دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق امید به زندگی 30 صفحه (docx) 34 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 34 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
2419985-6096000
دانشگاه آزاد اسلامی
واحد قاین
پایاننامه برای دریافت درجه کارشناسی ارشد: "M.A"
رشته: روانشناسی (کودکان استثنایی)
عنوان :
تأثير آموزش مهارتهای مثبتاندیشی بر بهزیستی روانشناختی، امید به زندگی و رضامندی زناشویی مادران دارای فرزند کمتوان ذهنی
استاد راهنما :
دكترعلیاکبر اسماعیلی
استاد مشاور :
دكترمجید پاکدامن
پژوهشگر:
حمیدرضا ترابی
بهار1392
90614532131000
2419985-6096000
دانشگاه آزاد اسلامی
واحد قاین
پایاننامه برای دریافت درجه کارشناسی ارشد: "M.A"
رشته: روانشناسی (کودکان استثنایی)
عنوان :
تأثير آموزش مهارتهای مثبتاندیشی بر بهزیستی روانشناختی، امید به زندگی و رضامندی زناشویی مادران دارای فرزند کمتوان ذهنی
استاد راهنما :
دكترعلیاکبر اسماعیلی
استاد مشاور :
دكترمجید پاکدامن
پژوهشگر:
حمیدرضا ترابی
بهار1392
واحد قاینات
تعهد نامهی اصالت پايان نامهی كارشناسي ارشد
اينجانب حمیدرضا ترابی دانشجوي كارشناسيارشد رشتهی روانشناسی (کودکان استثنایی) با شمارهی دانشجويي 890921095 اعلام مينمايم كه كليه مطالب مندرج دراين پاياننامه با عنوان «تأثير آموزش مهارتهای مثبتاندیشی بر بهزیستی روانشناختی، امید به زندگی و رضامندی زناشویی مادران دارای فرزند کمتوان ذهنی» حاصل كار پژوهشي خود بوده و چنانچه دستاوردهاي پژوهشي ديگران را مورد استفاده قرار داده باشم، طبق ضوابط و رويههاي جاري، آنرا ارجاع داده و در فهرست منابع و مآخذ ذكر نمودهام. علاوه بر آن تأكيد مينمايد كه اين پايان نامه قبلاً براي احراز هيچ مدرك همسطح، پايينتر يا بالاتر ارائه نشده و چنانچه در هر زمان خلاف آن ثابت شود، بدينوسيله متعهد ميشوم، در صورت ابطال مدرك تحصيليام توسط دانشگاه، بدون كوچكترين اعتراض آنرا بپذيرم.
تاريخ و امضاء
تقدیم به مادرم
دریای بیکران فداکاری و عشق که وجودم برایش همه رنج بود و وجودش برایم همه مهر، او که الفبای زندگی به من آموخت.
سپاس
سپاس خدای را که سخنوران، در ستودن او بمانند و شمارندگان، شمردن نعمتهای او ندانند و کوشندگان، حق او را گزاردن نتوانند. و سلام و دورد بر محمّد و خاندان پاك او، طاهران معصوم، همآنان که وجودمان وام دار وجودشان است؛ و نفرين پيوسته بر دشمنان ايشان تا روز رستاخيز...
بدون شک جایگاه و منزلت استاد، اجّل از آن است که در مقام قدردانی از زحمات بی شائبهی او، با زبان قاصر و دست ناتوان، چیزی بنگاریم. اما از آنجایی که تجلیل از استاد، سپاس از انسانی است که هدف و غایت آفرینش را تأمین میکند و سلامت امانتهایی را که به دستش سپردهاند، تضمین؛ بر حسب وظیفه و از باب "من لم یشکر المنعم من المخلوقین لم یشکر اللَّه عزّ و جلّ" : از استاد با کمالات و شایسته؛ جناب آقای
دکتر علیاکبر اسماعیلی
که در کمال سعه صدر، با حسن خلق و فروتنی، از هیچ کمکی در این عرصه بر من دریغ ننمودند و زحمت راهنمایی این رساله را بر عهده گرفتند و از استاد صبور و با تقوا، جناب آقای
دکتر مجید پاکدامن
که زحمت مشاورهی این رساله را در حالی متقبل شدند که بدون مساعدت ایشان، این پروژه به نتیجه مطلوب نمی رسید کمال تشکر و قدردانی را دارم.
باشد که این خُردترین، بخشی از زحمات آنان را سپاس گوید .
چکیده
هدف:
پژوهش حاضر با هدف بررسي تأثیر آموزش مهارتهای مثبتاندیشی بر بهزیستی روانشناختی، امید به زندگی و رضامندی زناشویی مادران دارای فرزندکمتوان ذهنی شهر فردوس درسال (91) انجام شد.
روش:
این پژوهش از نوع آزمایشی با طرح پیشآزمون- پسآزمون و آزمون پیگیری با گروه کنترل است. جامعه موردمطالعه 100 نفر ازمادران دارای فرزند کمتوان ذهنی شهر فردوس بودند،که فرزندانشان در سال91 تحت حمایت بهزیستی بودهاند.نمونهای شامل 50 مادر به شیوهی نمونهگیری تصادفی انتخاب وبه صورت تصادفی در گروه آزمایش وکنترل هرگروه (25نفر) قرار گرفتند.
آزمودنیهای گروه آزمایش به مدت 13 جلسهی 90 دقیقهای طی 4 هفته تحت آموزش مهارتهای مثبتاندیشی قرار گرفتند، در حالی که گروه کنترل هیچ مداخلهای دریافت نکردند. دادههای به دست آمده با استفاده از روش آماری تحلیل کواریانس مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت.
یافته ها: تحلیل نتایج با استفاده از آزمونT مستقل نشان داد که تفاوت بین دوگروه آزمایش وکنترل معنادار است ( 0001/0p< ).
نتیجهگیری: نتایج به دست آمده در این تحقیق همسو با سایر تحقیقات بوده وسودمندی وتأثیر آموزش مهارتهای مثبتاندیشی بر بهزیستی روانشناختی، امید به زندگی و رضامندی زناشویی مادران داراي فرزند كم توان ذهني را تأیید میکند.
کلید واژه: بهزیستی روانشناختی، امید به زندگی، رضامندی زناشویی، کمتوان ذهنی
تعریف واژهها و مفاهیم
تعریف نظری مهارتهاي مثبت انديشي
روانشناسی مثبتگرا مطالعه علمی تجارب آدمی و صفات مثبت افراد و نهادهایی است که تسهیل کنندهی تغییر در افراد هستند. در تعریفی دیگر روانشناسی مثبتگرا مطالعه شرایط و فرایندهایی عنوان شده که در شکوفایی یا عملکرد بهینه افراد، گروهها و نهادها نقش دارند (گیبل و هایت، 2005).
تعریف نظری بهزيستي روانشناختي
احساس مثبت و احساس رضایتمندی عمومی از زندگی که شامل خود و دیگران در حوزههای مختلف خانواده، شغل و ... است (مایرز و دینر،1995؛ به نقل نبیئی، 1390).
تعریف نظری اميد به زندگي
واژه "امید به زندگی" در لغت به معنی تعداد متوسط سالهایی است که یک شخص اگر شرایط مرگ و میری را که در جدول عمر مشخص شده، به کار بندد، زندگی خواهد کرد (رونالد، 1985). در اصطلاح عبارت است از تعداد سالهایی که انتظار میرود یک فرد از یک سن تا سن دیگر زنده باقی بماند (حسینی، 1384).
تعریف نظری رضامندي زناشويي
عبارت است از تفاهم فکری، اخلاقی، عاطفی بین زن و مرد که منجر به رضایتمندی از زندگی مشترکشان میشود (حسینی،1368؛ به نقل جمیلیفرد، 1388)
تعریف عملیاتی بهزيستي روانشناختي
در پژوهش حاضر بهزيستي روانشناختي بر اساس مقياس بهزيستي روانشناختي فرم كوتاه ريف (2009) که شامل 18 ماده است اندازه گيري شد.
تعریف عملیاتی اميد به زندگي
در پژوهش حاضر اميد به زندگي بر اساس پرسش نامه اميد به زندگي حلاجیان (1388)که شامل 33 جنبه از حالت هاي اميدواري و درماندگي مي باشداندازه گيري شد.
تعریف عملیاتی رضامندي زناشويي
در پژوهش حاضر رضايتمندي زناشويي بر اساس پرسشنامه رضايتمندي زناشويي آنريچ (1989) که شامل 35 سؤال ميباشد اندازه گيري شد.
فصل دوم
ادبیات و پیشینهی تحقیق
امید به زندگی
اگر چه فرآيند تولد نوزاد با رنجهاي فراواني همراه است ليكن براي والدين لذتبخش ميباشد. با وجود بسياري از مشكلات كه والدين براي تولد فرزند خود متحمل ميشوند اميد به سالم و طبيعي بودن كودك معمولاً موجب احساس اعتماد در آنها و در نتيجه پذيرش كودك ميگردد. به محض آگاه شدن والدين از معلوليت فرزند، تمام آرزوها و اميدهاي آنها مبدل به ياس شده و مشكلات، شروع ميشود. در واقع، تولد كودك كمتوان ذهني نمايانگر فروپاشي تصوراتي است كه والدين در سر ميپروراندند. مادر، نخستين شخصي است كه به طور مستقيم با كودك ارتباط برقرار ميكند. رويارويي مادر با فرزند كمتوانذهني، نياز كودك به مراقبت دايمي، اهميت فراهم ساختن شرايط ويژهي رشد، تجربهي تنش والدين ناشي از وجود رفتارهاي آييني، مشكلات زباني، قشقرق و فقدان مهارت مراقبت از خود در اين گروه ازكودكان، همگي زمينه را براي تضعيف كاركرد طبيعي مادر فراهم مينمايند. وجود چنين مشكلاتي افزايش ميانگين اختلالات رواني در مادران كودكان استثنايي و به ويژه مادران داراي كودك كمتوانذهني را در مقايسه با مادران كودكان عادي در پي خواهد داشت. همچنين داشتن توقعات و انتظارات دور از توانايي كودكان و برآورده نشدن آنها موجب ناكامي والدين ميشود.
بنابراين تولد يك كودك كمتوانذهني در مادراني كه به مدت 9 ماه بارداري، انتظار يك كودك سالم و با ويژگيهاي طبيعي را داشته اند موجبات احساس گناه و تقصير، ناكامي و محروميت ناشي از طبيعي نبودن كودك را در مادر فراهم ميكند كه بالطبع غم، اندوه و افسردگي را به دنبال خواهد داشت. در مجموع، چنين شرايطي ميتواند سبب گوشهگيري، عدم علاقه به برقراري رابطه با محيط، احساس خودكم بيني و بي ارزشي در مادر شود و پيامدهاي منفي همچون اضطراب، پرخاشگري، حرمت به خود پايين و افسردگي شديد را در مادران به دنبال داشته باشد و سلامت آنها را به خطر اندازد. يكي از مهمترين منابع زمينهساز اين گروه از مشكلات روانشناختي از دست دادن اميد به زندگي به نظر ميرسد كه اميدواري در تمام ابعاد زندگي ضروري باشد. اميد به معناي توانايي باور به داشتن احساس بهتر، در آينده ميباشد. اميد با نيروي نافذ خود، تحريك كنندهي فعاليت فرد است تا بتواند تجربههاي نو كسب نمايد و نيروهاي تازهاي را در فرد ايجاد كند. اميد به عنوان يكي از منابع مقابلهي انسان در سازگاري با مشكلات و حتي بيماريهاي صعب العلاج در نظر گرفته ميشود. همچنين اميد ميتواند به عنوان يك عامل شفادهنده، چندبعدي، پويا و قدرتمند توصيف شود و نقش مهمي در سازگاري با فقدان داشته باشد.
آثار سودمند اميد بر سلامت جسماني و رواني در پژوهشهاي مختلفي تاييد شده است. به عنوان مثال، همبستگي مثبت اميد با عاطفهي مثبت، احساس خودارزشمندي حرمت خود و همبستگي منفي با افسردگي اضطراب احساس فرسودگي و به طور كلي با عاطفهي منفي نشان داده شده است. از نظر اسنايدر و همكاران، ملالت و افسردگي با انسداد يا عدم تحقق اهداف ارتباط دارد و براي فرد، واجد اهميت است. سطح پايين اميد، پيشبينيكنندهي سطح افسردگي و كاستيهاي رواني اجتماعي است. بررسي علمي اميد به زندگي در انسان قدمتي كوتاه دارد و دوران ابتدايي خود را ميگذراند. اسنايدر براي اولين بار، نظريهي اميد را مطرح كرد و آن را متشكل از قدرت اراده، قدرت راهيابي، داشتن هدف و تشخيص موانع دانست. گروپمن اميد را احساس وجد و نشاط در نظر ميگيرد كه هنگامي تجربه ميشود كه فرد آيندهي بهتري را فراسوي چشمان خود انتظار داشته باشد. اميد، عبور از موانع مهم و پرتگاههاي عميق را در طي مسير تسهيل ميكند. اميد به فرد جرأت ميدهد كه با شرايط خويش مواجه شود و ظرفيت غلبه بر آنها را پيدا كند.
بر خلاف گروپمن كه خصيصهي انفعالي براي اميد در نظر ميگيرد و آن را مانند دارونما تلقي ميكند، اسنايدر معتقد است كه اميد، خصيصهي فعالي است كه در بر گيرندهي داشتن هدف، قدرت برنامهريزي و اراده براي دستيابي به هدف، توجه به موانع رسيدن به هدف و توانايي رفع آنها است: نااميدي، فرد را در وضعيت غير فعالي قرار ميدهد كه نميتواند موقعيتهاي مختلف خود را بسنجد و در مورد آنها تصميم بگيرد. نااميدي، شخص را در برابر عوامل تنشزا، بي دفاع و گرفتار ميكند. شخص با گذشت زمان، تمامي اميد خود را از دست ميدهد و افسردگي عميق را جايگزين آن ميكند. طرز تفكر وي حالت انعطافناپذير همه يا هيچ دارد كه مانع حل مسئله ميشود. در حقيقت نااميدي باعث تضعيف مهارت حل مسئله در فرد مي شود. همچنين سبب ميشود كه فرد به طور دايم تجربههاي خود را به شكل منفي و نادرست ارزيابي كرده و پيامدهاي نگران كنندهاي را براي مشكلات خود در نظر بگيرد. (طاهری و همکاران، 1391)
يكي از مشغلههاي بزرگ ذهن انسان، خود انسان است .آفرينش و پيدايش انسان، هدايت شده و جهتدار است يا بيجهت و تصادفي بوده است. اگر براي بودن انسان معنايي وجود دارد، آن معنا يا آن معناها چيست و كدامند و چگونه بايد آنها را دريافت و محقق ساخت. (فرانکل، 1975؛ ترجمه یزدی، 1375).
به ذهن برخي، پرسشهايي چون چه بايد بكنم؟ چه چيزي درست است؟ چه چيزي غلط است؟ چگونه تصميم بگير م؟ به سوي كدام هدف بروم؟ و براي چه غايتي كوشش نمايم؟ خطور ميكند. به طور معمول اين پرسشها به يك ذهن بيمار و آشفته متبادر نميشود بلكه از يك روح بيدار و پخته كه در فرآيند جستجوگری فعال قرار دارد برميخيزد. متأسفانه افراد شكيبايي خود را از دست ميدهند و به راحتی تحت تأثير گفتههاي ديگران قرار گرفته و در اين مبارزه ميدان را خالي میکنند. کسانی هم که پرسشگری میکنند و در جسجوی پاسخ هستند خود را در یک مارپیچ نا امیدی مييابند و چون نميتوانند ذهن خود را باز يابند و در بحران راه خود را پيدا كنند درجا ميزنند (فرانكل، 1963). زندگي توأم با بيماري يا آسيب ديدگي شديد غيرقابل پيشبيني و نامطلوب است. اين نوع زندگي پر از خطرهايي است كه متوجه خودانگاره شخص است و همچنين به عزتنفس، احساس آزادي، فعاليتهاي روزمره، راحتي جسمي و زندگي آيندهی وي لطمه ميزند. بيماري لاعلاج پيامدهاي مختلفي را برجا ميگذارد؛ از جمله: انكار، خشم افسردگي، عدم اطمينان و تنهايي (نصری و همکاران، 1380) در هر دوره از تاريخ، در هر فرهنگ و تمدني در همه طبقات اجتماعي افرادي وجود داشتهاند كه از نظر فعاليت اجتماعي، پايينتر از حد طبيعي بودهاند و اين امر سازگاري آنها را با محيط زندگيشان مشكل ساخته است. (نیسی، 1377).
پژوهشهای انجام شده در ارتباط با موضوع
2-17-1- پژوهش هاي انجام شده در كشور
احمدی و همکاران (1377) پژوهشی به نام به بررسی مقایسه میزان عزت نفس مادران کودکان عقبماندهذهنی و مادران کودکان عادی شهر اهواز پرداختند. نمونهی تحقیق 100 نفر از مادران کودکان عقبماندهذهنی و مادران کودکان عادی وسالم شهر اهواز بودند. نتیجه تحقیق نشان داد که مادران کودکان عقبماندهذهنی از عزتنفس پایینتری بودند.
لاجوردی (1371) در مطالعهای تحت عنوان بررسی مقایسهی میزان افسردگی مادران دارای کودکان کمتوانذهنی آموزشپذیر و مادران کودکان عادی نشان داد که افسردگی در مادران دارای کودک کمتوانذهنی به طور معناداری بیشتر از مادران دارای کودک عادی است.
نظامی(1376) تحقیقی تحت عنوان مقایسهی نگرش والدین کودکان عقبماندهذهنی نسبت به عقب ماندگی فرزندشان را انجام دادند و نتایج ذیل دست یافتهاند: % 48 درصد از پدران و %52 از مادران اذعان کردند که وجود کودک عقبماندهذهنی سلامت روانی آنها را مختل کرده است. %54 احساس ناکامی و ناامیدی و %64 احساس دلهره را بیان کردهاند و %24 درصد از والدین بیان داشتهاند که تولد فرزند عقبماندهذهنی باعث به وجود آوردن تفاهم در زندگی زناشویی شده و %29 به مشاجرهی لفظی %4 نیز به واسطه وجود فرزند عقبماندهیذهنی طلاق گرفتهاند.
خواجهپور (1377) در پژوهشی نشان داد که واکنشهای نوروتیک مادران کودکان کم توان بیشتر از مادران کودکان عادی است و وجود چنین وضعیتی در خانواده علاوه بر ایجاد مشکلات عاطفی و روانی برای اعضای خانواده به خصوص مادر، خانواده را دچار مشکلات اقتصادی و اجتماعی میکند. به علاوه بیشتر واکنشهای مادران افسردگی، اضطراب و پرخاشگری بوده است.
یاراحمدی (1378) پژوهشی را در مورد رابطه استرس با بیماریهای جسمی روانی و سلامت عمومی معلمان مرد در شهرستان اهواز با توجه به اثر متغیرهای تعدیل کننده حمایت کننده حمایت اجتماعی و جایگاه مهار پرداخت. در این پژوهش جامعه آماری معلمان مرد شاغل در مقاطع راهنمایی و دبیرستان نواحی چهارگانهی آموزش و پرورش شهر اهواز بودند که تعداد 200 نفر از آنان به طور تصادفی چند مرحله ای انتخاب شدند. نتایج نشان دادند که بین عوامل فشارزا با بیماریهای جسمی و روانی همبستگی مثبت بین عوامل فشارزا با سلامت عمومی همبستگی منفی وجود دارد. جمعبندی ادبیات پژوهشی نمایانگر آن است که والدین کودکان کمتوانذهنی در مقایسه با والدین کودکان عادی از سلامت روانی پایینتری برخوردار هستند. مطالعات تجربي در 15 سال گذشته نشانگر اين نكته است كه عزتنفس يك عامل روانشناختي مهم اثرگذار بر سلامت و كيفيت زندگي به شمار ميرود. با افزايش عزت نفس، احساس توانمندي و ارزشمندي در فرد به وجود ميآيد و تغييرات مثبتي همچون پيشرفت تحصيلي، افزايش تلاش براي كسب موفقيت، داشتن اعتماد به نفس بالا، بلند همت بودن و تمايل به داشتن سلامت بهتر در فرد پديدار ميشود (مشکی و همکاران، 1387).
شکری و همکاران (1384) پژوهشی با عنوان تفاوت جنسیتی در مقیاسهای بهزیستی روانشناختی در دانشجویان دانشگاههای دولتی شهر بیرجند در سال تحصیلی 85- 1384 انجام دادهاند. نتایج نشان داده است که تحقیق حاضر دربارهی نقش تفاوتهای جنسیتی در مقیاس رشد فردی نشان میدهد که نمرات دختران در مقایسه با نمرات پسران بالاتر است. در تبیین یافتهی مزبور همسو با نتایج برخی از مطالعات انجام شده در خصوص بررسی نقش تفاوتهای جنسیتی در استفاده از شیوههای ترجیهی برای مواجهه با موقعیتهای تنیدگیزا که مطالعات مختلف نشان داده است در پیشبینی بهزیستی روانشناختی افراد مؤثر واقع میشود. در مجموع نتایج این تحقیق شواهدی دال بر وجود تفاوت در مقیاسهای بهزیستی روانشناختی در دو جنس میباشد. این نتایج بر نقش محوری تفاوتهای جنسیتی در بررسی مقیاسهای بهزیستی روانشناختی تأکید میکند.
بیانی و همکاران (1387) پژوهشی را با عنوان رابطهی ابعاد بهزیستی روانشناختی و سلامت عمومی در دانشجویان دانشگاه آزاد واحد آزادشهر(86-1385) انجام دادهاند. نتایج نشان داده است که بین مقیاسهای بهزیستی روانشناختی و پرسشنامهی سلامت عمومی رابطهی منفی و معناداری وجود دارد. با افزایش سطح بهزیستی روانشناختی در میزان سلامت عمومی نیز بهبود مشاهده شده است. با توجه به همبستگی معناداری که بین ابعاد بهزیستی روانشناختی و سلامت عمومی به دست آمده میتوان گفت که این دو سازه با همدیگر مرتبط هستند و تغییر در یکی از این متغیرها معمولا با متغیر دیگری همراه خواهد بود. نتایج نشان داده که رابطهی بین اضطراب و ابعاد ارتباط مثبت با دیگران، خود مختاری، تسلط بر محیط، زندگی هدفمند و رشد شخصی منفی و معنادار است. همچنین نتایج نشان داده است که رابطهی منفی و معنادار افسردگی با پذیرش خود، ارتباط مثبت با دیگران، خود مختاری، تسلط بر محیط، زندگی هدفمند و رشد شخصی است. نتایج نشان داده که بین نشانههای جسمانی و ارتباط مثبت با دیگران، خود مختاری، تسلط بر محیط، زندگی هدفمند و رشد شخصی رابطهی منفی و معناداری وجود دارد. نتایج این پژوهش نشان داده که مقیاسهای بهزیستی روانشناختی از پایایی قابل قبول برخوردار است.
میکاییلی منیع (1388) پژوهشی با عنوان روابط ساختاري بين بهزيستي روانشناختي با هوش هيجاني ادراك شده، توانايي كنترل تفكر منفي و افسردگي مادران كودكان كمتوانذهني و مقايسهی آن با مادران كودكان عادي انجام داده است. نتایج نشان داده است که متغيرهاي درون مدل نشان دهندة وجود تفاوت معنيدار بين بيشتر متغيرهاست. در متغير افسردگي نتایج نشان میدهد که بين سطح افسردگي دو گروه تفاوت معنيداري وجود دارد. ميانگين افسردگي مادران داراي كودك كمتوانذهني در سطح متوسط تا شديد قرار دارد ولي ميانگين افسردگي گروه داراي فرزند عادي، در سطح خفيف و متوسط است. در متغير راهبردهاي منفي كنترل تفكر و راهكار منفي هوش هيجاني، گروه مادران كمتوان نمرات بالاتري دريافت داشتهاند در حالي كه در راهبردهاي اجتماعي و حواسپرتي كه از شيوههاي مثبت كن تر تفكر به شمار ميروند و راهبردهاي مثبت هوش هيجاني و مؤلفههاي پذيرش خود، خودمختاري، هدفمندي در زندگي و تسلط بر محيط بهزيستي روانشناختي مادران كودكان عادي، بر ديگر گروه برتري معنيداري داشتند. در ديگر مؤلفهها، تفاوت معنيدار نبود. در مرحله اول نتايج تحليل عاملي تأييدي (مدل اندازهگيري معادلات ساختاري) كه براي تعيين بسندگي سنجهها به كار برده شده، در دو گروه آمده است نتايج حاصل از آزمون مدل اندازهگيري در گروه مادران كودكان عادي و كمتوانذهني نشان دهندهی معنيداري بارهاي عاملي است. بر اين اساس ميتوان نتيجه گرفت ابزارهاي به كار گرفته شده براي سنجش متغيرهاي مورد نظر در گروه مذكور، مناسب بودهاند.
حبیبی و همکاران (1388) تحقیقی را با عنوان مقايسهی سلامت رواني در دبيران تربيت بدني و غيرتربيت بدني بر اساس ويژگيهاي جمعيت شناختي انجام دادهاند. نتایج اثر اصلی شغل دوم، ردهی شغلی، جنس و اثر تعاملی دو طرفه شغل دوم و ردهی شغلی و اثر تعاملی دو طرفه شغل دوم و جنس روی متغیرهای وابسته بهزیستی و درماندگی روانشناختی با 95 درصد اطمینان معنیدار بوده است. بررسي تأثيرات بين آزمودنيها بر اساس هر يك از متغيرهاي مستقل جنس، ردهی شغلي و شغل دوم را روي هر يك از متغيرهاي وابستهی بهزيستي و درماندگي روانشناختي نشان ميدهد. اثر اصلي شغلي دوم روي درماندگي روانشناختي در بين دبيران داراي شغل دوم و دبيران فاقد شغل دوم تفاوت معنيداري به لحاظ آماري نشان نداد اما تأثيرات اصلي شغل دوم روي بهزيستي روانشناختي در بين دبيران داراي شغل دوم و دبيران فاقد شغل دوم به لحاظ آماري تفاوت معنيداري نشان داد اثر اصلي متغير ردهی شغلي بر درماندگي روان شناختي در بين دبيران تربيتبدني و دبيران غير تربيتبدني به لحاظ آماري تفاوت معنيداري نشان نداد اما اثر اصلي متغير ردهی شغلي بر بهزيستي روان شناختي در بين دبيران تربيتبدني و دبيران غير تربيتبدني به لحاظ آماري تفاوت معنيداري نشان داد اصلي متغير جنس بر درماندگي روان شناختي در بين دبيران مرد و دبيران زن تفاوت معنيداري به لحاظ آماري نشان داد، همچنين اثر اصلي متغير جنس بر بهزيستي روان شناختي در بين دبيران مرد و دبيران زن تفاوت معنيداري به لحاظ آماري نشان داد اثر تعاملي دو طرفهی ردهی شغلي و شغل دوم در بين دبيران بر متغير درماندگي روانشناختي به لحاظ آماري معنيدار بود، اما اثر تعاملي دو طرفهی ردهی شغلي دوم در بين دبيران روي متغير بهزيستي روانشناختي به لحاظ آماري معنيدار نبود اثر تعاملي دو طرفهی جنس و شغل دوم در بين دبيران روي متغير درماندگي روانشناختي به لحاظ آماري معنيدار بود اما اثر تعاملي جنس و شغل دوم در بين دبيران روي متغير بهزيستي روانشناختي به لحاظ آماري معنيدار نبود. آزمون تعقيبي شفه براي بررسي اثر تعاملي متغيرهاي جنس با شغل دوم و ردهی شغلي با شغل دوم نشان میدهد که در زمينهی درماندگي روانشناختي، دبيران تربيتبدني داراي شغل دوم تفاوت معنيداري با دبيران تربيتبدني بدون شغل دوم داشتند دبيران تربيتبدني داراي شغل دوم تفاوت معنيداري با دبيران غير تربيتبدني بدون شغل دوم داشتند. در زمينهی درماندگي روانشناختي، مردان داراي شغل دوم تفاوت معنيداري با زنان بدون شغل دوم داشتند مردان داراي شغل دوم تفاوت معنيداري با مردان بدون شغل دوم نشان دادند. ميتوان گفت كه اثر اصلي وضعيت تأهل و وضعيت استخدامي و اثر تعاملي دو طرفهی وضعيت تأهل با وضعيت استخدامي براي متغيرهاي وابستهی بهزيستي و درماندگي روانشناختي با 95 درصد اطمينان معنيدار است. ميتوان گفت كه اثر اصلي وضعيت تأهل بر درماندگي روانشناختي در بين دبيران متأهل و دبيران مجرد تفاوت معنيداري به لحاظ آماري نشان نداد اما اثر اصلي وضعيت تأهل بر بهزيستي روانشناختي در بين دبيران متأهل و دبيران مجرد به لحاظ آماري معنيداري بود اثر اصلي متغير وضعيت استخدامي بر درماندگي روانشناختي در بين دبيران رسمي، پيماني و حقالتدريس به لحاظ آماري معني داري نبود اما اثر اصلي متغير وضعيت استخدامي بر بهزيستي روانشناختي در بين دبيران رسمي و پيماني به لحاظ آماري معنيدار بود اثر تعاملي دو طرفهی وضعيت تأهل و وضعيت استخدامي در بين دبيران روي متغير درماندگي روانشناختي به لحاظ آماري معنيدار نبود اثر تعاملي دو طرفهی وضعيت تأهل و وضعيت استخدامي در بين دبيران روي متغير بهزيستي روانشناختي به لحاظ آماري معنيدار نبود. ميتوان گفت كه ميانگين بهزيستي و روانشناختي دبيران رسمي، پيماني و حقالتدریسیها بين دبيران رسمي با حقالتدريس به لحاظ آماري تفاوت معنيداري مشاهده شد. ميتوان گفت كه اثر اصلي شغل همسر بر متغيرهاي بهزيستي و درماندگي روانشناختي معنيدار است. اثر اصلي شغل همسر بر درماندگي در بين دبيران داراي همسر شاغل و دبيران داراي همسر خانهدار به لحاظ آماري معنيدار بود اما اثر اصلي متغير شغل همسر بر بهزيستي در بين دبيران داراي همسر شاغل و دبيران داراي همسر خانهدار معنيدار بود.
بهاری فرکیش (1388) پژوهشی با عنوان رابطهی بین هویت فردی، سبکهای دلبستگی با بهزیستی روانشناختی در جوانان را در سال 1388 با هدف شناسایی رابطه بین هویت فردی، سبکهای دلبستگی با بهزیستی روانشناختی جوانان دانشجوی شاغل به تحصیل در دانشگاه آزاد و همچنین میزان تأثیر محل اقامت بر هویتیابی و بهزیستی روانشناختی آنان انجام دادهاند. در تبیین نتیجهی این پژوهش میتوان گفت که خوشبختی و خوشی از طریق رویارویی و مواجهه با چالشهای زندگی، مشکلات و نیازها به دست میآید نه از طریق تفریح کردن و عدم داشتن هرگونه کشمکش و تعارض و نه با داشتن یک زندگی یکنواخت و بدون تغییر پستی و بلندی، در حقیقت بهزیستی انسان در گرو تعامل و همراهی مقولات متضاد مثل درد و لذت، بلندپروازی و امیدواری در مقابل رنج و نا امیدی است. در این میان همانگونه که از نتایج این پژوهش بدست آمده محل زندگی، خود دارای رابطهی مثبت معنادار بالایی با میزان احساس بهزیستیش است. زیرا احساس تعلق به محیط و توانایی ادارهی زندگی در محیط بر احساس بهزیستیش تأثیر گذار است.
جوان بخش (1385) اثربخشي مهارتهاي مثبتانديشي به شيوهی گروهي بر منبع كنترل دانشآموزان دبيرستاني پرداخت. يافتههايي پژوهش نشان داد كه تغييرات ايجاد شده در ميزان منبع كنترل دانشآموزان در اثر ارايهي متغيير مستقل بوده است وآموزش ياد شده در درونيسازي منبع كنترل دانشآموزان دبيرستان مؤثر بوده است.
تاجآباديپور (1385) اثربخشي مهارتهاي مثبتانديشي را بر رضايت شغلي كاركنان معدن مس سرچشمهي كرمان مورد بررسي قرار داد و به اين تيجه رسيد كه اين آموزش بر رضايت شغلي كاركنان تأثير وباعث افزايش شادكامي در كاركنان ميشود.
فرح بخش (1387) اثربخشي مهارتهاي مثبتانديشي به شيوهي گروهي بر انگيزهي پيشرفت، عزتنفس و شادكامي دانشآموزان پسر پايهی اول دبيرستان جيرفت پرداخت و به اين نتيجه رسيد كه اين آموزش باعث افزايش انگيزهي پيشرفت و شادكامي دانشآموزان دبيرستاني ميشود.
عبادي و همکاران (1388) اثربخشي مهارتهاي مثبت انديشي با تأكيد بر آيات قرآن بر افزايش به اميد به زندگي زنان مطلقه شهر اهواز پرداخت و به اين نتيجه رسيد كه كاربرد مثبتنگري با تأكيد بر قرآن بر افزايش اميد به زندگي زنان مطلقه شهر اهواز مؤثر بوده وتأثير آموزش مورد نظر، با توجه به نتايج آزمون پيگيري از ثبات لازم برخوردار بوده است.
2-17-2- پژوهش هاي خارجي
در تعداد محدودی از پژوهشها رابطهی بین بهزیستی روانشناختی و سلامت عمومی بررسی شده است. جورج لاندرمن (1984) رابطهی بین بهزیستی و سلامت عمومی را مثبت و قابل توجه گزارش دادهاند (به نقل نبئی، 1391).
وادینگتون، بوش (1992) در مطالعه تحت عنوان تأثیر معلولیت کودک روی عملکرد وسلامت روانی مادر 12 جفت مادر را مورد بررسی قرار دادند. سن کودکان و نوجوانان10 تا 19 ساله و جوانان 13 تا 26 ساله با شرایط معلولیت شدید بود و مادران آنها دارای سن 36 تا 68 سال بود مصاحبهای نیمه برنامهریزی شده با مادران در ارتباط با عملکرد روانشناختی مادر و به وطور مستقیم بر نقش عملکرد مادر تأثیر میگذارند (به نقل رقیبی و همکاران، 1382).
آریندل و همکاران (1999) در بررسی رابطهی بین بهزیستی روانشناختی، سلامت عمومی به این نتیجه رسیدند که با افزایش بهزیستی روانشناختی و سلامت عمومی نیز تحت تأثیر قرار گرفته و افزایش مییابد. شات و ریف در مطالعه رابطهی بهزیستی روانشناختی و شخصیت به این نتیجه رسیدند که بین ابعاد بهزیستی روانشناختی و روانرنجوری رابطهی منفی و معناداری وجود دارد (به نقل برونتی تینکیو و همکاران، 2006).
مایر (2000) روی 217 پدر و مادر کودک ناشنوای آلمانی که کودکان آنان در سنین 6 تا 12 سال بودند مطالعهای را با شاخص استرس والدین انجام داد و به این نتیجه رسید که هر چه آسیب شنوایی کودکان بیشتر باشد والدین مشکلات بیشتری را هم در ارتباط خود با دیگران و تعدادی از آنان با افراد ناشنوای بزرگسالان ارتباط داشتند افسردگی کمتری را گزارش کردند.
رونی و همکاران (2003) دریافتهاند که بین ابعاد بهزیستی روانشناختی و اضطراب، افسردگی و خصومت رابطهی منفی و معناداری وجود دارد (بیانی و همکاران، 1387).
نتایج پژوهش جاکز (2006) که پژوهشهایی درباره نقش سبکهای مقابله در پاسخ مادران به تنش ناشی از وجود کودک کمتوانذهنی و تأثیر آن در وضعیت سلامت روانی و بهزیستی روانشناختی انجام شدهاند خانوادهها و مادرانی که بیشتر از سبک مسئله محور بهره میگیرند سطوح پایینتری از فشارهای روانی را تجربه میکنند.
پنبیکر (1988) و بورتون و کینگ (2004) از تأثیر نوشتن در باره هیجانهای مثبت بر روی خلق و شادتر شدن گزارش دادهاند.
در مطالعات سلیگمن، پارکز و رشید (2006) از مقایسهی روش رواندرمانی مثبتگرا در درمان افسردگی با روشهای مرسوم از جمله دارو درمانی و شناخت درمانی و درمان رفتاری شناختی گزارش شده است. مطابق گزارشهای فوق رواندرمانی مثبتگرا تأثیر بیشتری در مقایسه با سایر روشهای مورد اشاره داشته است.
سلیگمن و همکاران (2006) در دو سطح فردی و گروهی بستههای آموزشی روانشناسی مثبتگرا را برای افزایش شادی و نشاط پایدار و اصیل، خشنودی از زندگی، استفاده از توانمندیهای منشی و افزایش معنا در زندگی تدوین کردهاند.
کلیه مطالعات از اثر بخشی کاربست این مداخلات هم در جمعیتهای بالینی و هم در افراد عادی گزارش دادهاند.
سین و لوبومیرسکی (2009) در فراتحلیل مطالعات انجام شده روانشناسی مثبتگرا در کاهش افسردگی گزارش اثر بخشی مطالعات مختلف را ارائه کردهاند.
منابع و مآخذ
ابراهيمي، ا؛ وجان بزرگي، م. (1387). رابطه مهارتهاي ارتباطي و رضايت زناشويي. فصلنامهی روانشناسي درتعامل با دين،1(2.)، 147-164.
احمدپناه، م. (1380). تأثير كمتواني ذهني فرزند بر بهداشت رواني خانواده. فصلنامهی علمي پژوهشي، پژوهش در حيطهی كودكان استثنايي، 1(1.)، 52-68.
احمدی، ز. (1377). مقایسهی عزت نفس مادران کودکان کمتوان ذهنی و مادران کودکان عادی شهر اهواز.پایاننامهی کارشناسیارشد روان شناسی عمومی،دانشگاه آزاد اسلامي اهواز.
اسدیبیگی، ز؛ سپاه منصور، م. (1385). رابطهی سبکهای عشق و رضایت زناشویی در زنان خانهدار متأهل 45-30 سالهی شهر تهران. چکیدهی مقالات دومین کنگره سراسری آسیبشناسی خانواده در ایران. تهران: دانشگاه شهید بهشتی. ص41.
ایمان، م ؛ وآقا میری، ف.(1391). بررسي عوامل فرهنگي و روانشناختي مؤثر بر بهزيستي رواني مادران متعلق به آشيانه خالي. فصلنامهي علمي- پژوهشي جامعهشناسي زنان، 3(1)،20-1.
برنز،د.(1389).از حال بد به حال خوب،شناخت درماني.ترجمه مهدي قراچه داغي.تهران: آسيم.
برادشاو، ج. (1372). تحلیل سیستمی خانواده. ترجمهی مهدی قراچه داغی. تهران: البرز.
برخوري ،ح؛ رفاهي ،ژ؛ وفرح بخش،ك. (1387). اثربخشي تقويت مهارتهاي مثبتانديشي به شيوهي گروهي برانگيزهي پيشرفت، عزت نفس و شادكامي دانشآموزان پسر پايهي اول. فصلنامه علمي پژوهشي رهيافتي نو در مديريت آموزشي، 2(5.)، 131-144.
برنشتاین، ف. (1382). شناخت و درمان اختلافهای زناشویی (زناشویی درمانی). ترجمهی حمیدرضا سهرابی. تهران: موسسه خدمات فرهنگی رسا.
بنی جمالی، ش؛ نفیسی، غ؛ ویزدی، س. (1383). ریشهیابی علل از هم پاشیدگی خانوادهها در رابطه با ویژگیهای روانی- اجتماعی دختران و پسران قبل از ازدواج. مجلهی علومتربیتی و روانشناسی دانشگاه شهید چمران اهواز.11(1و2.)،143- 170.
بني جمالي،ش؛و محمدزاده ،س.(1384). تأثير كمتواني ذهني كودكان بر رضامندي زناشويي والدين. انديشههاي نوين تربيتي،1(1.)،61-74 .
29444951440815760076بهاری، س ؛ و فرکیش، چ. (1388). رابطهی بین هویت فردی، سبکهای دلبستگی با بهزیستی روانشناختی در جوانان. اندیشههای تازه در علوم تربیتی. 4(2.)،14.
بهرامي ،ف؛ وجوانبخش ،ع. (1385).اثربخشي تقويت مهارتهاي مثبتانديشي به شيوهي گروهي بر منبع كنترل دانشآموزان. ماهنامهی علمي- پژوهشي. دانشگاه شاهد. 16(37 . )، 59-68.
بیانی، ع ؛ گودرزی، ح؛ وکوچکی، ع. (1387). رابطهی ابعاد بهزيستي روانشناختي و سلامت عمومي در دانشجويان دانشگاه آزاد اسلامي واحد آزاد شهر. دانش و پژوهش در روانشناسي. دانشگاه آزاد اسلامي واحد خوراسگان )اصفهان(. (35)،134-135.
پروین، ل. (1372). روانشناسی شخصیت.ترجمه ي محمدجعفر جوادی، پروین کدیور. تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
تاجآباديپور، ح .(1385). اثربخشي مهارتهاي مثبتانديشي بر رضايت شغلي كاركنان معدن مس سرچشمهي كرمان. پاياننامهی كارشناسي ارشد روانشناسي. دانشگاه علامه طباطبايي تهران.
تريسي،ب.(1944).12 روش خارق العاده براي رهايي از افكار منفي وتبديل آنها به افكار مثبت.ترجمه ي ژان بقوسيان.تهران : سپيد.
تیرگری، ع؛ اصغرنژاد، ف؛ بیان زاده، ع ؛ وعابدین، ع. (1385). مقایسهی سطوح هوش هیجانی و رضامندی زناشویی و رابطهی ساختاری آنها در زوجین ناسازگار و سازگار شهرستان ساری در سال 1383. چکیده مقالات دومین کنگره سراسری آسیب شناسی خانواده در ایران. تهران: دانشگاه شهید بهشتی.
حبیبی، م ؛بشارت، م؛ قراگوزلو، ف؛ ایزانلو، ب؛ وذوالفقاری، م. (1388). مقايسهی سلامت رواني در دبيران تربيتبدني و غيرتربيتبدني بر اساس ويژگيهاي جمعيتشناختي. نشريهی رشد و يادگيري حركتي. 1(1.)، 114-93.
حسيني، م. (1388).رابطهي اميد به زندگي و سرسختي روانشناختي. انديشه ورفتار. 3(12.)،57-65.
حلاجیان، ز. (1388). بررسی رابطه میزان امید به زندگی، شادکامی و کیفیت زندگی در بیماران تالاسمی در مقایسه با افراد عادی شهرستان رامسر در سال 1386. پایاننامهی کارشناسی دانشگاه پیام نور مرکز رامسر.
خواجهپور، م. (1377). بررسی و مقایسه واکنشهای نوروتیک مادران کودکان عادی با مادران کودکان کمتوانذهنی شهر اهواز. پایاننامهی کارشناسیارشد روانشناسی عمومی. دانشگاه آزاد اسلامی واحد اهواز.
دانایی، سپیده. (1391). تعریف رضایت زناشویی و معیارهای آن. برگرفته از سایت http://zibashahr.com
دستجردي، ر؛ ولي الله، ف؛ وكديور، پ. (1389). نقش پنج عامل بزرگ شخصيت در پيشبيني بهزيستي روانشناختي. مجلهی علمي دانشگاه علوم پزشكي بيرجند. 18(2.)، 126-133.
2668270885190770077دينيتركي، ن؛ بهرامي،ه؛ داورمنش،ع؛و بيگلريان، ا. (1385). رابطه فشار رواني با رضامندي زناشويي در والدين كودكان عقبمانده ذهني. مجلهی توان بخشي. 7(4.)،41-46.
رحمانی، م؛ وقیصریپور، س. (1385). بررسی رابطهی هوشهیجانی با رضایتمندی زناشویی در زوجین 30 تا 50 ساله شهر تهران. چکیدهی مقالات دومین کنگره سراسری آسیبشناسی خانواده در ایران. تهران: دانشگاه شهید بهشتی.
رقیبی، م؛ بخشانی، ن؛ وحسینآبادی، ف. (1382). سازگاری روانی مادران کودکان مرزی و مادران کودکان عادی. فصلنامه تازههای رواندرمانی. 9(32.)، 137-120.
زنجانیطبسی، ر. (1383). ساخت و هنجاریابی مقدماتی آزمون بهزیستی روانشناختی. پایاننامهی کارشناسیارشد. دانشگاه تهران.
ساپینگتون، ا. (1382). بهداشت روانی. ترجمه حمیدرضا حسینشاهی برواتی. تهران: روان.
سرمد، ز؛ بازرگان، ع؛ وحجازي، ا. (1386). روشهاي تحقيق در علوم رفتاري. تهران: آگاه
سلیمانیان، ع. (1373). بررسی تأثیرتفکرات غیر منطقی (بر اساس رویکرد شناختی) بر نارضایتی زناشویی. پایاننامه کارشناسیارشد مشاوره (چاپ نشده). دانشگاه تربیت معلم تهران.
سلیمانیان، ع. (1373). بررسی رابطه باورهای غیر منطقی با رضامندی زناشویی در دانشجویان متأهل. پایاننامه کارشناسیارشد مشاوره. دانشگاه تربیت معلم: دانشکده علوم تربیتی.
شکری، ا. (1380). تفاوتهای جنسیتی در بهزیستی ذهنی و نقش ویژگیهای شخصیت. مجلهی پزشکی و روانشناسی بالینی ایران. شماره 4.
صیادپور، ز. (1384). شیوههای دلبستگی و رضایت از ازدواج. مطالعات روانشناختی.1(2.)، 141- 159.
صیادی ا.(1381). بررسی مسائل سالمندی در ایران و جهان. چاپ اول. تهران: آشنا.
طاهری، م؛ تجریشی، پ؛ ؛ سلطانی،م ؛ و بهرام، سعید. (1391). رابطهی سبک دلبستگی و امید به زندگی در مادران دارای فرزند پسر کم توان ذهنی آموزش پذیر. مجلهی اصول بهداشت روانی. شماره 14
عبادي، ن؛ سوداني، م؛ فقيهي، ع؛ وحسين پور، محمد. (1388). بررسي اثربخشي آموزش مثبتنگري با تأکيد بر آيات قرآن بر افزايش اميد به زندگي زنان مطلقه شهر اهواز. يافتههاي نو در روانشناسي. 4(10)،71-84.
عطاری، ی؛ افضلیگروه، ص؛ ومهرابیزاده هنرمند، م. (1384). مقایسهی سازگاری زناشویی معلمان مرد دبستانهای شهر اهواز بر اساس همسانی هیجان خواهی با همسرانشان. مجلهی علومتربیتی و روانشناسی دانشگاه شهید چمران اهواز.12(1.)، 27-44.
عطوفیسلمانی، م. (1382). رضایت زناشویی. منتشر نشده.
فرانكل، و. (1975). خدا در ناخودآگاه. ترجمهی ابراهيم يزدي . مؤسسه خدمات فرهنگي رسا.
فرانكل، و.(1963). انسان در جستجوي معنا. ترجمهی نهضت صالحيان و مهين ميلاني. تهران: درسا.
2839720751205780078کاکیا، ل. (1380). نگرشی نو به تربیت نوجوانان. تهران: آقاقی.
کرد تمینی، ب. (1384). نقش ازدواج مجدد در سلامت روانی همسران و فرزندان شاهد استان سیستان و بلوچستان. پایان نامه کارشناسیارشد. دانشگاه تهران.
کرمینوری، ر. (1381). بررسی عوامل موثر بر شادی و بهزیستی روانشناختی دانشجویان. مجلهی روانشناسی و علومتربیتی دانشگاه تهران. 32(10.)،4.
کرو، م؛ وریدلی، ج. (1384). زوج درمانی کاربردی با رویکرد سیستمی- رفتاری. ترجمهی اشرفالسادات موسوی. تهران: مهر کاویان.
كهكي، ف. ( 1374). بررسي رابطه سازگاری زناشويي و بهزيستي روانشناختي در بين دانشجويان متأهل دانشگاه الزهرا (س).پايان نامهی كارشناسي ارشد روانشناسي. دانشگاه الزهرا (س).
گيل ليندن، ف. (1388). تبديل شكستهابه موفقيت. ترجمه ناديا زكالوند. تهران: رشد.
محمودی، م. (1389). روانشناسي مثبتنگر. برگرفته از وبلاگ http://mahdaviy.blogfa.com
مفیدی، ف. (1376). آموزش خانواده راهنمای عملی والدین و مربیان کودکان استثنایی. انتشاراتی سرآمد کاوش.
ملاباقری، م؛ جلالمنش، ش؛ و زراعتی، ح. (1385). بررسی میزان نشانههای افسردگی نوجوانان و ارتباط آن با رضایت زناشویی مادران آنان در شهرستان تویسرکان. فصلنامهی اصول بهداشت روانی. 8(23.)، 50-43.
موسوی، ا. (1382). تأثیر تصورات و تعاریف مشابه زوجین در رضایت از زندگی زناشویی از دیدگاه زنان. مطالعات زنان.2(4 .)،6-39.
میراحمدیزاده، ع ؛ نخعی امرودی، ن؛ طباطبایی،س؛ و شفیعیان، ر. (1382). رضامندی زناشویی و تعیین عوامل تأثیرگذار بر آن در شیراز. اندیشه و رفتار. 8(4.)، 56-63.11.
میکائیلیمنیع، ف. (1388). مقایسه بهزیستی روانشناختی مادران دانشآموزان دبستانی دارای کمتوان ذهنی. تعلیم وتربیت استثنایی.(92)،88 .
میلانیفر، ب. (1374). روانشناسی کودکان و نوجوانان استثنایی. تهران: قومس.
ميكائيلي منيع، ف. (1387). روابط ساختاري بين بهزيستي روانشناختي با هوش هيجاني ادراك شده، توانايي كنترل منفي و افسردگي مادران داراي كودك كمتوان و مقايسهی آنها با مادرا ن عادي. فصلنامهی علمي پژوهشي، پژوهش در حيطه كودكان استثنايي. 9(2.). 120-130.
نبئی، ک. (1391). کمالگرایی والدین با اهداف پیشرفت و بهزیستی روانی دانشآموزان مقطع متوسطه. پایاننامه کارشناسیارشد. دانشگاه آزاد اسلامی قاین.
2715895637540790079نجاتي، ح. ( 1383 ). روانشناسي زناشويي. تهران: بيكران.
نجفلویی، ف. (1383). بررسی رابطهی بین تمایز یافتگی زوجین با تعارضات زناشویی. چکیده مقالات نخستین کنگره سراسری آسیبشناسی خانواده در ایران. تهران: دانشگاه شهید بهشتی. ص 238.
نصري، ص؛ براهني، م ؛ وكيهاني، م . (1380). بررسي اثر بخشي مداخلات شناختي رفتاري بر كاهش اثرات جانبي روانشناختي در بيماران سرطاني و بهبود شيوههاي مقابله با آنها. مجله پژوهشهاي روانشناختی. 6(3.).
نيسي، خ. (1377). بررسي افسردگي، عملكرد تحصيلي و برخي ويژگيهاي فردي و اجتماعي دانشآموزان دختر و پسر دورهی راهنمايي مبتلا به تالاسمي ماژور و مقايسه آنها با گروه گواه. پاياننامهی كارشناسيارشد روانشناسي. دانشگاه چمران.
هالان،د ؛وکافمن، ج. (1371). کودکان استثنایی(مقدمهای بر آموزشهای ویژه). ترجمهی مجتبی جوادیان. مشهد: آستان قدس رضوی.
هالفورد، د. (1384). زوج درمانی کوتاه مدت. ترجمهی مصطفی تبریزی، مژده کاردانی و فروغ جعفری. تهران: فرا روان.
هيل،ن؛و اتسون،ك.(1375). موفقيت با ذهنيت مثبت. ترجمهی مهدي قراچه داغي. تهران: آثار.
2849245674370800080
Alstine, G.T.V. (2002). A reviw of research about an essential aspects of emotionally focused couple therapy: attachment theory: Journal of Pastoral Counseling, 37, 101-118.
American Association on Mental Retardation. (2002). Mental Retardation: Definition,Classification, and Systems of Supports, 10th Edition. Washington, DC.
Antonovsky, A. (1987). Unraveling the mystery of health: How people manage stress and stay well. San Francisco: Jossey –Bass.
Bronte-tinkew J, Moore K A, Carrano J.( 2006). The father-child relationship parenting styles and adolescent risk behaviors in intact families. J Famil Issues; 27(6): 850-881.
Burleson, B. R., and Denton, W, H. (1997). The Relationship between Communication Skills and Marital Satisfaction: Some Moderating Effects. Journal of Marriage and the Family 59:884–902.
Burton, C. M., & King, L A. (2004). The health benefits of writing about intensely positive experiences. Journal of Research in Personality, 38, 150-163.
Carr, A. ( 2000). Family Therapy: Concepts, Process and Practice. New York: John Wiley and Sones
Chloe Uyen Hoang (2009). Promoting Mental Health in older Aduits . A Disserlation in Counseling Psychology. Texas Teeh University.
Cordova, J.V., Gee, C. B., & Warren, L. Z. (2005). Emotional skillfulness in marriage: intimacy as a mediator of the relationship between emotional skillfulness and marital satisfaction. Journal of Social and Clinical Psychology, 24,2,218-235.
Diener, E., Diener, M.,1995. "Factors predicting the subjective well–being of nations", Journal of Personality and Social Psychology, v 69,p 851– 864.
Diner,E,Oishi,S. &Lucas,R.E.( 1992). "Personality ,Culturesubjectivewell ـ being: Emotional and Cognitive evalution of life".Annual Review of psychology، 54,403-425.
27254201658620810081Eisenhower, A. S., Baker, B. L., & Blacher, J. (2005). Preschool children with intellectual disability: Syndrome specificity, behavior problems, and maternal well-being. Journal of Intellectual Disability Research, 49, 657-671.
Epstien, N.B., Chen, F., & Beyder-Kamjou, I. (2005). Relationship standards and marital satisfaction in chinese and American couples, Journal of Marital and Family Therapy, 31, 1, 59-74.
Erickson, E.H. (1959). Identity and the life cycle. New York: International University Press.
Greeff, A.P., & Malherbe, H.L.(2001). Intimacy and marital satisfaction in spouses. Journal of Sex & Marital Therapy, 27, 247-257
Hunler, O. S., & Gencoz, T. (2005). The effect of religiousness on marital satisfaction: testing the mediator role marital problem solving between religiousness and marital satisfaction relationship. Contemporary Family Therapy, 27, 1, 123-136. 7.
Jacques, R.(2006). Family issues. Psychiatry, 5, 337.340.
Karademas, E.(2007). “Positive and negative aspects of well-being: Common and specific predictors”. Personality and Individual Differences , 43, 277- 287.
Keyes, C. L. M., Shmotkin, D., & Ryff, C. D. (2002). Optimizing well-being: The empirical encounter of two traditions. Journal of Personality and Social Psychology, 82(6), 1007-1022.
Lajevardi Z.1992. [Comparison of depressed mothers can teach mentally retarded children and normal children]. M.Sc. Dissertation. Tehran: Tehran University. 11-26. (Persian)
Larson, J.H., & Holman, T.B. (1994). Predictors of marital quality and stability. Family Relations, 43, 228-237
Lotf abadi, H (1999). Development psychologi2. Tehran: Study organization and collection of human study books of universities (samt) (in persian)
McConkey, Rxz., Truesdale-Kennedy, M., Chang, M., Jarrah, S., and Shukri, R. (2007). “The impact on mothers of bringing up a child with intellectual disabilities: A cross-cultural study”. International Journal of Nursing Studies (in press) Published Online October 2006
Meyers, S.A., & Landsberger, S.A. (2002). Direct and indirect pathways between adult attachment style and marital satisfaction. Personal Relationshi, 9, 159-172.
Mohammadi M, Dadkhah B. [Psychological and social problems compared to parents of mentally retarded children under the Welfare of Ardebil]. Journal of Rafsanjan University of Medical Sciences 2001; 1(3): 206-20. (Persian)
2592070993140820082Myers. D.G. & Diener . E. (1995). Who is happy? Psychological science. 6. Pp. 10-19.
Narimani M, Aqamohammadian H, Rajabi S. [Mental health compared to children with exceptionalmental health of mothers of normal children]. Journal of fundamentals of mental health 2007; 9(1-2):15-24. (Persian)
Olsson, M. B., & Hwang, C. P. (2001). “Depression in mothers and fathers of children with intellectual disability”, Journal of Intellectual Disability Research, 45, 535-545.
Paradise, W.A., Kernis, H.M. (2002) . Self esteem and psychological well– being. Journal of Social and Clinical Psychology. 4, 345 − 361.
Pennebaker J W, Kiecolt-Glaser J, Glase R. 1988. Disclosure of traumas and immune function: health implication for psychotherapy. Consulting and Clinical Psychology; 56: 239-45.
Pinarulu I, Fisiloghlu H.(2002). The relationship between Turkis children’s perceptions of marital onflict and their internalizing and externalizing problems. International of psychology. 37 (6), 369-378.
Pressat, Ronald; The Dictionary of demography, Edited by Christopher Wilson, publishing by oxford, London, (1985), P 123.
Rosen-Grandon, J.R., Myers, J.E., & Hattoe, J.A. (2004) . The relationship between marital characteristics, marital interaction processes and marital satisfaction. Journal of Counseling & Development, 82, 1, 58-68.
Ryan, R. M. & Deci, E. L. (2001). “To be happy or to be self-fulfilled: A review of research on hedonic and eudaimonic well-being”. In S. Fiske (Ed.), Annual Review of Psychology, 52,141-166.
Ryff, C.D. (1989), Happiness is everything or is it? Exploration on the meaning of psychological well – being, Journal of Personality and Social Psychology, 6, 1069-1081.
Ryff, C.D. (1989). "Beyond ponce de leon and life satisfaction: new directions in quest of successful againg". International Journal of Behavioral Development, 12, 35-55.
Ryff, C.D., & Keyes, C.L. (1995), The structure of Psychological well–being revisited, Journal of Personality and Social Psychology, 69, 719-727.
Ryff, CD., & Singer, B. (1998) . The contours of Positive human health. Psychological Inquiry. 9,1− 28 .
27730451402080830083Ryff. C. D. Keyes. C. l. m Shomtkin .D. (2002). Optimal well-being :Empirical Encounter of two traditional. Journal of Personality and social psychology. 62 (6). 1007-1022
Seligman,M. E.P.& Csikszentmihalyi,M.(2000). Positive psychology:An. introduction.American psychologist ,55, 5-14. Retrieved may 21, 2012,from psycartIcles database.
Shams Esfandabadi H, Hashemian K, Shafiabadi H. [Effectiveness of teaching methods on the despair and sense of humor social adjustment of depressed students in Tehran]. Journal of new ideas in educational sciences 2007; 3(1): 81-99. (Persian)
Smith,r.L.&Troth,w.A(1975).Achievement motivation:An retional approach to psychological aducation.Journal of counseling psychology,75,500-503.
Sodock, B.J., & Sodock, V. A. (2005). Comprehensive textbook of psychiatry. Philadelphia: Lippincott Williams & Wilkins.
Wang L, Crane R. 2001. The relationship between marital Satisfaction, Marital stability, nuclear family triangulation, and childhood depression. The American Journal of family Therapy. 29.337-347.