فراتر می رود و به احساس بی کسی و ناامنی تغییر شکل می دهد. در وجود ما مبدل به ترس فراگیر می شود. اضطراب را در ما تشدید می کند بطوریکه نمی توانیم به امور عادی زندگی خود رسیدگی کنیم. چرا که مداوم بطور ناخودآگاه در حال فرار از این احساس و آزار هستیم. به علاوه خود را بخاطر تنها بودن و تنها شدن ملامت می کنیم از این رو احساس خوشـی هم نسبت به خـود نداریم. در این صـورت نه تنها دیگران ما را تنها گذاشته اند خود ما نیز خود را تنها گذاشته ایم که این واقعاً بی مهری و نوعی خشونت بخویش است. تمایل برای صمیمیت بین فردی با هر انسانی از زمان تولد تا مرگ وجود دارد و هیچ انسانی نیست که به خاطر از دست دادن آن مورد تهدید قرار نگیرد. انسان با نیاز به ارتباط و صمیمیت متولد می شود(هنریش و گلون، 2006). ماهیت انسان به طور طبیعی اجتماعی است . از نظر بامیستر و لری( 1995) نیاز به تعلق داشتن در انسان یک انگیزه اساسی را شکل می دهد و باعث افکار ، هیجانات و رفتارهای بین فردی می شود. این نیاز شامل یک تمایل فراگیر برای ایجاد و حفظ حداقل چند ارتباط بین فردی مثبت، پایدار و مهم است. در حالی که تفاوت های فردی در شدت نیاز تعلق داشتن و چگونگی بر آوردن آن وجود دارد ، ارضاء این نیاز مستلزم تعاملات مثبت و زیاد با افراد دیگر در یک موقعیت با دوام است که منجر به شادکامی و سعادت طرفین می شود. بنابراین ، افرادی که در برقراری و حفظ روابط رضایت بخش با دیگران ناتوان هستند و در نتیجه در بر آوردن نیاز تعلق داشتن مشکل دارند ، احتمالا حس محرومیتی را تجربه می کنند که خود را با « احساس تنهایی » نشان می دهد (هنریش و گلون ، 2006). فرايند اجتماعي شدن يكي از جنبه هاي مهم رشد انسان است . ذاتي بودن زندگي جمعي در انسان ها ضرورت تماس با ديگران را به عنوان امري اجتناب ناپذير نموده است . رشد اجتماعي در بردارنده ي ارتباط سالم و منطبق با موقعيت در افراد است . بنابراين مسأله رشد اجتماعي به عنوان يكي از زمينه هاي فعاليت نظام تعليم و تربيت همواره مورد توجه بوده و تحقیقات متعددی در زمینه تاثیر مهارت های اجتماعی و ارتباطی بر تطابق ، سازگاری آتی و احساس تنهایی کودکان انجام شده است. کودکانی که مهارت های کافی کسب کرده اند در ایجاد ارتباط با همسالان و یادگیری در محیط آموزشی موفق تر از کودکانی هستند که فاقد این مهارت می باشند( آشر و تیلور،1981). تعداد قابل ملاحظه ای از کودکان به دلایل مختلف موفق به کسب مهارت های اجتماعی و ارتباطی نمی شوند و اغلب مهارت های رشد نیافته و ضد اجتماعی و نامناسب که همراه با گوشه گیری و تنهایی است را از خود بروز می‌دهند. بیشتر این کودکان در آینده نیز با مشکلات سازگاری روبرو می شوند ( واکر و هوپس، 1976). بسیاری از نیازها و شکوفا شدن استعدادها و خلاقیت های انسان فقط از طریق تعامل بین فردی و ارتباطات اجتماعی می تواند ارضاء شده و به فعلیت در آید( گرشام و الیوت، 1993). در واقع خودشناسی ، برقراری ارتباط موثر و متقابل با دیگران ، پذیرش مسئولیت اجتماعی و همکاری صحیح و مناسب با دیگران از اهداف اساسی تمامی نظام های تربیتی است که در ارتباط با این مسئله بررسی و ارزیابی مهارت های اجتماعی و ارتباطی کودکان و نوجوانان از دیر باز مورد توجه خاص روان شناسان و متخصصین تعلیم و تربیت بوده است ( مک فال 1982 به نقل از ماتسون و همکاران، 1983). مهارت های اجتماعی و ارتباطی طیف گسترده ای از رفتارها از قبیل توانایی شروع ارتباط موثر و مناسب با دیگران ، ارائه پاسخ هایی مفید و شایسته ، تمایل به رفتارهای سخاوتمندانه ، همدلانه و یاریگرانه ( مریل و کیمپل1998 ) و پرهیز از تمسخر ، قلدری و زورگویی به دیگران را شامل می شود( ماتسون و همکاران، 1983).با توجه به اهمیت مهارت های ارتباطی و نقش آن در تعامل و ارتباط با دیگران در ادامه بحث به مسئله احساس تنهایی و اهمیت مهارت های ارتباطی برای مقابله با احساس تنهایی پرداخته می شود. تعریف احساس تنهایی : احساس تنهایی ، احساس منفی و بازدارنده که در خلوت و در جمع آن را احساس میکنیم در خانواده بودن و تنها بودن. در اجتماع بودن و تنها بودن. در کلاس بودن و تنها بودن. در دانشگاه بودن و تنها بودن. خود را در همه حال تنها و بیکس حس میکنیم. آرزو میکنیم که حامی داشته باشیم بتوانیم به کسی تکیه کنیم. احساس خطر میکنیم. احساس ناامنی میکنیم. احساس ترس میکنیم همه اینها بصورت عوامل بازدارنده درمیآیند تا نتوانیم با دیگران رابطه معقول و مطلوب برقرار کنیم و در ثانی استعدادهای نهفته خود را شکوفا کنیم همواره میخواهیم که از این احساس خلاص بشویم یا با آن کنار بیا ییم. خود را خواستنی نمیبینیم. تصویر ذهنی کج و معوجی از خود داریم. نقایصی در خود سراغ میگیریم که بیشتر ما را در انزوا و تنهایی نگه میدارد. نمیتوانیم علت این احساس را درست بفهمیم. خیال میکنیم که عیبهایی با ماست که باید به اجبار تنها بمانیم. احساس تقصیر و احساس گناه میکنیم. خود را سرزنش میکنیم یا اینکه خود را مستحق سرزنش و ملامت میدانیم. وجود خود را کوچک و حقیر میشماریم این فرآیند ذهنی ، فکر ما را مدام به خود مشغول میکند. بطوریکه همواره احساس خستگی و دلمردگی میکنیم. شور و شوق ما برای بازی و درس خواندن و تفریح کردن رفته رفته کم میشود. و از همه کناره میگیریم. تنها از سر نیازهای غریزی است که ممکن است که قدمی به سوی دیگران حتی اعضای خانواده خود برداریم. در برخی از وضعیتها احساس تنهایی و نفرت از دیگران نیز بشدت وجود دارد ولی ما این احساس را به دیگران فرافکنی میکنیم ، تا توجیهی برای تنها ماندن خود داشته باشیم. در احساس تنهایی ، رنجش از خود و از دیگران وجود دارد. رنجش ، منجر به خـشم نیز میشود. فرآیند عصبیت در ابتلا به احساس تنهایی نیز وجود دارد. کودکانیکه در کودکی از سوی همسالان خویش آزار دیدهاند ، در صورتیکه به تصادفی بودن این وضعیتها و بیمعنا بودن آنها پی نبرند ، همچنان در نوجوانی و یا جوانی و یا حتی در میانسالی و بزرگسالی گرفتار این احساس باقی میمانند. با این وصف ، احسا تنهایی بیشتر ناشی از بیتوجهی پدر و مادر و انتقاد مستمر آنان از فرزندان خویش است. و نطفه آن در خانواده بسته میشود. احساس تنهايي به معناي تفاوت مابين سطح مطلوب و سطح موجود روابط اجتماعي افراد است و هر چه اين تفاوت بيشتر باشد احساس تنهايي بيشتر است (هيمن ،1998 ) . احساس تنهايي با برخي ويژگي هاي روان شناختي مانند عزت نفس پايين ،اسناد بيروني موفقيت ها ،خجالت ، شرم ،درون گرايي و پرخاشگري مرتبط است (روتنبرگ و همكاران 2004). احساس تنهایی ، حالت ناراحت کننده ای است که زمانی به وجود می آید که بین روابط بین فردی که فرد تمایل دارد آنرا داشته باشد و روابطی که وی در حال حاضر دارد ، فاصله وجود داشته باشد ( پپلائو ، 1982). این تعریف بر خصوصیت عاطفی احساس تنهایی تاکید می کند. احساس تنهایی یک تجربه عاطفی ناراحت کننده است ، اما بر عنصر شناختی نیز تاکید دارد. به این صورت که احساس تنهایی ناشی از این ادراک است که ارتباطات اجتماعی فرد، برخی از انتظارات او را بر آورده نمی کند.(روتاسالو ، 2006). باید توجه داشت که احساس تنهایی ، اگر چه از طریق خصوصیات عینی و کمی روابط اجتماعی (مثل فراوانی تعاملات یا تعداد دوستان ) تحت تاثیر قرار می گیرد، اما از طریق ارزیابی های ذهنی و کیفی این روابط ، مثل رضایت از ارتباطات یا صلاحیت اجتماعی درک شده ، بیشتر تحت تاثیر قرار می گیرد (آشر و پاکویت2003، کاترونا 1982 ،جونز 1982 ، ولر 1983). احساس تنهایی افراد درگیر را با احساس خلاء ، غمگینی و بی تعلقی مواجه می کند و به شیوه های مختلف بر تعاملات اجتماعی و روانی تاثیر می گذارد(هنریش و گلون، 2006). پپلائو( 2007) احساس تنهایی را احساس ناخوشایندی می داند که در نتیجه کاستی در شبکه ی روابط اجتماعی فرد به صورت کمی و کیفی و عدم دسترسی به روابط نزدیک و مطلوب با دیگران به وجود می آید. الهاگين 2004 تنهايي را به عنوان تجربه اي منفور ،پريشان كننده و ناخوشايند بيان مي دارد كه باعث مي گردد نوجوان احساس حقارت كرده و حالات خلقي ناراحت كننده اي را تجربه كند، شايد تنهايي ،نتيجه ي تعامل هاي بين كودك و سبك هاي فرزند پروري والدين است . بلاي (1989 به نقل از ديل و اندرسون 1998) احساس تنهايي را بر پايه ي سه مؤلفه ي شناختي ، خلقي و رفتاري تعريف مي كند . جونز و همكاران (1990) گزارش كرده اند كه بين احساس تنهايي و شرمساري ،همبستگي مثبت از 40% تا 51% وجود دارد . همچنين بين احساس تنهايي و اضطراب بالا به ويژه به لحاظ اجتماعي همبستگي وجود دارد . موري و شولتز (1983 ) نشان داده اند كه ارتباط مثبت معناداري بين احساس تنهايي و اضطراب حالت و صفت وجود دارد . تجربه تنهايي ،مسئله اي جهاني است كه همه انسان ها كم و بيش آن را تجربه كرده و با زندگي آنها همراه شده است . افراد مختلف در همه فرهنگ ها ، نژادها ،طبقات اجتماعي ،سنين و زمان ها تنهايي را تجربه مي كنند . با اين حال در ادبيات روان شناختي به اين مسئله توجه زيادي نشده است .الیوت(1993) احساس تنهايي را مي توان نارسايي و ضعف محسوس در روابط بين فردي دانست كه به نارضايتي از روابط اجتماعي منجر مي شود . آشر( 1990) تنهايي را هوشياري شناختي فرد از ضعف در روابط فردي و اجتماعي خود توصيف مي كنند كه به احساس غمگيني ،پوچي يا تأسف و حسرت منتهي مي شود . قبل از آن ،ميروهاست (1997 به نقل از بندورا) تنهايي را به عنوان احساس ناراحتي از انزوا و طرد توسط ديگران تعريف كرده بودند . تنهايي در كودكان و نوجوانان ، نشان دهنده ي نارسايي و ضعف ارتباط هاي بين فردي با همسالان است كه به نارضايتي از روابط اجتماعي با كودكان ديگر منجر مي شود . گولمان(1995)، پژوهش ها نشان مي دهند كه مشكلات هيجاني و روان شناختي فراواني در كودكان و نوجوانان مبتلا به احساس تنهايي مشاهده مي شود . تجربه تنيدگي و اضطراب ،رفتارهاي پرخطر مانند سيگار كشيدن و استفاده از مواد مخدر ، گريز از مدرسه افسردگي و الكليسم ، كم رويي و جرات ورزي پايين، اطمينان و حرمت به خود پايين (الهاگین، 2004)، در كودكان و نوجوانان داراي احساس تنهايي گزارش شده است . به طور کلی احساس تنهایی با مشکلات روانی –اجتماعی ( نظیر عزت نفس پایین ، شایستگی پایین، تعاملات اجتماعی ضعیف ) ، سلامت روانی ( نظیر اضطراب ، افسردگی ، رفتارهای خودکشی) و سلامت روانی ( نظیر عملکرد ایمنی و مشکلات خواب ) مرتبط است(هنریش و گلون ، 2006 ). یافته‌های پژوهشی موید آن است که احساس تنهایی یک عامل سبب شناختی در سلامت و بهزیستی جمعیت های گوناگون می باشد و پیامدهای آنی و دراز مدت جدی در بهداشت روانی دارد(هنریش و گلون، 2006 ). آبراهام اچ مازلو 1970 يكي از خصيصه هاي باند افراد خودشكوفا را تمايل به خلوت گزيني و تنهايي معرفي مي كند . پژوهشگران براين عقيده اند كه عوامل بسياري در ايجاد احساس تنهايي در كودكان و نوجوانان دخالت دارند . اين عوامل را مي توان به دو دسته عوامل خارج و داخل از محيط مدرسه تقسيم نمود . برخي از عوامل خارج از محيط مدرسه شامل مشكلات خانوادگي ،انتقال به مدرسه جديد ،از دست دادن يكي از والدين يا در ارتباط با موضوع هايي همچون عشق هستند . از جمله عوامل مربوط به محيط مدرسه نيز شامل طرد شدن توسط همسالان به دليل ضعف در مهارت هاي اجتماعي ،ارتباطی و مشكل در دوست يابي هستند و همچنين ويژگي هاي شخصيتي مانند كمرويي ،اضطراب و حرمت به خود پايين نيز مي تواند منجر به احساس تنهايي در كودكان و نوجوانان شوند (الهاگین ، 2004). در فرهنگ ما ايرانيان مسئله تنهايي و تبعات مثبت و منفي آن از ديرباز مطرح بوده است . در فرهنگ اسلامي ايران خلوت گزيني ؛ اعتكاف و محاسبه نفس مورد تأكيد بوده است . مولانا شاعر پارسي گوي اين سرزمين سعادت انسان را در تنهايي مي داند : دلا خو كن به تنها كه از تنها بلاخيزد سعادت آن كسي دارد كه از تنها بپرهيزد اما آنچه در اين پژوهش مورد نظر ماست ،احساس تنهايي است ،نه تنها يي به معناي اعم كلمه ،و احساس تنهايي غير از تنهايي است . يعني اگر چه تنهايي مي تواند يك خصوصيت مطلوب افراد خود شكوفا باشد ،اما احساس تنهايي داراي تبعات منفي فراواني است . امروزه بر هيچ عقل سليمي اهميت روابط اجتماعي به منظور ارضاء به نيازهاي معنوي و مادي پوشيده نيست . عده اي از نظريه پردازان جامعه شناسي اجتماعی بودن انسان را امري خطیر ،و عده اي ديگر آن را مسئله اي كه براي رفع نيازهاي انسان بوجود آمده قلمداد مي كنند . در هر صورت اهميت روابط اجتماعي براي رشد خودي واضح و آشكار است . احساس تنهايي مي تواند عوارض منفي فراواني هم براي فرد (بهداشت روان ) و هم براي جامعه ،از لحاظ هماهنگي بين اعضاء در جهت تحقق اهداف كلي جامعه در برداشته باشد . بسياري از مسائلي كه به نحوي با احساس تنهايي مرتبط است دركشورهاي ديگر تبيين شده است ؛ كه با توجه به تفاوتهاي فرهنگي آن جوامع انجام پژوهش در اين زمينه ، و تبيين مسئله در اين سرزمين ضروري به نظر مي رسد . احساس تنهایی را چگونه باید شناخت؟ احساس تنهایی را به دو صورت میشناسیم. - صـورت اول با احـساس بیهودگی در زندگی میشنـاسیم. با احـساس پوچی ، با احـساس بیاطمینانی نسبت به خود در اینصورت خود را در فعالیتهای گوناگون غرق میکنیم. - صورت دوم با احساس ترس از رابطه با دیگران و با نزدیک شدن به دیگران با احساس اضطراب و نگرانی از حالتهای ناشناخته و نامعلوم از احساس طرد شدگی و بیکسی. در اینصورت تشنه رابطه با دیگرانیم. محبت و مهر دیگران را گدایی میکنیم. در برابر احساس تنهایی چه میکنیم؟ راه فرار را در پیش میگیریم. احساس تنهایی جدا شدن از وضعیت طبیعی و گرایش به وضعیت مصنوعی و ساختگی است. وقتی در ارتباط طبیعی با دیگران نیستیم لاجرم به وسایل تنهایی پرکن مثل رادیو – تلویزیون – کتاب – روزنامه – مجله – تلفن پناه میبریم. استفاده از این وسایل بخودی خود نشاندهنده احساس تنهایی نیست. در واقع اضطراب خود را به نوعی نمیبینیم. نمیخواهیم ببینـیم. فرو مینشانیم و یا با این وسایل رسانهای تخدیر میکنیم. ما برای پر کردن احسـاس تنهایی خود به گریزگاههایی پناه میبریـم به گروههایی وابستـه میشویم. انجمنهایی را برای عضویت انتخاب میکنیم. خود را در ایدهها و ایدئولوژیهایی گم میکنیم. پس احساس تنهایی (خود را گم کردن) هم به عنوان یک مکانیزم دفاعی پنهان وجود دارد. در حالیکه انسان طبیعی باید در همه حال بتواند خود را پیدا کند یا در اختیار خود باشد. احساس تنهایی بخودی خود مشکل نیست. همه کم و بیش در یک جامعه رقابتی به آن مبتلا هستند. نیاز به پر کردن احساس تنهایی باعث شده است که سرگرمیهایی خلق بشوند. در صورتیکه انسان احساس تنهایی نمیکرد این سرگرمیها هم بدین صورت بوجود نمیآمدند. با این حال وقتی احساس تنهایی تبدیل به آزار تنهایی میشود با اضطراب و ترس و احساس ناامنی رابطه پیدا میکند. بنابراین موضوع را باید جدی گرفت به خاطر اینکه وقت و انرژی حیاتی انسان از بین نرود. وگرنه احساس تنهایی بیماری تلقی نمیشود. پس باید آن را چاره کرد. با این همه مسئله مهمی نیست. مسئلهای چارهپذیر است. مشروط بر اینکه شخص از این احسـاس فرار نکنـد. فرار از احساس تنهایی اسـت که منـجر به اضـطراب و آزار تنهـایی میشود. ما در این گفتار رابطه احساس تنهایی را با احساس ناامنی ترس ، نومیدی ، حرمان، فرار از خود و انزواطلبی مورد بررسی قرار میدهیم. برای ساده کردن بحث احساس تنهایی را به سه نوع تقسیم میکنیم. 1. احساس تنهایی ذاتی 2. احساس تنهایی عرضی و اکتسابی 3. آزار تنهایی احساس تنهایی ذاتی : ما برای اثبات احساس تنهایی ذاتی هم دلیل داریم و هم علت. علت : اینکه انسان بتدریج احساس فردیت میکند. احساس میکند که در جهان با این شگفتی فرد است. تنهاست منافع او در تضاد با منافع دیگران است. عظمت کائنات حقارت او را هر لحظه به او گوشزد میکند. میبیند که در برابر طبیعت چقدر کوچک است. شاید احساس حقارت درونی که انسان بعداً دچارش میشود ناشی از حقارت و کوچکی در برابر شگفتی کائنات باشد. در واقع این ایده میتواند نظر افلاطون ، که هر پدیده تصویری است از پدیده اصیـل که وجود دارد را ثابت کند. بـنابراین وجود عظـمت طبیعت میتواند دلیل احساس تنهایی ذاتی را توجیه کند و تاملات درونی انسان درباره خود میتواند به این احساس تنهایی دامن بزند و یا جان ببخشد. تاریکی و ظلمت شبانه و تنهایی فیزیکی انسان در این ظلمت میتواند ترس انسان را از وجود توجیه کند. اگزیستانسیالیستها به تعبیری میگویند : انسان یعنی دلهره. اگزیستانسیالیستها انسان را مختار فرض میکنند و انسان مختار نمیتواند از مسئولیت فرار کند. بنابراین دچار دلهره میشود. شاید بتوان بین دلهره و احساس تنهایی انسان رابطهای برقرار کرد. انسان هر قدر متکی به نیروهای ماوراءالطبیعه باشد احساس تنهایی او کمتر میشود چون متکی به نیروهای ناشناخته است. ولی انسان که از دوران سنت خارج شده و میخواهد جامعه ای مطابق با الگوهای خویش بسازد ، نمیتواند در آن واحد مثل اشخاص سنتی بیندیشد. پس بازگشت به عقب ممکن نیست. در برابر هم مسایل و مشکلات خوابیده است که انسان مسئول باید برای آنها چاره اندیشی کند. وجود مسئله و حل آن خود بخود عامل بروز احساس تنهایی در این کائنات نیز میشود. احساس فردیت ملازمه دارد با احساس تنهایی. از این روست که غربیها مبتلا به احساس تنهایی و متعاقب آن احساس افسردگی هستند. احساس تنهایی عارضی : آدمی وقتی که احساس تنهایی میکند در اجتماع و جامعه حضور دارد و زندگی میکند در برابر یک عمل قرار میگیرد و آن ارتباط با دیگران است. ارتباط به خودی خود ساده است. ولی برای همه ساده نیست. اشخاص در ارتباط با هم زخمی میشوند. آسیب میبینند. تجربه تلخی از ارتباط برای همه وجود دارد. ابتدا باید از خود بپرسیم چرا چنین احساسی در جمع زاییده میشود. پاسخ این است که جمع قائل به مقایسه و رقابت است. جمع از نظر روانی مشکل و مسله دارد. مردم ، جامعه را به میدان مبارزه تبدیل کردهاند. در این میدان مبارزه برای ثروت ، شهرت ، اثبات خویش و اثبات برتری خویش و کمتری دیگران است. خب در چنین شرایطی هم آسیب میبینند همه از هم تصور رقیب و دشمن را دارند. به ظاهر صلح و آرامشی برقرار است ولی در باطن جنگی بیامان در کار است. وجود رقابت و اشتیاق برای اثبات خود و یا نیاز برای برتریجویی باعث میشود که فرد خود را تنها حس کند. جامعه هرقدر آزادتر به نظر برسد احساس تنهایی شخص عمیقتر میشود. بشر به امنیت احتیاج دارد. امنیت پادزهر احساس تنهایی است که بتدریج مبدل به آزار و تنهایی میشود. البته گروهی به دستاویز عرفان میخواهند که از این احساس تنهایی بگریزند. در واقع از عرفان به عنوان محل فرار و گریزگاه استفاده میکنند. البته موفق هم نمیشوند. چون ذات جامعه با چالـش همراه است چالشـی که در هر عمـل اجتمـاعی و فعـالیـت فـردی به چـشم میخورد. بطور مصـنوعی نمیتوان چشم را بر مبارزه و چالش زندگی بست. در واقع فرار از اجتماع نمیتواند مشکل تنهایی ما را چاره کند. احساس تنهایی که مبدل به آزار تنهایی شده است. بوسیله عرفان تخدیر میشود و بطور موقت خنثی میشود. رابطه احساس تنهایی با ترس و اضطراب فردی که خود را در جامعه تنها حس میکند بزودی احساس امنیت در او کاهش مییابد به نوعی خود را در محاصره و تنها میبیند. به نوعی میترسد. به نوعی مضطرب میشود. جامعه برای موفقیت و بدست آوردن وجه اجتماعی و مکنت فردی تبلیغ میکند و این تبلیغات برای همه فریبنده است. تلاش برای موفقیت اضطراب زاست. چون باید لقمه را از دهان رقبا گرفت. از اینجا یک دور فاسد آغاز میشود. فرد نیاز به موفقیت دارد. از سوی دیگر در برابر رقبای خود بیدفاع قرار گرفته است. پس ترس او قابل توجیه است. از اینجا هم وسایل دفاعی اختراع میشود. مکانیزمهای دفاعی بوجود میآید. ترس را باید با قدرت نمایی چاره کند. فرد به خوبی میداند که تفنگ او کم وبیش خالی است. از سوی دیگر نگهداشتن وضعیت روحی و موقعیت اجتماعی احتیاج به گذاشتن انرژی دارد. صرفنظر از افراد که رقیب و بعضاً دشمن اویند حکومت نیز بصورت دستگاههای قضایی و انتظامی خواب را از چشم فرد میربایند. زیرا فرد به قسمت خود از زندگی راضی نیست. جامعه طبقاتی است و او میخواهد از نردبان طبقات بالا برود. فرصت هم کوتاه است. پس باید خطر کند. خطر کردن بخودی خود اضطرابزاست. برای مثال : محصلی که در کلاس درس میخواهد بدرخشد نگران سایر بچههاست که نکند با او دشمنی کنند چرا که رقابت بین آنان حکمفرماست. از این رو بندبازی را یاد میگیرد. بندبازی به خودی خود اضطرابزاسـت. از یک سو نـیاز به جلب محبت بچههای دیگر دارد و از سوی دیگر میخواهد که از آنها جلو بزند. همین فرآیند در او ترس و اضطراب تولید میکند. ماهیت چنین رابطهای در همه زندگی وجود دارد. جامعه سرمایه داری بر این اساس ساخته و پرداخته شده است. جلوه احساس تنهایی را زمانی میتوانیم بفهمیم که دوست نزدیکی از ما کناره میگیرد. در چنین شرایطی قدری بیتاب میشویم آزار تنهایی را به خوبی احساس میکنیم. برای اینکه از این احساس خلاص بشویم. به رابطههای دیگر توسل میجوییم. با احساس تنهایی چگونه برخورد کنیم؟ بسیاری با احساس تنهایی زمان حال و برنامههای هدفمند ، آینده را هم قربانی تعبیر و تفسیر باطل درباره منشاء و آثار احساس تنهایی خویش میکنند. توصیه میشود که افراد اول احساس تنهایی را بصورت مثبت نگاه کنند و از خود بپرسند که چرا احساس تنهایی میکنند؟ در علتها (وجه درونی مثل احساس حقارت و ترس از نزدیک شدن به دیگران به خاطر اضطراب رد شـدن و دلـیلهای (وجه بیرونی مثل از خود راضی بودن بعـضیها کـه ما نمیتوانیم واقعیت آن را دریابیم به جای اینکه آنان را زیر سوال ببریم خود را زیـر سوال میبریم!) احساس تنهایی خویش تامل کنید ، شروع خوبی بر خودشناسی است. حالا از خود بپرسید : من چرا احساس تنهایی میکنم چون دور و اطرافم خالی است. چون دیگران دوست ندارند به من نزدیک بشوند (خطای شناختی). چون آدم جذابی نیستم (خطای شناختی). چون بلد نیستم که با دیگران چگونه معاشرت کنیم. چگونه گفتگو کنم چگونه سلوک کنم شخصی که احساس تنهایی میکند مدام به گذشته برمیگردد. در نتیجه زمان حال و آینده را از دست میدهد. من احساس تنهایی میکنم خب بکنم. باید قدمهایی برای پیشرفت در زندگی بردارم به خاطر این احساس که نباید ماتم بگیرم. از کجا معلوم که تعبیر و تفسیرهای من درست باشد. حالا فرض میکنیم درست باشد برای چه من باید به خاطر آنها خود را ملامت کنم که ناگزیر دست از فعالیت بردارم. از کجا معلوم ، بودن با دیگران همیشه برای من مفید باشد. اکثر آدمها درباره موضوعهایی گفتگو میکنند که آنچنان وجه مثبت و مفیدی ندارد. شاید دور بودن از افراد را بتوانـم به شـکلی مثبت در زندگی خـود درآورم. از تنـهـاییهای خود بـرای یاد گرفتـن زبان خارجـی – انواع هنر – تعلیم کامپیوتر استفاده میکنم یک وجه مثبت هم دارد. باعث میشود که فرد خود را بسازد. خود را جدا ببیند و در این جداافتادگی حریم امنی برای خود بوجود میآورد. بنابراین احساس تنهایی دو سر دارد. از نظر روحی باعث ترس و اضطراب میشود و ترس و اضطراب هم به نوبه خود موجب تلاش فرد برای ایجاد حریم امنیتی میشود. ایجاد حریم امنیتی همیشه نامطلوب نیست. چند توصیه در قالب تحلیل برای رفع احساس تنهایی : - نخستین توصیه برای چاره کردن احساس تنهایی این است که از آن فرار نکنیم. دوم این است که قدرت روحی و جسمی خود را بالا ببریم. امروز در جامعهای زندگی میکنیم که باید قدرتمند باشیم. قدرت ضامن آسایش و آرامش ما بطور نسبی میشود. - دیگر اینکه احساس تنهایی با تنها بودن فرق دارد. در احساس تنهایی اضطراب و تنش هست. در تنهایی اضطراب و تنش و مشغولیت ذهنی نیست. ما میتوانیم با عوض کردن مبنای فکری و تفسیری از احساس تنهایی آن را به تنهایی بدل کنیم. در تنهایی وقت داریم که خود را بسازیم. - شخصی که تنهاست و احساس تنهایی نمیکند میتواند از تنهایی خود در راه کشـف خلاقیتهای خویش وبمنصه ظهور رساندن آنها استفاده کند. از تنهایی خود در رنج نیست. احساس اضطراب هم نمیکند میتواند با اختیار و داوطلبانه راه خود را برود حرکت و عمل و فعالیت بعدی را انتخاب کند در این انتخاب هم اجبار درونی وجود ندارد. - شخصی که احساس تنهایی ندارد احساس آزادی دارد و فراغت درونی احساس میکند. بنابراین میتواند برحسب نیاز و ضرورتهای فردی و اجتماعی خود تصمیم بگیرد. در این تصمـیم هم واقعـیت تأثـیر دارد. در صورتیکه احساس تنهایی کند ابتدا به طور ناخـودآگاه میخواهد کاری بکند که از این احساس مبهم و کرختکننده خلاص بشود. نشانی را هم درست نمیرود سر به بیراههها میگذارد. - احساس تنهایی نتیجه فکر است. در صورتیکه شما تعبیر و تفسیر را از ذهن خود بردارید و یا نگرش خود را به زندگی تغییر دهید احساس تنهایی رخت برمیبندد و شما از این احساس آزاد میشوید. دیگر احساس تنهایی ندارید ولی تنهایی دارید که میتوانید از آن بوجه احسن در جهت بهبود وضعیت زندگی استفاده کنید. - وقتی ما احساس تنهایی میکنیم رفتار ما در واکنش به این احساس شکل میگیرد. در نتیجه رفتاری اصیل نیست. در صورتیکه از وضعیت درونی خود آگاه باشیم (خودشناسی) دیگر واکنشی عمل نمیکنیم. کنشی عمل میکنیم و کنش ناشی از نیاز و ضرورت به عمل و اقدام است نه در واکنش به یک احساس بیریشه داخلی. واکنش به اجبار درونی است. در صورتیکه کنش به اختیار درونی است. با این مقدمه برای رهایی از احساس تنهایی باید از این احساس فرار نکرد. ریشههای آن را با تامل در خویش یا در مشورت با کسی که در این زمینه تجربه و تخصص داشته باشد میتوان شناخت. وقتی ریشه احساس تنهایی خود را شناختیم اصلاح و درمان آن ساده میشود. برای مثال شخصی که با همه تندخویی میکند و با عصبیت برخورد میکند و یا در رابطه با دیگران فقط به منافع خود میاندیشد با شناخت این علتها میتواند بر نابهنجاریهای رفتاری و گفتاری خود دهنه بزند. وقتی که فرد از احساس تنهایی فرار نکند بهتر میتواند آن را ببیند بهتر میتواند وسایل فرار خود را تشخیص بدهد. وسایلی که بصورت اعتیاد هم درمیآیند از این رو میتواند اعتیاد خود را به وسایل فرار خنثی کنید. اکنون برای ارتباط مثبت و مفید با دیگران آماده میشوید در صورتیکه در ارتباط با خود و با دیگران برخورد طبیعی و عقلانی مبتنی بر تجربه ندارید. در کیفیت روابط خود تجدیدنظر کنید چرا که نسبت به خود تعـصب ندارید درهای تجربه کردن را بر روی خود مسدود نکردهاید. خطاپذیر بودن خود را قبول میکنید. همه انسانها واجب الخطا هستند اصولاً انسان با آزمون خطا است که پیشرفت و تعالی پیدا میکند. خود را همانطور که هست بپذیرد و از ملامت خود بشدت پرهیز کند. ملامت خود اجازه نمیدهد که شخص انرژی حیاتی خود را برای اصلاح و بهبود شخصیت خویش بکار ببرد. ملامت بخود روند احساس تنهایی را تشدید میکند. با همه این احوال کسی میتواند در هر صورت خود را به حالت طبیعی برگرداند که از روبرو شدن با خود عارضی (که احساس تنهایی هم جز آن است) نهراسد. از اینکه دیگران هم خود عارضی او را ببینند وحشت نداشته باشد. شخص طبیعی کمتر از علنی شدن گرههای روحیش معذب است بیشتر در پی اصلاح و درمان خویش است. تا قضاوت و تعبیر و تفسیر دیگران. همین تعبیر و تفسیرهاست که به ما آزار روحی و روانی میرساند بنابراین باید با علتها قطع ارتباط بکند. در چاره کردن احساس تنهایی لازم است که خود را باور داشته باشیم. قبول کنیم که احساس تنهایی معلول برخورد موردی ما با جهان بیرون است. ناشی از باورهای ماست. ناشی از ارزشهایی است که به آنها اعتقاد داریم اکنون با بازسنجی باورها ، ارزشها و اعتقادات میتوانیم در آنها تجدیدنظر کنیم و با این تجدیدنظر احساسات و عواطف ما نیز به طورکلی مورد دگرگونی و تحول قرار میگیرد و از حریم بسته و منجمد خویش خارج میشویم این را هم قبول میکنیم که در همه روابط انسانی نشیب و فراز هست. رابطه بدون نشیب و فراز غیرقابل تحمل است. طبقه بندی ویس از احساس تنهایی : ويس (1973 به نقل از حسين چاري ) بين تنهايي ناشي از انزواي اجتماعي و تنهايي ناشي از انزواي عاطفي تفاوت قايل شده است و بر اين اساس ،دو مقوله تنهايي عاطفي در نتيجه فقدان وابستگي عاطفي فرد به اشخاص ديگر به وجود مي آيد در حالي كه در تنهايي اجتماعي فقدان مشاركت فرد در روابط و شبكه هاي اجتماعي برجستگي دارد (ارنست و كاكلوپو ،1999 به نقل از نوري ثمرين 1384 – 1385 ). با توجه به طبقه بندی ویس) 1973) احساس تنهایی اجتماعی و احساس تنهایی عاطفی دارای ریشه های روان شناختی مختلف با تاثیرات متفاوت می باشند و از این رو می توان انتظار داشت افرادی که از لحاظ عاطفی احساس تنهایی می کنند با افرادی که از لحاظ اجتماعی احساس تنهایی دارند، از نظر پیشینه رشدی تفاوت های آشکاری داشته باشند. اغلب کودکان احساس تنهایی مبهم کوتاه مدتی را به عنوان نتایج طبیعی تعاملات اجتماعی تجربه می کنند. فقط وقتی که احساس تنهایی مزمن می شود و عواقب عاطفی جدی را در پی دارد معلمین و افراد نزدیک وی ممکن است نیاز به مداخلاتی برای او داشته باشند( آشر و گازیل ،1999). احساس تنهایی با کودک آسیبدیده درون ما ارتباط دارد بدون شک احساس تنهایی ما میتواند ناشی از فشارهای شدید دوران کودکی ما باشد. در دوران کودکی اسـت که بسیـاری از گرایشهای روانی و رفتاری ما شکل نهـایی خـود را میگیرند. ولی این بدان معنا نیست که قابل تغییر نیستند کودک آسیبدیده درون ، کودک مرعوب درون ، کودک ترسخورده درون ، کودک آتوریته زده درون ، کودک شکسته درون ، کودک مجروح درون است که با خود احساس تنهایی را به بزرگسالی یا میانسالی یا جوانی میکشـاند. این کودک است که در ما زنده میشود و راه انزوا و تنهایی را در پیش میگیرد و خود را مستحق و ارزشمند ارتباط نمیبیند. کودکی که توسط پدر و مادر مستبد که نتوانسته اند روح زمان را احساس کنند و با هما ن شیوهای که تربیت و یا تربیت نشدهاند ، خواستهاند کودک خود را هم تربیت کنند و این دسته گل را به آب دادهاند. اکنون میبینند که فرزندشان آنچنان انگیزهای برای اجتماعی بودن ندارد. بیشتر میخواهد در خلوت خود بسر ببرد. این اجتماع است که کم و بیش میتواند زورسالار باشد و این وضعیت نابهنجار را بوجود آورد و نمیخواهد بفهمد که کودک هم حقوقی دارد. امروز حتی بافت فکری بچهها نیز تغییر کرده است. هنگامی که والدین نتوانند این وضعیت را دریابند. در نتیجه در هر مناسبتی با تهاجم و حمله به کودک برخورد میکنند. از این روست که روح اجتماعی را در کودک ضعیف میکنند و او را رفتهرفته به انزوا و خلوت سوق میدهند بنابراین ابتدا باید کودک را شناخت. این حسی را که گذشته به ما میدهد ، درک کرد. بازگشت ذهنی را به گذشته بفهمید. بدون سانسور باید با گذشته خویش برخورد کرد. چرا که کودک درون تمایل به ملامت بخود دارد یا دیگران را ملامت میکند. همین باعث میشود که نتواند مسئولیت چالشهای موجود را به عهده بگیرد. در نتیجه کنارهگیری و عقبنشینی را برمیگزیند که راحتتر است. رفتهرفته به نوعی ، با این شیوه زندگی عادت میکند. بریدن از عا دت نیز بتدریج دشوار میشود. پس احساس تنهایی بصورت معضلی درمیآید بنابراین باید گذشته را بدون نقاب دید. عادتها و قالبهای گذشته را که در واکنش به برخورد والدین و اجتماع پیرامون خویش گرفتهایم بازشناسی کرد. عادتها و قالبهایی که بصورتی خودکار در ما فعال هستند. باید هوشیار بود که با تعبیر و تفسیر به این قالبها و عادتها نگاه نکرد. این تصاویر ذهنی مرده ، در ذهن ما بصورتی زنده و فعال درنیایند. به شکل اشباح مرده و تصاویر در گذشته به آنها نظر انداخت. در این صورت است که تأثیر منفی آنها در فرآیند زندگی روزانه ما نمود پیدا نمیکنند. تفاوت احساس تنهایی با کمرویی و افسردگی: ویس (1973) معتقد است که صرفا احساس تنهایی به معنای کمرویی یا ناتوانی و معلولیت اجتماعی نیست. همچنین احساس تنهایی لزوما همیشه به معنای تنها بودن نیست. ممکن است یک نفر در جمع آشنایان و دوستان و در حین حضور در جشن ازدواج یکی از بستگان احساس کند که تنهاست و بر عکس شخصی ممکن است در یک محیط و مکان کاملا دور از خانواده و دوستان کاملا تنها باشد بدون این که واقعا احساس تنهایی کند. به طور کلی احساس تنهایی با تنها بودن متفاوت است. انزوا یا تنها ماندن نمونه ای از تنهایی فیزیکی است و به معنی دور بودن واقعی از دیگران اسن ، ولی احساس تنهایی به عنوان حالتی روحی و روانی ناخوشایند و مخرب ( استرس زا) توصیف می شود که با این حالت فرد احساسی از جدا شدگی و یا طرد شدن از طرف همسالان را تجربه می کند و نیازمند به یک وابستگی عاطفی و رابطه دو طرفه است. برای فهم بیشتر حالات نام برده شده از احساس تنهایی ، این مسئله مهم به نظر می رسد که بدانیم چه چیزی احساس تنهایی نیست. برای مثال احساس تنهایی هرگز افسردگی یا غم و اندوه نیست. از آن جایی افسردگی ممکن است یکی از نتایج احساس تنهایی باشد، این دو مترادف و هم معنای با هم نیستند. یک فرد تنها برای ایجاد روابط جدید برای از بین بردن حالت های نامطلوبی که از آن رنج می برد ، تمایل و اشتیاق زیادی داشته و برای آن تلاش می کند، حال آن یک فرد افسرده برای بیان کردن غم و ناراحتی اش به دیگران ناراضی و ناخرسند است، بنابراین در تنهایی می ماند. احساس تنهایی با غم و اندوه نیز متفاوت است. از آن جایی که احساس تنهایی ممکن است نتیجه مرگ همسر یا پایان یافتن یک رابطه عمیق و صمیمی باشد که تشکیل دهنده قسمت عمده ای از روابط اجتماعی فرد است، معادل با غم و اندوه نیست.غم و اندوه فرایندی از درگیر بودن با یک فقدان بزرگ و مهم می باشد ، در حالی که احساس تنهایی نمونه ایست از یکی از مولفه های فرایند پاسخ دادن به فقدان مسئله مورد علاقه ( ویس، 1973). احساس تنهایی همیشه با یک تصویر ذهنی از خویش همراه است. ما خود را بصورت تصاویر ذهنی مجسم میکنیم که در واکنش به آنها از جامعه کنارهگیری میکنیم. هرگز جوهر و طبیعت ما متمایل به انزوا و تنهایی نیست. احساس تنهایی نیز یک احساس القایی و تعبیر و تفسیری است. زاییده ذهن کسانی بوده است که توهمهای خویش را بصورتی کد کردهاند و برای ما بیادگار گذاشتهاند. با این همه شناخت اینکه تصاویر ذهنی واقعیت ندارند در عوض کردن نگرش ما به خودمان بسیار موثر و مفید خواهد بود. تصویر ذهنی همیشه مشتی کلمه است که از آن تصاویر استخراج میشوند و با واقعیت ما بکلی فرق دارند. انسان هرگز بصورت تصویر درنمیآید. تصویر ساختگی است. ناشی از قضاوت و تعبیر و تفسیری است که دیگران از ما میکنند و ما نیز تحت تأثیر آنان ،ۀ نسبت به خود این تصاویر را جدی و واقعی قلمداد میکنیم هنگامی که به بدلی بودن این تصاویر واقف بشویم ، آغاز آشتی با دنیای واقعی است. در دنیای واقعی ، چالش وجود دارد. راهحل چالشها نیز وجود دارد. با کنار رفتن از زندگی چالشها سرجای خودشان هستند ما فقط زمان و انرژی بیهوده از دست دادهایم. احساس تنهایی در روانشناسی احساس تنهایی در روانشناسی بصورت یک اختلال شخصیتی مستقل مطرح نشده است. احساس تنهایی عارضهای است که در بسیاری از اختلالهای شخصیتی کم و بیش خود را نشان میدهد. در شخصیت عزلتطلب و مهرطلب و حتی برتریطلب که وانمود میکند از همهکس بینیاز است ، این احساس دیده میشود. در صورتیکه شخص تعادل روانی خود را بدست آورد میتواند به احساس تنهایی خود غلبه کند. عارضه احساس تنهایی را بخودی خود نباید جدی گرفت. همه کم و بیش مواقعی آن را تجربه میکنند زمانی بصورت عارضه جدی درمیآید که این احساس همیشه با ما باشد. آنوقت است که کنشها و واکنشهای رفتاری ما را تحت تأثیر قرار میدهد. احساس دیگری هست که از آن در روانشناسی به فقدان یاد میشود. یعنی وقتی که عزیزی را از دست میدهیم و یا در زندگی شکست بزرگی میخوریم و تعادل خود را از دست میدهیم. پیامد فقدان یکی از نزدیکان یا شخصیت مورد عشق و احترام ما میتواند احساس تنهایی مفرطی را به ما تحمیل کند که عوارض جانبی روان تنی هم دارد. ریشه احساس تنهایی را در کجا باید جستجو کرد؟ درصدی در فطرت و ذات آدمی است. شاید در حیوان هم به گونهای باشد ، هر چند در حیوانات به طور غریزی وقتی خانواده از هم جدا میشوند ، بروز میکند. نگاه کنید به غزالی که از مادرش جدا میشود ، یا گوزنی که از مادر دور میماند و یا بچه فیلی که شیری در کمینش نشسته و مادر چارچشمی مراقب است. احساس غربت ، تنهایی ، بیکسی در فطرت حیوان و انسان هست. ولی انسان میخواهد این معادله را به شکلی به هم بزند. آگاهی میخواهد بر احساس تنهایی و بیکسی خط بطلان بکشد. دیگر اینکه منشاء واقعی احساس تنهایی و یأس ، در کودکی است. وقتی که باید مورد توجه و مواظبت بوده ، از وی مواظبت نکردهاند. وقتی در محیطی زندگی میکرده که در آن محیط از او حمایت نمیشده است ، دیگر اینکه نه تنها به او احترام نمیگذاشتهاند ، او را تحقیر هم میکردهاند. احساس تنهایی متعلق به موجود درماندهای است که از هر طرف میرفته ، با در بسته روبرو میشده است. متعلق به جوانی است که از کارهای مختلف عذرش را خواسته باشند. هیچ حامی نداشته باشد. طفل نیاز به حامی دارد. احساس داشتن حامی ، به او کمک میکند که نترسد ، اضطراب پیدا نکند ، احساس امنیت داشته باشد ، طفل احتیاج به ارزشمندی دارد برای سالها کودک نیاز به این توجه و احساس امنیت دارد. وقتی این حمایتها نبـاشد ، کودک مستأصل و درمـانده میماند. خـود را خواستـنی نمـیدانـد. خود را مزاحـم میشمارد. انسانی که احساس مزاحمت دارد ، از خودش راضی نیست. بشدت احساس ناخواستنی بودن و تنهایی میکند. احساس میکند که در این دنیا تنهای تنهاست. احساس تنهایی میتواند ناشی از فرافکنی نفرت باشد. وقتی من احساس میکنم که ناخواستنی هستم ، همیشه خود را مقصر نمیدانم ، شما را هم مقصر میدانم ، از این رو کینه شما را بدل میگیرم. از شما نفرت پیدا میکنم. برای اینکه نفرت خود را توجیه کنم ، آن را به شما نسب میدهم. اینکه شما از من بدتان میآید ، پس بد آمدن من از شما ، قابل توجیه و قابل قبول است. بنابراین در نفرت ورزیدن به شما که با کینه و نفرت با من در ارتباطید (تصور من) احساس گناه نمیکنم. نیاز به وابستگی هم دلیل احساس تنهایی است : نیاز به وابستگی از احساس عدم امنیت به وجود میآید. احساس عدم امنیت نیز ناشی از احساس تنهایی میتواند باشد. همه وابستگیهای عصبی ناشی از ترس و احساس ناامنی و احساس تنهایی است. ما به جای اینکه چاره احساس تنهایی خود را بکنیم ، دنبـال مفر میگردیـم. میخواهیم در برابر آن احساس دیگری را قرار دهیم ، اکنون با گرویدن به یک فرقه درویشی و یا جمعیتی که هیچ سنخیتی با طرز تفکر ما ندارد و یا شرکت در مهمانی که هیچ جاذبهای ما ندارد و یا شراکت در نهادها و بنیادهایی که با رشته ما همخوانی ندارد سعی میکنیم که از این احساس راحت بشویم. این احساس را در خود از بین ببریم. نمیدانیم که احساس تنهایی با فرار از خود یعنی از احساس تنهایی ، تعلق و وابستگی را از میان نمیبرد. یک واکنش عصبـی است. در صورتی از بین میرود که احساسات همزاد آن یعنی ناخواستنی بودن ، احساس طردشدگی ، احساس ناامنی ، از بین رفته باشند. این احساسات مثل زنجیر بهم ارتباط دارند و یکدیگر را تقویت میکنند. درست نیست که ما از دیگران فاصله بگیریم. ما به دیگران نیاز داریم و دیگران به ما نیاز دارند. تیپ عزلتطلب از دیگران کنار میکشد. چون تجربه ناراحت کنندهای از دیگران دارد. چون احساس ناامنی میکـند. چون غرور سرکوب شـده دارد چون میخواهد تنبلی خود را توجـیه کـند. چون نمیخواهد زیاد زحمت بکشد. از این رو کنار میرود ولی این یک تیپ پسیکولوژیک است که با زندگی طبیعی و هنجار همخوانی ندارد. رفتهرفته از دیگران عقب میماند و این عقبماندگی در آینده برای او دردسرساز میشود. چرا که در جامعه در هر صورت نیازهای ما باید برآورده شود. نیازهای خانواده ما نیز ولی تیپ عزلتطلب فرصتها را سوزانده است تیپ پسیکولوژیک بطورکلی به بهانه اینکه همه بدند خود را از دیگران دور نگه میدارد. رابطه بین ترس و احساس تنهایی ترس از ارتباط ، ترس از جا ماندن ، خالق احساس تنهایی میتواند باشد. ترسی که تبدیل به اضطراب شده باشد نگرانی از اینکه در جمع همه نقایص ما را ببینند. دختری که خیال میکند ، زیبا و مطلوب نیست ، یعنی مورد تحقیر و سرزنش یکی دو نفر قرار گرفته خود را در اتاقش حبس میکند. در صورتیکه به اصرار خانواده ناگریز به ترک اتاق بشود ، بشدت واکنشهای عصبی نشان میدهد. در صورتیکه این تصویر ذهنی که او در ذهنش ساخته ، پوچ و بیمعنی است. ولی ذهن یک نوجوان این را تشخیص نمیدهد. خانوادهها باید با صبوری ریشه انزواطلبی و واخوردگی فرزندان خود را پیدا کنند. ریشه که پیدا شود ، علت که برملا شود ، درمان راحت و ساده است. احساس سرزنش خود و احساس گناه ، شرم و خجالت به همراه میآورد. شخصی که ارزشهای اجتماعی را زیر پا میگذارد ، شرمگین و مرعوب است. در درون احساس آسودگی ندارد از این رو از مردم دوری میجوید. گویا همه عیب و ایراد او را میدانند و بهم نشان میدهند. ترس از برملا شدن شخصیت فرد او را به انزوا میکشاند. افراد با استعدادی را دیدهایم که به خاطر توهم و ترس و اضطراب ، از شکوفا شدن استعدادهای خلاق خود محروم ماندهاند. والدین به آسانی میتوانند از طریق مشوت با یک متخصص و مشاور مشکل فرزندان خود را حل کنند. توصیه این است که از شدت عمل و پند و نصیحت کردن در این موارد صرفنظر کنند. علت باید روشن بشود تا نوجوانان دیگر به تخیلات و توهمات و خیال بافیهای خود ارزش و اعتبار ندهد. احساس تنهایی بیشتر ترس و اضطراب است. آنکه با ترس و اضطراب نسبتی ندارد ، احساس تنهایی نمیکند احساس تنهایی نیز به نوبه خود احساس ترس و اضطراب و ناامنی را در آدمی تشدید میکند. تنهایی برای بسیاری ، هراسآور است. ترس از تنها ماندن ، احساس آن را به دنبال دارد. احساس تنهایی مثل خوره آدم پسیکولوژیک را میخورد چرا که ذهن انسـان پسیکولوژیـک تنهایی خود را معنا میکنـد. و این معنا ترس و اضطراب را تشـدید میکند. رابطه بین احساس تنهایی و شخصیت خودمحور همه کم و بیش احساس تنهایی دارند ، چرا که به درجاتی پسیکولوژیک هستند از این رو احساس تنهایی متعلق به شخصیت خودمحور نیز میباشد. شخصیت خودمحور و مغرور آدمها را از دور خود فراری میدهد. آنگاه احساس تنهایی میکند. در این احساس تنهایی نمیماند ، خود را به دیگران تحمیل میکند. در صورتیکه انسان منزوی و عزلتطلب با احساس تنهایی خود رفیق شده است. انسان مهرطلب با رابطههای نابرابر ، میخواهد از احساس تنهای و حقارت خود فرار کند. چطور احساس تنهایی خود را از بین ببریم؟ وقتی میتوانید احساس تنهایی خود را از بین ببرید، که خود را از بین ببرید. خود مجموعهای از ترس ، اضطراب ، احساس گناه احساس کهتری و نظایر اینهاست. این احساسات که در بسیاری مواقع ما را در ارتباط با دیگران فلج میکند. تمایل ما به این است که در خلوت خود باقی بمانیم ، در صورتیکه بشدت برای ارتباط با دیگران عطش داریم. دیگر اینکه تا وقتی که شخصیت مجروح و آسیب دیده شما به عنوان یک هویت و یا هم هویتی با بافت فکر شما در ذهن ، وجود دارد احساس تنهایی هم هست. هنگامیکه ذهن از گذشته کم و بیش پاک میشود و یا از تحلیل گذشته رها و آزاد میشود ، احساس تنهایی جای خود را به خلاقیت و نوآوری و ابتکار میدهد. در این صورت تنها عمل میماند. انسان میماند و عملش که هر لحظه بر حسب ضرورت انجام میدهد. فکر دیگر به ساحت احساس تنهایی وارد نمیشود. پس دیگر احساس تنهایی وجود ندارد احساسی که ناشی از احساس عدم امنیت است ناشی از ناخواستنی بودن است ناشی از احساس طرد شدگی است ناشی از این برچسبهایی است که ما به خود میزنیم! وقتی بر چسبی وجود ندارد ، احساس تنهایی هم وجود ندارد. انسان موجود خلاقی است در صورتیکه بتواند از خلاقیتهای خود استفاده کند وقت کم میآورد. انسان سالم یا فانکشنال دنبال تنهایی میگردد میخواهد از انسانهای بیولوژیک و پسیکولوژیک فرار کند تا مجال خلاقیتهایش از دست نرود تا روحیه خوشش دستخوش تلاطم نشود انسان فانکشنال برای خود برنامه دارد. برنامههایی که به ضرورتهایی پاسخ میدهند. درگیر انگیزههای پسیکولوژیک درونی نیست. درگیر باورهای بیولوژیک نیست. کم و بیش محدودیتهای ذهنی را رها کرده است. البته واژه تنهایی را نباید برای این کیفیت از زندگی بکار برد. چرا که شخص در این حالت با همه احساس یگانگی میکند. هرچند بر این احساسها مشعر نیست هنگامیکه در وجود شما تضاد و تعارض نباشد ، این احساس یگانگی است که وجود دارد. کیفیـت زنـدگی و فعالیتهای انسان سالم ، با انسانی که احساس تنهایی میکند و انگیزه ارتباطش برای فرار از این احساس است ، متفاوت است انسانی که احساس تنهایی میکند مدام در پی راههایی است که این احساس را نداشته باشد. در صورتیکه انسان سالم ، احساس تنهایی ندارد تنهایی برای او بیمعنی است. در هر شرایطی که هست ، ضرورت ، آن شرایط را ایجاد کرده است انسان سالم بطور مصنوعی زندگی نمیکند در صورتیکه انسانی که احساس تنهایی میکند زندگی مکانیکی دارد جعلی زندگی میکند مفرهایی میجوید که احساس تنهایی خود را پر کند. بیهدف ،بیمقـصود و منـظور است. فقـط بـرای رهایی از ترس و اضطراب تنهـایی است که جمع میجوید نه جمعیت خاطر. انسان سالم دنبال خلوت است تا بتواند به کارهای خود برسد وقتی احساس تنهایی نمیکنید ، اضطراب هم ندارید وقتی اضطراب ندارید بیقراری ندارید که به دیگران توجه کنید. یعنی بخواهید که از احساس تنهاییتان خلاص شوید دربدر دنبال وقت هستید که در تنهایی و خلوت خود آرام بگیرید. قعرچه بگزیدهرکوعاقل است چونکه درخلوت صفاهای دل است آیا درمان قطعی برای احساس تنهایی انسان وجود دارد؟ احساس تنهایی را اغلب نباید زیاد مهم تلقی کرد. غم و غصه ما بیش از اینکه مربوط باشد به خود مسایل و مشکلات ارتباطی و روانی ، بیشتر ناشی از نگرانی بروز آنها و داشتن آنهاست. در واقع نگاه ارزشی ما گاهی اسباب زحمت و بهم ریختگی ذهنی ماست. در عارضههای احساس تنهایی و خجالتی بودن ، نگرانی ما بیشتر از داشتن آنهاست تا خود احساس تنهایی و خجالتی بودن. بخاطر اینکه بسیاری از ما خیال میکنیم که تنها بودن شکستی اجتماعی محسوب میشود. خود را مقصر میدانیم. احساس تقصیر ، ما را اندوهگین و نگران میکند تنها بودن در ذات خود خجالتآور و غیرطبیعی محسوب نمیشود. و به معنای شکست اجتماعی نیست. اشخاص تنها ویژگیهای خاصی دارند : منفیباف هستند در پندارهای خویش غرقند ، خود را کوچک میشمارند ضمن اینـکه نسبت به تحقیر از جانب دیگران بسیار حساس هستند ، منـفعلند. به راحتی میتوان این خصوصیات را برگرداند در بسیاری مواقع با مختصری درمان در مهارتهای ارتباطی کلامی و غیرکلامی میتوان این عارضه را برطرف کرد. گاهی اشخاص برای برقراری ارتباط با دیگران احساس ناتوانی میکنند. کافی است یاد بگیرند که چگونه باید با دیگران ارتباط برقرار کرد. گاهی در حد یک سلامعلیک ساده و اینکه حال شما چطور است ، مشکل حل میشود. این اشخاص در نوجوانی این رفتار و گفتار را یاد نگرفتهاند. کافی است در محیطی قرار بگیرند که یکی دو نفر اجتماعی و معاشرتی باشند. این عارضه بکلی برطرف میشود و اگر بخواهیم به این عارضه قدری عمیقتر نگاه کنیم. باید بگوییم درمان قطعی یعنی چه؟ جوامعی ساختهایم که در آن بذر احساس تنهایی و عسرت کاشته میشوند مگر میتوان به طور فردی به رستگاری و رهایی رسید؟ یعنی حساب خود را از همه بشریت جدا کنیم؟ انسان تنهاست ولی میتواند با این احساس برای همیشه خداحافظی کند. یک انسان بیننده وقتی این آسمان و این کهکشانها را میبیند. احساسی از عظمت و ترس را با هم دارد. بدون شک از خودش میپرسد اینجا چه کار میکند این پرسشی است که ذهن بسیاری از فلاسفه را به خود مشغول کرده است هر کدام هم به فراخور جوابی دادهاند. این جوابها کسی را قانع نکرده مهم هم نیست. ولی نکته مهم در ارتباط با دیگران است ما چه بخواهیم و چه نخواهیم برداشتهای ما نسبت به قضـایا و واکنشهای احساسی و عاطفی ما در برابر اتفاقها تغییر میکنند و واکنشهای رفتاری ما در برابر کنش و رفتار دیگران از گذشته شکل گرفتهاند. ما ناخودآگاه برای هر رابطهای تعریف و معنایی در ذهن داریم در ضمن میخواهیم از حریم ارتباطهای خود دفاع کنیم. کسانی به دلایل و اغراضی وارد این ارتباطها میشوند و ما احساس خطر میکنیم. یا اینکه احساس میکنیم که به منافع ما تعرض شده یا فکر میکنیم که احساسات ما جریحـهدار شده و یا فکـرهای دیگری میکنـیم یا فـکرهای دیـگری در ذهن ما میآیند و میروند. در این آمد و شد فکرها ، احساسات و عواطف ما نیز تغییر میکنند. برای مثال ما در اتاق خانه خود نشستهایم ولی فکر در جاهای دیگری و در محاسبات دیگری در حرکت است. در حقیقت یک حرکت از طرف آشنایی وضعیت روحی ما را کم و بیش بهم ریخته است چه کنیم؟ بحث تغییر را رها میکنیم و حال چنین شخصی را مورد بررسی قرار میدهیم. شخصی که تا حدودی به روشنبینی و آگاهی رسیده است. چنین شخصی با خود میاندیشد که چرا ناراحت است؟ بعد که علت ناراحتی خود را بدون چون و چرا در سایه دانش روانشناسی و عرفان و آگاهی بدون توجیه و تحریف تا حد محدودیتهای یک انسان منصف با خود و آگاه دانست ، آنگاه تصمیـم میگیرد که چه بکـند؟ اینجاسـت که دیگر واکنـش او ، ناشی از گرایشهای عصبی ، شکل گرفته در گذشته عجولانه ، شتابزده بهمریخته نخواهد بود. یعنی شخص آگاه در چنین شرایطی خود را میبیند و در این دیدن است که حال خوشی پیدا میکند. نخست اینکه میداند زیرکی را فروخته است. از زاویه منافع فرضی به قضیه نگاه نمیکند. از زاویه منافع واقعی خود به قضیه نگاه میکند. منافع واقعی چیست؟ حفظ سلامتی فیزیکی و روحی! هر چیز دیگری فرع بر این واقعیت است اکنون شخص آگاه ، در پناه این واقعیت به تصمیمگیری میپردازد. اینجا دیگر منافع مادی و ملاحظات روحی خود را دخالت نمیدهد. آگاه است که شرطیهای گذشته در تصمیمگیریهای وی اخلال نکنند واکنشهای شکلی گذشته در کار او دخالت نکنند. در صورتیکه قدری بهم ریخته – این بهم ریختگی اختیاری نیست. ارگانیزم واکنش خود را نشان میدهد از این روست که وقتی ما در جمع بهم میریزیم ، نمیتوانیم برای مدتی خود را جمع کنیم – میتواند در سایه شناختی که از خود و از واقعیت دارد مسئله را جمع کند. آرام بگیرد و در این آرامش کم و بیش بهترین انتخاب را بکند وقتی انسان غرضی در میان ندارد این تصمیمگیری بسیار درست خواهد بود. بنابراین وقتی آدمی تحت تأثیر گذشته خود باشد ، نتواند تصمیم درستی بگیرد ، یک درگیری عاطفی دیگر بر حافظهاش سوار خواهد شد. احساس تنهاییهای ما ناشی از این خاطرات گذشته است. روابطی که منجر به درگیری شده و اثرش در ذهن و حافظه ما مانده است. نتوانستهایم این خاطرات را فراموش کنیم ، چرا که این خاطرات به شکلهای دیگر همچنان تجدید و تکرار شدهاند رفتار ما از یک سو ناشی از خلقیات ماست، از سوی دیگر ناشی از تجربههای ماست به علاوه هر لحظه در هر شرایطی حال ما ممکن است تغییر کند. بنابراین عواملی که در کنشها و واکنشهای ما هست یکی دو تا نیسـت. از این رو تنـها با خود بودن و ماندن میتواند در تصمیمگیریهای درست و نادرست ما تأثیر بگذارد. توصیه اینست که قبل از تصمیمگیری و انتخاب عمل و عکسالعمل ، ذهن خود را نگاه کنیم. نتیجه گیریهای ذهنی خود را ببینم ، در پناه این دیدن که باید از روی صداقت انجام بشود ، تصمیم خود را بگیریم. حتی این تصمیم میتواند با توجه به عقدهها و حساسیتهای ما گرفته شود ولی بدانیم که این تصمیمگیری باصطلاح ناشی از ضعفها یا قوتهای ماست. در اینصورت آرامش ما حفظ میشود مسئله کش پیدا نمیکند. کم و بیش تمام میشود و از ما رفتاری سر نمیزند که باعث پشیمانی بیشتر و خستگیهای عصبی بیشتر بشود و احساس تنهایی و بیکسی و گیرافتادگی ما را بیشتر و عمیقتر کند. افسرده بشویم خود را ملامت کنیم از ساختکارهای دفاعی برای ندیدن آنچه گذشته و بیاد نیاوردن آن استفاده کنیم. اینگونه تمرکز ما فراهم است. درگیریهای کمتری یا هیچ درگیری با خود نخواهیم داشت فراموش نکنیم این باصـطلاح نسخه متعلق به کسـی است که آگاه شده ، بصیرت پیدا کرده میخواهد تتمه عمر را کم و بیش راحت بدون تضاد و درگیری زندگی کند و اگر به خاطر فعالیتهایش ضریبی از درگیری ممکن الوقوع است آن را به حداقل برساند. یادمان نرود که زندگی سراسر چالش است از این چالشها نمیتوان گریخت ولی میتوان با ضریب کمتری از درگیری و تضاد آنها را حل کرد. اثرات احساس تنهایی در دوره نوجوانی : رایکمن (1959 به نقل از حاجتی ، 1386) بر این باورند که احساس تنهایی ، با نیاز انسانی به صمیمیت در روابط میان فردی مرتبط است و از آگاهی دردناک از احساس دسترسی نداشتن به مناسبات نزدیک مطلوب با دیگران ناشی می شود. در نظر سالیوان ( 1953) نوجوانی نخستین مرحله در رشد انسانی است که در آن احساس تنهایی به عنوان پدیده ای حاد و قابل تشخیص احساس می شود. یافته های تانر ( 1973 به نقل از ویلیامز، 1983) بیانگر آن است که نوجوانان احساس تنهایی را به صورت کناره گیری ، افسردگی ، مصرف مواد، بزهکاری ، شکست تحصیلی و خودکشی نشان می‌دهند ( حاجتی ، 1386). محققان در بررسی های خود به این نتایج دست یافته اند که به دلیل ویژگی ها و نیازهای خاص روانی و اجتماعی نوجوانان ، ظهور پدیده تنهایی و احساس تنهایی در بین آنها به طور فوق العاده ای بیشتر از شیوع این احساس در میان بزرگسالان است. بنابراین احساس تنهایی ممکن است کاملا گذرا و موقتی باشد و فرد دوباره نشاط زندگی و تمایل به فعالیت اجتماعی را باز یابد. اما هرگاه چنین احساسی به علل گوناگون از جمله ناکامی های مکرر، اضطراب و نگرانی شدید، رفتار تبعیض آمیز و بی عدالتی، فشارهای خانوادگی و اجتماعی، سرخوردگی و توسعه نگرش و بازخورد منفی نسبت به رفتار ناخوشایند و واکنش های منفی اطرافیان ، فقر انگیزشی و قطع امید از پیوندهای عاطفی عزیزان تقویت گردد و فرد مبتلا عمیقا احساس تنهایی خواهد کرد. ، نه تنها مانند افراد کمرو دچار ناتوانی و معلولیت اجتماعی می شود بلکه اضطراب و احساس تنهایی زمینه های افسردگی جدی را در وی بوجود خواهد آورد و ممکن است دست به اقدامات غیر عادی نظیر گریز و فرار از خانه و محل زندگی ، بعضی کجروی های اجتماعی ، اعتیاد و خودکشی بزند. درصد قابل توجهی از کسانی که خودکشی کرده یا اقدام به خودکشی می کنند ، تجارب فراوانی از احساس تنهایی و رها شدگی از طرف افراد صمیمی و اطرافیان و همسالان داشته اند ( اندرسون گاسویک گارونو لوچاسو، 1984). احساس تنهایی پدیده گسترده و متنوعی است که نزد افراد ، خانواده ها و جوامع و فرهنگ های مختلف معانی متفاوتی دارد. کودک یا نوجوانی ممکن است از نظر روان شناسی اجتماعی فردی منزوی و تنها باشد ، حال آن که از نظر خانواده یا مدرسه به عنوان یک کودک و یا نوجوان مودب و متین تلقی گردد. به عبارت دیگر بعضی ها کودکان منزوی را کودکانی ساکت ، محترم و مودب می دانند و تصور می‌کنند که این قبیل کودکان سالم و بی آزار هستند و برخی دیگر نیز این کودکان را مطیع، حرف گوش کن و مقبول اجتماع می دانند نظريه هاي مربوط به احساس تنهايي : بررسي موشكافانه روابط بين فردي براي اولين بار توسط ساليوان (1953 به نقل از حسين چاري 1381 ) تحت عنوان نظريه در روابط بين فردي جايگاه خود را در مباحث روان شناسي به دست آورد . سالیوان بر لزوم برقراری رابطه با دیگران به دلیل ریشه داشتن آن در نیازهای اساسی انسانی تاکید می کند و بی کفایتی در ارضای نیاز به صمیمیت دیگران یا صمیمیت بین فردی را تحت عنوان تنهایی مطرح می کند. به نظر سالیوان در کنار دیگران بودن در بزرگسالی به شکل نیاز به مشارکت در فعالیت های اجتماعی بروز می کند و عدم ارضای آن منجر به احساس تنهایی می شود. اوج نیاز به همنوع در غالب احتیاج به محبت دیگران و تبادل محبت به منظور برقراری رابطه دوستی صمیمانه یا در بالاترین سطح آن نیاز به عشق نسبت به فردی دیگر متجلی می شود. ریشه تنهایی به نظر او در عدم ارضای یکی از این نیازها در مراحل مختلف است و همه آنها نمی توانند در غالب نیاز اساسی به تماس و صمیمیت بررسی شوند. محققان احساس تنهایی را به عنوان یک تجربه ذهنی که برای افراد ناخوشایند و ناگوار می باشد، تعریف می کنند و معمولا از نارضایتی های روابط اجتماعی ناشی می شود که ممکن است از حالات گذرا و سریع به یک حالت مداوم و تجربه مخرب زندگی تغییر کند( پرلمن و پپلائو ،1982). فرام رایکمن(1959) ضمن ارائه شواهدی در تایید نظریه سالیوان خاطر نشان می کند که همه انسانها از تنها شدن هراس دارند و آستانه احساس تنهایی را متاثر از تاریخچه رشدی افراد می داند. به نظر وی فقدان مستمر تماس فیزیکی در دوران کودکی ممکن است به بیماری های جسمانی و نیز عاطفی از قبیل احساس تنهایی منجر شود. احساس تنهایی زمانی پیش می آید که تماس و رابطه فرد با دیگران کاذب باشد به نحوی که تجربه عاطفی مشترکی برای این رابطه دو جانبه فرد با دیگران متصور نباشد و انسان در فرایند تماس با دیگران فاقد یک احساس صمیمی و ارتباطی حقیقی باشد. اريك فروم : موضوع اصلي نظريه اريك فروم تنهايي است . از نظر اريك فروم تنهايي و آزادي دو رو يك سكه هستند . انسان خود را تنها احساس مي كند و اين احساس ناشي از اين است كه او براي كسب آزادي از طبيعت دوري جسته و با ساير آدميان قطع رابطه و از آنها كناره گيري كرده است . او از قيد ديگران آزاد شده ،ولي حس مي كند كه تنها و بي پشت و پناه است . نخستين علل او براي آزاد شدن از همان دوران خردسالي آغاز مي شود ، و از اين پس همچنان به كوشش خود براي كسب آزادي ادامه مي دهد و عجيب اين كه هر چقدر آزادتر مي شود ، تنهاتر مي شود ،انسان ممكن است احساس آزادي نكند ،به همان نسبت نيز احساس تنهايي نمي كند . در اين كه انسان موجودي اجتماعي است ، ترديد وجود ندارد . جامعه شناسي ،شعبه هاي مختلف روان شناسي (از جمله روان شناسي اجتماعي ) و شاخه هاي مختلف علوم اجتماعي ،هر يك با زاويه خاص خود به بررسي و تحليل بعد اجتماعي بودن او پرداخته اند . به صورت معمول هر فرد انساني در خانواده كه نخستين گروه اوليه است ،چشم مي گشايد و به وسيله آموزشهاي مستقيم و غير مستقيمي كه از خانواده ،مدرسه و گروههاي مختلف اجتماعي دريافت مي كند ، ارزشها ،رفتارها و ملاكهاي مورد پذيرش جامعه و فرهنگ خود را اخذ مي كند . اين روند كه از آن تحت عنوان اجتماعي شدن نام مي برند ،ضمن تأمين بقاي فردي ،مزاياي مادي و معنوي مختلفي براي خود به ارمغان مي آورد . اهميت زيستن و معاشرت با ديگران تا آنجاست كه موري نياز به پيوندجويي را از جمله نيازهاي اساسي هر انسان به شمار آورده است . هر گونه اختلال در روند طبيعي اجتماعي شدن مي تواند به مشكلات رواني و بين فردي بينجامد كه به نوبه خود بر تصور فرد از خود و نحوه ي روابط او با ديگران تأثير مي گذارند و مي توانند آغازگر چرخه اي معيوب شوند . شناسايي عوامل دست اندكار اين اختلال جهت پيش گيري يا كاهش تأثير آنها ،بررسي راههاي مقابله با اين مشكلات ، و نظاير آنها ،موضوع تحقيقات ،علوم اجتماعي مختلف است . آبراهام، اچ مازلو: مازلو (1970) در کتاب انگیزش و شخصیت خود ریشه ی احساس تنهایی و متغیرهای وابسته به ان را عقیم گذاشتن نیاز به عشق و تعلق ذکر می کند و می گوید انتظار می رود که کودکانی که دلبستگی شدید به مادرانشان دارندف در آینده از لحاظ اجتماعی برون گرا باشند، به محیط اطرافشان توجه نشان دهند و بخواهند که در اطرافشان کاوش کنند ف و بتوانند با ناراحتی مقابله کنند.از طرف دیگر ، عواملی که مخل این دلبستگی باشند در رشد اجتماعی کودک در آینده مشکلاتی ایجاد می کنند ( مهشید یاسایی به نقل از پاول هنری ، ماسن). باربارا(1983) در مقاله ای تحت عنوان «احساس تنهایی و رشد روان شناختی» اظهار می دارند که احساس تنهایی ممکن است به عنوان یک تجربه ی پدیدار شناختی از جدایی ، هنگامی که ثبات موضوع کامل نشده و منفرد مانده باشد، به وقوع بپیوندد، و نتیجه ی مثبت این قضیه این است که تجربه جدایی از استواری برخوردار می شود. اریکسون : اریکسون ( 1963 به نقل از حاجتی ، 1386) با طرح « بحران هویت در برابر آشفتگی نقش » عنوان می کند که نوجوان برای دست یابی به هویتی تازه باید هویت های حاصل از مراحل پیشین را یکپارچه سازد ، آنها را را در هم بیامیزد و مجدداً سازمان دهی کند. در غیر این صورت دچار آشفتگی هویت می شود که نقش بسیار مهمی در پیوندهای اجتماعی بعدی در زندگی وی بازی می کند. اریکسون بحران مربوط به صمیمیت در برابر کناره گیری یا انزوا را مطرح می سازد. با آغاز بزرگسالی ، فرد جوان هویت کسب شده ی خود را با دیگری یا دیگران سهیم می کند. به این ترتیب ، فرد سالم توانایی برقراری رابطه ی صمیمی و تشریک مساعی با دیگری را پیدا می کند. ایجاد پیوند عاطفی با فردی دیگر ، مستلزم آن است که فرد تا حدی استقلال کسب شده و هویت تازه ی خود را با دیگری سهیم شود. موفق نشدن در ایجاد چنین پیوندی ، به کناره گیری و اجتناب در روابط صمیمی می انجامد. این انزوا حتی ممکن است به نوعی احساس خود شیفتگی منجر شود( حاجتی ، 1386). ملاني كلاين 1963: احساس تنهايي را اين گونه تعريف مي كند :منظور من از احساس تنهايي موقعيت محروميت عيني از رفاقت بيروني نيست . من به احساس تنهايي دروني اشاره دارم. احساس تنها بودن علي رغم شرايط بيروني ،احساس تنهايي حتي وقتي در بين دوستان يا در حال دريافت محبت با شي ، اين حالت دروني احساس تنهايي، نتيجه آرزوي حضور در همه جا براي اكتساب يك حالت ترجيحي دروني غير قابل دسترس مي باشد . اين گونه احساس تنهايي كه تا حدودي براي هر كس تجربه مي شود ، از اضطراب هاي افسرده و پارانويا گونه كه از اضطراب هاي روان پريشانه كودكي مشتق مي شوند ،سرچشمه مي گيرند . اين اضطراب ها تا حدودي در هر فردي وجود دارند ،اما در بيماري بي نهايت شديد است . بنابراين احساس تنهايي نيز بخش از بيماري است و هم از ماهيت اسكيزوفرينك و هم از ماهيت افسرده وار متأثر مي شود . اندرسون ، لارس(1986) در توصیفی تحت عنوان « الگویی از غرابت» یک الگو برای فهم نظری احساس تنهایی ارائه می دهند. بر اساس این الگو ، احساس تنهایی ، دارای سه بخش است. بیزاری هیجانی یا تجربه ی از دست دادن تعلق ، بیزاری اجتماعی یا تجربه ی از دست دادن رابطه با محیط اجتماعی ، و احساس تنهایی وجود گرایانه. پیامد مسلم این سه بخش « احساس تنهایی» است. روان شناسي و به ويژه روان شناسي اجتماعي كه به بررسي رفتارهاي فرد در گروه مي پردازد ،جنبه هاي مختلف ارتباط ميان افراد را مورد پژوهش قرار داده است . اما معمولاً اين پژوهشها جنبه هايي را بررسي كرده اند كه در آنها افراد در گروه قرار دارند و دچار احساس ازدحام يا فشار شده اند ، و اما انتهاي ديگر طيف يعني آنجا كه ارتباط هاي انساني بسيار قليل است و اشخاص از درون احساس تنهايي مي كنند، توجه اندكي شده است ، (راسل ،پيلائو و كورتونا ،1980 ). گرچه احساس تنهايي قدمتي برابر با حيات انساني دارد و حتي گاه آن را وجهي طبيعي از زندگي انساني و حاصل آگاهي انسان از غربت خود در جهان و مرگ محتوم او را در نظر گرفته اند (از جمله ،ويتزلبن 1958 ) ،اما تا اوائل قرن بيستم به صورت تفصيلي به آن پرداخته نشده است . نخستين مقاله مدون در اين باره توسط زيلبورگ در سال 1938 نوشته شد . اين مبحث در دو دهه 1350 و 1360 مورد كنكاشهايي عمدتاً روان كاوانه قرار گرفت ، و از اواسط دهه 1970 به عنوان مدخلي مستقل در «چكيده هاي روان شناختي » كه از سوي انجمن روان شناسي امريكا منتشر مي شود ،مطرح شده ازآن پس ،يكي از حوزه هاي پژوهش در روان شناسي اجتماعي و باليني بوده است . وضعيت زندگي اجتماعي امروزي كه در جهت فرديت هر چه بيشتر افراد است ،اشخاص بيشتري نسبت به احساس تنهايي آسيب پذير كرده است ، و اين امر بر لزوم توجه هر چه بيشتر به اين حالت كمتر شناخته شده ي رواني مي افزايد . بنابر نتايج پيمايش هاي انجام شده (عمدتاً در آمريكا ) ،احساس تنهايي مشكلي شايع است و در گروهها و سنين مختلف تجليات و فراواني مختلفي دارد . اما از آنجا كه ابراز آن ، برچسب اجتماعي منفي را براي فرد به ارمغان مي آورد ،معمولاً مورد بحث قرار نمي گيرد و به همين خاطر ،فرد درگير را در چنبر فشار خود نگاه مي دارد ، و چه بسا از سوي متخصصان نيز با بي توجهي و اغماض روبه رو مي شود . ارتباط احساس تنهايي با مشكلات فردي و اجتماعي مختلف ،آن را به موضوعي شايان توجه و بررسي تبديل كرده است ،و بي توجهي به آن مي تواند پيامدهاي سويي هم در زمينه بهداشت رواني فردي و مناسبات بين فردي ، و هم در مسايل اجتماعي داشته باشد . (ميردريكوند، 1378) . گاتمن(1977) انزوای اجتماعی را به عنوان تنهایی بکار برده است. پرلمن و پپلائو(1982) تنهایی را بر حسب تفاوت و شکاف بین سطح مطلوب و سطح موجود روابط اجتماعی افراد با در نظر گرفتن جنبه های کمی و کیفی آن تعریف کرده اند. به نظر آنها مبنای احساس تنهایی ، فاصله و شکاف بین آرمان های فرد ( آن چه می خواهد ) و دستاوردهای او ( آن چه بدست آورده است) ، در روابط و صمیمیت های بین فردی است و هر چه این فاصله بیشتر باشد ، احساس تنهایی بیشتر است. بررسی تحقیقات انجام شده در داخل از کشور کوهی، م (1387) . در پژوهشی با عنوان اثر بخشی معنا درمانی برکاهش پرخاشگری دريافت که معنا درمانی به شیوه گروهی بر کاهش پرخاشگری کلی ، فکر پرخاشگرانه ، احساس پرخاشگرانه و رفتار پرخاشگرانه در دانش آموزان موثر می باشد. عارفي(1387) رابطة پرخاشگري با سازگاري عاطفي - اجتماعي را در 243 دانش آموز دختر و پسر دورة ابتدايي بررسي كرد و دريافت كه بين پرخاشگري و سازگاري عاطفي- اجتماعي ، دانش آموزان رابطه معني دار وجود دارد . یاوریان، رويا و همکاران (1385) . در بررسي خود با عنوان، اثربخشی آموزش گروهی مهار خشم به شیوه عقلانی و عاطفی و رفتاری بر کاهش پرخاشگری دانش آموزان دبیرستان های دخترانه شهر ارومیه در يافتند كه ، شیوه عقلانی ، عاطفی و رفتاری ، روش مؤثری در کاهش پرخاشگری رفتار های پرخاشگرانه است . ترخان، مرتضي (1385) . در پژوهشي با عنوان ، اثر بخشی درمانگری شناختی – رفتاری بر کاهش پرخاشگری كه روي 11 نفر از دانشجویان پسر با استفاده از فنون شناختی – رفتاری به مدت 8 جلسه 75 دقیقه ایی مورد مطالعه قرار گرفت ، نشان داد كه نه تنها رفتارهای پرخاشگرانه دانشجویان تحت مطالعه کاهش پیدا نمود، بلکه دانشجویان فوق از حیث سلامت عمومی و کارهای اجتماعی در وضعیت بهتری قرار گرفتند. نادري ، فرخ و همكاران (1385) . در بررسي خود ، تحت عنوان تأثير آموزش مهارت هاي اجتماعي بر سازگاري فردي – اجتماعي ، پرخاشگري و ابراز وجود دانش آموزان دختر در معرض خطر مقطع متوسطه شهر اهواز ، نتايج نشان داد كه آموزش مهارت هاي اجتماعي مي تواند باعث افزايش سازگاري فردي – اجتماعي و كاهش پرخاشگري و افزايش ابراز وجود در دانش آموزان دختر در معرض خطر گردد . توزنده جانی ، حسن و همکاران (1381 ). در پژوهشی که تحت عنوان بررسی کار آموزی نسبی درمان های شناختی – رفتاری در کنترل پرخاشگری انجام شد در يافت كه ، یافته های آماری حاکی از اثر بخشی این درمان در کاهش پرخاشگری است و جنسیت و پایه های تحصیلی در اغلب موارد تأثیری بر آن ندارد. الهیاری ، عباسعلي(1379). تاثیر شیوه درمانگری شناختی – رفتاری را بر کاهش رفتارهای پرخاشگرانه نوجوانان مورد بررسی قرار داد .این محقق نخست 38 نفر از دانش آموزان دبیرستانی 15 تا 18 ساله را انتخاب نمود و سپس 13 جلسه آنها را تحت درمانگری شناختی – رفتاری قرار داد . بعد از اجرای درمانگری نتایج تحقیق نشان داد ،رفتارهای پرخاشگرانه دانش آموزان بطور محسوسی کاهش یافت. - جدار اقبالی (1389 ) : پژوهشی تحت عنوان رابطه احساس تنهایی و افسردگی در دختران فراری انجام داد نتایج پژوهش نشان داد رابطه مثبت و معناداریبین افسردگی و احساس تنهایی وجود دارد . - حسین چاری (1388 ) :پژوهشی تحت عنوان بررسی کارآیی یک مقیاس برای سنجش احساس تنهایی در دانش آموزان دوره راهنمایی انجام داد نتایج نشان داد که فقدان اطلاعات عینى و مبتنى بر گزارش شخصى، پیرامون احساسات و عواطف دانش‏آموزان سنین پایین‏تر، به ویژه از لحاظ روابط اجتماعى، ضرورت پرداختن به مسأله سنجش و اندازه‏گیرى، جنبه‏هاى مختلف این روابط را آشکار مى‏سازد.پژوهش حاضر، به منظور بررسى کارآمدى مقیاس احساس تنهایى آشر و همکاران(1984)، در دانش‏آموزان ایرانى انجام شد.ترجمه فارسى مقیاسى یاد شده به 369 نفر(186 دختر و 183 پسر)از دانش‏آموزان پایه‏هاى اول یا سوم راهنمایى ارایه شد. نتایج نشان داد که این مقیاس از پایایى و روایى قابل قبولى براى سنجش احساس تنهایى برخودار است.رابطه بین عزت نفس و احساس تنهایى، نیز منفى و معنى‏دار است.بین پیشرفت تحصیلى و احساس تنهایى رابطه همبستگى معنى‏دارى وجود ندارد. - داور پناه (1387) : پژوهشی تحت عنوان هنجاریابی نسخه تجدید نظر شده مقیاس احساس تنهایی UCLA برای دختران 12 تا 18 ساله در تهران انجام داد نتایج پژوهش نشان داد که مطالعهء حاضر با هدف به دست دادن هنجار نمره‌های احساس تنهایی در دختران 12 تا 18 ساله در تهران با استفاده از نسخهء تجدید نظرشدهء مقیاس احساس تنهایی UCLA انجام شد. گروه هنجاریابی از 1315 دختر دانش‌آموز پایه‌های دوم و سوم راهنمایی و اول و دوم دبیرستان که در پنج منطقهء آموزش و پرورش 4، 5، 11، 15، 17 تهران به تحصیل اشتغال داشتند، تشکیل می‌شد. از آنجا که نتیجهء مطالعهء دیگری بر این گروه سنی جهت مقایسه در اختیار نبود، تنها می‌توان به صورت نسبی به بیان نتایج پرداخت . 15/9 درصد از گروه هنجاریابی درجاتی از احساس تنهایی را گزارش کرده بودند که از میانگین گروه 20/058` در مقیاس 0 تا 60، یا 40/058 در مقیاس 20 تا 80) به اندازه یک انحراف استاندارد (9/121) بالاتر است و توجه جدی اولیاء و متخصصان را می‌طلبد. 36/8 درصد آزمودنی‌های گروه هنجاریابی چنین ابراز داشتند که حداقل به مدت یک سال دارای احساس تنهایی بوده‌اند. چنانچه در این مطالعه مشاهده شد، میانگین نمرهء احساس تنهایی در سنین نوجوانی همگام با بالارفتن سن، افزایش پیدا می‌کند. این یافته با دیگر نتایج به دست آمده در زمینهء رابطهء احساس تنهایی با سن، هم‌خوانی دارد. - شمسایی ( 1389 ) : بررسی ارتباط منبع کنترل(درونی –بیرونی) و احساس تنهایی در بین دانشجویان پسر ورزشکار و غیر ورزشکار دانشگاه رازی کرمانشاه انجام داد نتایج نشان داد که این تحقیق با هدف بررسی رابطه و مقایسه احساس‌تنهایی و منبع‌کنترل (درونی ــ بیرونی) دانشجویان پسر ورزشکار و غیر‌ورزشکار دانشگاه رازی کرمانشاه انجام گرفته است‌، بدین منظور 60 نفر دانشجوی پسر ورزشکار شرکت‌کننده در تمرینات تیم‌های ورزشی دانشگاه (رشته‌های تیمی‌) و 60 نفر غیر‌ورزشکار که هر دو گروه در دامنه سنی 19 تا 26 سال قرار داشتند به عنوان آزمودنی در نظر گرفته شدند‌. متغیرهای تحقیق شامل احساس‌تنهایی‌، منبع‌کنترل درونی‌، منبع‌کنترل بیرونی (گرایش به شانس) و منبع‌کنترل بیرونی (گرایش به افراد قدرتمند) در دو گروه می‌باشند . احساس‌تنهایی توسط پرسشنامه احساس‌تنهایی UCLA و منبع‌کنترل توسط پرسشنامه ( I, P, C ) لونسون اندازه‌ گرفته شدند ‌‌. پس از جمع‌آوری اطلاعات‌، ابتدا از آزمون کلموگرف ‌ــ اسمیرنف جهت بررسی وضعیت طبیعی یا غیر‌طبیعی بودن توزیع داده‌ها در دو گروه استفاده شد‌. سپس برای بررسی رابطه متغیرها در دو گروه از ضریب همبستگی پیرسون و جهت مقایسه متغیرها بین دو گروه از آزمون t دو گروه مستقل استفاده گردید‌. پس از تجزیه و تحلیل داده‌ها نتایج زیر به دست آمد‌: 1) با بررسی روابط بین متغیرها‌؛ الف) بین احساس‌تنهایی با منبع‌کنترل درونی و منبع‌کنترل بیرونی (گرایش به افراد قدرتمند) در دو گروه و احساس‌تنهایی و منبع‌کنترل بیرونی (گرایش به شانس) در پسران ورزشکار رابطه معناداری مشاهده نشد ‌. ب) بین احساس‌تنهایی و منبع‌کنترل بیرونی (گرایش به شانس) در پسران غیر‌ورزشکار با ضریب اطمینان 99% ارتباط معناداری مشاهده شد‌. 2) از مقایسه متغیرها در میان آزمودنی‌ها نتیجه گرفته شد که‌؛ الف) بین احساس‌تنهایی و منبع‌کنترل درونی در دو گروه تفاوت معنی‌داری وجود دارد‌. ب) بین منبع‌کنترل بیرونی در دو گروه تفاوت معنی‌داری وجود ندارد. با توجه به رابطه معنی‌دار بین احساس تنهایی و منبع‌کنترل بیرونی (گرایش به شانس) در غیر‌ورزشکاران می‌توان گفت که غیر‌ورزشکاران با منبع‌کنترل بیرونی با این باور که کنترل کمی روی رویدادهای زندگی‌شان دارند بیشتر احساس‌‌تنهایی می‌کنند ‌. وجود تفاوت معنی‌دار بین احساس‌تنهایی پسران ورزشکار و غیر‌ورزشکار اثر مفید روانی ــ اجتماعی فعالیت‌های ورزشی را تأیید می‌کند‌. همچنین وجود تفاوت معنی‌دار بین منبع‌کنترل درونی پسران ورزشکار و غیر‌ورزشکار بیانگر این مطلب است که ورزشکاران کنترل بیشتری روی زندگی خود دارند و خودشان را بیشتر مسئول موفقیت‌ها و شکست‌هایشان می‌دانند ‌. نتایج حاصل از این تحقیق‌، نقش مثبت فعالیت‌های ورزشی را در تعدیل ساختار شخصیت و سلامت روان افراد آشکار ساخت و اهمیت توجه به مطالعاتی از این قبیل را برای مربیان و مسئولین مربوطه مشخص نمود. - رضوان خواه (1386 ) : پژوهشی تحت عنوان رابطه مفهوم خود ، احساس تنهايي و ساختار خانواده در نوجوانان انجام داد نتایج نشان داد که در پژوهش حاضر رابطه مفهوم خود ، احساس تنهايي و ساختار خانواده در دانش آموزان نوجوان از هر دو جنس (ميانگين سني 16 سال ، n=163) و در شهر تبريز بررسي شد. روش مورد استفاده علي - مقايسه اي و تحليل محتوا بود. ابزارها عبارت بودند از : آزمون بيست جمله اي (TST) " من كي هستم ؟" ، مقياس مفهوم خود تنسي ، نسخه سوم مقياس احساس تنهايي UCLAو مقياس عملكرد تربيتي خانواده (نقاشيان ، 1358). نتايج بيانگر تفاوت هاي جنسي معني داري در برخي از مقوله هاي مفهوم خود دختران و پسران بود ولي در مفهوم خود كلي تفاوت مشاهده نشد. همچنين بين احساس تنهايي و تداوم آن در دختران و پسران تفاوت معني داري وجود نداشت. در نگرش به بعد كنترل والديني تفاوت هاي جنسي معني داري مشاهده نشد ولي دختران در مقايسه با پسران محبت والديني را بيشتر ارزيابي كردند. نتايج نشان داد كه بين محتواي مفهوم خود نوجوانان با احساس تنهايي بالا و پايين تفاوت معني داري وجود داشت. همچنين بين مفهوم خود كلي و احساس تنهايي و تداوم آن ، رابطه معكوسي مشاهده شد. تجزيه و تحليل داده ها نشان داد كه مفهوم خود و احساس تنهايي بيشتر متاثر از عملكرد تربيتي خانواده بود و جز در معدودي از عوامل تحت تاثير ساختار فيزيكي خانوده قرار نگرفت. 4 شيوه تربيتي (مقتدر،آزادگذرانده ، قدرت طلب و مسامحه كار) در رابطه با مفهوم خود و احساس تنهايي مورد مقايسه قرار گرفت . نتايج حاصل از تجزيه و تحليل ANOVA گوياي أن بود كه نقش اقتدار والديني در ايجاد مفهوم خود بالا و احساس تنهايي در مقايسه با سه شيوه ديگر به مراتب بيشتر بود. با وجود اين ، تعامل مفهوم خود و عملكرد تربيتي خانواده در رابطه با احساس تنهايي معني دار نبود. عسگری ،لعلی فاضلی ( 1387 ) : پژوهشی تحت عنوان توان پیش بینی سبک های فرزند پروری ادراک شده و متغییرهای جمعیت شناختی بر احساس تنهایی دانش آموزان دختر انجام داد نتایج پژوهش نشان داد که سبک فرزند پروری اقتدار منش به خصوص دو بعد گرمی ،حمایت گری و خود مختاری آن و متغییر پایگاه اقتصادی – اجتماعی می تواند میزان احساس تنهایی را در دانش آموزان دختر کاهش دهد این نتایج باید در سیاسیت گذاری سازمان بهداش روانی و آموز شوالدین و مشاوران بالینی مورد تئجه قرار گیرد . بررسی تحقیقات انجام شده در خارج از کشور جاهود ا ، تراور، پارت و فين ( 2001،به نقل از بيكر و اسكارت،2005) نيز نشان دادند كه شيوه پاسخ دهي افراد خشمگين و پرخاشگر، ناسازگارانه است . از اين رو بسياري از پزشكان و متخصصان علوم رفتاري بر اهميت آموختن مهارت هاي مديريت هيجاني به كودكان و نوجوانان تأكيد نموده اند. امروزه آموزش مديريت خشم يكي از مؤلف ههاي اصلي برنامه هاي آموزش مهار تهاي زندگي به شمار مي رود ( فيندلر ،1995 ؛ فيندلر و اكتون،1986). والتر و همکاران(2010) در تحقیقی تحت عنوان " اثربخشی آموزش مدیریت خشم بر پرخاشگری و مهارتهای خود نظم دهی" نشان داد که این برنامه تاثیر مثبتی بر کاهش احساس خشم و نیز افزایش مهارت های خود نظم دهی دارد. جاهود ا، تراور، پارت و فين( 2001) به نقل از بيكر و اسكارت (2005) نيز نشان دادند كه شيوة پاسخ دهي افراد خشمگين و پرخاشگر، ناسازگارانه است . از اين رو بسياري از پزشكان و متخصصان علوم رفتاري بر اهميت آموختن مهارت هاي مديريت هيجاني به كودكان و نوجوانان تأكيد نموده اند. هوکان و بوکام ( 2007)، با بررسی سوء مصرف دارو و رفتارهای پرخاشگرانه ، مطرح نمودند که بین سوء مصرف دارو و خشونت رابطه وجود دارد و برای این رابطه میتوان دلایل مستقیم (مانند تأثیری که مصرف داروهای غیر مجاز از لحاظ داروشناسی بر خشونت ورزی دارد)وغیر مستقیم (مانند اعمال خشونت برای بدست آوردن دارو)مطرح نمود. استگور (2004) . در تحقیقات خود مشخص نمود که ، آموزش مهارت های اجتماعی از جمله ابراز وجود ، ایفای نقش مؤثری در کنترل رفتارهای پرخاشگرانه دارد .او به دسته ای از دانشجویان ، پسر به مدت 6 هفته آموزش ابراز وجود و ایفای نقش داد. بعد از اجرای متغیر مستقل مبرهن گردید که رفتارهای پرخاشگرانه دانشجویان به طور معنی دار کمتراز رفتارهای پرخاشگرانه آنها قبل از آموزش ابراز وجود و ایفای نقش بوده است. . بوش (2003) . طی تحقیق خود که در آن از فنون شناختی – رفتاری در درمان رفتارهای پرخاشگرانه و اضطراب انگیز نوجوانان 18 تا 22 استفاده نمود ، نشان داد، در میان فنون شناختی رفتاری ، فن حل مساله ، ابراز وجود و ایفای نقش ، اثر بسیار مؤثری نسبت به دیگر فنون شناختی – رفتاری در کنترل رفتارهای پرخاشگرانه و اضطراب انگیز نوجوانان داشته است. کاستز (1998)، تأثیردرمان شناختی – رفتاری گروهی را بر روی رفتارهای پرخاشگرانه نوجوانان با میانگین سنی 2/14 سال مورد بررسی قرار داد. پس از طی دوره درمان ، در رفتارهای پرخاشگرانه و مشکلات مربوط به توجه و پیشرفت تحصیلی ، این نوجوانان تغییرات معنا داری در جهت مثبت حاصل گرديد. هم چنین والدین آنها طی مصاحبه ای اظهار داشتند که رفتارهای پرخاشگرانه فرزندانشان در منزل کاهش چشم گیری یافته است (به نقل از خدایاری فر وهمکاران ،1383). لوچمن (1988)، تأثیر روش شناختی – رفتاری را بر کاهش مشکلات رفتاری دانش آموزان پسر از طريق برنامه مهار خشم بر اساس روشهای شناختی مورد بررسی قرار داد . ارزشیابی مجدد و مقایسه آن با گروه کنترل نشان داد که درمانگری شناختی – رفتاری تاثیر قابل توجهی بر کاهش رفتارهای پرخاشگرانه دانش آموزان داشت (الهیاری ،1379). آنتونوسکی (1987) و لازاروس (2004) به این نتیجه رسیده اند که کاهش میزان تاب آوری در برابر رویدادهای زندگی در فرد، با نوعی احساس فشار روانی،اضطراب و یا افسردگی همراه است و همسو با یافته های باسو (2004) و هامارات و همکاران (2001) است که ناخرسنری درباره زندگی را به دنبال این احساسها در فرد گزارش کرده اند. کامپفر (1999) نقش پیشآیندی متغیر تاب آوری را بر پیامدهای سازگارانه تایید میکند.به این صورت که، تاثیر ارتقاء توانمندیهای فرد درزمینه تاب آوری به صورت کاهش مشکلات روانی – هیجانی و افزایش میزان سلامت روانی و همچنین افزایش میزان رضایتمندی فرد از زندگی بود. جوزف و همکاران (1997) به این نتیجه رسیده اند که تاب آوری فرد را در برابر تنیدگی ها و آثار نامطلوب آنها توانمند میسازد. باتوجه به پژوهش انجام شده توسط ناطق و ناطق (1388): این محققین به این نتیجه رسیده اند که باید برای افزایش سطح تاب آوری در نوجوانان در برابر مواد مخدر و سوءمصرف آن لازم است تا مداخلات پیشگیرانهای در زمینه فاکتورهایی که باعث ارتقاء سطح تاب آوری میشود انجام داد. این فاکتورها شامل عواملی چون ایجاد رابطه توام با عشق و حقیقت، بهبود سطح اعتماد به نفس ، ایجاد احساس ارزشمندی، ایجاد تصویری مثبت از خود و تواناییهای خود، میباشد. کورهونن(2007) معتقد است افراد میتوانند تحت آموزش قرار گیرند تا ظرفیت تاب آوری خود را به وسیله آموختن برخی مهارتها افزایش دهند. واکنش در مقابل استرس، رویدادهای ناخوشایند و دشواریها را می توان تغییر داد به طوریکه بتوان بر مشکلات و تاثیرات منفی محیط غلبه کرد. سامانی،جوکار و صحراگرد (1386) بین تاب آوری و رضایتمندی از زندگی ارتباط مستقیم و معنی‌دار گزارش نمودند. برخی ازپژوهشها نیز، بین تاب آوری با اضطراب و افسردگی رابطه منفی معنیداری نشان دادند و گویای آن هستند که افراد تاب آور می توانند بر انواع اثرات ناگوار چیره شدند.(انزلیچت، ارنسون ، گودو،مک کی ،2006) انزلیچت و همکاران (2006) نیز تاب آوری و سرسختی را باعث کاهش اضطراب و افسردگی دانسته‌اند. شک (2004) در پژوهشی نشان داد که اعتقادات و سیستم های باور افراد در ارتباط با شرایط ناگوار و استرس زای زندگی با رضایت از زندگی، تاب آوری بیشتر، سازگاری بهتر و مشکلات رفتاری کمتر، رابطه دارد. کوردیچ-هال و پیرسون (2003) معتقدند بعضی از مهارتهایی که به افراد کمک می کنند تا تاب آوری خودرا افزایش دهند، آموختنی است. کرایوس و سلتزر (1993) بیان کرده اند که داشتن اعتماد به نفس، هدف و سبک تفکر عاقلانه از عوامل اصلی تاب آوری است. ولف (1995) درزمینه تاثیر تاب آوری برسلامت روان، بر ویژگیهای اساسی افراد تاب آور که سلامت روان را ارتقاء میبخشد، مانند توان اجتماعی، توانمندی حل مسئله،خودگردانی و احساس هدفمندی و باور به آینده ای روشن تاکید دارد. از نظر استنبرگ و بری (1994) با آموزش مهارتهایی همانند مهارتهای ارتباطی، مقابله، جرات دهی، ابراز خود می توان توان تاب آوری و به دنبال آن سطح سلامت افراد را افزایش داد. کمپل- سلیس و همکاران (2006) آموزش مهارتهای خاصی چون مهارت حل مسئله را میتوان به عنوان یکی از مولفههای اصلی برنامه های تقویت تاب آوری در نظر گرفت. مایر (2001)معتقد است که تحلیل و بکارگیری ، با افزایش احتمال شناخت صحیح و واقع بینانه معانی و موقعیتها و پیش بینی و چیرگی بر مسائل، امکان بکارگیری راهبردهای رویارویی با موقعیتهای استرس زا را فراهم می آورد. درواقع، این مولفه با گسترش توان فرد در زمینه پیشبینی، کنترل و راهبردهای مقابله میزان تاب آوری او را افزایش می دهد. و در نهایت تنظیم مدبرانه عواطف، باعث افزایش قدرت سازماندهی و سازگاری فرد در موقعیت مخاطره آمیز میگردد. از نظر موریسون (2003) افزایش تاب آوری در دانش آموزان الزامی است زیرا تاب آوری میتواند آنها را در برابر رفتارهای خطرناک که برای سلامتی مضر هستند محافظت کند رفتارهایی چون فکر خودکشی یا تلاش برای خودکشی که در این سن بسیار جدی است. رویکرد متمرکز برمسئله با اصل بنیادی تاب آوری خانوادههای پراسترس ارتباطی قوی و معنی دار دارد. به عبارت دیگر، پژوهشگر در حین آموزش جهت افزایش تاب آوری در خانواده های با استرس چندگانه به این مهم دست یافتند که رویکردهای متمرکز بر مسئله ارتباط معنی دار با افزایش تاب آوری دارند.(والش ،2006). با توجه به مدل تکاملی تاب آوری که از مطالعه طولی بدست آمده از عوامل موثر بر نوجوانان می‌توان به روابط بین نوجوانان و والدین، همسالان و یا محیط اشاره کرد.(جانسون و ویچلت،2006). مستن (2000)در تحقیقات گسترده ای که بر تاب آوری کودکان انجام داد، به این نتیجه رسید که بزرگترین صدمات به بچه ها وقایعی هستند که سیستم های حمایتی پایه را مورد حمله قرار میدهند درحالیکه کودکان هنوز به پختگی نرسیده اند.در نتیجه باید تلاشهایمان به سمت تقویت صلاحیت و تاب آوری کودکانی که در موقعیتهای سخت و ناخوشایند رشد می کنند تجهیز شوند که یکی از این تلاشها می تواند استراتژیهایی جهت جلوگیری از آسیب به این سیستم های حمایتی و یا بازسازی و یا ایجاد شرایط مفید برای کودکان باشد. درحقیقت همه محققین تاب آوری در کودکان، در مورد داشتن یک رابطه محکم خوب همراه با شایستگی و عشق ورزیدن بزرگسالان با کودکان اجماع نظر دارند. (مستن،2000). راتر (1987) بیان کرده با توجه به اینکه تاب آوری از اعتقادبه خودکفایی شخصی، توانایی مواجهه با چالشها و خزانه مهارتهای حل مسئله ریشه میگیرد، افراد میتوانند تحت آموزش قرار گیرند تا ظرفیت تاب آوری خود را به وسیله آموختن برخی مهارتها افزایش دهند. بر اساس تحقیقات انجام شده، هر چند تاب آوری دارای فاکتورهایی است که بعضی محققین را به ذاتی بودن آن متقاعد میسازد اما مداخله آموزشی جهت توانمندسازی کودکان و نوجوانان و جوانان در چهار زمینه 1-اجتماعی 2- خانوادگی 3-آموزشگاهی 4- رسانه ای میتواند در چرخه (احساس نیاز به مصرف مواد مخدر) وقفه ایجاد نماید.(ناطق و ناطق ،1388) . منابع آقامحمدیان شعرباف،حمیدرضا و پاژخ زاده، شهناز (1384)،"مقایسه عوامل تنیدگی زا و شیوههای مقابله با آن در دانش آموزان "، مجله روانشناسی، شماره 2، صص 147-134. ازاد،پیمان(1389).غلبه بر خشم واحساس تنهایی،تهران .نشرالبرز ابوالقاسمی،شهنام (1386).روانشناسی رشد.انتشارات دانشگاه آزاد اسلامی . تنکابن. احدی، حسن و بنی جمالی، شکوه السادات (1378). روان شناسی رشد (مفاهیم بنیادی در روان شناسی کودک)، تهران : انتشارات بنیاد. احدی، حسن؛جمهری،فرهاد (1380).روانشناسی رشد نوجوانی و بزرگسالان،تهران،نشر پردیس. احدی،حسن و محسنی ،نیکچهر (1374)، روانشناسی رشد: مفاهیم بنیادی در روانشناسی نوجوانی و جوانی. تهران ،نشر بنیاد،(جلد دوم)، چاپ پنجم. احمدی شیرازی،مریم(1387).چگونه بر خشم خود مدیریت کنیم. تهران.انتشارات موسسه مادران امروز.چاپ سوم. احمدی، سیداحمد (1375). روان شناسی نوجوانان و جوانان، تهران، نشر نخستین. اسپتین (1998). آموزش مهارت های اجتماعی به کودکان، ترجمه محمدحسین نظری، مشهد : انتشارات آستان قدس رضوی 1385. استکی ،مهناز(1377).بکارگیری راهبرد های آموزشی به منظور بالا بردن سطح مهارتهای اجتماعی در دانش آموزان مقطع راهنمایی شهر تهران، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی. انجمن روانپزشکی آمریکا، واژه نامه روانپزشکی، ترجمه ی مهرداد فیروزبخت و خشایار بیگی (1375)، تهران، انتشارات ابجد، چاپ اول. بابایی، نعمت اله. (1387). بررسی عوامل تاب آوری جوانان در برابر انحرافات اجتماعی. بانک مشکلات اجتماعی ایران. دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی تهران. بازيگر،دعا (1386).بررسي تاثير آموزش مهارت هاي مديريت خشم بر كنترل دزوني در دانشجويان دختر 25-20 ساله .پايان نامه كارشناسي ارشد .تهران.دانشكده روانشناسي و علوم تربيتي،دانشگاه علامه طباطبايي. باقری، مرتضی (1377 ). بررسی اثر فیلم های تلویزیونی در ایجاد رفتار پرخاشگرانه پایه های تحصیلی سوم تا پنجم دبستان .پایان نامه کارشناسی ارشد. دانشگاه علامه طباطبایی. بردبار، فریبا؛ رضویه، اصغر (1382) . بررسی راهبردهای رویارویی و حمایت اجتماعی در دوره نوجوانی و رابطه آن با پیشرفت تحصیلی. مقاله ارایه شده در پنجمین همایش سراسری بهداشت روانی کودکان و نوجوانان. دانشگاه علوم پزشکی زنجان. 18-16 مهر. برغندان،سپیده (1389).تعیین اثر بخشی مدیریت خشم برسازگاری اجتماعی وشادکامی دانش آموزان دختر مقطع دبیرستان شهر رشت . پایا ننامه کارشناسی ارشد ،دانشگاه ازاد واحد تنکابن. بشكار، سلطانعلي (1387).تاثير آموزش مهارتهاي مديريت خشم در كاهش تعارضات، زناشويي زوجهاي مراجعه كننده به شوراهاي حل اختلاف باغملك، پايان نامه كارشناسي ارشد مشاوره خانواده، دانشگاه شهيد چمران اهواز. به پژوه ،احمد (1375 ) . اصول برقراري رابطة انساني با كودك و نوجوان :مجموعة راهنماي خانوادة سالم ، 1 . تهران .نشر رويش . به پژوه،احمد(1384). اصول برقراری رابطه انسانی با کودک و نوجوان. تهران.نشر نهضت پویا. پارسا حاجتی، محمد(1386).احساس تنهایی در گستره زندگی.مشاور مدرسه.دوره سوم. شماره یکم. ترخان ، مرتضی (1385)، اثر بخشی شیوه شناختی – رفتاری بر کاهش پرخشگری دانشجویان و بررسی اثر بخشی این کاهش بر سلامت عمومی آنها . ارایه شده در دومین کنگره روانشاسی ایران . دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی. جوکار، بهرام، (1386). نقش واسطه ای تاب آوری در رابطه بین هوش هیجانی و هوش عمومی با رضایت از زندگی، دو فصلنامه انجمن روانشناسی ایران، دوره دوم، شماره2، پاییز 1386،صص12-3. حسين چاري ،مسعود (1382) .بررسي ابعاد و عناصر فرهنگ مدرسه در دوره ابتدايي و تأثير آن بر پيامدهاي شناختي رفتاري دانش آموزان . رساله منتشر نشده دكتري ،شيراز .دانشگاه شيراز . حسين چاري ،مسعود و خير ،محمد (1381). بررسي كارآيي يك مقياس براي سنجش احساس تنهايي در دانش آموزان دوره راهنمايي . مجله علوم اجتماعي و انساني دانشگاه شيراز ،دوره نوزدهم ،شماره اول ،پياپي 37 ،صص 59-46 . حقیقی، محسن؛ صادقی، عباس (1385). مدیریت پرخاشگری، رشت، نشر حق شناس. خدیوی زند، محمد مهدی (1385). پرخاشگری و ناکامی، تهران : انتشارات تربیت. خزائلی پارسا، فاطمه. (1386). ظرفیت غلبه بر دشواری ها پایداری سرسختانه بهسازی خویشتن. تاب آوری. دانشگاه تهران، معاونت دانشجویی و فرهنگی، مرکز مشاوره دانشجویی. خلعتبری، جواد (1385). آمار و روش تحقیق، تهران : انتشارات پردازش. خلعتبری، جواد؛ بقايي،مژده (1388).يك مطالعه مقدماتي اثربخشي آموزش مديريت خشم بر مهارت هاي خود نظم دهي و تكانشگري مادران داراي پسر مقطع ابتدايي.فصلنامه دانشكده هاي پرستاري و مامايي.دوره شانزدهم.شماره 57. داعی پور، پروین و بیان زاده، اکبر (1379). راهبردهای کنار آمدن در نوجوانان شهر تهران. مجله ی اندیشه و رفتار ،شماره 2،صص26-17. داعی پور،پروین (1378).برسی مقدماتی مقیاس مقابله ای نوجوانان در دانش آموزان شهر تهران پایان دلاور، علی (1374).مبانی نظری و عملی پژوهش در علوم انسانی و اجتماعی. چاپ اول، انتشارات رشد، تهران. دهباشی زاده،لیلا(1389).اثربخشی آموزش گروهی شناختی-رفتاری بر پرخاشگری وگرایش به اعتیاد نسبت به مواد مخدردردانش آموزان پسرسال اول دبیرستان شهرستان تنکابن .پایا ننامه کارشناسی ارشد ،دانشگاه ازاد واحد تنکابن. رافضی ،زهره (1383).نقش آموزش کنترل خشم به نوجوانان دختر 18-15 ساله در کاهش پرخاشگری، پایان نامه کارشناسی ارشد،دانشگاه بهزیستی. رحیمیان بوگر،اسحق و اصغرنژاد،علی اصغر (1387). رابطه سرسختی روانشناختی و خودتاب آوری با سلامت روان در جوانان و بزرگسالان یا بازمانده زلزله شهرستان بم، مجله ی روانپزشکی و روانشناسی بالینی ایران ، شماره 1 ، صص 70-62. رنجبر،جبار (1389).اثربخشی مهارت های ارتباطی وخود پنداری واحساس تنهایی دانش آموزان پسر اسیب دیده شنوایی مقطع راهنمایی شهرستان ساری در سال تحصیلی 90-89.پایاننامه کارشناسی ارشد،دانشگاه ازاد واحد تنکابن. سامانی، سیامک؛ جوکار، بهرام؛ صحراگرد، نرگس (1386). تاب آوری، سلامت روان و رضایت از زندگی . مجله روانپزشکی و روانشناسی ایران، سال سیزدهم، شماره 3 ، 295-290. سخندان توماج،رسول(1380).بررسی اثربخشی آموزش گروهی مهارت های اجتماعی بر مشکلات رفتاری-عاطفی کودکان دبستانی شهر گنبد کاووس. پایان نامه کارشناسی ارشد مشاوره. دانشگاه اصفهان شعاري نژاد ،علي اكبر . (1373 ). روان شناسي رشد . تهران .انتشارات اطلاعات. شفیع آبادی، ع.، ناصری، غ. (1368). نظریه های مشاوره و روان درمانی. تهران: انتشارات مرکز دانشگاهی. جمالیان ، سید رضا.( 1386 ). اعتماد به نفس یا عزت نفس. ماهنامه شادکامی و موفقی ، سال چهارم، شماره . 38 شفیع آبادی، عبدا... و ناصری، غلامرضا (1386). نظریه های مشاوره و روان درمانی، چاپ سیزدهم، نشر دانشگاهی ، تهران. شکیب، طاهره. (1387). تاب آوری. ماهنامه رشد معلم. تیر ماه 1387. شماره 20. شکيبايي، فرشته (1383).گروه درماني مديريت خشم با رويكرد شناختي- رفتاري در نوجوانان موسسه اي .مجله تازه هاي علوم شناختي.بهار و تابستان،83.66-59. شیخ زاده،فرشته (1389).اثربخشی آموزش تاب اوری گروهی برشادکامی وسلامت عمومی دانش آموزان دختر دبیرستانی.پایاننامه کارشناسی ارشد ،دانشگاه پیام نور مرکزتهران. صادقی، احمد (1380). بررسی اثریخشی آموزش گروهی کنترل خشم به شیوه عقلانی، رفتاری، عاطفی بر کاهش رفتار پرخاشگری دانش آموزان دبیرستانی پسر، پایان نامه کارشناسی ارشد، صادقی، ثریا (1388). اثربخشی مهارت های اجتماعی و فنون کنترل خود بر کودکان پرخاشگر و تکانشگر، پایان نامه کارشناسی ارشد دانشگاه آزاد تنکاین. صفري،نسرين (1388).مقايسه اثربخشي شيوه آموزش خود كنترلي بر كاهش خشونت نوانان دختر تهران.پايان نامه كارشناسي ارشد.دانشگده علوم تربيتي.دانشگاه علامه طباطبايي.فهان، دانشکده علوم تربیتی و روان شناسی. فرید، آلوین و فرید، مارگارت (2001)،خودشناسی برای نوجوانان و بزرگسالان، ترجمه ی پروین عظیمی(1387)، چاپ نهم، انتشارات گیل، تهران. کاپلان، و سادوک،ب(1386) خلاصه روانپزشکی، ترجمه پورافکاری، ن. تهران، شهرآب کاظمی، سیمین. (1383). مفهوم تاب آوری و کاربرد آن در پیشگیری از اعتیاد. مجموعه مقالات ستاد مبارزه با مواد مخدر. http://www.neshat.ir/showpaper.do=846 کرتیس، آنتونی جی . (2003)، روانشناسی سلامت، ترجمه علی فتحی آشتیانی، هادی فتحی آشتیانی، تهران، انتشارات بعثت، چاپ اول. کلینک ،کریس ال (2003) رویارویی با چالش های زندگی و فن آوری، ترجمه ی علی محمد گودرزی، چاپ اول، موسسه خدمات فرهنگی رسا، تهران . اللهیاری، عباسعلی (1376). بررسی رابطه تنیدگی زدایی با کاهش پرخاشگری، پایان¬نامه¬ی کارشناسی ارشد گروه روان شناسی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد خوارستگان. اللهیاری، عباسعلی و آزاد فلاح، پرویز کهرزایی، فرهاد (1382). بررسی اثربخشی آموزش مهارت های حل مسأله در کاهش افسردگی و پرخاشگری دانش آموزان، مجله روان شناسی 26، سال هفتم، شماره 2، گروه روان شناسی، دانشگاه تربیت مدرس تهران. مبلغي،نفيسه (1389). مقايسه اثربخشي آموزش ابراز وجود و حل مسأله بر ميزان سازگاري و پرخاشگري دختران. پايان نامه كارشناسي ارشد،دانشگاه آزاد اسلامي واحد تنكابن. محمدی، مسعود (1384)،عوامل موثر بر تاب آوری در افراد در معرض خطر سوء مصرف مواد. پایان نامه دکتری تخصصی روانشناسی بالینی. دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی . محمدی، مسعود. (1384). بررسی عوامل موثر بر تاب آوری در افراد در معرض خطر سوء مصرف مواد. رساله دکتری روانشناسی بالینی. دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی. ملکی، صدیقه (1386). بررسی تأثیر آموزش گروهی و فردی مهارت کنترل خشم و پرخاشگری دانشجویان ناحیه 2 کرج، پایان نامه کارشناسی ارشد،دانشگاه علوم پزشکی. منصور ، محمود ( 1374). روانشناسي ژنتيك، تحول رواني از كودكي تا پيري.نشر ترمه.تهران. موتایی، فرشته (1386). مهارت های کنترل خشم، تهران، انتشارات طلوع دانش. نامه کارشناسی ارشد روانشناسی بالینی. انستیتو روانپزشکی تهران. نويدي، احد ،(1385).آزمودن تأثيرآموزش مديريت خشم بر مهار تهاي خود نظم دهي خشم ، سازگاري و سلامت عمومي پسران دو ره متوسطه شهر تهران. پايان نامه دكتراي روانشناسي . دانشكده روانشناسي و علوم تربيتي دانشگاه علامه طباطبايي. نويدي، احد ،(1387).بررسي تاثير آموزش مديريت خشم بر مهارت هاي سازگاري پسران دوره متوسطه شهر تهران. مجله روانپزشكي و روانشناسي باليني ايران، سال چهاردهم، شماره 4. یاوریان ، رویا ؛ گلشن، طیبه ؛ اعجاز ، هاله (1385). بررسی اثر نقش آموزش گروهی مهار خشم با شیوه عقلانی – عاطفی – رفتاری بر کاهش پرخاشگری دانش آموزان دبیرستان های دخترانه شهرستان ارومیه ، مجموعه مقالات دومین کنگره انجمن روان شناسی ایران References : Asher, S. R. & Coie J.D.(1990) peer rejection in childhood . new York : cambridge university press. Bandura A. (1979). Self- efficacy: toward and unifying theory of behavioral change. Psychol Revie, 84, 191-215. Berger P, Luckinarin T. (1966). The social construction of reality’. New York. Doubleday. Block, J. (2002). Personality as an affect-processing system: toward an integrative theory. Mahwah, NJ: Lawrence Erlbaum associates. Block, J. H., & Block, J. (198). The role of ego-control and ego-resiliency in the origination of behavior. In W. A. Collings (Ed.), the Minnesota Symposia on Child Psychology (Vol. 13, Pp. 39-101). Hillsdale, NJ: Erlbaum. Blum, R. W. (2005) risk and resilience: a model for public health interventions for adolescents Ph.D. university of Minnesota, Minneapolis, USA. Conner, K. M., Davidson, J. R. T. (2003). Development of a new resilience scale: the Conner-Davidson resilience scale (Cd- Risc). Depression and Anxiety; 18: 76- 82. Davidson, r. j. (2000) . “ affective style, psychopathology, and resilience: brain mechanisms and plasticity. American psychologist, 55, 1196-1214. Demos, E. V. (1989). Resiliency in infancy. In T. F. Dugan & R. Cole (Eds), the child of our times: studies in the development of resiliency (Pp. 3-22). Philadelphia: Brunner/ Mazel. Elhageen, A. A. M(2004).effect of interaction between parental treatment styles and peer relations in classroom on the feelings of loneliness, among deaf children in egyptian schools. University tubingen. Elliot, S., & Gresham, F. M. (1993)social skills interventions for children. behavior modification17,3,287-313. Erikson, E. H. ( 1950). Childhood and society. New York: Norton (1950); Traid/Paladin (1977), P. 242. Ernest, J. , Cacloppo, J(1999).lonely hearts: psychological perspectives on loneliness. Applied & preventive psychology, 8, Feindler, E. L. (1995). Ideal treatment pckage for children and adolescents with anger disorder. In h. Kassinove (Ed.) Anger disorders: definition, diagnosis and treatment. Washington, DC.: Taylor and Francis. Feindler, E. L., & Ecton, R. B. (1986). Adolescent anger control: cognitive-behavioral techniques. New York: Pergamon Press. Fitzpatrick, M. A. ,& Koener, A. F. (2004). Family communication schema effect on childerens resiliency running head: family communication schema, the evolution of key mass communication concepts: Honoring Jack M. Mcleod, 115-139. Folkman, s., & lazarus, r. s. (1980). An analysis of coping in a middle- aged community sample. Journal of health and social behavior, 21, 219-239. Folkman, s., & lazarus, r. s. (1985). If it changes it must be a process: study of emotion and coping during three stages of a college . Friborg, O., Barlaug, D., Martinussen, M., Rosenvinge, J. H., & Hjemdal, O. (2005). Resilience in relation to personality and intelligence. International journal of Methods In Psychiatry Research, 14, 29-42. Garmezy N . (1985). Stress resistant children: the search for protective factors, In: Stevenson Je Recent Research in Developmental Psychopathology. J Child Psvchol Psychiatry, book supplement#4 (pp.213-233), Oxford, Pergamon Press. Garmezy N. Resiliency and vulnerability to adverse developmental outcomes associated with poverty, American behavioral scientist. 1991:34:416430. Goffman E. (1959). The presentation of self in everyday life, New York, Doubleday. Greenspan S. (1982). Developmental morbidity in infants in multi-risk families. Public Health Reports:97:16-23. Harter S. The perceived competence scale for children. Child Dev. 1987:33:87-97. Hawley, R. D.(2000). Clinical implications of family resilience. The American journal of Family Therapy, 8, 101-106. Hunter, A. J. And Chandler, G. E. (1999), Adolescent Resilience. Journal of Nursing Scholarship,31:243-247. Inzlicht, M. ,Aronson, J. , Good, C., & Mckay , L. (2006). A particular resiliency to threatening environments. Journal of experimental social psychology, 42, 323-336. Jones, W. H. & Rise, B. N. Russell, F. (1990). Shyness. Social behavior and relationships. In W. H. Jones, J. M. Cheek. & R. Briggs (Eds), A Sourcebook of shyness: research and treatment (Pp 227- 238). New York: Plenum Press. Jopp, D., Rott, C. Psychology And Aging (2006). Adaptation in very old age: exploring the role of resources, beliefs, and attitudes for centenarians’ happiness. Kobasa, S. C. & Maddi, S. R. (1977). Existential personality theory. In r. corsini existential personality theories. Itasca, Il: peacock.(Ed). Kobasa, S. C. (1979). Stressful life events, personality, and health: an inquiry into hardiness. Journal of personality and social psychology, 37, 1-11. Kobasa, s. c. (1982).commitment and coping among stress resistance among lawyers. Journal of personality and social psychology, 42, 707-717. Kobasa, S. C. , Maddi, S. R. , & Kahn, S. (1982). Hardiness and health: a prospective study. Journal of personality and social psychology, 42, 168- 177. Kumpfer, K. L. (1999). Factors and processes contributing to resilience: the resilience framework. In M. D. Glantz & J. L. Johnson (Eds)., Resilience and development: positive life adaptations (pp. 179-222) New York: Kluwer Academic/ Plenum Publishers. Letzring, T. D. , Block , J. ,& Funder, D. C. ( 2005). Egocontrol and ego-resiliency : generalization of self- report scales based on personality descriptions from acquaintances, clinicians, and the self. Journal of research in personality, 29, 395-422. Lyubomirsky, S., Dickerhoof, R., Boehm, J. K. ,& Sheldon, K. M. (2008). How and why do positive activities work to boost well- being? : an experimental longitudinal investigation of regularly practicing optimism and gratitude. Manuscript under review. Maddi, S. R. & Khoshaba, D. M. (2005) resilience at work. AMAcom, American. Management association, 1601, Broadway, n. y 10019. Maddi, S. R., Kahn, S. & Maddi, K. L. (1998). The effectiveness of hardiness training. Consulting psychology journal, 50, 78-86. Mandel, G. & Mullet, E. & Brown, G. (2006). Cultivating resiliency a guide for parent and school personnel. Published by scholastic press. http://www.scholastic.com Masten, A. , Best, K. & Garmezy, N. (1990) resilience and development. Contributions from the study of children who overcome adversity. Development and psychopathology, 2, 425-444. Masten, A. S. (2001) . ordinary magic: resilience processes in development. American psychologist, 56, 227-238. Merill, K. & Gimpel, G. A. (1998) social skills of children and adolescents: conceptualization, assessment and treatment. New jersey: Lawrence Erlbaum associates, inc. Newman, T. And Blackburn, S (2002) interchange 78: transitions in the lives of children and young people: resilience factors, Edinburgh: Scottish executive education department. Parker, S. C., & Maddi, S. R.(1988). The hardy personality and its relationship to extraversion and neuroticism. Journal of personality and individual difference, 9, 785-790. Patterson J. (1988). Families experiencing stress. Family systems medicine, 6: 202237. Patterson J. (1995). Promoting resilience in families experiencing stress. Pediatr Clin North Am. 42: 47-63. Peplau, L. A. & Perlman, D. (1982). Loneliness: A sourcebook of current theory, research and therapy. New York: Wiley- Inter Science Publication. Philipp, R. (2006). Happiness and resilience at work conference, held at the royal college of physicians, London. Ranchman S.(1979). The concept of required helpfulness. Behave. Res Ther. : 17: 1-6 Reich, J. W., & Zautra, A. (1981). Life Events and personal causation: some relationship with satisfaction and distress. Journal of personality and social psychology, 41, 1002-1012. Rutter M. Resilience: Some conceptual considerations. Jadol Heaith. 1993; 14:626-631. Rutter, M. (1987) psychosocial resilience and protective mechanisms. American journal of orthopsychiatry, 57-316-337. Rutter, M. (1999). Resilience concepts and findings: implications for family therapy. Journal of family therapy, 21, 119-144. Sameroff A, Chandler M. (1975). Reproductive risk and the continuum of caretaking, 4:187-244. Chicago, university of Chicago press. Sameroff A, Seifer R, Barucas R. Et Al. (1987). IQ scores of four year old children: social environmental risk factors. Pediatrics, 79:343-350. Seligman, M. E. P., Steen, T. A., Park, N. , & Peterson, C.(2005). Positive psychology progress: empirical validation of interventions American psychologist, 60, 410-421. Tugade, M. M., Fredrickson, B. L. (2004). Resilient individuals use positive emotions to bounce back from negative emotional experiences. Journal of personality and social psychology, 86, 320-333. Intervertions to boost happiness and buttress resilience 31. Tugade, M. M., Fredrickson, B. L., & Barrett, L. F. (2004). Psychological resilience and positive emotional granularity: examining the benefits of positive emotions on coping and health. Journal of personality, 72, 1161-1190. Werner E, Smith R. (1982). Vulnerable but invincible. New York, McGraw Hill. Werner, E. (2005). Resilience and recovery: findings from the Kauai longitudinal study. Focal point, 19(1), 11-14. Werner, E. E.(1997).vulnerable but invincible: high-risk children from birth to adulthood.acta.,paediatrica,422(suppl.),103-105. Werner, Ee And Smith, Rs (1992) kauai’s children come of age, Honolulu: university of hawaii press. Wernne, E. E(1995).resilience in development. current direction in psychological science, 4, 81-85.

فایل های دیگر این دسته

مجوزها،گواهینامه ها و بانکهای همکار

فروشگاه اینترنتی بروز فایل دارای نماد اعتماد الکترونیک از وزارت صنعت و همچنین دارای قرارداد پرداختهای اینترنتی با شرکتهای بزرگ به پرداخت ملت و زرین پال و آقای پرداخت میباشد که در زیـر میـتوانید مجـوزها را مشاهده کنید