صفحه محصول - دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق در مورد رضایت زناشویی 45 صفحه

دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق در مورد رضایت زناشویی 45 صفحه (docx) 47 صفحه


دسته بندی : تحقیق

نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحات: 47 صفحه

قسمتی از متن Word (.docx) :

2419985-6096000 دانشگاه آزاد اسلامی واحد قاین پایاننامه برای دریافت درجه کارشناسی ارشد: "M.A" رشته: روانشناسی (کودکان استثنایی) عنوان : تأثير آموزش مهارتهای مثبتاندیشی بر بهزیستی روانشناختی، امید به زندگی و رضامندی زناشویی مادران دارای فرزند کمتوان ذهنی استاد راهنما : دكترعلیاکبر اسماعیلی استاد مشاور : دكترمجید پاکدامن پژوهشگر: حمیدرضا ترابی بهار1392 90614532131000 2419985-6096000 دانشگاه آزاد اسلامی واحد قاین پایاننامه برای دریافت درجه کارشناسی ارشد: "M.A" رشته: روانشناسی (کودکان استثنایی) عنوان : تأثير آموزش مهارتهای مثبتاندیشی بر بهزیستی روانشناختی، امید به زندگی و رضامندی زناشویی مادران دارای فرزند کمتوان ذهنی استاد راهنما : دكترعلیاکبر اسماعیلی استاد مشاور : دكترمجید پاکدامن پژوهشگر: حمیدرضا ترابی بهار1392 واحد قاینات تعهد نامهی اصالت پايان نامهی كارشناسي ارشد اينجانب حمیدرضا ترابی دانشجوي كارشناسيارشد رشتهی روانشناسی (کودکان استثنایی) با شمارهی دانشجويي 890921095 اعلام مينمايم كه كليه مطالب مندرج دراين پاياننامه با عنوان «تأثير آموزش مهارتهای مثبتاندیشی بر بهزیستی روانشناختی، امید به زندگی و رضامندی زناشویی مادران دارای فرزند کمتوان ذهنی» حاصل كار پژوهشي خود بوده و چنانچه دستاوردهاي پژوهشي ديگران را مورد استفاده قرار داده باشم، طبق ضوابط و رويههاي جاري، آنرا ارجاع داده و در فهرست منابع و مآخذ ذكر نمودهام. علاوه بر آن تأكيد مينمايد كه اين پايان نامه قبلاً براي احراز هيچ مدرك همسطح، پايينتر يا بالاتر ارائه نشده و چنانچه در هر زمان خلاف آن ثابت شود، بدينوسيله متعهد ميشوم، در صورت ابطال مدرك تحصيليام توسط دانشگاه، بدون كوچكترين اعتراض آنرا بپذيرم. تاريخ و امضاء تقدیم به مادرم دریای بیکران فداکاری و عشق که وجودم برایش همه رنج بود و وجودش برایم همه مهر، او که الفبای زندگی به من آموخت. سپاس سپاس خدای را که سخنوران، در ستودن او بمانند و شمارندگان، شمردن نعمتهای او ندانند و کوشندگان، حق او را گزاردن نتوانند. و سلام و دورد بر محمّد و خاندان پاك او، طاهران معصوم، همآنان که وجودمان وام دار وجودشان است؛ و نفرين پيوسته بر دشمنان ايشان تا روز رستاخيز... بدون شک جایگاه و منزلت استاد، اجّل از آن است که در مقام قدردانی از زحمات بی شائبهی او، با زبان قاصر و دست ناتوان، چیزی بنگاریم. اما از آنجایی که تجلیل از استاد، سپاس از انسانی است که هدف و غایت آفرینش را تأمین میکند و سلامت امانتهایی را که به دستش سپردهاند، تضمین؛ بر حسب وظیفه و از باب "من لم یشکر المنعم من المخلوقین لم یشکر اللَّه عزّ و جلّ" : از استاد با کمالات و شایسته؛ جناب آقای دکتر علیاکبر اسماعیلی که در کمال سعه صدر، با حسن خلق و فروتنی، از هیچ کمکی در این عرصه بر من دریغ ننمودند و زحمت راهنمایی این رساله را بر عهده گرفتند و از استاد صبور و با تقوا، جناب آقای دکتر مجید پاکدامن که زحمت مشاورهی این رساله را در حالی متقبل شدند که بدون مساعدت ایشان، این پروژه به نتیجه مطلوب نمی رسید کمال تشکر و قدردانی را دارم. باشد که این خُردترین، بخشی از زحمات آنان را سپاس گوید . چکیده هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسي تأثیر آموزش مهارتهای مثبتاندیشی بر بهزیستی روانشناختی، امید به زندگی و رضامندی زناشویی مادران دارای فرزندکمتوان ذهنی شهر فردوس درسال (91) انجام شد. روش: این پژوهش از نوع آزمایشی با طرح پیشآزمون- پسآزمون و آزمون پیگیری با گروه کنترل است. جامعه موردمطالعه 100 نفر ازمادران دارای فرزند کمتوان ذهنی شهر فردوس بودند،که فرزندانشان در سال91 تحت حمایت بهزیستی بودهاند.نمونهای شامل 50 مادر به شیوهی نمونهگیری تصادفی انتخاب وبه صورت تصادفی در گروه آزمایش وکنترل هرگروه (25نفر) قرار گرفتند. آزمودنیهای گروه آزمایش به مدت 13 جلسهی 90 دقیقهای طی 4 هفته تحت آموزش مهارتهای مثبتاندیشی قرار گرفتند، در حالی که گروه کنترل هیچ مداخلهای دریافت نکردند. دادههای به دست آمده با استفاده از روش آماری تحلیل کواریانس مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. یافته ها: تحلیل نتایج با استفاده از آزمونT مستقل نشان داد که تفاوت بین دوگروه آزمایش وکنترل معنادار است ( 0001/0p< ). نتیجهگیری: نتایج به دست آمده در این تحقیق همسو با سایر تحقیقات بوده وسودمندی وتأثیر آموزش مهارتهای مثبتاندیشی بر بهزیستی روانشناختی، امید به زندگی و رضامندی زناشویی مادران داراي فرزند كم توان ذهني را تأیید میکند. کلید واژه: بهزیستی روانشناختی، امید به زندگی، رضامندی زناشویی، کمتوان ذهنی تعریف واژهها و مفاهیم تعریف نظری مهارتهاي مثبت انديشي روانشناسی مثبتگرا مطالعه علمی تجارب آدمی و صفات مثبت افراد و نهادهایی است که تسهیل کنندهی تغییر در افراد هستند. در تعریفی دیگر روانشناسی مثبتگرا مطالعه شرایط و فرایندهایی عنوان شده که در شکوفایی یا عملکرد بهینه افراد، گروهها و نهادها نقش دارند (گیبل و هایت، 2005). تعریف نظری بهزيستي روانشناختي احساس مثبت و احساس رضایتمندی عمومی از زندگی که شامل خود و دیگران در حوزههای مختلف خانواده، شغل و ... است (مایرز و دینر،1995؛ به نقل نبیئی، 1390). تعریف نظری اميد به زندگي واژه "امید به زندگی" در لغت به معنی تعداد متوسط سالهایی است که یک شخص اگر شرایط مرگ و میری را که در جدول عمر مشخص شده، به کار بندد، زندگی خواهد کرد (رونالد، 1985). در اصطلاح عبارت است از تعداد سالهایی که انتظار میرود یک فرد از یک سن تا سن دیگر زنده باقی بماند (حسینی، 1384). تعریف نظری رضامندي زناشويي عبارت است از تفاهم فکری، اخلاقی، عاطفی بین زن و مرد که منجر به رضایتمندی از زندگی مشترکشان میشود (حسینی،1368؛ به نقل جمیلیفرد، 1388) تعریف عملیاتی بهزيستي روانشناختي در پژوهش حاضر بهزيستي روانشناختي بر اساس مقياس بهزيستي روانشناختي فرم كوتاه ريف (2009) که شامل 18 ماده است اندازه گيري شد. تعریف عملیاتی اميد به زندگي در پژوهش حاضر اميد به زندگي بر اساس پرسش نامه اميد به زندگي حلاجیان (1388)که شامل 33 جنبه از حالت هاي اميدواري و درماندگي مي باشداندازه گيري شد. تعریف عملیاتی رضامندي زناشويي در پژوهش حاضر رضايتمندي زناشويي بر اساس پرسشنامه رضايتمندي زناشويي آنريچ (1989) که شامل 35 سؤال ميباشد اندازه گيري شد. Contents TOC \o "1-3" \h \z \u چکیده PAGEREF _Toc18139509 \h ‌أ1-1تعریف واژهها و مفاهیم PAGEREF _Toc18139510 \h 11-2رضایت زناشویی PAGEREF _Toc18139511 \h 92-16-1- تعریف رضایت زناشویی PAGEREF _Toc18139518 \h 92-16-2- عوامل تعیین کنندهی موفقیّت ازدواج و رضایت زناشویی PAGEREF _Toc18139519 \h 101-3پژوهشهای انجام شده در ارتباط با موضوع PAGEREF _Toc18139520 \h 242-17-1- پژوهش هاي انجام شده در كشور PAGEREF _Toc18139523 \h 242-17-2- پژوهش هاي خارجي PAGEREF _Toc18139524 \h 31 فصل دوم ادبیات و پیشینهی تحقیق رضایت زناشویی 2-16-1- تعریف رضایت زناشویی بر طبق تعریف، رضایت زناشویی به عنوان عملکرد و رفتار مناسب زوجین بر اساس وظایف سنتی و عرفی و قانونی تعیین شده برای هر کدام از آنان در قالب قانون خانواده و خرده فرهنگ است (نقل دانایی، 1391). رضایت زناشویی به عنوان عملکرد و رفتار مناسب زوجین بر اساس وظایف سنتی و عرفی و قانونی تعیین شده برای هر کدام از آنان در قالب قانون خانواده و خرده فرهنگ است. این کتاب درجنبههای رفتاری، شناختی وعاطفی مطرح میشود. رضایت زناشویی حالتی است که طیّ آن زن و شوهر از ازدواج با یکدیگر و با هم بودن احساس شادمانی و رضایت دارند (سینها و ماکرجی1، 1991؛ به نقل عطوفیسلمانی، 1382). و ینچ2 و همکاران او (1974) معتقدند که رضایت زناشویی انطباق بین وضعیّت موجود و وضعیت مورد انتظار است. طبق این تعریف رضایت زناشویی زمانی محقق میگردد که وضعیت موجود در روابط زناشویی با وضعیت مورد انتظار فرد منطبق باشد. هم چنین الیس3 در 1989 بیان میکند که رضایت زناشویی احساسات عینی از خشنودی، رضایت و لذت تجربه شده توسّط زن یا شوهر است هنگامی که همه جنبههای ازدواج شان را در نظر میگیرند (سلیمانیان، 1373). مطابق با نظر هادسن (1992 ؛به نقل ثنایی، 1379) ادراک زن یا شوهر از میزان، شدت و دامنه مشکلات وجود در رابطه منعکس کننده سطح رضایت زناشویی آنهاست. 2-16-2- عوامل تعیین کنندهی موفقیّت ازدواج و رضایت زناشویی در پژوهش بنی جمالی و همکاران (1383) علل از هم پاشیدگی خانوادهها و نیز موفقیت ازدواج زوجهای جوان را شامل موارد ذیل عنوان کردند: 1- کمی سن جوانان به هنگام ازدواج، فقر اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، کم بودن سواد، پایین بودن سطح شغلی، دخالت بی مورد اطرافیان، پدیده طلاق والدین زوجهای ناموفّق، وابستگی مالی زوجین به والدین، همه از عوامل تهدید کنندهی زندگی مشترک زوجین جوان بودند؛ 2- عدم همسویی زوجین در جهات مختلف موجب اختلاف زناشویی بین زوجین میشود؛ 3- تشابه نظرات زوجین به عنوان عامل تداومبخش زندگی مشترک شناخته شد؛ 4- وجود بیماریهای جسمی، روانی و اختلالات رفتاری اعلام نشده از سوی همسران و خانوادههای آنها عامل سستی روابط بین زوجین تلقی شد. در ادامهی مطلب به ارائه نظرات پژوهشی در مورد برخی از مهمترین عوامل شناخته شده در بهبود کیفیت زندگی زناشویی و افزایش رضایت از آن به تفکیک اشاره شده است. 1. مهارتهای ارتباطی ارتباط نقش مرکزی در ازدواج ایفا میکند (بورلسون و دنتون، 1997) به گونهای که از لحاظ ویژگیهای زناشویی مشخّص شده است که ارتباط موثر و کارآمد میان شوهر و همسر مهمترین جنبهی خانوادههای دارای عملکرد مطلوب میباشد (گریف، 2000). بک وجونز (1972؛ به نقل ساپینگتون، 1382) متوجه شدند که رایجترین مشکل در ازدواجهای نا آرام و پر دردسر همانا ارتباط ضعیف است. به عبارت دیگر موضوعات ارتباطی ممکن است نگرانیها و دل مشغولیهای اولیهی برخی زوجهای مراجعه کننده برای درمان باشد (کار، 2000). رویکردهای ارتباطی اغلب با سه فرض اساسی به بررسی ازدواج و روابط زناشویی میپردازند: 1- تعارضهای زناشویی غیر قابل اجتنابند، هدف درمانهای ارتباطی حذف کامل این تعارضها نیست بلکه تلاش میکنند تا به آنها جهت دهند و آنها را در مسیرهایی سازنده به کار اندازند؛ 2- ارتباط در دو سطح کلامی و غیر کلامی روی میدهد و یکی از دلایل اصلی بروز اختلافهای زناشویی، ناهماهنگی پیامهایی است که به طور همزمان توسط این دو سطح منتقل میشوند؛ 3- همسران در شیوههای برقراری ارتباط با یکدیگر تفاوت دارند (سهرابی، 1382). در کل، یک فرض عمومی این بوده است که علّت بسیاری از مشکلات ارتباطی زناشویی، مهارتهای ارتباطی ناکارآمد از طرف همسران میباشد و مطابق با این دیدگاه ادونوهیوو کراچ در 1996 بیان کردند که آموزش ارتباط به عنوان کوششی جهت ترمیم رابطه مسئلهدار، مؤلفهای مهم در بسیاری از رویکردهای درمان زناشویی است (بورلسون و دنتون، 1997). 2- تقابل یک منبع بسیار با اهمیت رضایتمندی در ازدواج عبارت است از پاداشهایی که طرفین به یکدیگر میدهند. زن و شوهرهای شادکام در عوض پاداشهایی که از یکدیگر دریافت میکنند به همدیگر پاداش میدهند، اما رفتارهای تنبیه کننده طرف مقابل را نادیده میگیرند. آنها در مورد رفتار خوب تقابل دارند اما رفتار ناخوشایند طرف مقابل را تلافی نمیکنند، بر عکس، زوجهای ناراضی رفتار پاداش دهنده یکدیگر را نادیده میگیرند اما دائماً با تنبیه کردن رفتار نامطلوب طرف مقابل، دست به مقابله به مثل میزنند (ساپینگتون، 1382) به عبارت دیگر تعاملها در زوجهای گرفتار، اغلب با رفتار منفی متقابل مشخص میشود. اگر یکی از طرفین، رفتاری منفی از خود نشان دهد، طرف دیگر نیز پاسخی شبیه آن میدهد و بدین ترتیب، زنجیرهی تعامل منفی پیش رونده آغاز میشود (اشمالینگ و دیگران، 1383). 3- مهارتهای حل مسئله تعارض محصول الزامی زندگی مشترک است (برنشتاین و برنشتاین، 1382) بین دو نفر همیشه احتمال اختلاف نظر وجود دارد و شیوه اداره و حلّ اختلاف ها با شادکامی ازدواج ارتباط دارد (ساپینگتون، 1382). ظرفیت قبول اختلاف نشانه صمیمیت و نشانه یک خانواده سالم است. اختلاف سالم و خوب، سازنده است، و لیکن در خانوادههای مسئله دار، مسایل را انکار میکنند یا میپذیرند که با هم مخالفت نکنند، یا لب از سخن فرو میبندند و منزوی میشوند (برادشاو، 1372). زوجهای ناراضی ظاهراً مشکل را نادیده میگیرند. اما این زوجها، مشکلات خود را از یاد نمیبرند، در عوض آنها را همچون سندی لاک و مهر شده حفظ میکنند تا بعدها در یک مشاجره بزرگ مجدّداً آن را به جریان بیندازند (ساپینگتون، 1382). این در حالی است که در خانوادههای دارای کارکرد خوب، زوجها نه تنها به وجود تعارض زناشویی اذعان دارند بلکه این تعارض و مشکلات به شیوه موثّری حل میشوند (گریف، 2000). 4- عوامل شناختی شواهد فزایندهای وجود دارد که شیوههای درک، تفسیر و ارزیابی زوج از یکدیگر و رویدادهایی که در روابطشان اتفاق میافتند، تأثیر مهمی بر کیفیت روابط آنها میگذارد (باوکام، اپستین، سایر زوشر، 1989؛ به نقل عطوفیسلمانی، 1382). آلبرت الیس (1976؛ به نقل اپستین و دیگران، 2005) تأثیر منفی "باورهای غیر منطقی" یا در نهایت معیارهای غیر واقعنگرانهای که افراد در مورد روابط صمیمانه دارند را بر الگوهای تعامل و رضایت همسران مورد تأکید قرار دارد. سلیمانیان (1373) دریافت که میزان تفکرات غیر منطقی باعث نارضایتمندی زناشویی میگردد. هالفورد (1384) بیان میکند زوجین مشکلدار، بیشتر مشکلات رابطهشان را به همسرشان نسبت میدهند و فکر میکنند وی از روی عمد به گونهای ناخوشایند با آنها رفتار میکند. در مقابل، زوجین خوشبخت، احتمالاً بیشتر رفتارهای منفی را به شرایط محیطی موقت نسبت میدهند. 5- هیجان و مهارتمندی هیجانی همان گونه که کردوا، گی و وارن (2005) بیان میکنند پژوهش در زمینه هیجان، در حیطه اتفاق میافتد. حیطه اول وقوع، ظرفیت و شدت پاسخدهی هیجانی را در ازدواج بررسی کرد. مثلاً بررسی گاتمن در 1994. در این حیطه مشخص شده است که زوجهای آشفته نسبت به غیر آشفته، تقابل و عاطفه منفیتری را نشان میدهند. حیطه دوم، نقش هیجانات مختل از قبیل افسردگی و اضطراب را در سلامت زناشویی بررسی کرد. این حیطه پژوهشی یک رابطه نیرومند میان عاطفه افسرده و آشفتگی زناشویی را نشان داده است مثلاً پژوهش بیچ در 2001. حیطه سوم، نقش هیجانات را در زوج درمانی بررسی نمود. از نظر این حیطه پژوهشی اصل یا ریشه آشفتگی رابطه در عواطف منفی است که در تعامل با همسر آشکار میشود. یافتههای پژوهش تیرگری، اصغرنژاد، بیان زاده و عابدین (1385) و نیز پژوهش رحمانی و قیصری پور (1385) رابطهی معنیداری بین هوش عاطفی (هیجانی) و رضایتمندی زناشویی نشان دادند، یعنی به طور کلی زوجین باهوش هیجانی بالا از رضایتمندی زناشویی بالایی برخوردارند. 6- صمیمیت و خود افشاسازی نتایج پژوهش اسدبیگی و سپاه منصور (1385) در زمینه رابطه میان عناصر سبکهای عشق (صمیمیت، شهوت و تعهد) و رضایت زناشویی زنان نشان دهنده رابطهی معنیدار میان عنصر صمیمیت و رضایت زناشویی بود. اگر چه همسران مایلند دیدگاههای مشابهی در مورد صمیمت و خود افشاسازی در رابطه زناشویی داشته باشند، لیکن معلوم گردیده است که میان زنان و مردان در صمیمیت و رضایت زناشویی تفاوت وجود دارد (گریف و مالرب، 2001). به عبارت دیگر تجربه صمیمیت در میان زنان و مردان متفاوت است. زنان خود افشایی در زمینه احساسات را به عنوان صمیمیت زیاد میدانند و مردان داشتن فعالیتهای مشترک با همسر را نشانهی صمیمت میدانند (مارکمن و کرافت، 1989؛ به نقل هالفورد، 1384). نتایج پژوهش اسدبیگی و سپاه منصور (1385) در زمینهی رابطه میان عناصر سبکهای عشق (صمیمیت، شهوت و تعهّد) و رضایت زناشویی زنان نشان دهنده رابطهی معنیدار میان عنصر صمیمیت و رضایت زناشویی بود. 7- عملکرد جنسی رابطه جنسی با رضایت مداوم از رابطه پیوند دارد (هالفورد، 1384). همسران رضایتمند، همخوانی بیشتری میان فعالیت جنسی که خواهان آن هستند و فعالیت جنسی که تجربه میکنند گزارش مینمایند. هم چنین برای مردان و هم برای زنان، رضایت از رابطه جنسی به طور معناداری با سطح کارکرد خانواده ارتباط دارد (گریف و مالهرب، 2001). پژوهش رزن-گراندن و همکاران (2004) حاکی از آن بود که رضایت جنسی مؤلفه بسیار مهمی در روابط وفادارانه است. به هر حال رضایت اوّلیّه از رابطه جنسی یک عامل پیشبینی کننده قوی برای رضایت و تداوم رابطه در زمانهای بعدی است. طبق نظر اسپنس (1997؛ به نقل هالفورد، 1384) رابطه جنسی کم و ناخوشایند، منشأ تعارضاتی در زوجین مشکلدار است و از سوی دیگر، بنابر نظر مسترز و جانسون (1970) مشکلات جنسی اغلب به خاطر ارتباط ضعیف در زندگانی زناشویی است و لذا قسمتی از درمان آنها برای مشکلات جنسی عبارت است از کمک به زوجها برای بهبود رابطهی کلی خود با طرف مقابل (همان منبع). کار (2000) معتقد است هماهنگی جنسی و نه فراوانی فعالیت جنسی با رضایت زناشویی مرتبط است. 8- ویژگیهای شخصیتی هر چند بسیاری از تفاوتهای شخصیتی طبیعی است و به تفاوت زیادی در رضایتمندی از رابطه منجر نمیشود، ولی دو مورد خاص وجود دارد که مشخص شده است تأثیر زیادی بر مشکلات ارتباطی و طلاق دارند و به نوعی این مشکلات را پیش بینی میکنند: یکی ناتوانی در تنظیم عواطف منفی (عصبی بودن) و دیگری سبک دلبستگی همراه با ناامنی (هالفورد، 1384) پژوهش عطّاری و همکاران (1385) نشان داد که عامل شخصیت روان رنجورخویی و رضایت زناشویی با هم رابطه منفی دارند و در مقابل عوامل شخصیتی شامل برونگرایی، توافق و وجدانی بودن با رضایت زناشویی رابطه مثبت دارند. عطاری و همکاران (1384) بیان میکنند که سطح هیجان خواهی زن و شوهر صرف نظر از همسانی و ناهمسانی هیجانخواهی آنها، سازگاری زناشویی را به طور منفی تحت تأثیر قرار میدهد. آنها در تبیین این مسئله به این موضوع اشاره کردهاند که از آنجا که ازدواج قراردادی طولانی مدت است که با انعقاد آن محدودیتهایی برای افراد ایجاد میگردد، این محدودیتها برای افراد هیجانخواه به راحتی قابل پذیرش نیست و لذا سازگاری و رضایت از ازدواج در این افراد کاهش مییابد. 9- سبکهای دلبستگی نظریه دلبستگی که اولین بار در زمینه رشد کودکان به کار رفت، اخیراً برای روابط دلبستگی بزرگسالان به کار رفته است و تأثیر عظیمی بر ایجاد زوج درمانی هیجان محور داشته است (آلستین2، 2002) اولین بار هازن وشیور3 در 1987 مطرح کردند که سبکهای دلبستگی منعکسکننده تمایزات اساسی در بازنماییهای ذهنی عشق رمانتیک بزرگسالان هستند. (میرز و لاندزبرگر، 2002). صیادپور (1384) با اشاره به پژوهشهای انجام شده در این زمینه بیان میکند که افراد ایمن با ابراز صمیمیت و بیان عواطف خود بر پایه عشق و دوستی شرایطی را فراهم میآورند که موجب برخورداری بیشتر آنان از احساس رضایت میشود؛ در حالی که افراد پرهیزی و دوسوگرا، با فاصله گرفتن عاطفی و اضطراب، کیفیت ارتباط زناشویی را منفی ارزش گذاری میکنند. 10- فردیت4 و تمایز خود5 طبق نظر برادشاو (1372) باور "زن و شوهر نیمه بهتر یکدیگرند" در واقع نشان دهندهی اشتباه فرهنگی در زمینه ازدواج است. نقشهای جنسی انعطافپذیر در این فرهنگ به این معتقد است که با کنار هم گذاردن دو نیمهی انسان یک شخص کامل ایجاد میشود. برداشت به گونهای است که انگار یکدوم ضرب در یکدوم مساوی یک میشود، و حال آنکه یکدوم ضرب در یک دوم مساوی یک چهارم است که از یکدوم کمتر است. به همین دلیل وقتی دو نفر برای تکمیل شدن ازدواج میکنند، در مقایسه با آن زمان که کامل و تکمیل نبودند، ناقصتر میشوند و این علت بسیاری از شکستهای ازدواجهاست. بنابراین افرادی که از وضعیت درونی سازمانیافتهتری برخوردارند در نظم دادن به وضعیت طرف مقابل نیز موفقتر میباشند (برنشتاین و برنشتاین، 1382). نجفلویی (1383) نیز در پژوهش خود نشان داد زوجین دارای تمایز یافتگی پایین، تعارض زناشویی بالایی را نشان میدهند. 11- بهداشت روانی و جسمی ارتباط میان ناراحتی روانشناختی و عدم رضایت زناشویی در بیماران متأهّلی که طیف وسیعی از مشکلات روانشناختی را تجربه میکنند به اثبات رسیده است در میان اختلالات روانشناختی عمده، افسردگی به طور وسیعتری مورد بررسی قرار گرفته و نشان داده شده است که ارتباطی قوی با آشفتگی زناشویی دارد (میرز و لاندزبرگر، 2002) پژوهشگران همچنین ارتباطی قوی میان اختلالات اضطرابی و آشفتگی زناشویی اثبات کردهاند. علاوه بر اختلالات روانی، مشکلات ارتباطی با بیماریهای جسمانی نیز همبستگی دارد. افرادی که روابط رضایت بخش و حمایتکننده دارند، احتمال کمی وجود دارد که مبتلا به بیماری سختی شوند و اگر هم بیمار شوند سریعتر بهبود مییابند (هالفورد، 1384). 12- سن لارسون و هلمن (1994) پس از مرور ادبیات موجود در زمینه رضایت زناشویی نتیجه گرفتند که قویترین عامل پیشبینیکننده تزلزل و عدم اثبات زناشویی، سن کم به هنگام ازدواج اشد. هم چنین کرو و ریدلی (1384) اشاره میکنند که یافتهای که در تمام تحقیقات یکسان بوده است تأکید بر این موضوع دارد که امکان شکست ازدواج در سن پایین، زیاد است. نتایج پژوهشهای کلیک (1957) و کارتر (1971) نشان دادهاند که ازدواجهایی که قبل از سن 18 سالگی واقع میشوند سه برابر ازدواجهایی که بعد از 18 سالگی روی میدهند، احتمال طلاق دارند و ازدواجهایی که قبل از رسیدن به سن 20 سالگی صورت میگیرند دو برابر ازدواجهایی که بعد از 20 سالگی رخ میدهند احتمال طلاق دارند. به بیان دیگر، هر چه سن ازدواج پایینتر باشد احتمال از هم گسیختگی خانواده بیشتر میشود، زیرا در سنین پایین، افراد از قابلیتهای لازم برای ایفای نقش همسری بیبهرهاند. در عین حال، ازدواج در سنین بسیار بالا نیز خطر طلاق را افزایش میدهد (میر احمدی زاده و همکاران، 1382). 13- تحصیلات نیومن و نیومن (1991؛ به نقل کار، 2000) یکی از عوامل مؤثر در رضایت زناشویی را سطح تحصیلات بالا و نیز موقعیت اجتماعی– اقتصادی بالا میدانند، یعنی این عوامل منجر به رضایت زناشویی بیشتر میگردند، زیرا جایی که این عوامل وجود دارند افراد احتمالاً مهارتهای حل مسئله بهتر و استرسهای مزمن کمتری در زندگی (مانند زندگی در محیط شلوغ) دارند. نتایج پژوهش بنی جمالی و همکاران (1383) نیز نشان داد که رابطه معنیداری بین میزان تحصیلات و موفقیّت در زندگی، هم در شوهران و هم در همسران وجود دارد. در نتیجه بالا بودن سطح تحصیلات زوجین عامل تفاهم و تداوم زندگی است. میراحمدیزاده و همکاران (1382) نیز گزارش نمودند که سطح تحصیلات زوجهای متقاضی طلاق به طور معنیداری کمتر از سایر زوجهاست که این یافته مویّد نتایج حاصل از آن دسته از پژوهشهاست که در طبقات اجتماعی پایینتر و افراد دارای تحصیلات کمتر، میزان طلاق بیشتر است. 14- درآمد و شغل درآمد کم و ناامنی شغلی با رضایتمندی زناشویی پایین همراه است. هنگامی که زوجین دائماً درباره پول نگرانی داشته باشند، رضایتمندی زناشویی پایین خواهد بود (ساپینگتون، 1382). به همین منوال، هر قدر در سطوح قشربندی اجتماعی پایینتر بیاییم، میزان طلاق رو به افزایش میگذارد ولی بالعکس، میزان طلاق در بین گروههای دارای منزلت حرفهای و فنّی، کمتر است (بنی جمالی و همکاران، 1383). از طرف دیگر بیکاری نیز یکی از عوامل پیشبینی کننده طلاق است (کرو و ریدلی، 1384). در عین حال، رضایتمندی شغلی به ویژه برای شوهرها، با خشنودی زناشویی رابطه دارد (ساپینگتون، 1382) و بنابراین شغل تأثیر بسزایی در غنیسازی رابطه دارد. ولیکن در عین حال ملزومات شغلی گاهی اوقات میتواند با نقش زوجین رقابت کند (هالفورد، 1384). 15- ایفای نقش ایفای نقش به انجام وظایف اصلی اشاره میکند که برای تداوم زندگی زناشویی لازم است (هالفورد، 1384). افراد از لحاظ نگرش در مورد نقشهایی که برای جنسیت آنها مناسب هستند متفاوتند. در کل نقشهای جنسی میتوانند به سنّتی (که زن در خانه میماند و مسئول کارهای خانه و مراقبت از فرزند میباشد) یا مدرن (که هر دو همسر تکالیف شغلی و خانگی مساوی دارند) طبقهبندی میشوند (آماتو و بوث، 1995؛ به نقل مک گاورن و میرز، 2002). نقشهایی که مسئولیت بیشتری را بر دوش یکی از همسران قرار میدهد، خطر مشکلات ارتباطی را افزایش میدهد. نقش زیاده از حد و باری که روی دوش همسران و به ویژه زنان میگذارد، با استرس، آشفتگی و افسردگی همراه است؛ استرس و افسردگی نیز به نوبهی خود مشکلات ارتباطی را تداوم بخشیده و افزایش میدهد (هالفورد، 1384). 16) فرزندان در زمینه نقش فرزند یا فرزندان در ازدواج از دو منظر میتوان نگریست: یکی اثر فرزند بر کیفیت روابط زناشویی والدین و دیگر تأثیر روابط والدین بر فرزندان. مرور تحلیلی توانگ، کمپبل و فاستر (2003) نشان داد که والدین رضایت زناشویی پایینتری را در مقایسه با غیر والدها گزارش میدهند. هم چنین ارتباط منفی معناداری بین رضایت زناشویی و تعداد فرزندان وجود دارد. تفاوت در رضایت زناشویی در میان مادرانی که کودک نوزاد داشتند مشهودترین میزان را داشت. برای مردان این اثر پذیری به طور مشابه از سنّ فرزندان صورت میگرفت. اثر والد بودن بر رضایت زناشویی در میان گروههای اجتماعی- اقتصادی بالا منفیتر است. این دادهها مبین آن هستند که بعد از تولّد فرزندان، به دلیل تعارضات مربوط به نقش و محدود شدن آزادی، رضایت زناشویی کاهش مییابد. با این وجود مثالهای بسیاری وجود دارند که کودکان، رضایت را بهبود یا افزایش میدهند یا حداقل اثر منفی ندارند (توانگ و دیگران، 2003؛ به نقل عطوفیسلمانی، 1382). به عنوان مثال، پژوهش کاردک (1995) نشان میدهد که حضور فرزندان به طور مثبتی با رضایت زناشویی مرتبط میباشد. 17) حمایت خانوادگی و اجتماعی نتایج پژوهش دمیر و فیسیلوگلو (1999) نشان داد که تنهایی به طور معنیدار و منفی با سازگاری زناشویی مرتبط است. آنها هم چنین بر طبق نظر باربور (1993) میگویند اگر چه معلوم شده است که داشتن همسر یک عامل مثبت تغییر دهندهی احساس تنهایی میباشد، کیفیت روابط خانوادگی نیز باید مدّنظر قرار گیرد. هالفورد (1384) معتقد است، میزان حمایتهای عاطفی (مانند گوشدادن همدلانه به درد و دلهای همسر) و عملی (مانند کمک کردن به دیگران) که زوجین به یکدیگر ابراز میکنند به طور قابل توجّهی رضایتمندی از رابطه را در عرض سالهای اولیه ازدواج پیشبینی میکند رابطه معنی داری بین عدم پذیرش زوجین از سوی خانوادههای یکدیگر و توفیق یا عدم توفیق در زندگی وجود دارد، همچنین میزان دخالت بستگان در زندگی مشترک در خانوادههای ناموفّق بیشتر است. به علاوه، خانوادههای زوجهای موفق بیشتر در جریان آشناییهای قبل از ازدواج فرزندان خود با یکدیگر بودهاند، بنابراین آگاهی والدین و هدایت صحیح آنها میتواند در موقعیّت زندگی فرزندانشان موثر باشد (بنی جمالی و همکاران، 1383). 18) عوامل فرهنگی ازدواج و روابط مشابه با آنان در داخل یک بافت فرهنگی رخ میدهد که این بافت چگونگی ازدواج را تعیین میکند (هالفورد، 1384). در فرهنگهای مختلف، ازدواج الگوهای فرهنگی خاص خود را دارد. برای مثال ازدواج برای زوجهای آمریکایی در مرحله اول، درگیر شدن در یک رابطه صمیمانه، در میان گذاشتن احساسات به طور آشکار و انجام فعالیتها به طور مشترک است. بر عکس صمیمیت زناشویی اولویت خانوادههای ایتالیایی نیست (موسوی، 1382). اصولاً ازدواج به جای پیوند میان دو نفر به عنوان پیوند دو خانواده و سنّتهای مربوط به آنها مفهومپردازی میگردد (کار، 2000). زوجینی که از نظر زمینه فرهنگی، قومی و نژادی با هم تفاوت دارند، انتظارات و باورهایشان در مورد روابط زناشویی نیز متفاوت است. این تفاوتها در پیش فرضها، مفروضات و باورهای زوجین میتواند منبع قدرت یک رابطه باشد، در صورتی که زوجین بتوانند عاقلانه نقاط قوّت و تفاوت فرهنگیشان را در نظر بگیرند. اما در عین حال، تفاوتهای محسوس در انتظارات زوجین میتواند منبع مهم تعارض بین همسران باشد (هالفورد، 1384). 19) مذهب بُعد دیگری که بر کیفیّت زناشویی اثر میگذارد، سیستمهای ارزشی و عقیدتی همسران و تشابهات و تفاوتهای باورها و ارزشها در این زیر نظام زوجی میتواند باشد. پژوهشگران بسیاری بر ارتباط میان مذهبی بودن و رضایت زناشویی تاکید کردهاند (هانلر و جنکاز، 2005). توافق در مسایل مذهبی عامل مهمّی در پایداری روابط زناشویی به شمار میرود (به نقل عطوفیسلمانی، 1382). نقش مذهب قطعی است زیرا که مذهب به خودی خود مؤلفههای بسیاری هم چون روشهای زندگی، سیستمهای اعتقادی، ارزشی، انتظارات و غیره در بر میگیرد (هانلر و جنکاز، 2005). مذهبی بودن به طور معنیداری با رضایت زناشویی مرتبط است. مذهبی بودن به عنوان رویدادی آرام کننده، برای زوجهای مذهبی در حین تعارض عمل میکند، بدین نحو که عبادت کردن هیجانات خصمانه و تعاملات هیجانی را کاهش میدهد (هالفورد، 1384). 20) رویدادهای زندگی رویدادهای زندگی به تحوّلات رشدی و تغییر یافتن موقعیّتهایی که زوجین با هم و یا به صورت فردی با آن مواجه میشوند اشاره میکند. به احتمال زیاد در دورانی که نرخ تغییر و حوادث استرسآور زندگی زیاد میشود، مشکلات ارتباطی نیز بیشتر میشود (هالفورد، 1384). مثلاً در آغاز دوره زناشویی؛ بارداری و فرزند پروری؛ موارد مشکل و مورد اختلاف در فرزند پروری؛ بیماری شدید یا مرگ فرزند یا خویشاوندان؛ دوره نوجوانی فرزندان؛ ترک کردن خانه توسط فرزندان. خیانت و جدایی (سادوک و سادوک، 2005). بازنشستگی نیز یک انتقال عمده دیگر برای زوجین است که با آشفتگی در رابطه همراه است (هالفورد، 1384؛ نقل عطوفیسلمانی، 1382) پژوهشهای انجام شده در ارتباط با موضوع 2-17-1- پژوهش هاي انجام شده در كشور احمدی و همکاران (1377) پژوهشی به نام به بررسی مقایسه میزان عزت نفس مادران کودکان عقبماندهذهنی و مادران کودکان عادی شهر اهواز پرداختند. نمونهی تحقیق 100 نفر از مادران کودکان عقبماندهذهنی و مادران کودکان عادی وسالم شهر اهواز بودند. نتیجه تحقیق نشان داد که مادران کودکان عقبماندهذهنی از عزتنفس پایینتری بودند. لاجوردی (1371) در مطالعهای تحت عنوان بررسی مقایسهی میزان افسردگی مادران دارای کودکان کمتوانذهنی آموزشپذیر و مادران کودکان عادی نشان داد که افسردگی در مادران دارای کودک کمتوانذهنی به طور معناداری بیشتر از مادران دارای کودک عادی است. نظامی(1376) تحقیقی تحت عنوان مقایسهی نگرش والدین کودکان عقبماندهذهنی نسبت به عقب ماندگی فرزندشان را انجام دادند و نتایج ذیل دست یافتهاند: % 48 درصد از پدران و %52 از مادران اذعان کردند که وجود کودک عقبماندهذهنی سلامت روانی آنها را مختل کرده است. %54 احساس ناکامی و ناامیدی و %64 احساس دلهره را بیان کردهاند و %24 درصد از والدین بیان داشتهاند که تولد فرزند عقبماندهذهنی باعث به وجود آوردن تفاهم در زندگی زناشویی شده و %29 به مشاجرهی لفظی %4 نیز به واسطه وجود فرزند عقبماندهیذهنی طلاق گرفتهاند. خواجهپور (1377) در پژوهشی نشان داد که واکنشهای نوروتیک مادران کودکان کم توان بیشتر از مادران کودکان عادی است و وجود چنین وضعیتی در خانواده علاوه بر ایجاد مشکلات عاطفی و روانی برای اعضای خانواده به خصوص مادر، خانواده را دچار مشکلات اقتصادی و اجتماعی میکند. به علاوه بیشتر واکنشهای مادران افسردگی، اضطراب و پرخاشگری بوده است. یاراحمدی (1378) پژوهشی را در مورد رابطه استرس با بیماریهای جسمی روانی و سلامت عمومی معلمان مرد در شهرستان اهواز با توجه به اثر متغیرهای تعدیل کننده حمایت کننده حمایت اجتماعی و جایگاه مهار پرداخت. در این پژوهش جامعه آماری معلمان مرد شاغل در مقاطع راهنمایی و دبیرستان نواحی چهارگانهی آموزش و پرورش شهر اهواز بودند که تعداد 200 نفر از آنان به طور تصادفی چند مرحله ای انتخاب شدند. نتایج نشان دادند که بین عوامل فشارزا با بیماریهای جسمی و روانی همبستگی مثبت بین عوامل فشارزا با سلامت عمومی همبستگی منفی وجود دارد. جمعبندی ادبیات پژوهشی نمایانگر آن است که والدین کودکان کمتوانذهنی در مقایسه با والدین کودکان عادی از سلامت روانی پایینتری برخوردار هستند. مطالعات تجربي در 15 سال گذشته نشانگر اين نكته است كه عزتنفس يك عامل روانشناختي مهم اثرگذار بر سلامت و كيفيت زندگي به شمار ميرود. با افزايش عزت نفس، احساس توانمندي و ارزشمندي در فرد به وجود ميآيد و تغييرات مثبتي همچون پيشرفت تحصيلي، افزايش تلاش براي كسب موفقيت، داشتن اعتماد به نفس بالا، بلند همت بودن و تمايل به داشتن سلامت بهتر در فرد پديدار ميشود (مشکی و همکاران، 1387). شکری و همکاران (1384) پژوهشی با عنوان تفاوت جنسیتی در مقیاسهای بهزیستی روانشناختی در دانشجویان دانشگاههای دولتی شهر بیرجند در سال تحصیلی 85- 1384 انجام دادهاند. نتایج نشان داده است که تحقیق حاضر دربارهی نقش تفاوتهای جنسیتی در مقیاس رشد فردی نشان میدهد که نمرات دختران در مقایسه با نمرات پسران بالاتر است. در تبیین یافتهی مزبور همسو با نتایج برخی از مطالعات انجام شده در خصوص بررسی نقش تفاوتهای جنسیتی در استفاده از شیوههای ترجیهی برای مواجهه با موقعیتهای تنیدگیزا که مطالعات مختلف نشان داده است در پیشبینی بهزیستی روانشناختی افراد مؤثر واقع میشود. در مجموع نتایج این تحقیق شواهدی دال بر وجود تفاوت در مقیاسهای بهزیستی روانشناختی در دو جنس میباشد. این نتایج بر نقش محوری تفاوتهای جنسیتی در بررسی مقیاسهای بهزیستی روانشناختی تأکید میکند. بیانی و همکاران (1387) پژوهشی را با عنوان رابطهی ابعاد بهزیستی روانشناختی و سلامت عمومی در دانشجویان دانشگاه آزاد واحد آزادشهر(86-1385) انجام دادهاند. نتایج نشان داده است که بین مقیاسهای بهزیستی روانشناختی و پرسشنامهی سلامت عمومی رابطهی منفی و معناداری وجود دارد. با افزایش سطح بهزیستی روانشناختی در میزان سلامت عمومی نیز بهبود مشاهده شده است. با توجه به همبستگی معناداری که بین ابعاد بهزیستی روانشناختی و سلامت عمومی به دست آمده میتوان گفت که این دو سازه با همدیگر مرتبط هستند و تغییر در یکی از این متغیرها معمولا با متغیر دیگری همراه خواهد بود. نتایج نشان داده که رابطهی بین اضطراب و ابعاد ارتباط مثبت با دیگران، خود مختاری، تسلط بر محیط، زندگی هدفمند و رشد شخصی منفی و معنادار است. همچنین نتایج نشان داده است که رابطهی منفی و معنادار افسردگی با پذیرش خود، ارتباط مثبت با دیگران، خود مختاری، تسلط بر محیط، زندگی هدفمند و رشد شخصی است. نتایج نشان داده که بین نشانههای جسمانی و ارتباط مثبت با دیگران، خود مختاری، تسلط بر محیط، زندگی هدفمند و رشد شخصی رابطهی منفی و معناداری وجود دارد. نتایج این پژوهش نشان داده که مقیاسهای بهزیستی روانشناختی از پایایی قابل قبول برخوردار است. میکاییلی منیع (1388) پژوهشی با عنوان روابط ساختاري بين بهزيستي روانشناختي با هوش هيجاني ادراك شده، توانايي كنترل تفكر منفي و افسردگي مادران كودكان كمتوانذهني و مقايسهی آن با مادران كودكان عادي انجام داده است. نتایج نشان داده است که متغيرهاي درون مدل نشان دهندة وجود تفاوت معنيدار بين بيشتر متغيرهاست. در متغير افسردگي نتایج نشان میدهد که بين سطح افسردگي دو گروه تفاوت معنيداري وجود دارد. ميانگين افسردگي مادران داراي كودك كمتوانذهني در سطح متوسط تا شديد قرار دارد ولي ميانگين افسردگي گروه داراي فرزند عادي، در سطح خفيف و متوسط است. در متغير راهبردهاي منفي كنترل تفكر و راهكار منفي هوش هيجاني، گروه مادران كمتوان نمرات بالاتري دريافت داشتهاند در حالي كه در راهبردهاي اجتماعي و حواسپرتي كه از شيوههاي مثبت كن تر تفكر به شمار ميروند و راهبردهاي مثبت هوش هيجاني و مؤلفههاي پذيرش خود، خودمختاري، هدفمندي در زندگي و تسلط بر محيط بهزيستي روانشناختي مادران كودكان عادي، بر ديگر گروه برتري معنيداري داشتند. در ديگر مؤلفهها، تفاوت معنيدار نبود. در مرحله اول نتايج تحليل عاملي تأييدي (مدل اندازهگيري معادلات ساختاري) كه براي تعيين بسندگي سنجهها به كار برده شده، در دو گروه آمده است نتايج حاصل از آزمون مدل اندازهگيري در گروه مادران كودكان عادي و كمتوانذهني نشان دهندهی معنيداري بارهاي عاملي است. بر اين اساس ميتوان نتيجه گرفت ابزارهاي به كار گرفته شده براي سنجش متغيرهاي مورد نظر در گروه مذكور، مناسب بودهاند. حبیبی و همکاران (1388) تحقیقی را با عنوان مقايسهی سلامت رواني در دبيران تربيت بدني و غيرتربيت بدني بر اساس ويژگيهاي جمعيت شناختي انجام دادهاند. نتایج اثر اصلی شغل دوم، ردهی شغلی، جنس و اثر تعاملی دو طرفه شغل دوم و ردهی شغلی و اثر تعاملی دو طرفه شغل دوم و جنس روی متغیرهای وابسته بهزیستی و درماندگی روانشناختی با 95 درصد اطمینان معنیدار بوده است. بررسي تأثيرات بين آزمودنيها بر اساس هر يك از متغيرهاي مستقل جنس، ردهی شغلي و شغل دوم را روي هر يك از متغيرهاي وابستهی بهزيستي و درماندگي روانشناختي نشان ميدهد. اثر اصلي شغلي دوم روي درماندگي روانشناختي در بين دبيران داراي شغل دوم و دبيران فاقد شغل دوم تفاوت معنيداري به لحاظ آماري نشان نداد اما تأثيرات اصلي شغل دوم روي بهزيستي روانشناختي در بين دبيران داراي شغل دوم و دبيران فاقد شغل دوم به لحاظ آماري تفاوت معنيداري نشان داد اثر اصلي متغير ردهی شغلي بر درماندگي روان شناختي در بين دبيران تربيتبدني و دبيران غير تربيتبدني به لحاظ آماري تفاوت معنيداري نشان نداد اما اثر اصلي متغير ردهی شغلي بر بهزيستي روان شناختي در بين دبيران تربيتبدني و دبيران غير تربيتبدني به لحاظ آماري تفاوت معنيداري نشان داد اصلي متغير جنس بر درماندگي روان شناختي در بين دبيران مرد و دبيران زن تفاوت معنيداري به لحاظ آماري نشان داد، همچنين اثر اصلي متغير جنس بر بهزيستي روان شناختي در بين دبيران مرد و دبيران زن تفاوت معنيداري به لحاظ آماري نشان داد اثر تعاملي دو طرفهی ردهی شغلي و شغل دوم در بين دبيران بر متغير درماندگي روانشناختي به لحاظ آماري معنيدار بود، اما اثر تعاملي دو طرفهی ردهی شغلي دوم در بين دبيران روي متغير بهزيستي روانشناختي به لحاظ آماري معنيدار نبود اثر تعاملي دو طرفهی جنس و شغل دوم در بين دبيران روي متغير درماندگي روانشناختي به لحاظ آماري معنيدار بود اما اثر تعاملي جنس و شغل دوم در بين دبيران روي متغير بهزيستي روانشناختي به لحاظ آماري معنيدار نبود. آزمون تعقيبي شفه براي بررسي اثر تعاملي متغيرهاي جنس با شغل دوم و ردهی شغلي با شغل دوم نشان میدهد که در زمينهی درماندگي روانشناختي، دبيران تربيتبدني داراي شغل دوم تفاوت معنيداري با دبيران تربيتبدني بدون شغل دوم داشتند دبيران تربيتبدني داراي شغل دوم تفاوت معنيداري با دبيران غير تربيتبدني بدون شغل دوم داشتند. در زمينهی درماندگي روانشناختي، مردان داراي شغل دوم تفاوت معنيداري با زنان بدون شغل دوم داشتند مردان داراي شغل دوم تفاوت معنيداري با مردان بدون شغل دوم نشان دادند. ميتوان گفت كه اثر اصلي وضعيت تأهل و وضعيت استخدامي و اثر تعاملي دو طرفهی وضعيت تأهل با وضعيت استخدامي براي متغيرهاي وابستهی بهزيستي و درماندگي روانشناختي با 95 درصد اطمينان معنيدار است. ميتوان گفت كه اثر اصلي وضعيت تأهل بر درماندگي روانشناختي در بين دبيران متأهل و دبيران مجرد تفاوت معنيداري به لحاظ آماري نشان نداد اما اثر اصلي وضعيت تأهل بر بهزيستي روانشناختي در بين دبيران متأهل و دبيران مجرد به لحاظ آماري معنيداري بود اثر اصلي متغير وضعيت استخدامي بر درماندگي روانشناختي در بين دبيران رسمي، پيماني و حقالتدريس به لحاظ آماري معني داري نبود اما اثر اصلي متغير وضعيت استخدامي بر بهزيستي روانشناختي در بين دبيران رسمي و پيماني به لحاظ آماري معنيدار بود اثر تعاملي دو طرفهی وضعيت تأهل و وضعيت استخدامي در بين دبيران روي متغير درماندگي روانشناختي به لحاظ آماري معنيدار نبود اثر تعاملي دو طرفهی وضعيت تأهل و وضعيت استخدامي در بين دبيران روي متغير بهزيستي روانشناختي به لحاظ آماري معنيدار نبود. ميتوان گفت كه ميانگين بهزيستي و روانشناختي دبيران رسمي، پيماني و حقالتدریسیها بين دبيران رسمي با حقالتدريس به لحاظ آماري تفاوت معنيداري مشاهده شد. ميتوان گفت كه اثر اصلي شغل همسر بر متغيرهاي بهزيستي و درماندگي روانشناختي معنيدار است. اثر اصلي شغل همسر بر درماندگي در بين دبيران داراي همسر شاغل و دبيران داراي همسر خانهدار به لحاظ آماري معنيدار بود اما اثر اصلي متغير شغل همسر بر بهزيستي در بين دبيران داراي همسر شاغل و دبيران داراي همسر خانهدار معنيدار بود. بهاری فرکیش (1388) پژوهشی با عنوان رابطهی بین هویت فردی، سبکهای دلبستگی با بهزیستی روانشناختی در جوانان را در سال 1388 با هدف شناسایی رابطه بین هویت فردی، سبکهای دلبستگی با بهزیستی روانشناختی جوانان دانشجوی شاغل به تحصیل در دانشگاه آزاد و همچنین میزان تأثیر محل اقامت بر هویتیابی و بهزیستی روانشناختی آنان انجام دادهاند. در تبیین نتیجهی این پژوهش میتوان گفت که خوشبختی و خوشی از طریق رویارویی و مواجهه با چالشهای زندگی، مشکلات و نیازها به دست میآید نه از طریق تفریح کردن و عدم داشتن هرگونه کشمکش و تعارض و نه با داشتن یک زندگی یکنواخت و بدون تغییر پستی و بلندی، در حقیقت بهزیستی انسان در گرو تعامل و همراهی مقولات متضاد مثل درد و لذت، بلندپروازی و امیدواری در مقابل رنج و نا امیدی است. در این میان همانگونه که از نتایج این پژوهش بدست آمده محل زندگی، خود دارای رابطهی مثبت معنادار بالایی با میزان احساس بهزیستیش است. زیرا احساس تعلق به محیط و توانایی ادارهی زندگی در محیط بر احساس بهزیستیش تأثیر گذار است. جوان بخش (1385) اثربخشي مهارتهاي مثبتانديشي به شيوهی گروهي بر منبع كنترل دانشآموزان دبيرستاني پرداخت. يافتههايي پژوهش نشان داد كه تغييرات ايجاد شده در ميزان منبع كنترل دانشآموزان در اثر ارايهي متغيير مستقل بوده است وآموزش ياد شده در درونيسازي منبع كنترل دانشآموزان دبيرستان مؤثر بوده است. تاجآباديپور (1385) اثربخشي مهارتهاي مثبتانديشي را بر رضايت شغلي كاركنان معدن مس سرچشمهي كرمان مورد بررسي قرار داد و به اين تيجه رسيد كه اين آموزش بر رضايت شغلي كاركنان تأثير وباعث افزايش شادكامي در كاركنان ميشود. فرح بخش (1387) اثربخشي مهارتهاي مثبتانديشي به شيوهي گروهي بر انگيزهي پيشرفت، عزتنفس و شادكامي دانشآموزان پسر پايهی اول دبيرستان جيرفت پرداخت و به اين نتيجه رسيد كه اين آموزش باعث افزايش انگيزهي پيشرفت و شادكامي دانشآموزان دبيرستاني ميشود. عبادي و همکاران (1388) اثربخشي مهارتهاي مثبت انديشي با تأكيد بر آيات قرآن بر افزايش به اميد به زندگي زنان مطلقه شهر اهواز پرداخت و به اين نتيجه رسيد كه كاربرد مثبتنگري با تأكيد بر قرآن بر افزايش اميد به زندگي زنان مطلقه شهر اهواز مؤثر بوده وتأثير آموزش مورد نظر، با توجه به نتايج آزمون پيگيري از ثبات لازم برخوردار بوده است. 2-17-2- پژوهش هاي خارجي در تعداد محدودی از پژوهشها رابطهی بین بهزیستی روانشناختی و سلامت عمومی بررسی شده است. جورج لاندرمن (1984) رابطهی بین بهزیستی و سلامت عمومی را مثبت و قابل توجه گزارش دادهاند (به نقل نبئی، 1391). وادینگتون، بوش (1992) در مطالعه تحت عنوان تأثیر معلولیت کودک روی عملکرد وسلامت روانی مادر 12 جفت مادر را مورد بررسی قرار دادند. سن کودکان و نوجوانان10 تا 19 ساله و جوانان 13 تا 26 ساله با شرایط معلولیت شدید بود و مادران آنها دارای سن 36 تا 68 سال بود مصاحبهای نیمه برنامهریزی شده با مادران در ارتباط با عملکرد روانشناختی مادر و به وطور مستقیم بر نقش عملکرد مادر تأثیر میگذارند (به نقل رقیبی و همکاران، 1382). آریندل و همکاران (1999) در بررسی رابطهی بین بهزیستی روانشناختی، سلامت عمومی به این نتیجه رسیدند که با افزایش بهزیستی روانشناختی و سلامت عمومی نیز تحت تأثیر قرار گرفته و افزایش مییابد. شات و ریف در مطالعه رابطهی بهزیستی روانشناختی و شخصیت به این نتیجه رسیدند که بین ابعاد بهزیستی روانشناختی و روانرنجوری رابطهی منفی و معناداری وجود دارد (به نقل برونتی تینکیو و همکاران، 2006). مایر (2000) روی 217 پدر و مادر کودک ناشنوای آلمانی که کودکان آنان در سنین 6 تا 12 سال بودند مطالعهای را با شاخص استرس والدین انجام داد و به این نتیجه رسید که هر چه آسیب شنوایی کودکان بیشتر باشد والدین مشکلات بیشتری را هم در ارتباط خود با دیگران و تعدادی از آنان با افراد ناشنوای بزرگسالان ارتباط داشتند افسردگی کمتری را گزارش کردند. رونی و همکاران (2003) دریافتهاند که بین ابعاد بهزیستی روانشناختی و اضطراب، افسردگی و خصومت رابطهی منفی و معناداری وجود دارد (بیانی و همکاران، 1387). نتایج پژوهش جاکز (2006) که پژوهشهایی درباره نقش سبکهای مقابله در پاسخ مادران به تنش ناشی از وجود کودک کمتوانذهنی و تأثیر آن در وضعیت سلامت روانی و بهزیستی روانشناختی انجام شدهاند خانوادهها و مادرانی که بیشتر از سبک مسئله محور بهره میگیرند سطوح پایینتری از فشارهای روانی را تجربه میکنند. پنبیکر (1988) و بورتون و کینگ (2004) از تأثیر نوشتن در باره هیجانهای مثبت بر روی خلق و شادتر شدن گزارش دادهاند. در مطالعات سلیگمن، پارکز و رشید (2006) از مقایسهی روش رواندرمانی مثبتگرا در درمان افسردگی با روشهای مرسوم از جمله دارو درمانی و شناخت درمانی و درمان رفتاری شناختی گزارش شده است. مطابق گزارشهای فوق رواندرمانی مثبتگرا تأثیر بیشتری در مقایسه با سایر روشهای مورد اشاره داشته است. سلیگمن و همکاران (2006) در دو سطح فردی و گروهی بستههای آموزشی روانشناسی مثبتگرا را برای افزایش شادی و نشاط پایدار و اصیل، خشنودی از زندگی، استفاده از توانمندیهای منشی و افزایش معنا در زندگی تدوین کردهاند. کلیه مطالعات از اثر بخشی کاربست این مداخلات هم در جمعیتهای بالینی و هم در افراد عادی گزارش دادهاند. سین و لوبومیرسکی (2009) در فراتحلیل مطالعات انجام شده روانشناسی مثبتگرا در کاهش افسردگی گزارش اثر بخشی مطالعات مختلف را ارائه کردهاند. منابع و مآخذ ابراهيمي، ا؛ وجان بزرگي، م. (1387). رابطه مهارتهاي ارتباطي و رضايت زناشويي. فصلنامهی روانشناسي درتعامل با دين،1(2.)، 147-164. احمدپناه، م. (1380). تأثير كمتواني ذهني فرزند بر بهداشت رواني خانواده. فصلنامهی علمي پژوهشي، پژوهش در حيطهی كودكان استثنايي، 1(1.)، 52-68. احمدی، ز. (1377). مقایسهی عزت نفس مادران کودکان کمتوان ذهنی و مادران کودکان عادی شهر اهواز.پایاننامهی کارشناسیارشد روان شناسی عمومی،دانشگاه آزاد اسلامي اهواز. اسدیبیگی، ز؛ سپاه منصور، م. (1385). رابطهی سبکهای عشق و رضایت زناشویی در زنان خانهدار متأهل 45-30 سالهی شهر تهران. چکیدهی مقالات دومین کنگره سراسری آسیبشناسی خانواده در ایران. تهران: دانشگاه شهید بهشتی. ص41. ایمان، م ؛ وآقا میری، ف.(1391). بررسي عوامل فرهنگي و روانشناختي مؤثر بر بهزيستي رواني مادران متعلق به آشيانه خالي. فصلنامهي علمي- پژوهشي جامعهشناسي زنان، 3(1)،20-1. برنز،د.(1389).از حال بد به حال خوب،شناخت درماني.ترجمه مهدي قراچه داغي.تهران: آسيم. برادشاو، ج. (1372). تحلیل سیستمی خانواده. ترجمهی مهدی قراچه داغی. تهران: البرز. برخوري ،ح؛ رفاهي ،ژ؛ وفرح بخش،ك. (1387). اثربخشي تقويت مهارتهاي مثبتانديشي به شيوهي گروهي برانگيزهي پيشرفت، عزت نفس و شادكامي دانشآموزان پسر پايهي اول. فصلنامه علمي پژوهشي رهيافتي نو در مديريت آموزشي، 2(5.)، 131-144. برنشتاین، ف. (1382). شناخت و درمان اختلافهای زناشویی (زناشویی درمانی). ترجمهی حمیدرضا سهرابی. تهران: موسسه خدمات فرهنگی رسا. بنی جمالی، ش؛ نفیسی، غ؛ ویزدی، س. (1383). ریشهیابی علل از هم پاشیدگی خانوادهها در رابطه با ویژگیهای روانی- اجتماعی دختران و پسران قبل از ازدواج. مجلهی علومتربیتی و روانشناسی دانشگاه شهید چمران اهواز.11(1و2.)،143- 170. بني جمالي،ش؛و محمدزاده ،س.(1384). تأثير كمتواني ذهني كودكان بر رضامندي زناشويي والدين. انديشههاي نوين تربيتي،1(1.)،61-74 . 29444951440815760076بهاری، س ؛ و فرکیش، چ. (1388). رابطهی بین هویت فردی، سبکهای دلبستگی با بهزیستی روانشناختی در جوانان. اندیشههای تازه در علوم تربیتی. 4(2.)،14. بهرامي ،ف؛ وجوانبخش ،ع. (1385).اثربخشي تقويت مهارتهاي مثبتانديشي به شيوهي گروهي بر منبع كنترل دانشآموزان. ماهنامهی علمي- پژوهشي. دانشگاه شاهد. 16(37 . )، 59-68. بیانی، ع ؛ گودرزی، ح؛ وکوچکی، ع. (1387). رابطهی ابعاد بهزيستي روانشناختي و سلامت عمومي در دانشجويان دانشگاه آزاد اسلامي واحد آزاد شهر. دانش و پژوهش در روانشناسي. دانشگاه آزاد اسلامي واحد خوراسگان )اصفهان(. (35)،134-135. پروین، ل. (1372). روان‌شناسی شخصیت.ترجمه ي محمدجعفر جوادی، پروین کدیور. تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی. تاجآباديپور، ح .(1385). اثربخشي مهارتهاي مثبتانديشي بر رضايت شغلي كاركنان معدن مس سرچشمهي كرمان. پاياننامهی كارشناسي ارشد روانشناسي. دانشگاه علامه طباطبايي تهران. تريسي،ب.(1944).12 روش خارق العاده براي رهايي از افكار منفي وتبديل آنها به افكار مثبت.ترجمه ي ژان بقوسيان.تهران : سپيد. تیرگری، ع؛ اصغرنژاد، ف؛ بیان زاده، ع ؛ وعابدین، ع. (1385). مقایسهی سطوح هوش هیجانی و رضامندی زناشویی و رابطهی ساختاری آنها در زوجین ناسازگار و سازگار شهرستان ساری در سال 1383. چکیده مقالات دومین کنگره سراسری آسیب شناسی خانواده در ایران. تهران: دانشگاه شهید بهشتی. حبیبی، م ؛بشارت، م؛ قراگوزلو، ف؛ ایزانلو، ب؛ وذوالفقاری، م. (1388). مقايسهی سلامت رواني در دبيران تربيتبدني و غيرتربيتبدني بر اساس ويژگيهاي جمعيتشناختي. نشريهی رشد و يادگيري حركتي. 1(1.)، 114-93. حسيني، م. (1388).رابطهي اميد به زندگي و سرسختي روانشناختي. انديشه ورفتار. 3(12.)،57-65. حلاجیان، ز. (1388). بررسی رابطه میزان امید به زندگی، شادکامی و کیفیت زندگی در بیماران تالاسمی در مقایسه با افراد عادی شهرستان رامسر در سال 1386. پایاننامهی کارشناسی دانشگاه پیام نور مرکز رامسر. خواجه‏پور، م. (1377). بررسی و مقایسه واکنش‏های نوروتیک مادران کودکان عادی با مادران کودکان کم‏توان‏ذهنی شهر اهواز. پایان‏نامه‏ی کارشناسیارشد روان‏شناسی عمومی. دانشگاه آزاد اسلامی واحد اهواز. دانایی، سپیده. (1391). تعریف رضایت زناشویی و معیارهای آن. برگرفته از سایت http://zibashahr.com دستجردي، ر؛ ولي الله، ف؛ وكديور، پ. (1389). نقش پنج عامل بزرگ شخصيت در پيشبيني بهزيستي روانشناختي. مجلهی علمي دانشگاه علوم پزشكي بيرجند. 18(2.)، 126-133. 2668270885190770077دينيتركي، ن؛ بهرامي،ه؛ داورمنش،ع؛و بيگلريان، ا. (1385). رابطه فشار رواني با رضامندي زناشويي در والدين كودكان عقبمانده ذهني. مجلهی توان بخشي. 7(4.)،41-46. رحمانی، م؛ وقیصریپور، س. (1385). بررسی رابطهی هوشهیجانی با رضایتمندی زناشویی در زوجین 30 تا 50 ساله شهر تهران. چکیدهی مقالات دومین کنگره سراسری آسیبشناسی خانواده در ایران. تهران: دانشگاه شهید بهشتی. رقیبی، م؛ بخشانی، ن؛ وحسینآبادی، ف. (1382). سازگاری روانی مادران کودکان مرزی و مادران کودکان عادی. فصلنامه تازههای رواندرمانی. 9(32.)، 137-120. زنجانیطبسی، ر. (1383). ساخت و هنجاریابی مقدماتی آزمون بهزیستی روانشناختی. پایاننامهی کارشناسیارشد. دانشگاه تهران. ساپینگتون، ا. (1382). بهداشت روانی. ترجمه حمیدرضا حسینشاهی برواتی. تهران: روان. سرمد، ز؛ بازرگان، ع؛ وحجازي، ا. (1386). روش‌هاي تحقيق در علوم رفتاري. ‌تهران: آگاه سلیمانیان، ع. (1373). بررسی تأثیرتفکرات غیر منطقی (بر اساس رویکرد شناختی) بر نارضایتی زناشویی. پایاننامه کارشناسیارشد مشاوره (چاپ نشده). دانشگاه تربیت معلم تهران. سلیمانیان، ع. (1373). بررسی رابطه باورهای غیر منطقی با رضامندی زناشویی در دانشجویان متأهل. پایاننامه کارشناسیارشد مشاوره. دانشگاه تربیت معلم: دانشکده علوم تربیتی. شکری، ا. (1380). تفاوتهای جنسیتی در بهزیستی ذهنی و نقش ویژگیهای شخصیت. مجلهی پزشکی و روانشناسی بالینی ایران. شماره 4. صیادپور، ز. (1384). شیوههای دلبستگی و رضایت از ازدواج. مطالعات روانشناختی.1(2.)، 141- 159. صیادی ا.(1381). بررسی مسائل سالمندی در ایران و جهان. چاپ اول. تهران: آشنا. طاهری، م؛ تجریشی، پ؛ ؛ سلطانی،م ؛ و بهرام، سعید. (1391). رابطهی سبک دلبستگی و امید به زندگی در مادران دارای فرزند پسر کم توان ذهنی آموزش پذیر. مجلهی اصول بهداشت روانی. شماره 14 عبادي، ن؛ سوداني، م؛ فقيهي، ع؛ وحسين پور، محمد. (1388). بررسي اثربخشي آموزش مثبتنگري با تأکيد بر آيات قرآن بر افزايش اميد به زندگي زنان مطلقه شهر اهواز. يافتههاي نو در روانشناسي. 4(10)،71-84. عطاری، ی؛ افضلیگروه، ص؛ ومهرابیزاده هنرمند، م. (1384). مقایسهی سازگاری زناشویی معلمان مرد دبستانهای شهر اهواز بر اساس همسانی هیجان خواهی با همسرانشان. مجلهی علومتربیتی و روانشناسی دانشگاه شهید چمران اهواز.12(1.)، 27-44. عطوفیسلمانی، م. (1382). رضایت زناشویی. منتشر نشده. فرانكل، و. (1975). خدا در ناخودآگاه. ترجمهی ابراهيم يزدي . مؤسسه خدمات فرهنگي رسا. فرانكل، و.(1963). انسان در جستجوي معنا. ترجمهی نهضت صالحيان و مهين ميلاني. تهران: درسا. 2839720751205780078کاکیا، ل. (1380). نگرشی نو به تربیت نوجوانان. تهران: آقاقی. کرد تمینی، ب. (1384). نقش ازدواج مجدد در سلامت روانی همسران و فرزندان شاهد استان سیستان و بلوچستان. پایان نامه کارشناسیارشد. دانشگاه تهران. کرمینوری، ر. (1381). بررسی عوامل موثر بر شادی و بهزیستی روانشناختی دانشجویان. مجلهی روانشناسی و علومتربیتی دانشگاه تهران. 32(10.)،4. کرو، م؛ وریدلی، ج. (1384). زوج درمانی کاربردی با رویکرد سیستمی- رفتاری. ترجمهی اشرفالسادات موسوی. تهران: مهر کاویان. كهكي، ف. ( 1374). بررسي رابطه سازگاری زناشويي و بهزيستي روانشناختي در بين دانشجويان متأهل دانشگاه الزهرا (س).پايان نامهی كارشناسي ارشد روانشناسي. دانشگاه الزهرا (س). گيل ليندن، ف. (1388). تبديل شكستهابه موفقيت. ترجمه ناديا زكالوند. تهران: رشد. محمودی، م. (1389). روانشناسي مثبتنگر. برگرفته از وبلاگ http://mahdaviy.blogfa.com مفیدی، ف. (1376). آموزش خانواده راهنمای عملی والدین و مربیان کودکان استثنایی. انتشاراتی سرآمد کاوش. ملاباقری، م؛ جلالمنش، ش؛ و زراعتی، ح. (1385). بررسی میزان نشانههای افسردگی نوجوانان و ارتباط آن با رضایت زناشویی مادران آنان در شهرستان تویسرکان. فصلنامهی اصول بهداشت روانی. 8(23.)، 50-43. موسوی، ا. (1382). تأثیر تصورات و تعاریف مشابه زوجین در رضایت از زندگی زناشویی از دیدگاه زنان. مطالعات زنان.2(4 .)،6-39. میراحمدیزاده، ع ؛ نخعی امرودی، ن؛ طباطبایی،س؛ و شفیعیان، ر. (1382). رضامندی زناشویی و تعیین عوامل تأثیرگذار بر آن در شیراز. اندیشه و رفتار. 8(4.)، 56-63.11. میکائیلیمنیع، ف. (1388). مقایسه بهزیستی روانشناختی مادران دانشآموزان دبستانی دارای کمتوان ذهنی. تعلیم وتربیت استثنایی.(92)،88 . میلانیفر، ب. (1374). روانشناسی کودکان و نوجوانان استثنایی. تهران: قومس. ميكائيلي منيع، ف. (1387). روابط ساختاري بين بهزيستي روانشناختي با هوش هيجاني ادراك شده، توانايي كنترل منفي و افسردگي مادران داراي كودك كمتوان و مقايسهی آنها با مادرا ن عادي. فصلنامهی علمي پژوهشي، پژوهش در حيطه كودكان استثنايي. 9(2.). 120-130. نبئی، ک. (1391). کمالگرایی والدین با اهداف پیشرفت و بهزیستی روانی دانشآموزان مقطع متوسطه. پایاننامه کارشناسیارشد. دانشگاه آزاد اسلامی قاین. 2715895637540790079نجاتي، ح. ( 1383 ). روانشناسي زناشويي. تهران: بيكران. نجفلویی، ف. (1383). بررسی رابطهی بین تمایز یافتگی زوجین با تعارضات زناشویی. چکیده مقالات نخستین کنگره سراسری آسیبشناسی خانواده در ایران. تهران: دانشگاه شهید بهشتی. ص 238. نصري، ص؛ براهني، م ؛ وكيهاني، م . (1380). بررسي اثر بخشي مداخلات شناختي رفتاري بر كاهش اثرات جانبي روانشناختي در بيماران سرطاني و بهبود شيوههاي مقابله با آنها. مجله پژوهشهاي روانشناختی. 6(3.). نيسي، خ. (1377). بررسي افسردگي، عملكرد تحصيلي و برخي ويژگيهاي فردي و اجتماعي دانشآموزان دختر و پسر دورهی راهنمايي مبتلا به تالاسمي ماژور و مقايسه آنها با گروه گواه. پاياننامهی كارشناسيارشد روانشناسي. دانشگاه چمران. هالان،د ؛وکافمن، ج. (1371). کودکان استثنایی(مقدمهای بر آموزشهای ویژه). ترجمهی مجتبی جوادیان. مشهد: آستان قدس رضوی. هالفورد، د. (1384). زوج درمانی کوتاه مدت. ترجمهی مصطفی تبریزی، مژده کاردانی و فروغ جعفری. تهران: فرا روان. هيل،ن؛و اتسون،ك.(1375). موفقيت با ذهنيت مثبت. ترجمهی مهدي قراچه داغي. تهران: آثار. 2849245674370800080 Alstine, G.T.V. (2002). A reviw of research about an essential aspects of emotionally focused couple therapy: attachment theory: Journal of Pastoral Counseling, 37, 101-118. American Association on Mental Retardation. (2002). Mental Retardation: Definition,Classification, and Systems of Supports, 10th Edition. Washington, DC. Antonovsky, A. (1987). Unraveling the mystery of health: How people manage stress and stay well. San Francisco: Jossey –Bass. Bronte-tinkew J, Moore K A, Carrano J.( 2006). The father-child relationship parenting styles and adolescent risk behaviors in intact families. J Famil Issues; 27(6): 850-881. Burleson, B. R., and Denton, W, H. (1997). The Relationship between Communication Skills and Marital Satisfaction: Some Moderating Effects. Journal of Marriage and the Family 59:884–902. Burton, C. M., & King, L A. (2004). The health benefits of writing about intensely positive experiences. Journal of Research in Personality, 38, 150-163. Carr, A. ( 2000). Family Therapy: Concepts, Process and Practice. New York: John Wiley and Sones Chloe Uyen Hoang (2009). Promoting Mental Health in older Aduits . A Disserlation in Counseling Psychology. Texas Teeh University. Cordova, J.V., Gee, C. B., & Warren, L. Z. (2005). Emotional skillfulness in marriage: intimacy as a mediator of the relationship between emotional skillfulness and marital satisfaction. Journal of Social and Clinical Psychology, 24,2,218-235. Diener, E., Diener, M.,1995. "Factors predicting the subjective well–being of nations", Journal of Personality and Social Psychology, v 69,p 851– 864. Diner,E,Oishi,S. &Lucas,R.E.( 1992). "Personality ,Culturesubjectivewell ـ being: Emotional and Cognitive evalution of life".Annual Review of psychology، 54,403-425. 27254201658620810081Eisenhower, A. S., Baker, B. L., & Blacher, J. (2005). Preschool children with intellectual disability: Syndrome specificity, behavior problems, and maternal well-being. Journal of Intellectual Disability Research, 49, 657-671. Epstien, N.B., Chen, F., & Beyder-Kamjou, I. (2005). Relationship standards and marital satisfaction in chinese and American couples, Journal of Marital and Family Therapy, 31, 1, 59-74. Erickson, E.H. (1959). Identity and the life cycle. New York: International University Press. Greeff, A.P., & Malherbe, H.L.(2001). Intimacy and marital satisfaction in spouses. Journal of Sex & Marital Therapy, 27, 247-257 Hunler, O. S., & Gencoz, T. (2005). The effect of religiousness on marital satisfaction: testing the mediator role marital problem solving between religiousness and marital satisfaction relationship. Contemporary Family Therapy, 27, 1, 123-136. 7. Jacques, R.(2006). Family issues. Psychiatry, 5, 337.340. Karademas, E.(2007). “Positive and negative aspects of well-being: Common and specific predictors”. Personality and Individual Differences , 43, 277- 287. Keyes, C. L. M., Shmotkin, D., & Ryff, C. D. (2002). Optimizing well-being: The empirical encounter of two traditions. Journal of Personality and Social Psychology, 82(6), 1007-1022. Lajevardi Z.1992. [Comparison of depressed mothers can teach mentally retarded children and normal children]. M.Sc. Dissertation. Tehran: Tehran University. 11-26. (Persian) Larson, J.H., & Holman, T.B. (1994). Predictors of marital quality and stability. Family Relations, 43, 228-237 Lotf abadi, H (1999). Development psychologi2. Tehran: Study organization and collection of human study books of universities (samt) (in persian) McConkey, Rxz., Truesdale-Kennedy, M., Chang, M., Jarrah, S., and Shukri, R. (2007). “The impact on mothers of bringing up a child with intellectual disabilities: A cross-cultural study”. International Journal of Nursing Studies (in press) Published Online October 2006 Meyers, S.A., & Landsberger, S.A. (2002). Direct and indirect pathways between adult attachment style and marital satisfaction. Personal Relationshi, 9, 159-172. Mohammadi M, Dadkhah B. [Psychological and social problems compared to parents of mentally retarded children under the Welfare of Ardebil]. Journal of Rafsanjan University of Medical Sciences 2001; 1(3): 206-20. (Persian) 2592070993140820082Myers. D.G. & Diener . E. (1995). Who is happy? Psychological science. 6. Pp. 10-19. Narimani M, Aqamohammadian H, Rajabi S. [Mental health compared to children with exceptionalmental health of mothers of normal children]. Journal of fundamentals of mental health 2007; 9(1-2):15-24. (Persian) Olsson, M. B., & Hwang, C. P. (2001). “Depression in mothers and fathers of children with intellectual disability”, Journal of Intellectual Disability Research, 45, 535-545. Paradise, W.A., Kernis, H.M. (2002) . Self esteem and psychological well– being. Journal of Social and Clinical Psychology. 4, 345 − 361. Pennebaker J W, Kiecolt-Glaser J, Glase R. 1988. Disclosure of traumas and immune function: health implication for psychotherapy. Consulting and Clinical Psychology; 56: 239-45. Pinarulu I, Fisiloghlu H.(2002). The relationship between Turkis children’s perceptions of marital onflict and their internalizing and externalizing problems. International of psychology. 37 (6), 369-378. Pressat, Ronald; The Dictionary of demography, Edited by Christopher Wilson, publishing by oxford, London, (1985), P 123. Rosen-Grandon, J.R., Myers, J.E., & Hattoe, J.A. (2004) . The relationship between marital characteristics, marital interaction processes and marital satisfaction. Journal of Counseling & Development, 82, 1, 58-68. Ryan, R. M. & Deci, E. L. (2001). “To be happy or to be self-fulfilled: A review of research on hedonic and eudaimonic well-being”. In S. Fiske (Ed.), Annual Review of Psychology, 52,141-166. Ryff, C.D. (1989), Happiness is everything or is it? Exploration on the meaning of psychological well – being, Journal of Personality and Social Psychology, 6, 1069-1081. Ryff, C.D. (1989). "Beyond ponce de leon and life satisfaction: new directions in quest of successful againg". International Journal of Behavioral Development, 12, 35-55. Ryff, C.D., & Keyes, C.L. (1995), The structure of Psychological well–being revisited, Journal of Personality and Social Psychology, 69, 719-727. Ryff, CD., & Singer, B. (1998) . The contours of Positive human health. Psychological Inquiry. 9,1− 28 . 27730451402080830083Ryff. C. D. Keyes. C. l. m Shomtkin .D. (2002). Optimal well-being :Empirical Encounter of two traditional. Journal of Personality and social psychology. 62 (6). 1007-1022 Seligman,M. E.P.& Csikszentmihalyi,M.(2000). Positive psychology:An. introduction.American psychologist ,55, 5-14. Retrieved may 21, 2012,from psycartIcles database. Shams Esfandabadi H, Hashemian K, Shafiabadi H. [Effectiveness of teaching methods on the despair and sense of humor social adjustment of depressed students in Tehran]. Journal of new ideas in educational sciences 2007; 3(1): 81-99. (Persian) Smith,r.L.&Troth,w.A(1975).Achievement motivation:An retional approach to psychological aducation.Journal of counseling psychology,75,500-503. Sodock, B.J., & Sodock, V. A. (2005). Comprehensive textbook of psychiatry. Philadelphia: Lippincott Williams & Wilkins. Wang L, Crane R. 2001. The relationship between marital Satisfaction, Marital stability, nuclear family triangulation, and childhood depression. The American Journal of family Therapy. 29.337-347.

فایل های دیگر این دسته

مجوزها،گواهینامه ها و بانکهای همکار

فروشگاه اینترنتی بروز فایل دارای نماد اعتماد الکترونیک از وزارت صنعت و همچنین دارای قرارداد پرداختهای اینترنتی با شرکتهای بزرگ به پرداخت ملت و زرین پال و آقای پرداخت میباشد که در زیـر میـتوانید مجـوزها را مشاهده کنید